«اونایی که قرص برنج میخورن، بدترین خاطره ما هستن. مریض با پای خودش میاد اورژانس و میگه من قرص برنج خوردم. هیچ علامتی هم نداره. فکر میکنه زنده میمونه.
بعد از دو، سه ساعت، علائم خودشو نشون میده. گاز قرص که توی معده آزاد میشه، اکسیژن خونرو میگیره و ارگانهای بدن دونه دونه فاسد میشه و از کار میافته. و اینا در حالت هشیاری شاهد از کار افتادن ارگانهای بدنشون هستن.
اول معده، بعد قلب و کلیه و کبد و آنقدر درد زیاد میشه که مغز دیگه قادر به پاسخگویی به درد نیست و اون موقع است که به تدریج دچار کاهش سطح هوشیاری میشن و به التماس میفتن که کمک کنیم زنده بمونن. همه کار براشون انجام میدیم. شستوشوی معده، احیا، اما میدونیم که بیفایده است.»
این جملات دردناک و ناراحتکننده سخنان پزشک اورژانس مسمومین در بیمارستان لقمان حکیم تهران است.
«یک عده شون فقط میخوان توجه جلب کنن. کسی که ۵ تا قرص خورده و به همه خبر داده و ٢٠ دقیقه بعد هم رسیده اورژانس که قصد خودکشی نداشته.
ولی خوب دردش، بیتوجهی بوده.
ولی یک تعدادی شون واقعا میخوان خودکشی کنن. ما میفهمیم که این آدم از اینجا بره بیرون یک چیز دیگه میخوره و برمیگرده. اینا انگار از یک جایی به بعد، دیگه سر نخ زندگی از دستشون در رفته و شاید حتی میتونستن وضعرو تغییر بدن اما عین آدمی که میبینه داره توی باتلاق فرو میره، کمک نخواستن تا همهچیز یک سره بشه.
کاش به جای اون همه انتگرال و دیفرانسیل که توی زندگی به هیچ دردمون هم نخورد، بهمون یاد میدادن که چطور با مشکلات مواجه بشیم و یاد میدادن که هیچ مشکلی، آخر بدبختی نیست.»
خودکشی واژه سنگینی است. درد و غم زیادی بدنبال خود دارد. فردی که به کشتن خود اقدام میکند یعنی به درجهای از ناامیدی و استیصال رسیده که دیگر نه پدر و مادر برایش مفهومی دارند نه عزیزان و نه زندگی و زیباییهایش. البته هستند کسانی که در نتیجه جنون آنی و هیجانات لحظهای و بدون اینکه حتی ذرهای به دیگران فکر کنند دست به چنین جنایتی میزنند.
شماری از کسانی که اقدام به خودکشی میکنند صرفا جهت جلب توجه چنین کاری میکنند غافل از اینکه این کارها نه تنها ترحم و مهربانی اطرافیان را بر نمیانگیزد که انزجار و خشم آنها را نسبت به آن فرد بیشتر میکند.
برخی هم در تصمیم خود مصمم هستند و در سکوت و با برنامهریزی دقیق، ابزار و ادوات لازم را از قبل تهیه کرده و در لحظه موعد، نفسشان را میگیرند تا به دنیایی بروند که هیچ از آن نمیدانند و صرفا تصور میکنند بهتر از دنیای کنونی است!
امروز، دهم سپتامبر مصادف با ۱۹ شهریور ماه، روز جهانی پیشگیری از خودکشی است. همین بهانه باعث شد تا دیروز راهی بیمارستان لقمان حکیم شوم؛ مقصد نهایی بسیاری از بیماران مسمومیت دارویی که به مرحله بحرانی رسیدهاند و در درمانگاههای معمولی امکان درمانشان وجود ندارد.
بعد از خیابان «قزوین»، وارد خیابانی باریک و بسیار کهنسال به نام «مخصوص» شدیم و در میانه خیابان، تابلوی «مرکز پزشکی، آموزشی و درمانی لقمان حکیم» دیده میشد. مرکزی متشکل از چندین ساختمان قدیمی با آجرهای قرمز.
چند متر جلوتر از ورودی، در سمت چپ تابلوی «اورژانس مسمومین» قرار دارد. اینجا همان محلی است که قرار است بروم و از پرستار در مورد آمار خودکشیهای کلانشهر تهران بپرسم. به خیالم که به همین راحتی جواب من را میدهند و میتوانم برای گزارش به اعداد و ارقام واقعی استناد کنم. فارغ از اینکه این مسایل بسیار مهمتر و محرمانهتر از آنچه هستند که فکر میکردم.
وارد سالن اورژانس مسمومین شدم. یک سالن نه چندان بزرگ که کمتر از ۲۰ تخت در آن وجود داشت. در سمت چپ ورودی، اتاقی به نام CPR بود. یعنی اتاقی برای احیای قلبی-ریوی بیمارانی که هوشیاری خود را از دست دادهاند.
در ایستگاه پرستاری دو خانم و دو آقا حضور داشتند. از خانمی که بیرون از ایستگاه ایستاده بود پرسیدم، موارد خودکشی را به این بخش میآورند؟ با درهم کشیدن ابروهایش برای نمایش تاسف و ناراحتی با سر اشاره کرد بله. گفتم خبرنگار هستم و میخواهم در صورت امکان به چند سوال من پاسخ دهید. به آقای روبهرویی خود اشاره کرد و گفت از سرپرستار باید بپرسید. رو کردم به آن آقا و سوالم را تکرار کردم: آیا میتوانید در مورد آمار خودکشیهای تهران، میانگین سن آنها، قرص و سم و داروهایی که با آنها اقدام به کشتن خود میکنند برایم توضیح دهید؟
سرپرستار گفت برای پاسخ دادن باید از مدیریت بیمارستان اجازه بگیرم و من را راهنمایی کرد که به طبقه سوم (بخش اداری) بروم و بعد از گرفتن مجوز دوباره نزد وی برگردم تا هر چه میخواهم بدانم را بگوید.
با امیدواری راهی طبقه سوم شدم. وارد اتاقی شدم که بالای آن تابلوی «مدیریت» نصب شده بود. چند دقیقه معطل شدم تا صحبتهای یکی از همراهان بیمار با آقایی که پشت میز بود تمام شود. به آن آقا توضیح دادم که مجوز لازم دارم. مرا به اتاق روبهرو هدایت کرد. باید خانمی به نام بیگلر که گویا مدیر بخش بودند پاسخ مرا میداد. اما در اتاق حضور نداشت. حدود ۱۵ دقیقهای نشسته بودم که این خانم که بسیار گشادهرو و خوشاخلاق بود وارد شد.
به او توضیح دادم که مجوز میخواهم تا در مورد نرخ خودکشی در پایتخت بیشتر بدانم. با مهربانی گفت که باید از روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی مجوز دریافت کنم، بعد بیایم برای گزارش گرفتن. شماره مستقیم روابط عمومی را روی برگه برایم نوشت. گفت بعضی روزها تا ۵ هم دفتر هستند.
ساعتم را نگاه کردم. ساعت ۵ عصر بود و من در بیمارستان لقمان حکیم. رو به خانم گفتم چرا این اجازه را نمیدهد که سوال هایم را بپرسم؟ او در جواب گفت:
«انتشار آمار، اخبار و گزارش در حوزه خودکشی با حساسیتهای قانونی زیادی مواجه است. به این خاطر که انتشار چنین مواردی ممکن است موجب تحریک یا حتی آموزش افرادی شود که به خودکشی فکر میکنند. بدون شک ما دوست نداریم ترویج دهنده چنین عملی در جامعه باشیم و در نتیجه از دادن آمار رسمی به رسانهها خودداری میکنیم.»
به او گفتم: «کسی که تصمیم به خودکشی گرفته باشد خودش راهش را بلد است. در ضمن، با آگاهی دادن از عاقبت دردناک کسانی که جان خود را گرفتهاند شاید بتوان برخی را از این تصمیم شوم بازداشت.»
خانم بیگلر در جوابم گفت:
«ما هم میدانیم که مردم از دوست، آشنا و در و همسایه در مورد خوکشی میشنوند و میدانند با چه قرص یا سمی به زندگی خود پایان دهند. اما بهتر است این وضعیت در همین حد بماند و از کانالهای رسمی و دولتی چنین مواردی اعلام عمومی نشوند تا خدایی نکرده محرک عمل ناثواب نشود»
از اتاق بیرون آمدم. شمارهای که روی برگه نوشته شده بود را با موبایل گرفتم. تلفن گویا بود و هیچ کدام از اپراتورها پاسخگو نبودند.
دوباره پایین رفتم و وارد سالن اورژانس مسمومین شدم. یک پرستار جدید در آنجا مشغول تمیز کردن میزی بود که «شارکول» ها (زغالهای فعالی که معده بیماران را با آنها شستوشو میدادند) روی آن خودنمایی میکردند. با لبخند پرسید که چرا آنجا هستم؟ در پاسخ گفتم فقط میخواستم داخل این سالن را ببینم و از سالن بیرون آمدم.
