سال گذشته بود که حسین پارسایی نمایشی را روی صحنه برد و در آن از مهناز افشار و نویدمحمد زاده نیز دعوت بعمل آورد تا در نقشهای نسبتا اصلی نمایشنامهاش ظاهر شوند. تئاتر الیورتوییست روی صحنه رفت و علی رغم حاشیههای زیادی که به همراه داشت، توانست سیل طرفداران را به تالار وحدت، محل برگزاری نمایش، جاری سازد و تبدیل به یکی از پربینندهترین نمایشهای کشور شود. کمتر از یک سال از این جریان گذشت که حسین پارسایی تصمیم گرفت نمایشنامه دیگری را روی صحنه ببرد، نمایش بینوایان.
به نظر میرسد پارسایی جدا از فعالیتش در حوزه نمایش، مدیریت سالن رویال هتل اسپیناس پالاس را نیز بر عهده دارد و نمایش جدید او نیز روی سن همین سالن باجرا شده است. انتخاب سالن اسپیناس پالاس در ازای سالن وحدت، انتخابی ریسک پذیر بوده ولیکن حضور بازیگران بیشتر در این نمایش نسبت به کار قبلی او، نوید یک فروش موفقیت آمیز دیگر را میداد.
تا قبل از فروش رسمی بلیتهای این نمایش، انتقادات زیادی به پارسایی و گروهش توسط رسانهها و برخی از فعالین حوزه هنری زده شد و این تیم متهم به گرانفروشی در قیمت بلیتها شد؛ اتهامی که هنوز با وجود شروع نشدن رسمی فروش بلیتها تا حد زیادی عجیب جلوه میکرد. کارگردان هم در این میان بیکار ننشست و با اجرای مصاحبههای رسانهای، تمامی اتهامات را رد کرد و قیمتهای بلیت خود را معقول و چیزی بین رقم ۵۰ تا ۲۰۰ هزارتومان شناور دانست.
پیش از این اتهامات زیادی به پارسایی زده شده بود و خبرها حکایت از رابطه دوستی و مراوده مالی این مدیر هنری با افرادی چون امامی، تهیه کننده پرحاشیه سریال شهرزاد میدادند. این شایعات اما توسط تیم روابط عمومی الیور توییست رد شدند و بعدها هم کمتر کسی دنباله آن را گرفت. در هر حال بعد از گذشت حدود یک سال و خوابانیده شدن این آتشها، پارسایی که زمانی تئاترهای دفاع مقدس و مذهبی را خلق میکرد، بار دیگر به عنوان کارگردان وارد صحنه میشود و رمان مشهور ویکتور هوگو را برای اثرش انتخاب میکند.
با شروع فروش بلیتها مشخص شد که حرفهای آقای کارگردان صحت داشته و بلیتها رقمی شناور دارند. برخلاف تصور و ادعاهایی که مطرح شد هم خبری از نرخهای نجومی در بلیتها نبود و با مقایسهای کوتاه با دیگر رویدادهای هنری، میتوان به این نتیجه رسید که تئاتر بینوایان چندان بلیت گرانی نمیخواهد. بسیار از نمایشهای تکنفره کنونی بلیتی معادل چهل تا پنجاه هزار تومان دارند و نمایشی به این وسعت و با حضور بیش از ۳۰۰ همکار در حین اجرا، طبعا رقم بالاتری را میطلبد.
در نمایش بینوایان جدا از ۸ بازیگر سینمایی (که برخی از آنها سابقه اجرای تئاتری هم دارند) بیش از ۱۰۰ نفر هنرجو و بازیگر دیگر ایفای نقش میکنند و گروه موسیقی به همین تعداد نیز در تمام مدت طول نمایش، گروه را همکاری میکند.
بینوایان یکی از بزرگترین آثار هوگو به حساب میآید که ترکیب جالبی از عشق و درام و مسائل سیاسی فرانسه را در برمیگیرد. درآمیختن این موضوعات با یکدیگر در کنار پیرنگ روانشناسی اثر باعث شده که بینوایان تا به امروز تازه بماند و با وجود اینکه یک داستان کلاسیک باشد، ولی تقریبا با تمامی نسلها ارتباط برقرار کند. بینوایان پارسایی اما بیشتر از آنکه فضای هنری تئاتری و موزیکالی این اثر را در نظر بگیرد، اسیر فیلم جدید و نسبتا مدرن بینوایان محصول سال۲۰۱۲ به کارگردانی تام هوپر شده و روایت خود را از فیلمنامه این فیلم تا حد زیادی وام گرفته است.
