مهدی علی میرزایی کارشناسی ارشد فلسفه اسلامی از دانشگاه تهران دارد و به همین دلیل است که در اکثر فیلم نامههای خود مباحث فلسفی یا روانشناسی را در اشکال مختلف به نگارش در میآورد. او شخصی است که فیلمنامه آثاری چون در مدت معلوم و کاتیوشا را نوشته و البته گل سر سبد آثاری که به نگارش درآورده هم فیلم گشت ارشاد است. تمامی این فیلم ها جزو کمدی هایی بودند که ضعیف به شمار نمیآیند و به قولی عامیانهتر سخیف هم نیستند. علی میرزایی با همین تفکر و بینش روی صندلی کارگردانی نشسته و اولین فیلم بلند خود به اسم پالتو شتری را کارگردانی کرده و تصمیم گرفته که در اولین تجربه فیلمسازی خود بیشتر از همیشه سراغ موضوع مورد علاقهاش یعنی فلسفه برود.
پالتو شتری داستان دو دوست به اسمهای کوهیار کهن دژ و فرید است که اولی دانشجوی دکترای فلسفه بوده و دومی یک دیپلم ردی است که مطالعه فراوانی دارد و در کلاسهای مستمع آزاد دانشگاه هم مینشیند. کوهیار نویسنده هم هست و به تازگی جایزه ادبی هم برده و از این بابت به خودش میبالد و این موضوع را دائما توی سر فرید و اطرافیانش میزند. رفتار و منش کوهیار بسیار عجیب و غریب است و از همه عجیبتر آن منش ضد زن بودن اوست. کوهیار عاشق نیچه بوده و تا حد زیادی باورهای نیچه درباره زنان رویش اثر گذاشته و زنان را به مثابه یک برده میبیند و همین موضوع باعث شده که بسیاری از اطرافیانش از او آزرده خاطر شوند تا اینکه…
دو کاراکتر اصلی فیلم یعنی فرید و کوهیار بسیار دقیق و درست ساخته و پرداخته شدهاند و سام درخشانی (فرید) و بانیپال شومون (کوهیار) به زیبایی هر چه تمامتر توانستهاند این کاراکترها را به تصویر بکشند. بانیپال بازیگر قدرتمندی است که بیشتر در عرصه تئاتر فعالیت دارد و پایش چند سالی است که به سینما باز شده و در این فیلم هم بازی قدرتمندی از خودش ارائه میدهد به طوری که کوهیار کاملا تبدیل به یک تیپ به یادماندنی در ذهن تماشاگر میشود. سام درخشانی هم بازی متفاوتی نسبت به آثار همیشگی خود دارد و فیلم پالتو شتری برایش یک سکوی پرتاب از حیث بازیگری محسوب میشود. راستش را بخواهید برگ برنده این فیلم همین دو بازیگر هستند و اگر این شیمی خوب و قوی بین این دو تن نبود، تحمل کردن فیلم علی میرزایی کار سختی بود.
مشکل فیلم اینجاست که عمیقا وارد فاز روشنفکرانه میشود و میخواهد دائما فریاد بزند که من یک فیلم روشنفکرم. این موضوع تا آخرین دیالوگ فیلم هم صدق میکند و جایی که سام درخشانی رو به تماشاگر میگوید: «این داستان به همه مربوطه و اگر کسی فکر میکنه به اون ربط نداره داره خودشو گول میزنه.» اوج نگاه از بالا به پایین کارگردان به تماشاگران است. هیچ تماشاگری این نوع نگاه را از طرف هرکس، چه والدینش و چه دوستانش و چه خالق اثر هنری که میبیند دوست ندارد و همین زاویه نگاه دانای کل بودن علی میرزایی است که فیلم پالتو شتری را از تبدیل شدن به یک اثر بینقص باز نگه داشته است.
فیلم مضامین فلسفه و منطق جالبی را مطرح میکند و گریزی هم به موضوعات روانشناسی میزند اما هرچه قدر که نگاه کارگردان به مسائل فلسفی مطرح شده در فیلم منطقی و به جاست؛ همین نگاه در مضامین روانشناسی فیلم به قهقهرا رفته و سطحیترین نوع نگاه به آن روا داده شده است.
فیلم پالتو شتری از حیث فنی تقریبا بیایراد است و علی میرزایی توانسته درس آکادمیک سینمایی و تجربه کار کردن با بزرگان سینما را به خوبی با خود حمل کند و آنها را پیاده سازی کند؛ هرچند تصور میکنم که میشد فیلمبرداری بهتری برای این فیلم صورت میگرفت و انتخاب زاویه و قابهای تصویر چندان دلنشین نیستند. اما نباید از موسیقی فیلم غافل ماند و مسعود سخاوت دوست که سابقه خوبی هم در سینما دارد را باید ستود چرا که توانسته حال و هوای عجیب و غریب فیلم را با موسیقیاش هضم پذیرتر کند.
انس گرفتن با کاراکترها و موضوع کلی فیلم پالتو شتری کار راحتی نیست و فیلم مهدی علی میرزایی به سختی میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و او را به دنبال خود بکشاند. فیلم از نیمه دوم به بعد است که داستانش جان میگیرد ولی این موضوع بسیار دیر رخ میدهد و خطر این را به همراه دارد که تماشاگر کم حوصله بیخیال دیدن ادامه فیلم شده باشد. فیلم جدید مهدی علی میرزایی کمی صبر و حوصله میخواهد و باید به آن وقت و فضا دهید تا بتواند خودش را نشان دهد و تازه بعد از گذشت سه ربع ساعت از فیلم بتوانید وارد داستان اصلی و ملموس آن بشوید. این زمان طولانی برای معرفی کردن فضا و شخصیتهای فیلم در نظر گرفته شده و هر چند در این زمینه هم موفق شده اما هنر کارگردان و فیلمنامه نویس میتوانست این زمان را تقلیل بخشد و زودتر فیلم خودش را به جریان بیندازد.
فیلم پالتو شتری کمدی از نوع روشنفکرانه است که بیش از حد روی این مساله تاکید میکند و نحوه کتابی ادای دیالوگها توسط بازیگران و محتوای آنها صحت همین ادعاست و همین موضوع فیلم را برای تماشاگر در موقعیت ناخوشایندی قرار میدهد. بازیگران فیلم کار خود را حرفهای انجام دادند و حتی افرادی مثل لیندا کیانی که حضور کوتاهی دارند توانستهاند تا نقش خودشان را در فیلم خوب ایفا کرده و در مدت کوتاه حضورشان روی پرده سینما بدرخشند. علی میرزایی مدیون این بازیگران قهار و خوب است و بازیگران هم مدیون شخصیت پردازی دقیق و درست حساب شده این کارگردان اما همه این عناصر میتوانست با رعایت کردن نکات ریزی در لحن فیلمنامه، تبدیل به اثری به مراتب بهتر شود تا یک فیلم معمولی.
بدون نظر