روی یک صندلی خالی در مقابل ورودی اورژانس مسمومین نشستم و به این فکر میکردم چگونه میتوانم اطلاعات موردنظرم را بدست بیاورم. نیم ساعتی نگذشته بود که یک آمبولانس وارد محوطه شد و مقابل در اوراژنس ایستاد. دو خانم از بیرون به سمت آمبولانس آمدند و همان جا ایستادند. یکی از آنها مسن بود و دیگری دختر جوانی بود و دست خانم پیر را گرفته بود. اضطراب و ناراحتی از چهره هر دو آنها میبارید.
بلند شدم پشت آمبولانس ایستادم تا ببینم بیمار زن است یا مرد؟ پیر است یا جوان؟ یک خانم میانسال به نظر میرسید. پرستارها او را وارد سالن اورژانس کردند.
من دوباره در محوطه نشستم. میخواستم ببینم چه تعداد از این بیماران مسمومیت دارویی در عرض دو سه ساعتی که آنجا هستم به این بخش آورده میشوند. همانموقع یک مرد تنها که لباس پرستاری نداشت، برانکاردی که یک پسر جوان و درشتهیکل روی آن به خود پیچیده بود را از اورژانس خارج کرد. روی دست و گوش پسر خالکوبی دیده میشد. زانوهایش در شکمش جمع شده بود و دستانش بین زانوهایش قرار داشت.
مرد به سختی بیمار را به سمت بخش بستری بیماران مسمومیت دارویی کشاند و از دید من دور شد.
بخش بستری مردان که دچار مسمومیت دارویی شدهاند، چسبیده به اورژانس مسمومین و در سمت چپ آن قرار داشت.
بیشتر بخوانید: ۱۰ کشوری که بیشترین آمار خودکشی در جهان را به خود اختصاص داده اند
چند دقیقه بعد، دوباره آمبولانسی وارد محوطه شد و این بار، پسر جوانی را با برانکارد وارد سالن اورژانس کردند. وارد بخش پشتی سالن شدم و از دور میدیدم که ماسک اکسیژن روی صورت پسر گذاشتند، ضربان قلب و فشار خونش را کنترل میکنند.
دوباره بیرون آمدم و این بار سراغ اتاقک تاکسی سرویس بیمارستان رفتم که همه رانندهها در آنجا نشسته بودند و چای مینوشیدند. وارد اتاق شدم، از مرد مسنی که پشت میز بود و اطرافش حدود ۸ مرد دیگر بودند پرسیدم:
«آقا اصولا چه ساعتی بیشترین بیماران خودکشی رو میارن اینجا؟»
با حالتی که خنده و تمسخر داشت جواب داد: «۲۴ ساعته» همه خندیدند و من هم همراهیشان کردم تا بتوانم بقیه سوالاتم را هم بپرسم. او ادامه داد: «طرف از خواب بیدار میشه میخواد خودشو بکشه، ساعت نداره که. یکی نصف شب یادش میافته. ساعت نداره که.»
پرسیدم: «روزی چند مورد خودکشی میارن اینجا؟ چه تعدادشون زنده میمونن؟»
دوباره با همان لحن جواب داد: «خانم روزی ۱۵۰ نفر رو میارن از اینا حالا شاید دو تاشون بمیرن. همشون که نمیمیرن. ما یه دوست داشتیم صبح بیدار شد خودشو کشت.»
گفتم: «خدا رحمتشون کنه»
گفت: «رحمت چیه خانم! اینا نعلت الله علی هستند.»
گفتم: «کسی که خودش رو میکشه یعنی به آخر خط رسیده. دیگه عقلش به چیزی نمیرسه. بیشتر دلسوزی داره تا نفرین.»
جوابم را نداد. در عوض گفت: «حالا اگه میخوای خودکشی کنی بگو راهنماییات کنم.»
گفتم: «با چی خودکشی میکنن اکثرا؟»
گفت: «همه چی. از سم و ترامادول گرفته تا قرص خوابآور و قرص اعصاب»
گفتم: «قرص برنج چی؟»
یکی دیگر جواب داد: «آره با قرص برنج هم خودکشی میکنن.»
پیرمردی که بیشتر سوالهایم را جواب داده بود پرسید: «حالا واسه چی میپرسی اینا رو؟»
گفتم: «خبرنگارم»
گفت: «اوه اوه! سیاسی شد. برو خانم. من هیچی نمیدونم.»
گفتم: «آقا یه سوال دیگه دارم، خودکشیها رو از بیمارستانهای دیگه میارن اینجا؟»
آن اقا که جوابم را نداد. اما یکی دیگر از رانندهها گفت: «آره خانم. اغلب از جاهای دیگه میارن. وقتی وضع بیمار خیلی بده میارن اینجا.»
هوا نیمه تاریک بود. من برگشتم توی محوطه به چند سال پیش فکر کردم که یکی از دوستانم رو به اینجا آورده بودند. از لحظه ورود به بیمارستان تمامی آن خاطرههای تلخِ تلخ برایم تداعی شدند و لحظهای آرامم نمیگذاشتند.
یادم آمد که در یکی از روزهای سرد پاییز خواهر یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت خواهرش قرص برنج خورده. فوری خودم را به خانه آنها رساندم. سارا تنها چیزی که گفت این بود: «دو تا قرص برنج خوردهام».
ما هیچکدام تا آن لحظه نام این قرص را نشینده بودیم. اما میدانستیم که قرص بسیار خطرناکی است که او را به این حال انداخته. بدنش سرد بود و توان ایستادن نداشت. به زحمت او را سوار ماشین کردیم و به درمانگاه نزدیک خانهشان رفتیم.
به محض شنیدن «خودکشی با قرص برنج»، خاطرم هست پزشک شیفت در حال خروج از درمانگاه بود که برگشت. سالن بیماران را خالی کرد. همه کادر را خبر کرد که به کمکش بیایند. با سرعت بسیار زیاد پرستارها و کادر پزشکی از این اتاق به آن اتاق میرفتند. ما هاج و واج نگاه میکردیم. نمیدانستیم چه خبر است. حال خواهر دوستم بسیار بد بود.
اضطراب همه وجودم را گرفته بود. فقط میتوانستم گریه کنم. از یکی از پرستاران شنیدم که «بنده خدا زنده نمیمونه». ترسیده بودم.
به هیچ کسی اجازه ورود به اتاق را نمیدادند. بعد از نمیدانم چند دقیقه تلاش، پزشک با ناامیدی زیاد رو به خواهر سارا گفت که باید فورا به لقمان حکیم منتقل شود. الان آمبولانس میآید. حال بیمار به هیچ عنوان خوب نیست.
به بیمارستان لقمان الدوله رسیدیم. شب بود. فورا سارا به بخش CPR بردند. اما دیگر فایدهای نداشت.
من چطور میتوانستم به خواهر او بگویم که تمام شد. به همین سرعت. در همین چند ساعت او خواهر کوچک خود را از دست داده بود. چگونه میتوانست به پدر و مادرش که در سفر بودند اعلام کند که بیایند و جنازه دختر کوچکشان را بگیرند.
شب سرد پاییزی تلخی بود. جسد سارا را به سردخانه بردند و ما تا صبح در حیاط بیمارستان در شوک بودیم.
بیشتر بخوانید: روز جهانی پیشگیری از خودکشی؛ معرفی بازیِ خانمانسوز نهنگ آبی
این داستان همیشگی بیمارستان لقمان حکیم تهران است. میعادگاه کسانی که یا از دنیا سیر شدهاند، یا از خود، یا از دیگران، یا بار خستگی روی شانههایشان خیلی سنگینی میکند، یا اوردوز میکنند، یا میخواهند جلب توجه کنند و راه صحیحش را نمیدانند.
در اینجا اغلب جوانان نیمه جانی را میآورند که یا با شریک عاطفیشان مشکل پیدا کردهاند، یا از بیمهری والدین دیگر علاقهای به ادامه زندگی ندارند. بعضیها هم هر راهی را رفتهاند و در نهایت، احساس میکنند دیگر انگیزه و علاقهای به ادامه ندارند و به کشتن عمدی خود اقدام میکنند.
صبح و شب بیمارستان لقمان بخصوص بخش مسمومین آن همیشه همینطور است؛ آمبولانس میآید و میرود.
در همین رابطه شاید بد نباشد بدانید که در ایران کم نیست شمار کودکانی که خودکشی میکنند. بر اساس مقاله تحقیقاتی با عنوان «بررسی مواردی از خودکشی کودکان مراجعه کننده به بیمارستان لقمان حکیم» که مجله علمی پزشکی قانونی در پاییز سال ۱۳۸۴ منتشر کرد، ۶۰ نفر در سنین ۶ تا ۱۳ سال بیمارانی بودند که با تشخیص قطعی خودکشی به این بیمارستان مراجعه کرده بودند.