این قرض گرفتن و شباهت با فیلم هوپر برای تئاتر فعلی بینوایان گران تمام میشود چرا که بینندههای قهار را به سرعت به مقایسه کردن وامیدارد و تماشاگران تئاتری را نیز از خود دلسرد میکند. اجراهای نمایشی بینظیری از بینوایان در سرتاسر دنیا برگزار شده که بارها و بارها مور تمجید و ستایش قرار گرفتهاند و انتخاب یک فیلم هالیوودی برای مرجع نمایشنامه چندان درست به نظر نمیآید.
دکور نمایش بینوایان عظیم است ولی در بیشتر مواقع ثابت میماند و همین موضوع باعث خسته شدن چشم مخاطب میشود و باید اعتراف کرد که از این حیث بینوایان از پدر معنوی خود یعنی نمایش الیور توییست عقب مانده است. جالب اینجاست که کارگردان اظهار داشته بود که سالن اسپیناس پالاس میتوانست این امکانات را به من بدهد در صورتی که با نگاهی به هر دو نمایش میتوان به طور قاطع گفت که سالن وحدت به مراتب تواناییهای بیشتری را در دست کارگردان میداد.
کارگردان با این دکور ثابت تنها کاری که توانسته از پیش ببرد به تغییراتی برمیگردد که ناگهانی روی صحنه رخ میدهند و کارگردان با زیرکی نگاه تماشاگر را در گوشه دیگری از سن گیر انداخته تا متوجه این تغییرات جزیی نشود. این رو دست خوردنها از پارسایی دو سه باری رخ میدهد و از این حیث باید به او آفرین گفت. دکور نمایش هم عمق دارد و هم روح ولی همانطور که گفتم پویایی خاصی ندارد.
طراحی لباس بازیگران این نمایش نیز همچون صحنه سن به خوبی صورت گرفته و به جز مواردی اندک (همانند لباس اشکان خطیبی در قسمتهای آخر نمایش) همگی با وسواس فکری انتخاب شدهاند و مشخصا گزینش آنها با توجه به چیدمان و رنگبندی صحنه صورت گرفته است. اوج این سلیقه را میتوان در صحنههای شلوغی همچون آوازخوانی دسته جمعی مردم پیدا کرد و بار دیگر به گروه پشت صحنه نمایش تحسین گفت.
وجود گروه موسیقی در بالای صحنه شاید در نگاه اول کمی حواس مخاطب را پرت کند اما رسم معمولی در دنیا حساب میشود (البته معمولا این گروه در پایین سن قرار دارند و کمتر به دید مخاطب میآیند و نگه داشتن آنها در بالای صحنه هم به خاطر کمبود جا و کمی شوآف صورت گرفته است) رهبر این گروه موسیقی نیز در بخشهایی از این نمایش موزیکال نقش کمک بازیگران را برعهده دارد و رد و بدل کردن مکالمات با زبان بدن او و بازیگران روی سن، کمی توی ذوق میزند. (بازیگران عملا با نگاه به او از رهبر ارکستر کسب اجازه آواز خواندن میکنند!) این نکته اولین اشکال در زمره تیم بازیگری اثر تازه پارسایی است و قصد دارم بیشتر در این مقوله وارد شوم.
یکی از دلایل اصلی انتخاب دیدن نمایش بینوایان برای بینندگانش به احتمال زیاد حضور بازیگران سینمایی و ستارگان پرده نقرهای در این اثر خواهد بود. بیش از ۸ تن مهم سینمایی در تئاتر بینوایان حضور دارند و به همین خاطر از این افراد انتظار بالایی میرود. تئاتر بینوایان اما به خوبی میتواند مدرکی باشد برای اثبات این موضوع که هر بازیگر سینمایی لزوما بازیگر تئاتر خوبی نیست و همچنین به بخش موزیک و صدا نیز رسید و در این بخش هم فهمید که هر بازیگری لزوما خواننده خوبی هم نخواهد شد. دو اصلی که تئاتر بینوایان آنها را اثبات میکند به ضرر خودش تمام میشود.
