جایزه بهترین کارگردانی میتواند نشانه زیادی باشد برای آنکه برنده بهترین فیلم کدام اثر خواهد بود. این موضوع تقریبا در اکثر جوایز سینمایی صدق میکند و در گلدن گلوب هم همین رویه جریان دارد با این تفاوت که گاهی در این رویداد جوایز به کارگردانی داده شده که فیلمش بهترین فیلم نشده و داوران سعی کردند تا به همه افراد حاضر یک جایزهای برسد! با این حال رویه ده سال اخیر گلدن گلوب را واقعا نمیتوان به یک جمع بندی واحد رساند و مهرههای برندگان هر سال به یک روش متفاوت چیده شده است. گلدن گلوب امسال کارگردانان غولی را در بین اسامی کاندیداهای خود ندارد اما همه این افراد لیاقت بردن این جایزه را به خانه دارند.
آثار کارگردانان لیست در بین بهترین فیلم سال لدن گلوب هم حضور دارند و بازهم تساوی دقیقی بین کاندیداها برقرار شده است. عدالت خواهی داوران گلدن گلوب و توجه به همه افراد ستودنیست و میتوان با جرات گفت که چقدر روی تک تک لیستها کار شده تا هم حق مطلب ادا شود و جای هیچکسی خالی نباشد. در لیست ۵ تایی بهترین کارگردانان سال ۲۰۱۸ گلدن گلوب نام ۵ تن به چشم میخورد که دو نفر از آنها در بخش بهترین فیلم درام اثری دارند و دو تن دیگر هم در قسمت بهترین فیلم کمدی اثری دارند. حضور آلفونسو کوارن به عنوان بهترین کارگردان از طایفه فیلمهای خارجی نیز بسیار قابل تقدیر است و اهمیت فیلم رم را بیش از پیش نشان میدهد؛ فیلمی که تقریبا در هر رویدادی جوایز را درو کرده است.
در این مطلب نگاهی داریم به کارگردانانی که قرار است در سال ۲۰۱۸ بدرخشند و جایزهای را با خود به خانه ببرند که برای برخی از آنها میتوان تغییر مسیر زندگی هنریشان باشد و برای عدهای نیز دومین گلدن گلوبی خواهد بود که در کنار گوی بلورین قبلی جا خوش خواهد کرد.
۱- بردلی کوپر برای فیلم «ستاره متولد میشود»
فیلم «ستاره متولد میشود» توانسته بسیار بالاتر از حد انتظارات ظاهر شود و ترکیب بردلی کوپر و لیدی گاگا (که برای اولین بار در فیلم هنرپیشگی هم کرده است) شیمی بسیار قوی با یکدیگر دارند. لیدی گاگا که از ابتدا آرزو و سودای بازیگری در سر داشته، در «ستاره متولد میشود» دقیقا نقشی را ایفا میکند که کارگردان از او میخواهد. کنترل صحنههای فیلم و هدایت درست آن در مسیری که باید میبود، از هنرنماییهای کارگردان فیلم است؛ یعنی بردلی کوپر.
بازیگر هالیوودی که این روزها به محبویت خاصی هم دست پیدا کرده تصمیم گرفته تا برای اولین بار خودش را پشت دوربین هم محک بزند و در این آزمایش، خودش در نقش بازیگر هم جلوی دوربین رفته است. نتیجه کار چیزی شده که دقیقا از ذهن بردلی کوپر بیرون میآمده و فیلم دارای نقصهای بسیار کمی است. آوازخوانی و علاقه کوپر به موسیقی هم در این هدایت درست بیتاثیر نبوده و همصداییاش با لیدی گاگا برخلاف تصور اولیه من بسیار جالب توجه از آب در آمده است.
گلدن گلوب سالها پیش وقتی که پل نیومن هم فیلمی ساخت تصمیم گرفت که او را در بین رقبای قدر دیگر برنده اعلام کند و اگر از این سیاستهای دور در تیم جدید هم استفاده شود، میتوان تا حدی به منتخب این گزینه پی برد.
۲-آلفونسو کوارن برای فیلم «رم»
هنری که در فیلم رم به کار رفته را کمتر کارگردانی میتواند نشان دهد و روی آن اجحاف داشته باشد. فیلم در قالبی سیاه و سفید روایت میشود و همین مساله کار آن را هم کمی سخت کرده و هم در کنار آن هویت مستقل و خاصی به فیم بخشیده است. فیلم رم در بخش بهترینهای فیلم خارجی هم نامزد شده و کارگردان آن را نیز سربلند کرده است. آلفونسو اما همین چند سال پیش با فیلم «جاذبه» به جایزه گلدن گلوب رسید و بعید میدانیم این اتفاق برای بار دوم هم رخ دهد. هرچند کارگردانان بزرگی چون کلینت ایستوود و مارتین اسکورسیزی چندین بار این جایزه گلدن گلوب را به خانه بردند اما شخصا تصور میکنم رسیدن آلفونسو به مرتبه استادی این افراد هنوز در گروی کسب تجربه در چند سال آتی است.