از این تعداد %۶۲ پسر و %۳۸ دختر بودند. خودکشی ها در روزهای آخر هفته و در ساعات ۶ تا ۱۲ شب بیشتر انجام گرفته و مهم ترین عوامل استرس زا، خانواده گسسته و مشکلات تحصیلی بود. در %۹۳ موارد خودکشی با دارو انجام گرفته بود.
از نظر بیماریهای زمینه ای، افسردگی بیشترین بیماری را شامل می شد. %۴۰ کودکان رفتار خودکشی را از طریق تلویزیون و در مراتب بعدی از مادر و افراد خانواده یاد گرفته بودند.
بیشتر بخوانید: همسر رابین ویلیامز از دلایل خودکشی او می گوید
با نشانههای هشداردهنده خودکشی آشنا شوید
خودکشی رفتار و پدیدهای ضداجتماعی است که معمولا در پی فشارهای اجتماعی و خانوادگی شکل میگیرد. بیشتر خودکشیها از فشارهای روانی ناشی میشود. فشارهایی که عوامل گوناگونی مانند تنهایی، بیهدفی، احساس خلأ در زندگی، بیکاری و مشکلات اقتصادی دارد. در کنار تمامی مشکلات روانی ناشی از افسردگی، عواملی همچون استفاده بیش از حد از الکل و سوءاستفادههای جنسی نیز از دیگر دلایل اقدام به خودکشی هستند.
در زیر شماری از نشانههای هشداردهنده را برشمردهایم که لازم است در مورد اطرافیان خود موردتوجه قرار دهید.
- تغییرات رفتاری زیاد: هر گونه تغییر چشمگیر و غیر قابل توضیح در رفتار یک شخص، به ویژه تغییر منفی، باید مورد توجه قرار گیرد.
- دوری از اجتماع و دوستان: هر گونه نشانه ای که از بی علاقگی فرد به فعالیت هایی که سابقا از آن ها لذت می برده میتواند نشانه خطر باشد.
- اهمیت ندادن به ظاهر خود: کسانی که خودکشی فکر میکنند دیگر نظر دیگران برایشان مهم نیست و حوصله رسیدگی به خود را ندارند.
- خوشحال نبودن: هیچ چیزی در نظر افراد افسرده خوب یا جالب نیست و زندگی برایشان سخت، طاقت فرسا و کسل کننده است.
- به مرگ زیاد فکر میکنند: تفاوتی ندارد موضوع صحبت شخص با دوستش باشد یا مقاله ی او در دانشگاه؛ هرگونه صحبت مستقیم یا غیر مستقیم درباره ی مرگ مورد توجه این افراد است.
- مصرف مواد مخدر یا الکل: مواد مخدر و مشروبات الکلی عقل و تفکر فرد را تحت تأثیر قرار می دهند و احتمال زیادی وجود دارد که فرد تحت تأثیر این مواد، تصمیمات نامناسبی بگیرد و به کارهای خطرناک دست بزند.
- نوسانات خلقی شدید: تغییرات خلقی شدید یکی از نشانه های افسردگی و ریسک فاکتور مهمی در خصوص خودکشی است.
- احساس گناه داشتن: فردی که در خطر خودکشی قرار دارد شاید خود را سربار دیگران ببیند و بگوید: «همه بدون من شرایط بهتری دارند، یا بدون من همه چیز راحت تر می شود»
- کم تحملی: تحقیر اجتماعی، شکست های عاطفی، مرگ عزیزان، بیماری های سخت، مشکلات معیشتی، بی خانمان بودن و مشکلاتی از این دست نیز از انگیزه های اقدام به خودکشی هستند.
- حرف زدن در مورد خودکشی: بیشتر کسانی که به خودکشی فکر می کنند درباره ی آن صحبت نمی کنند. با این حال، بسیاری از افرادی که دست به خودکشی می زنند سابقه ی رفتارهایی دارند که نشان دهنده ی وجود خطر آسیب به خود است. هرگونه تهدید به خودکشی را جدی بگیرید، حتی تهدیدهایی که بی ضرر، اغراق آمیز یا نمایشی به نظر می رسد.
بیشتر بخوانید: نشانه های هشدار دهنده خودکشی را بشناسید و یک زندگی را نجات دهید
خودکشی هیچ توجیهی نداره. و فرد یکی از بزرگترین گناههای کبیره رو مرتکب شده و قطعاً جهنمی خواهد بود. برای فردی که خودکشی کرده نباید دلسوزی کرد. چون اگه آدم باشه، میفهمه چجوری باید به زندگی ادامه بده.
اگه مُرده که چه بهتر! یه آدم بیعقل از دنیا کم شده. اگه هم زنده بمونه که باید حالیش کنن تا دیگه دفعهٔ بعدی از این کارها نکنه.
رسول خیلی صدات از جای گرم بلند می شه. انگار سرد و گرم دنیا به تنت اصلا نخورده … هروقت خورد، هر وقت معنی درد رو فهمیدی در حالیکه بدنت سالمه بعد بیا شعار معار بده بینم. اتفاقا متاسفانه آمار جهانی ثابت کرده که خیلیها که خودکشی می کنن از افراد باهوش ولی متاسفانه حساس هستند. خیلی از خودکشی کننده ها فقط قربانی افراد دیگری هستن. هر جا خودکشی دیدی توی مسیرش دنبال یک سری بی عدالتیهای فاحش باش.
“برای فردی که خودکشی کرده نباید دلسوزی کرد.” … واقعا کاش به جای خیلی از افراد معصوم و شایسته ای که می تونستن دنیا رو جای بهتری برای همه کنن ولی زندگیشون به خودکشی ختم شد، یک عده خاص دیگری که همه می دونیم کیان خودکشی می کردن. نبودن اون عده واقعا دنیای زیباتر و پر آرامشتری رو برای همه می ساخت. رسول، پسرک، واقعا برات آرزویی که دوست دیگر کرد رو می کنم، که درد رو تجربه کنی. دردی که از همه نظر کاری کنه حس کنی فلج شدی. دردی که دروغهای ذهنت رو جوری از سرت بپرونه که خودت توی سر خودت بکوبی. اون زمانی که این اتفاق داشت می افتاد به اینجا فکر کن. به این کلماتی که اینجا به جا گذاشتی فکر کن. به همه افراد و موجودات زنده ای (چون ظاهرا نه برای آدم احترام گذاشتن بلدی نه حیوانات) که بهشون ظلم کردی و رنجورشون کردی فکر کن. یادت بمونه. از اینجا توی ذهنت یک عکس بگیر که یادت بمونه همه این کلمات رو.
واقعا کاش اونا می مردن
پسر خوب هر وقت ۶ سال افسردگی شدید داشتی ک حتی با نگا کردن ب غذا هم گریت گرفت اون موقع درک میکنی خودکشی ینی چی. اون موقع درک میکنی ک خاستی با عشقت بری زیر ی سقف ولی فهمیدی ک بخاطر قرص اعصاب عقیم شدی.کسی خودکشی مکنه مظمعن باش جربزش از خیلیا بیشتره مطعن باش شجاعت ک داره از ماها خیلی بیشتره
به نظرم وقتی هیچ درکی از حال بد آدمی که داره خودکشی می کنه نداری نباید اظهار نظر کنی یقینا با ارزش ترین چیز برای بشر جونشه و باید درک کرد که چه عذابی به این فرد وارد شده که دیگه به قشنگ ترین و با ارزش ترین چیزی که داره حتی یه ذره هم فکر نمیکنه و ترجیح میده که دیگه نباشه واضحه تا آدما مثل شما در مورد خودکشی فکر میکنن و هیچ تلاشی نمیکنن تا درک کنن حال اونا رو خیلی از آدما توی همین ثانیه هایی که داره میگذره از روی بی توجهی خودشونو بکشن و این طرز فکر که توی جامعه نسبت به این افراد حاکمه واقعا تاسف باره
هر چقدرم که این کار توی دین ما غلط و یه گناه بزرگ باشه باز باید به یه نحوی جلوی این کار گرفته بشه
مشخصا کسی که خودکشی می کنه خانوادش -جونش – آینده ی قشنگی که می تونه داشته باشه و دیگه هیچی به خاطر عذابی که داره میکشه براش مهم نیست چه برسه به دین
این رفتار کلیشه ای و این قضاوت نادرست تودنیایی که پر از نامردی و دورویی و تعرضه اصلا منطقی نیس
بیشعوری
دمت گرم
دلت خوشه بخدا من که دیگ بریدمو میخوام تو همین قرن تمومش کنم نفس کشیدنمو
آره دقیقا، منم یبار خودکشی ناموفق داشتم بخاطر یه زن ….، عموم رو خدا رسوند منو نجات داد و زود بردتم بیمارستان،رگهای دستمو زده بودم داشتم خون میرفت ازم و فقط منتظر بودم خونم تموم شه ،درد داشتم ولی اصلن برام مهم نبود، از حال رفته بودم چشامو باز کردم دیدم بیمارستان رو تخت دراز کشیدم، الانم باز مدت هاست همون زنه ..زاده داره آزارم میده و با روانم بازی میکنه و بیخیالم نمیشه، باعث شده که چقد تنها بشم از خونوادم رونده بشم، حالا هم مدت هاس آزارم میده،فقط میخاد برای جلب توجه غرورمو بشکونه،و آخرم موفق شد بازم، اما ایندفه دلم میخاد یجوری خودکشی کنم که دیگه راه برگشتی نباشه، حتی اصلن هم دلم نمیخاد برای جلب توجه یا برا اینکه بفهمه خودکشی کنم، فقط دیگه کلن میخام بمیرم
شما خیلی خوشی و زندگی خوبی داری حتما !