بازیگران تئاتر بینوایان به دو دسته تقسیم میشوند، افرادی که پیشینه بازی در نمایش را دارند و عدهای که با صحنه نمایش غریبه هستند. پارسا پیروزفر و نوید محمدزاده و چند تن دیگر جزو دسته دوم قرار میگیرند و میتوانند خودی نشان دهند. این دو فرد که نقش مقابل به هم را نیز بازی میکنند (پیروزفر در نقش ژان والژان قهرمان و محمدزاده در قالب بازرس زاور عجیب و غریب) بازیهایشان تقابلهای زیبایی را با یکدیگر دارد که خوب در آورن آنها هنر میخواهد. اوج این ترکیب و تقابل در صحنه به بخشی برمیگردد که هر دوی این بازیگران رو به روی هم شروع به آوازخوانی کرده و هر کدام بدون توجه به دیگری، آواز خود را میخواند و تداخل شعر هر دو میتواند بیننده را حتی گیج کند چه مانده به بازیگرانی که به فاصله چند سانتی متری هم روبروی هم آن را فریاد میزنند.
در این بین اما افرادی چون پریناز ایزدیار را نیز داریم که در نقش مادرکوزت ظاهر میشود و آوازهایی که میخواند، لااقل در اجرایی که من دیدم، به هیچ وجه در سطح و شان نمایشنامه و دکور عظیم آن نیست. او انتخاب چندان مناسبی برای این نقش و این نوع تئاتر موزیکال نبوده و شاید انتخاب فردی با صدای رساتر و بهتر، میتوانست شخصیت به یادماندنیتری از این کاراکتر بسازد.
جدا از سحر دولتشاهی، اشکان خطیبی نیز ایرادات ریز و درشتی در اجرای خود دارد و شیمی چندان مناسبی با کلیت تئاتر ندارد. لباسهایی که برای او انتخاب شده، برعکس البسه امیرحسین فتحی به او نمیآیند و او را به جای نزدیکتر کردن به رل معشوقه، دورتر و دورتر میسازد.
توضیح: رورانس (تشویق حضار) تماشاگران از بازیگران و گروه ارکستر نمایش بینوایان
بازیگران فرعیتر این نمایش هم هوشمندانه انتخاب شدهاند و از اهالی موسیقی برگزیده شدند. به عنوان مثال باران احصایی که پیش از این در ساخت موسیقی تئاتر فعالیت میکرد، نقش جوانی کوزت را بر عهده گرفته و آوازخوانیاش به مراتب بهتر از دیگر بازیگران است و از آن بهتر؛ پریسا دلفانی است. دلفانی که در زمینه دوبلوری نیز فعالیت کرده و کار تدریس موسیقی و آوازخوانی را هم انجام میدهد در نقش اپونین بازی میکند و از اکثر بازیگران بهتر آوازخوانی میکند.
گل سرسبد این افراد هم مهرداد بابایی، خواننده و مدرس آواز است که نقش کوتاه کشیش را برعهده دارد. دیگر خوانندگان حاضر در نمایش هم زنان و مردانی هستند که در برخی از آنها را از صفحات اینستاگرامیشان احتمال میشناسید (مانند گلسا رحیم زمانی) و آوازخوانیشان در تئاتر بینوایان با یکدیگر شگفت انگیز است. در کل به نظر میرسد پارسایی تصمیم گرفته نقص موسیقایی در بازیگران اصلیاش را در بازیگران فرعی جبران کند و تا حد زیادی در این کار موفق عمل کرده است.
سحر دولتشاهی و هوتن شکیبا اما در نقش زوج تناردیهها ظاهر شدند و به معنای واقعی و تام کلمه باید گفت که ترکاندهاند. آنها با اینکه کمی دیر وارد فضای داستان میشوند ولی به تنهایی میتوانند صحنه را از آن خود کنند و با بازی نرم و روانشان، بیننده را با خود بکشانند.
جدا از مبحث بازیگری باید به یکی از مهمترین جنبههای تئاتر بینوایان اشاره کرد، موسیقی و آوازهای آن. بینوایان به عنوان اثری موزیکال روی صحنه رفته و گروه موسیقی نیز در لحظه به لحظه اثر همراه بازیگران پیش میرود اما نکته جالب اینجاست که طراحی صحنههای آوازخوانی و اشعار تا حد زیادی (شاید بتوان گفت بسیار زیادی!) وامدار فیلم هوپر هست و این شباهتها در برخی مواقع واقعا اعصاب تماشاگر را خرد میکند. توگویی پارسایی متنی آماده را از فرنگ برداشته و با ترجمه اشعار یا نوشتن شعری روی وزن ترانه اصلی، نمایش خود را روی صحنه برده است.
بردیا کیارس هم به عنوان رهبر ارکستر این گروه تمام تجریبات خود را از محیط دانشگاهی و ارکستر سمفونیک تهران با خود به سالن آورده و از نظر موسیقایی، نمایش را به اوج میبرد.