فیلم رم اثری است که دقیقا هنر سینما را تداعی میکند و به آن بیتوجهی و یا کمتوجهی کردن کار بسیار سختی است.
۳-ییتر فرلی برای فیلم «کتاب سبز»
داستان اتوبیوگرافیک در فیلمی درباره خواننده موسیقی اعجوبه برانگیز یعنی به اندازه کافی میتواند آنقدری جذاب باشد که کارگردان روی هوا به نامزدی بهترین گلدن گلوب دست پیدا کند. کتاب سبز دو بازیگر دوست داشتنی هم دارد که به بهترین نحو ممکن انتخاب شدند و فیلمنامه قرص و محکمی را دارد که میتواند کمک حال بزرگی برای خود فیلم باشد.
کتاب سبز تدوین فوقالعادهای دارد و طراحی صحنه و لباس هنرمندی را نیز درون تیم خود دارد؛ تیمی که در کنار -ییتر فرلی اثر سینمایی را ساختند و او را میتوانند با یک سکوی پرتاب به اوج برسانند، هرچند برنده این جایزه شدن توسط فرلی را بنا به سیاستهای گلدن گلوب محتمل نمیدانم.
۴-اسپایک لی بلکنزمن
اسپایک لی هیچ گاه نتوانسته که پتانسیل خود را به درستی نشان دهد و معمولا در چنین رویدادهای بزرگی دست خالی به منزل میرود. او با ساخت فیلمی چون مالکوم ایکس برای ما ایرانیان شناخته شده تر است ولی در سال جاری او اثری متفوات به ام بلکنزمن در ژانر کمدی اجتماعی را روانه اکران کرده است.
بلکنزمن کمدی ماهرانهای است که به زیبایی به مساله نژاد پرستی اشاره میکند ولی آن را در حاشیه نگه میدارد و تمرکز اصلی روی ماجرای کمدی اثر میشود. فیلم از تیم بازیگری قوی هم بهره میبرد اسپایک لی با انتخاب و جمع آوری این تیم سنگ تمام گذاشته است. بلکنزمن واقعیت تاریخی را با لحنی شوخی بیان میکند و کارگردان میتواند پیام خودش را در خلال این صحبتها رد و بدل کند.
بلکنزمن فیلمی مختص سیاهپوستان نیست؛ هرچند درباره مشکلات آنان ساخته شده است ولی مثل فیلمهای شعاری سال گذشته شورش را در نمیآورد و به مخاطب خود احترام میگذارد.
۵-آدام مک کی برای فیلم «معاون»
فیلم معاون از آن دسته آثاری است که از نظر برخی از کارشناسان دچار یک هایپ (توجه بیشتر از حد واقعی) شده و دلایل سیاسی روی وجهه هنری اثر سایه افکنده است. مک کی پیشتر با ساخت فیلم Big Short به درستی وارد بازار تجارت آمریکا و پشت پرده آن و دست گذاشتن روی مساله حساس اقتصادی شد اما در فیلم معاون پا را از آن هم فراتر گذاشته و با دوربین خود وارد کاخ سفید و سیاست های ایالات متحده میشود. فیلم معاون یکی از سیاسیترین و شخصیترین آثاری است که آمریکا و داوران هالیوودی آن را مورد توجه قرار دادهاند و لجبازی این قشر با ریاست جمهوری آمریکا در این توجه بی تاثیر نبوده است؛ وگرنه بازار جهانی آنچنان با مضمون فیلم همذات پنداری نمیکند.
فیلم معاون به خاطر جو عجیب و غریبی و پرهیایویی که روی آن سوار شده و تصمیمگیریهای غرض ورزانه شاید (و یا میتوان گفت به احتمال زیاد) به جوایز زیادی دست پیدا کند. البته رویکرد دیگری هم که معمولا در این بین اتخاذ میشود اینست که اهمیتها صرفا در نامزد کردن اثر خلاصه شود و جوایزی در کار نباشد. در هر حال فیلم معاون یا همان Vice شانس زیادی به خاطر مضمون خود در رقابتها دارد؛ در این فیلم ته مایههایی از طنز وجود دارد و همین مساله همچون فیلم Big Short میتواند عموم تماشاگران را به دیدن یک مساله تاریخی که با حساب و کتاب هم همراه است آشتی دهد.
هنر مک کی در ساخت چنین اثری است که بتوان آن را در بهترین موقعیت زمانی رو کرد و او را میتوان یک مدیر کارگردانی بسیار حاذق دانست. فیلم معاون از نظر فنی و تکنیکی نقصهایی دارد که میتوان آن را نادیده گرفت ولی میشد با یک پایان بندی بهتر شاهد اثری به مراتب بهتر باشیم.
بدون نظر