هی رسول نفست از جای گرم در میاد که داری وراجی میکنی
تا تو شرایط اونا قرار نگیری نمیفهنی چرا خودکشی کردن
تف به بی عدالتی و تف به اونایی که بی درد و بی مشکلن فقط وراجی دین و خدا رو میکنن
بیشعوری
رسول خان میگن وقتی یکی رو قضاوت کنی دنیا حتما تو رو تو موقعیت همون فرد قرار میده??
بیشتر حرفات شبیه اسکل هاست تا آدم های واقعی
من دوس دارم بمیرم، ولی نه جوری که همه بفهمن خودکشی بوده، مثلا تو تصادف عمدی، یا گاز گرفتگی عمدی، ولی بقیه نفهمن کار خودم بوده
شما کلا اظهار نظر نکن کسی از سر خوشی خودکشی نمیکنه…..شمام خدا نیستی بهشت و جهنم تعیین کنی
خدا به خانواده هاشون صبر بده ?
این مقاله ناقص و حاوی اطلاعات بسیار مضر و خطرناکی هست
ایمیل هم زدم به شما، از نظر اجتماعی و قانونی نشر این مطالب نادرست هست
فقط مونده آدرس فروشگاه قرص برنج را بنویسید
واسه آگاهی خوبه
من واقعا نمیدونستم قرص برنج چی هست
سعید، سانسور و همه چیو دادن زیر فرش هیچی رو درست نمی کنه. اینا باید دونسته بشن. بعدم فکر کردی واقعا کسی نمی دونه که با چی می شه خودکشی کرد و از کجا باید بیاره؟! به نظرم خیلی توی دنیای کوچک درونت اسیر شدی اگه واقعا فکرت اینه. اتفاقا اگر آمار درستی از خودکشی در ایران داده می شه خوب بود چون می شد به راه حل فکر کرد.
واقعا کلمه فشار رو درک نمی کنی
فشار از درد جسمی تا روانی (اتونازی تا قرص برنج)
برای هیچ کس این آرزو رو نمی کنم
ولی برای تو آقا “رسول” آرزو میکنم اونقدر درد تحمل کنی و هیچ جایی پناهی نداشته باشی تا تدبیر رو ببینی
فکر کردی تنها کسی هستی که به گناهش فکر کردی….
البته تو کره شمالی هم کسی که اقدام به خود کشی میکنه هم خودش هم خانواده اش محکوم به اعدامند
چون از تدبیر رهــــــــــــــبرشون نامید شدن
حوصلهٔ بحث ندارم. چون آدم عاقل وقتش رو با بحث کردن بیهوده تلف نمیکنه.
فقط این رو بدون که آدمِ عاقل هیچوقت ناامید نمیشه. کسی که خودکشی میکنه ناامیده و عاقل نیست. براثر یک سری هیجانات سریع و جوّی واکنش نشون میده که نشون دهندهٔ عملکرد ناقص مغزش هست. چرا که انسان عاقل، فکر میکنه. انالیز میکنه و تصمیم میگیره. شما هر چی دوست داشتی آرزو کن. فکرنکنم خدا بیکار نشسته باشه بشینه هرکی هرچی آرزو کرده برآورده کنه. 🙂 اونم آرزویی که در کمال بیعقلی خواسته شده.
کسی که به گناه فکر میکنه ولی انجامش میده، عاقل نیست. خیلی راحته. آدمها میتونن عالم باشن ولی هرکسی نمیتونه عاقل باشه. برای همین ما کلی معتاد داریم که میدونن مواد مصرف کردن بده ولی بازم مصرف میکنن، چون عاقل نیستن. فقط علمِ به ضرر بودنش رو دارن.
اینکه بدونی خودکشی بده، عالمی ولی اگه خودکشی کردی عاقل نیستی.
جملههای آخرت هم در کمال غرضورزی بود و مشخصه که متعادل نیستی. بهتره در تصمیماتت بیشتر زمان بذاری و آنالیز کنی تا دفعهٔ بعدی اینجوری صحبت نکنی.
من برعکس شما، برات آرزوی موفقیت میکنم و آرزو میکنم که توی زندگیت بیشتر از علم، از عقل استفاده کنی و به سعادت برسی. 🙂
ببخشید مگه شما روانپزشک هستید…؟؟؟این موضوع کاملا علمی هست…..چند تا کتاب بخون بعد بیا سخنرانی کن
هیچ وقت در مورد چیزی نظر نده آقا چون خدا تو با همون اماحان میکنه
دهن گشادتو برا وقت موادا باز کن
شتر
نظرات مسخرتو بزار واسه خودت
الان همه این اتفاق نظرو دارن که کسی که خودکشی میکنه بیمار هست و یه مشکلی داره
زندگی انسان ارزشش بیشتر از این هاست
مطمئنا اون شخص هم آدمه حداقل آدم تر از شما با این عقاید
من نگفتم خودکشی بیماری نیست. من گفتم عقلانی نیست.
قرار باشه آدم هرجا مریض شد، بره خودشو بکشه، پس چرا اصلاً به دنیا اومده؟ مگه خدا مجبورش کرده که به دنیا بیاد؟
مشکلات جامعهٔ بشری از نادانی و جهله!
اینکه مریض بشی و ناامید از زندگی که هنر نکردی! چی دیگه از انسانیت و اشرف مخلوقات بودن؟ هنر اینه که با مریض بودن بازم امید به زندگی داشته باشی. امید به سعادت داشته باشی.
خودکشی کردن نه توجیه علمی داره نه شرعی نه عقلانی. هیچی هیچی!
دقیقاً زندگی انسان ارزشش خیلی بیشتر از خودکشتن هست! بنابراین آدم عاقل چنین کاری نمیکنه.
بیمار ممکنه عاقل باشه ممکنه جاهل باشه. اگه عاقل باشه امید به بهبود داره. اگه جاهل باشه، خودشو میکشه.
و کسی که جاهله شک دارم که اسمش رو آدم بشه گذاشت. انسان تا زمانی انسانه که انسان (عاقل) باشه. وگرنه حیوان بودن که خیلی راحته. همهچیز رو با امیال نفسانی و حیوانی خودش تصمیم بگیره! مهم انسان بودن و عاقل بودنه.
خب خدارو شکر که همینجا جلو همه باز جهلتو به همه آشکار کردی رسول. حیوان به هیچ روی رذیلتها و پستی ها و ضعفهای انسانی رو نداره. حیوانات خودکشی نمی کنن. دیدی هیچی نمی دونی فقط دهنت بازه. دیدی خودتی که عاقل یا حتی دانا نیستی. جدا از اون، افرادی که خودکشی می کنن افرادی نیستن که ضعیفتر از دیگرانن و صبح پا می شن می گن “خب من دیگه نا امیدم می خوام بمیمرم”. افرادی که خودکشی می کنن اگر از زمان تولد بیماریهای شدید روانی نداشتن مثل اسکیزوفرنی، تقریبا همه اتفاقات بسیار بدی در زندگیشون افتاده و متاسفانه مورد ظلم عده ای آدمنما قرار گرفتند که ظرفیت تحملشون پر شده طوریکه حاضر می شن بمیرن. می فهمی یعنی چی چنین دردی؟! که خودت بخوای بمیری؟! مشخصا نمی فهمی.