آوازها نیز در ابتدای امر کمی نامفهوم به نظر میآیند و باید کمی با صدای بازیگران و ریتم خوانش آنها آشنا شوید تا بتوانید آوازها را تمام و کمال دریابید. گرچه تا انتهای کار بازهم بسیاری از آوازها را متوجه نمیشوید و صرفا ریتم آن به گوشتان میخورد. متن ترانهها در برخی مواقع اوزان جالبی ندارد و طولانی بودنش نیز میتواند مشکل آفرین باشد. در ضمن تا یادم نرفته بگویم که در اجرایی که من شاهدش بودم، بازیگران اصلی آن نیز تپقهای ریزی زدند که قابل اغماض بود.
شواهد استقبال از بلیت فروشی آنلاین و یا مشاهده مستقیم خودم نشان میدهد که تئاتر بینوایان هم با اقبال عمومی مواجه شده و توانسته به همان موفقیتهای سال گذشته اولیور توییست دست پیدا کند.از آنجایی که خرج این نمایش احتمالا چندین برابر کار قبلیست هم باید در نظر گرفت که آیا سوددهی آن نیز میتواند آنقدری وسوسه انگیز باشد تا سالهای دیگر هم موارد مشابهی را روی صحنه ببینیم یا خیر.
شما اگر اجراهایی از بینوایان مثل این https://vimeo.com/212310644 رو ببینی دیگه حتی به فکر نقد کار پارسایی هم نمی افتی. مطمئن باشید اگر عوامل این نمایش به فکر سودآوری زیادی نبودند با همین بودجه و ظرفیتهای انسانی ای که در ایران وجود داره میشد اجرایی به مراتب بهتر رو روی صحنه برد. مثلا انتخاب سالن هتل اسپیناس هیچ دلیل فنی ای نداشته فقط به خاطر ظرفیت بیشترش و امکان فروش بیشتر بوده. یا انتخاب این بازیگران که اکثرا چیزی از آواز نمی دونند در نمایشی موزیکال برای چی بوده؟ اصلا این نمایش نیاز چندانی به اجرای فوق العاده نداره کافیه که بازیگر بتونه خوب آواز بخونه.
دقیقا موافقم ، میخواستم به همین اجرا اشاره کنم.
دقیقا برای همین تیتر این مطلب به جای واژه نقد یا بررسی که معمولا استفاده میکنیم از عبارت نگاهی به استفاده کردیم دوست عزیز. مطلب ما صرفا یک یادداشت و نگاهیست به نمایشی که در هر حال پرهزینه ترین نمایش تاریخ کشور هست و بی توجهی کامل بهش چندان منطقی به نظر نمیاد. ضمن اینکه با تمام انتقادات شما موافقم
سلام به نظر تئاتر خیلی قشنگی بود و شاید مشکل از کارگردانی بوده کمی ایراد اشکال پیدا کرده بازی ها درجه یک بود به جز بازی اشکان خطیبی که کمی تو ذوق می زد من به شخصه بازی پارسا پیروزفر رو خیلی دوست داشتم و البته سحر دولتشاهی و هوتن شکیبا این سه بازیگر واقعا درخشیدند هنروران هم که عالی اما ای کاش روی متن ترانه ها کار می شد که به موسیقی بخوره اگر کمی بیشتر روی نحو کارگردانی تأمل میشد از حاشیه ها کم میکردند بی قید و شرط یکی از بهترین تئاتر هایی میشد که دیدم ( که البته الان هم جز خوب ها است)
در متن ذکر شده که پارسا پیروزفر جز بازیگرانی هست که با صحنه نمایش بیگانه هست.در صورتی که ایشان شهرت بسیاری در زمینه بازی در تئاتر و کارگردانی دارند و چند جایزه از جشنواره های تئاتر در کارنامه دارند.
سلام خواننده گرامی. چیزی درباره این صحبتی که فرمودین در مطلب نوشته نشده بلک گفته شده نمایش بینوایان نشان داده برخی بازیگران سینمایی لزوما نمیتوانند بازیگران تئاتری خوبی هم باشند.
یک صحنه از نمایش هم خیلی شبیه موزیکال همیلتون بود که دو سال پیش تو آمریکا خیلی صدا کرد. متاسفانه متن شعر ها اصلا جالب نبود. اگه یه سال دیرتر این کارو میبرد روی صحنه و بیشتر روش کار میکرد و بازیگرای بهتری انتخاب میکرد واقعا میتونست اثر فاخری باشه.