خیلی از کسایی که خودکشی می کنن در سنین پایین مورد آزار جنسی یا فیزیکی یا عاطفی بودن. خیلیها تحقیر شدن در حدی که فکر می کنن اکسیژنی که نفس می کشن به هدر می ره. خیلیها عزیزشون رو که از دست می دن به فکر رفتن می افتن. خودکشی در بیشتر موارد دلیلهای بزرگی داره که باید مورد بررسی قرار بگیره چون خودکشی نشانه قطعی شکست جامعه و افراد اطراف اون فرد هست. باید دلیلش بررسی بشه، افراد باعث و بانی براش بپردازن و پیش گیری بشه. مثلا اگر دلیلش این بوده که فرد در خانواده مورد اذیت و آزار پدر مادر بوده باید قوانینی برای حقوق کودکان وضع بشه که از کودک محافظت کنه. سازمانهایی برای کودکانی دایر بشه که بدسرپرست هستن و اونجا حتما اقدامات حمایتی عاطفی برای بچه صورت بگیره. در بیشتر موارد خودکشی نشانه شکست اطرافیان اون فرد هست نه خودش با اینکه با خودکشی تمام شانس پیروزی در آینده این افراد هم از بین می ره. دیدی؟ دیدی خودتی که از هر گوشه نظراتی که می دی معلوم می شه که چقدر ذهنت جای تاریک و تنگ و کهنه و پر از صرابه؟! ادبیات هم بلد نیستی حتی! آدمی که عاقل نیست می شه سفیه، پسرک! اون چیزی هم که می گی کاری نداره، آدنما بودنه نه حیوان بودن. حیوانات فرشته خو هستن و هیچ یک از گناهان ما آدمهارو ندارن. حیوانات قتل بی دلیل نمی کنن، تجاوز نمی کنن، دزدی نمی کنن، تخریب به بار نمی آرن. خودخواهی نمی کنن و خودشونو با دروغ و باورهای مندرآوردی تلاش نمی کنن که موجه جلوه بدن و به اسم چیزهایی که ثابت نمی شه سعی نمی کنن که سوار کسی شن. گرفتی؟ حالا برو. برو ساکت یه گوشه بشین یا بهتر از اون با یک روانکار چند جلسه ای داشته باش.
ضمنا خودکشی خودش بیماری نیست ولی از مشکلات روحی و روانی ناشی می شه از جمله از افسردگی یا سندروم استرس پس از تروما.
.
تف تو روحت
سلام.
من بشدت آدم افسردهای هستم و تقریبا بیشتر نشانههای هشدار دهنده که در آخر مطلب مطرح شد و دارم. حتی به خودکشی هم فکر کردم و علت اینکه تا الان این کار و نکردم، ترسم از مرگ بوده. امیدوارم که این اتفاق نیفته.
من سال ها افسردگی داشتم ،بی پولی ، درهای بسته زندگی ،خانواده ،همه چی دست به دست هم داد تا کم آوردم … شاید بگید اعتقاد ضعیف داشتی ولی نه بالعکس از خدا شرمنده بودم .. انقدر درگیر افکارم شدم ک خودکشی برام از خودگذشتگی بود … شهادتی در راه زندگی راحت تر خانواده… ،حتی یکبارم دست به این عمل زدم ، یک درصد شانس زندگی بود و خدا رحم کرد و برگشتم ، دیدم به مشکلات عوض شد ، تلاشمو چند برابر کردم ، خدارو شاکرم زندگی خوبی دارم ، ازت میخوام ک صبر داشته باشی و تلاش کنی برای زندگیت ..آینده همیشه سیاه نیست
ممنون
یاد اهنگ (با من باش) از یاس افتادم…
اینایی ک اومدن خیلی راحت نظر دادن قضاوت کردن اونی ک خودکشی میکنه واقعا ب اخر خط رسیده شماها جاش نیستید ک قضاوت کنید وقتی زندگی جهنم باشه خودکشی میشه بهشت
همینطوره مریم خانم. من فقط کسایی رو توی زندگی واقعی دیدم که خودکشی کننده هارو محکوم کردن که خودشون کاری گناهی کردن در حق دیگری که ممکن بوده به خودکشی اون فرد منجر بشه. شما این بچه های کم سن و سالی و بدون درکی که اومدن همچی چیزایی گفتن اینجا رو نادیده بگیرین به بزرگی خودتون. همه می دونیم خودکشی کار درستی نیس ولی خودکشی باید علت یابی بشه نه اینکه چشارو بست و فقط اون فردی که دست به خودکشی می زنه رو محکوم کرد.
.
یه زمانی چقدر عجله داشتم که زود بزرگ شم…هه
ولی آخرش شد اینکه تو ۱۷ سالگی رسیدم به آخر خط خدا باعث و بانیاشو نابود کنه…
خیلی فشار رومه خییییییلی
تا حالا شده انقدر استرس و فشار روت باشه نتونی با خیال راحت یه حموم بری یا غذا بخوری یا بخوابی؟ تا حالا شده انقدر فشار روت باشه که موهات تو ۱۷ سالگی سفید شه تا حالا شده آبروتو خیلی راحت و به ناحق بریزن و نتونی کاری کنی؟ تا حالا شده انقدر غصه اینو بخوری که حتی خدا پشتت نیست که از ناراحتی جنون بگیری؟تازه اینا همش نیست.
یک ماه بعد عید ۱۰۰ تا قرص خوردم فقط دوروز بیهوش شدم اینم از شانسم
خدا…!از دنیا و آدماش متنفففففففرم دمت گرم این روحو از لباسش خلاص کن بزار آزاد باشه…
.
م
.میدونی بدترین درد اینه ندونی با کی دردل کنی ک سبک شی.. من اگه سفره دلمو برا کسی باز کنم سیر میشع… من امیدمم دیگه از دست دادم ب هیچی اعتقاد ندارم من کل زندگیم هدفم ارزوم شده مرگ زودتر میخام بش برسم اما راحلش نی چه جوری؟حتی فکر فرار زد ب سرم ک اخر فهمیدن خانوادم بازم عوض نشدن میدونن خودشون دارن زجرم میدن اما بازم کار همیشگی رو میکنن….من بریدم خدااا این دنیات ارزش زندگی کردنو ندارع…. این دنیا دردش بدتر جهنمته….پس کی میشه بیام پیشت بگم چرااا زورت ب مظلوما رسیده؟
خدایا منوچرانمیبری پیش خودت خستم ازآدمات خودت میدونی هیچ وابستگی به دنیاتوادماش ندارم خدایا یاتمومش کنم یامن تمومش میکنم .کسی میدونه باچه قرصایی میشه این جون لعنتیوگرفت؟یه قرص که بشه تهیه کرد
من حالم خوب نیست
احساس میکنم زندگیم داره به آخر میرسه
بیخودی دارم نفس میکشم??
بنظرم واسه بعضیاخودکشی تنهاراه نجاته و من نمیگم چرا چون واقعا بعضی وقتا ادم جوری از همه زده میشه ک دیگ زندگی براش مفهمومی نداره و تنهاراهشم خودکشی نیست میشه یک جوردیگم درسش کرد
امیدوارم کسی به خودت کشی دست نزنه و به راهش ادامه بده:)
وقتی بعد از چند سال عاشق ی نفر بودن ببینی ک بایکی دیگ خوشه ببینی ک ب یکی دیگ جلو چشات میگبهش عشقم واست میمرم این زندگی دیگ ب چه درد میخوره ?
بعضی وقتا فقط باید این زندگی رو ترک کنی هیچ راهی نداری جز خودکشی بعد همینکه دین راه خودکشی روهم بسته عذاب اور تره من بارها شده به ته خط رسیدم سالها دردایی رو باخودم حمل میکنم که کسی نمیدونه ازشون اما فقط بخاطر دین نتونستم به خودم این اجازه رو بدم که خودمو بکشم چون میگن اونور بدتر میشه و بی پایان:) بعضی وقتا میگم اگه واقعا اینم دروغ باشه چی؟کی میخواد دردایی که میکشمو جبران کنه؟این لحظه های سختی که دارم میگذرونم چی میشن؟ خدایا جوابمو بده ولی خدا جوابی نمیده اخرشم که همین غما مارو میکشه.چه کاریه فقط متولد شدن شروع عذاب کشیدن ادمه
وقتی این نظر رو بخونید من احتمالا دیگه تو این دنیا نیستم و دلیل خودکشیم بی عدالتی ای بود که نظام وظیفه در حقم کرد که با رتبه ۳۲ باید می رفتم خدمت اجباری در حالی که دکتری قبول شده بود ولی نمی گذاشتند ادامه تحصیل بدم خدایا هیچ وقت ازت نا امید نشدم ولی این بار دیگه نمی تونم
چیشد خوبی؟
سلام. میدونی چرا این پست رو خوندم؟ داشتم دنبال اسم ی قرص واسه خودکشی میگشتم… ی جا خدا میگه آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟ اعتقاداتم ب عنوان ی بچه هیاتی نسبت ب خیلیا بیشتر و عمیقتره…داشتم درس میخوندم ک ی دختر وارد زندگیم شد.ارشد امیرکبیر رو ول کردم رفتم خدمت ک بگیرمش وسط خدمت گذاشت رفت و من موندم و افسردگی .بعد ی مدت بخاطر قرصای افسردگی دچار بیماری کبد و کلیه شدم . بعدش ظاهرم ب طور عجیبی خراب شد و پدرم هر روز طعنه میزد ک سربار مایی و مثل ی انگلی ک از من تغذیه میکنی، ی مدت واسه بچه های بی بضاعتادز جنس بچگیای خودم رایگان تدریس میکردم و در کنارش چندتا کلاس خصوصی واسه امرار معاشم میزاشتم تا رسیدیم ب کرونا و بیماری های قبلیم خیلی حاد شد.توانایی کار نداشتم ک پدرمم وسایلمو بیرون ریخت.در همه حالم یاد خدا بودم و شاکرش بودم ولی ظرفم دیگه پر شده…خدایا بیامرزون
نمیدونم الان چی بگم نمیخوام رفتار کلیشه ای همیشگی رو داشته باشم و بیام بهت بگم درست میشه تلاش کن و این حرفهای تکراری چون میدونم قبل از من هزارتا جای دیگه خوندی ولی اگه من جای تو بودم خیلی عوض میشدم چون من گذشته خوبی نداشتم و همیشه تحت درمان مشاوره های روان شناسی بودم اما من هم یه روزی مثل تو میشم و بساطم پخش خیابون میشه اما اون روز من نمی بخشم ولی مجازات هم نمیکنم بجاش سعی میکنم مثل تو کمک کنم به کسایی که واقعا مستحق نیاز هستن به هر روشی که شده حاضرم تو دور ترین و پرت ترین نقاط باشم ولی بدور از چنین افرادی که چنین کاری رو باهام کردن
راستش پریروز دوست یکی از دوستام خودکشی کرد و من ۳ روزه همش نگرانشم و میگم کاش صبر میکرد کاشکی … عزیزم من خودم سختی هایی کشیدم ک قابل نوشتن نیس از مرگ پدرو مادرم تا تنهاییم و خیلی چیزای دیگه . ولی نتونستم خودمو بکشم خیلیم ب فکرش بودما ولی ایندنیا هر چقدرهم سختی بکشم بهتر از اینه تو اون دنیا بسوزم بخدا هیچی ارزش گرفتن چون عزیزتونو نداره من سالهای ساله ک افسردگی شدید دارم البته الان خداروشکر کمی بهتر شدم بخدا ما میتونیم آیندمونو بسازیم بچه دارشیم ب هدفامون برسیم چرا بخاطر یکی دیگه جون عزیزمونو بگیریم فکر کردین واسه اونا مهمه یکم بیتر تحمل کنیم اراده داشته باشیم و خودمونو ب اون بالا بالاها برسونیم انشالله همتون خوش و خوشبخت باشین عزیزان دل
داشتم تو نت سرچ میکردم چطوری بدون درد خودکشی کنیم؟؟
این مطلب اومد بالا…یه خورده ترسیدم ته دلم خالی شد ولی
از مردن نمی ترسم بیشتر دلم برا مامانم میسوزه!!!
کم اوردم…۴ ساله پشت کنکور به امید پزشکی کل زندگیمو گذاشتم با دوستام بیرون نرفتم
عیدا هیچ کسو ندیدم کسی تو زندگیم نیومد به عنوان عشق…
گوشی نداشتم که خدایی نکرده سرگرم نشم!!درس خوندم درس درس درس
هرسال نشد…تا این که امسال افسردگی گرفتم حرف ها و سرکوفت های خانواده و فامیل حتی دوستام کم کم خوردم کرد
عذاب وجدان این که بابام دوس داشت من قبول بشم و نشدم این همه پول خرج کتاب و کلاس کرد برام داره نابودم میکنه…
امشب سر یه موضوعی با خواهرم بحثم شد برگشت بهم گفت توی احمقی که ۴ساله پشت کنکوری هیچی نشدی هیچ وقتم هیچی نمیشی نظر نده
کل خانواده بلند خندیدن… صدای شکستن قلبمو شنیدم
و اره من میخوام به خاطر کنکور خودکشی کنم دیگه اینده ای رو نمیخوام
دیگه هیچی نمیخوام !!!!
بدترین کار اینه ک وسط راه جا بزنی.۴سال موندی پشت کنکور واس هدفت؟یه امسالم روش.بی توجه باش نسبت به حرفای اصرافیانت میدونم سخته ولی بایدد برای رسیدن به هدفت از خیلی چیزا بگذری،خیلی چیزارو تحمل کنی.خودکشی کار ادمای ضعیف وترسوعه این زندگی کردن تو یه همچین شرایطی هس ک جرعت میخاد مردد میخاد.منم مث خودت دارم میجنگم واس پزشکی علارقم همه حرفا وتوهینا .ولی عشقم به پزشکیه ک میگه گوربابای این حرفا تو فقط به هدفت فکر کن که وقتی بدستش بیاری همه اونایی ک مسخرت میکردن،حرف بارت میکردن واس تشویقت واس تحسینت می ایستن.هیچوقتتتت هیچوقتت نزار حرفای دیگران مانع رسیدن به عشقت شه.فک نکن با خودکشی چیزی عوض میشه بلکه بعدش وارد یه دنیای سیاه تر میشی دوست من
تو میتونی فقط یبار دیگه تلاش کن وتوکل?
دختری؟
یه جایی ازاین جهان بزرگ یه دختربچه ای داخل خونشون لی لی بازی میکنه هر دقیقه سرشو بالا میگیره میخنده با اینکه خونشون سقف نداره یه فرشته ای ازخدا میپرسه خدایا دستور نمیدی بارون بباره ؟خدا میگه نه فرشته میگه چرا؟خدا اشاره میکنه به دختر بچه ومیگه دختربچه ای ازمخلوقات من از وجود من داره بازی میکنه که خونشون سقف نداره اگه بارون بباره خیس میشه:)
یه مادری دخترشو میفرسته مدرسه بعد از چند دیقه رعد برق شدیدی میزنه مادره نگران میره دنبال بچش ودرعین تعجب میبینه دخترش باهربار رعدوبرق زدن میاسته به اسمون نگا میکنه و لبخند میزنه مادرش میپرسه چرا اینکارو میکنی ؟دختره میگه خدا داره ازم عکس میگیره میخوام عکسم بالبخند قشنگ تربشه
حال خودتو با هرکدوم از اینا مقایسه کن وقتی وسط این همه ظلم این همه درد این همه رنج این همه تهمت این هنه قضاوت این همه مسخره شون این همه حال بد یهو یادت میاد که یکی هست که از رگ گردن بهت نزدیک تره که از بند بند وجودت ،کلمه به کلمه ی حرفات،قدم به قدم پاهات حال خوبو بدت با خودت میگی پس چرا کاری ننیکنه اون که میبینه این همه درد و این همه بدیو این همه حال افتضاحمو پس چرا کاری نمیکنه؟مگه من بندش نیستم؟
یه چیز بهت میگم نمیدونم حرعم چنددرصد درست باشه ولی اینو میدونم ومطمعنم که خدای ما یه جایی یه لحظه ای یه زمانی تصمیم گرفت که تورو خلق کنه تصمیم گرفت که توام تو شکم مادرت جا بگیری در اطراف شکم مادرت یه طرف کبد قرار داد که مثل بالشتی برات باشه که کمرت اذیت تشه صورتت رو یه جوری توشکم قرار داد که بو و اسید غذا اذیتت نکنه وبه جاش از ناف متصل کرد یه لوله ای رو که از اون تغذیه کنی بزرگ شدی اولین بار مامان بابا گفتی شروع کردی حرف زدن بزرگ شدی اولین بار راه رفتن رو یاد گرفتی بزرگ شدی یاد گرفتی به کی اعتماد کنی بزرگ شدی یاد گرفتی مهربون باشی ببخشی محبت کنی حتی اگر این خصلت ها تو خانوادت نبود تو تمام این لحظه تو تمام این اتفاق ها فقط یه نفر کنارت بود کسی نبود جز خدا همونطور که حضرت آدم برای اولین بار گناه کرد خدا میدونست که حضرت ادم خودش نمیخواست گناه کنه بلکه یه دشمن داشت که هنوز هم هست اون دشمن که اسمش شیطان بود فکرش رو بکن اولین بار بخاطر اینکه همبن شیطان که یوی از صمیمی ترین فرشته های خدا بود یه روز از بهشت اخراج بشه وخدا اون رو تا قیامت لعنت کنه چرا؟به خاطر اینکه برای آدم سجده نکرد یعنی ببین همه این چیزایی که نیگم رو فاکتور بگیر این حرفمو بچسب چرا؟؟چون برای ادم سجده نکرد!یه سجده ها!!خودشم تعجب کرد گفت:من سجده نمیکنم چون انسان از گِله من از آتیشم بالاتر از اونم چرا میخوای حالا منو بتدلزی بیرون از بهشت ومنو از نزدیکانت حساب نکنی میدونی خدا چی گفت؟
گفت تو به مخلوق من به بنده من به انسان من توهین کردی
کسی هم که به اینا توهین کنه به من توهین کرده!!!
وخَلقتُکَ لِنَفسی: مطمعنن بعضیاتون عربی خوندین که بفهمین این جمله یعنی ای ادم من این همه مخلوق و خورشید وماه و غذا وهمه چیزز رو برای تو خلق کردم وتو رو برای خودم!!اینو من نگفتم
خودش گفته میتونی به قران سر بزنی
حضرت ادم اونقدر به خاطر گناعش گریه کرد که رد اشکاش به گونش موندن خدا چکار کرد؟
عَلَم آدم الکلمات فتاب :به ادم حرف زدن را یاد داد تا توبه کند سپس ادم توبه کرد وخداوند بخشنده مهربان است اینم من نگفتم باز خودش گفته!! سوره بقره یه سر بزن
وقتی وسط شب وقتی همه خوابن بلند میشی با حال داغون سر سجده میشینی سرتو میرازی و زار میرنی که خسته شدم خدایااا چرا تمومنمیشه ومیشینی سفره دلتو براش باز میکنی خودش همه جیو میدونه ها ولی بخاطر اینکه دلت آروم بگیره حرف میرزنی اونقدر حرف میزنی،حرف میزنی مثل یه گوش شنوا میشینه به حرفات گوش میده یکی دیگه بود میگفت ول کن بابا چقدر ور میزنی ولی اون هیچی نمیگه یه جور باهات رفتار میکنه انگار تنها بندشی تورو خدا این کارو کن اگه دلت میگیره نرو سمت مخلوق نرو سمت کسایی که فکر میکنن اضافیی باور کن تنهایی بهتر از اضافی بودنه توخدایی رو داری که از رگ گردن بهت نزدیک تره
ولی میگی اون حرفامو میشنوه چرا کاری نمیکنه؟ ناامید میشی درصورتی که نمیدونی همین را رفتنت ،ضربان قلیت ،نبضت هنه و همه دست خداست فقط یه چیز این زندگی با همه خوبی و بدیش یه امتحانه
فقط میخواد ببینه تو جا میزنی یا نه ؟
میخواد ببینه بهش توکل میکنی بازم؟
به قدرتش ایمان داری ؟
میدونی که اگر اون نخواد حتی برگی هم تکون نمیخوره ؟
نمیدونم این حرفم چقدر دسته ولی یه جایی خدا از بخشی از وجودشو روحشو بین مخلوقاتش تقسیم کرد
یعنی تو بخشی از خدا تو وجودتههه!!
بعد میخوای جا بزنی؟؟
دیدی وقتی مراقب میاد میگه برگه ها بالا؟
زندگی هم همینه یه روزی میرسه که امتحان تموم میشه فقط تحمل کن یکم دیگه
فقط بدون که اون خداوند ناممکن هاست
درحالی که تو بر ممکن گریه میکنی؟
ممنون که به حرفم گوش دادی
یا علی(ع)
یه جایی ازاین جهان بزرگ یه دختربچه ای داخل خونشون لی لی بازی میکنه هر دقیقه سرشو بالا میگیره میخنده با اینکه خونشون سقف نداره یه فرشته ای ازخدا میپرسه خدایا دستور نمیدی بارون بباره ؟خدا میگه نه فرشته میگه چرا؟خدا اشاره میکنه به دختر بچه ومیگه دختربچه ای ازمخلوقات من از وجود من داره بازی میکنه که خونشون سقف نداره اگه بارون بباره خیس میشه!
یه مادری دخترشو میفرسته مدرسه بعد از چند دیقه رعد برق شدیدی میزنه مادره نگران میره دنبال بچش ودرعین تعجب میبینه دخترش باهربار رعدوبرق زدن میاسته به اسمون نگا میکنه و لبخند میزنه مادرش میپرسه چرا اینکارو میکنی ؟دختره میگه خدا داره ازم عکس میگیره میخوام عکسم بالبخند قشنگ تربشه!
حال خودتو با هرکدوم از اینا مقایسه کن وقتی وسط این همه ظلم این همه درد این همه رنج این همه تهمت این همه قضاوت این همه مسخره شون این همه حال بد یهو یادت میاد که یکی هست که از رگ گردن بهت نزدیک تره که از بند بند وجودت ،کلمه به کلمه ی حرفات،قدم به قدم پاهات حال خوبو بدت با خودت میگی پس چرا کاری نمیکنه اون که میبینه این همه درد و این همه بدیو این همه حال افتضاحمو پس چرا کاری نمیکنه؟مگه من بندش نیستم؟
یه چیز بهت میگم نمیدونم حرفم چنددرصد درست باشه ولی اینو میدونم ومطمعنم که خدای ما یه جایی یه لحظه ای یه زمانی تصمیم گرفت که تورو خلق کنه تصمیم گرفت که توام تو شکم مادرت جا بگیری در اطراف شکم مادرت یه طرف کبد قرار داد که مثل بالشتی برات باشه که کمرت اذیت نشه صورتت رو یه جوری توشکم قرار داد که بو و اسید غذا اذیتت نکنه وبه جاش از ناف متصل کرد یه لوله ای رو که از اون تغذیه کنی بزرگ شدی اولین بار مامان بابا گفتی شروع کردی حرف زدن بزرگ شدی اولین بار راه رفتن رو یاد گرفتی بزرگ شدی یاد گرفتی به کی اعتماد کنی بزرگ شدی یاد گرفتی مهربون باشی ببخشی محبت کنی حتی اگر این خصلت ها تو خانوادت نبود تو تمام این لحظه تو تمام این اتفاق ها فقط یه نفر کنارت بود کسی نبود جز خدا همونطور که حضرت آدم برای اولین بار گناه کرد خدا میدونست که حضرت ادم خودش نمیخواست گناه کنه بلکه یه دشمن داشت که هنوز هم هست اون دشمن که اسمش شیطان بود فکرش رو بکن اولین بار بخاطر اینکه همین شیطان که یکی از صمیمی ترین فرشته های خدا بود یه روز از بهشت اخراج بشه وخدا اون رو تا قیامت لعنت کنه چرا؟به خاطر اینکه برای آدم سجده نکرد یعنی ببین همه این چیزایی که میگم رو فاکتور بگیر این حرفمو بچسب چرا؟؟چون برای ادم سجده نکرد!یه سجده ها!!خودشم تعجب کرد گفت:من سجده نمیکنم چون انسان از گِله من از آتیشم بالاتر از اونم چرا میخوای حالا منو بندازی بیرون از بهشت ومنو از نزدیکانت حساب نکنی میدونی خدا چی گفت؟
گفت تو به مخلوق من به بنده من به انسان من توهین کردی
کسی هم که به اینا توهین کنه به من توهین کرده!!!
وخَلقتُکَ لِنَفسی: مطمعنن بعضیاتون عربی خوندین که بفهمین این جمله یعنی ای ادم من این همه مخلوق و خورشید وماه و غذا وهمه چیزز رو برای تو خلق کردم وتو رو برای خودم!!اینو من نگفتم
خودش گفته میتونی به قران سر بزنی
حضرت ادم اونقدر به خاطر گناهش گریه کرد که رد اشکاش به گونش موندن خدا چکار کرد؟
عَلَم آدم الکلمات فتاب :به ادم حرف زدن را یاد داد تا توبه کند سپس ادم توبه کرد وخداوند بخشنده مهربان است اینم من نگفتم باز خودش گفته!! سوره بقره یه سر بزن
وقتی وسط شب وقتی همه خوابن بلند میشی با حال داغون سر سجده میشینی سرتو میرازی و زار میرنی که خسته شدم خدایااا چرا تمومنمیشه ومیشینی سفره دلتو براش باز میکنی خودش همه جیو میدونه ها ولی بخاطر اینکه دلت آروم بگیره حرف میرزنی اونقدر حرف میزنی،حرف میزنی مثل یه گوش شنوا میشینه به حرفات گوش میده یکی دیگه بود میگفت ول کن بابا چقدر ور میزنی ولی اون هیچی نمیگه یه جور باهات رفتار میکنه انگار تنها بندشی تورو خدا این کارو کن اگه دلت میگیره نرو سمت مخلوق نرو سمت کسایی که فکر میکنن اضافیی باور کن تنهایی بهتر از اضافی بودنه توخدایی رو داری که از رگ گردن بهت نزدیک تره
ولی میگی اون حرفامو میشنوه چرا کاری نمیکنه؟ ناامید میشی درصورتی که نمیدونی همین راه رفتنت ،ضربان قلبت ،نبضت همه و همه دست خداست فقط یه چیز این زندگی با همه خوبی و بدیش یه امتحانه
فقط میخواد ببینه تو جا میزنی یا نه ؟
میخواد ببینه بهش توکل میکنی بازم؟
به قدرتش ایمان داری ؟
میدونی که اگر اون نخواد حتی برگی هم تکون نمیخوره ؟
نمیدونم این حرفم چقدر درسته ولی یه جایی خدا از بخشی از وجودشو روحشو بین مخلوقاتش تقسیم کرد
یعنی تو بخشی از خدا تو وجودتههه!!
بعد میخوای جا بزنی؟؟
دیدی وقتی مراقب میاد میگه برگه ها بالا؟
زندگی هم همینه یه روزی میرسه که امتحان تموم میشه فقط تحمل کن یکم دیگه
فقط بدون که اون خداوند ناممکن هاست
درحالی که تو بر ممکن گریه میکنی؟
من روانشناس نیستم
ولی یه روز منم یه حال خیلی وصف نشدنی و مضخرف و غیر قابل درک داشتم طوری که هر لحظه دوست دلشتم گریه کنم ولی بعدش یه پیغام برام اومد از یه کانالی که نمیخوای برگردی؟یه نفر سر سجاده منتظرت هااا !!
بعدها که رفتم تحقیق کردم فهمیدم که خدا پیامشو برای بنده ااش یا از طریق ندای درون یا یه حرفیو تو دهن یکی از اطرافیانت قرار میده یا خیلی چیزای دیگه واین منم که نفهمیدم
خدا همه جاهست چپکی نشستنه خودمو نباید گردنش بندازم
ممنون که به حرفام گوش دادی
خدانگهدار
دلت خوشه بخدا من که دیگ بریدمو میخوام تو همین قرن تمومش کنم نفس کشیدنمو
وقتی توی زندگیت خدا هیچ شانسی بهت نده و هر چقدر دست و پا بزنی به هیچ جایی نرسی چون شانس نداری بهترین کار همین خودکشی هست.
سلام .دوستان من ب این که تا خدا نخاد نمیشه مرد اعتقاد دارم اما بازممیشع مرد .من اینکه با قرص بمیرم و هسته سیب و..رو امتحان نکردم اما خیلیم از زندگی خستم .من داشتم ب کام مرگ میرفتم من مریض بودم و خودم خبر نداشتم فقط تا صبح گریع میکردم از شدت دردی که داشتم اما نمیزاشتم خانوادم بفهمن تا از شدت درد گفتم و منو بردن دکتر اندوسکوپی کردم و فهمیدم مریضم اما ب خدم بد کردم اگ یکم دیگ صبر میکردم و چیزی نمیگفتم مریضیم پیشرفت میکرد و نمیتونستم زنده بمونم اما گفتم و بعد چن ماه دکتر و..با درمان های طولانی ک هنوزم دارم دوره درمانو میگذرونم خب شدم البتع یکم کلا میخاسم اینو بگم ک واقن این دوست عزیز درست میگه تا خدا نخاد نمیشع حتی بمیری درصدمرگم کمه ک خد ادم بخاد
هممون از زندگی خسیع ایم ولی من واقن متاسفم کاش چیزی نمیگفتم کاااش 🙂
حرف دل منو زدی
اگر واقعا عدل خدا وجود داشت و براساس رنج و زحمت به آدما نظر داشت شاید من امروز اون قرص های لعنتی را نمیخریدم که به زندگیم پایان بدهم. ولی یه توصیه بدونید توی زندگی همه چیز شانس هست و رنج و تلاش هیچ فایده ای نداره. اگر شانس دارید زندگی خوشی دارید در غیر این صورت زنده بودنتون توجیهی نداره.
راستش پریروز دوست یکی از دوستام خودکشی کرد و من ۳ روزه همش نگرانشم و میگم کاش صبر میکرد کاشکی … عزیزم من خودم سختی هایی کشیدم ک قابل نوشتن نیس از مرگ پدرو مادرم تا تنهاییم و خیلی چیزای دیگه . ولی نتونستم خودمو بکشم خیلیم ب فکرش بودما ولی ایندنیا هر چقدرهم سختی بکشم بهتر از اینه تو اون دنیا بسوزم بخدا هیچی ارزش گرفتن چون عزیزتونو نداره من سالهای ساله ک افسردگی شدید دارم البته الان خداروشکر کمی بهتر شدم بخدا ما میتونیم آیندمونو بسازیم بچه دارشیم ب هدفامون برسیم چرا بخاطر یکی دیگه جون عزیزمونو بگیریم فکر کردین واسه اونا مهمه یکم بیتر تحمل کنیم اراده داشته باشیم و خودمونو ب اون بالا بالاها برسونیم انشالله همتون خوش و خوشبخت باشین عزیزان دل
سلام خوب منم داشتم به خودکشی فکر میکردم نه میترسم از مرگ نه چیزی تو دنیا خوشحالم میکنه نه میخوام از این دنیا خلاص بشم برم یه دنیای دیگه سختی شو همتون میفهمین دردش زیاده طاقتم نمیاد دلیل این حالم این چون نمیزارن به اهداف آرزو هام برسم چون من یه دخترم منو با دعا جادو ای خرافات عروس کردن وقتی من دلم با یکی دیگه بود بازم مهم نیست منم تموم تلاشمو کردم زندگی کنم ولی زندگی منو نمیخواد خدا هم منو نمیخواد مامان بابامم منو نمیخوان برام مهم نبود چون خودم خودمو دوست داشتم ولی دیگ ندارم نمیخوام خودکشی کنم ولی آرزوی مرگ میکنم واسه خودم و اونایی که مثل خودمن ۱۹ سالمه ولی یه جوون پیرم
اگه امثال رسول ها خودکشی میکردن، امثال ما و دوستای رفتنمون شاد.زندگی میکردیم، چون امثال رسول تو دنیا هستن، امثال نبودند به بودن ترجیح میدن
سلام؛ اشاره به مورد قرص برنج کار بسیار اشتباهی بوده که شما انجام دادید. من با دیدگاه کسی که قصد خودکشی داره سرچ کردم و با مطلب شما فهمیدم اگه قرص برنج بخورم حتما می میرم حتی اگه من رو به بیمارستان ببرند. خسته نباشید مطلب در مرگ حتمی اثرگذاره!!!!!!!!!!!
من بیشتر از ده بار خودکشی ناموفق داشتم:)
یبار با وایتکس چن بار با قرص و خیلی کارایی دیگه اما خب فعلا در حضور شمام:)
اما خب ایندفعه بدجور بریدم برام دعا کنید تا ایندفعه خلاص شم منم مثل همه آدما به آرامش نیاز دارم ولی به آرامش ابدی کلی حرف تو دلمه که باید به خدا بگم از اینجا نمیشنوه باید برم پیشش:)
وقتی همه بدبختیای دنیا سرت اوار شه هیچ راه برا درست کردنش نیست خودکشی بهترین راهه که از شر همه چی خلاص شی ولی کاش در هر بدبختی داغونی راهی برا بهتر شدن وجود داشت که
کسی مجبور به خودکشی نشه(حرف اقا رسولم اشتباهه حق میدم وقتی هیچ دغدغه. یا بدبختی در زندگی نداشته باشی درک نمیکنی بقیه چی میکشن اما حداقل موقه حرف زدن خودتو برا یک لحظه جای دیگران بذار)
به نظر من خدکشی هم قشنگع هم نع برای بعضی ها درد زیادی دارن که به خودکشی دل می بندن کسی نمی تونه دیگری رو درک کنه چون همه با هم فرق دارن هر کس یک دردی داره
کع فکر می کنه راهش فقط خودکشی هست من خیلی کم سن و سالم ولی می فهمم درد چیه هر چند درد افراد با هم فرق داره
بعضی ها می ترسن بمیرن چون که نمی دونن می خوان کجا برن همه جایی میرن که هیچی ازش نمی دونن و تا به حال تجربش نکردن و توش زندگی نکردن ولی انقدر اونجا رو دوست دارن که می خوان همونجا سفر کنن واسه همین خودکشی قشنگه چون بهتر از این دنیایی کع انقدر رنج می کشیم من می خوام خودکشی کنم ولی می ترسم
چون ارزو هایی دارم که هنوز بهشون نرسیدم
هنوز عملی نکردمشون هنوز مزه زندگی رو نکشیدم
ولی ادم ها انقدر ازیتت میکنن که بخوای خودکشی کنی
همه دلیل دارن واسه خودکشی ولی بعضی ادم ها
میگن مثلا یارو به خاطر عشقق خود کشی کرده
اره این مشکلم هست ولی بعضی ها هم این مشکل رو ندارن ادم ها به خاطر این خود کشی می کنن چون شکستن یا رها شدن کسی بهشون توجه نمی کنه به حرف هاشون به کار هاشون بعضی از ادم ها هم میرن تا یک چیزی تغییر کنه
درسته رسول حرف نامخته ای زده
ولی شما برای کسی ارزویی نکنید ک بیوفته ب روز ما
ما حتی ب عشقامون ک ولمون کرد این ارزورو نمیکنیم
چ برسه ب این رسول
هممون ی خدکشی داشتیم هممون شکست داشتیم بیاین واسه هم خوبیو ارزو کنیم مثلا ارزدکنیم این رسول تو خیال خام خودش بمونه و هیج وقت درد نکشه
هعی .