کنش های ناشی از امیدواری و شجاعت که در هفته های اخیر در سودان و الجزایر دیدیم برای لحظه ای ما را به بازگشت بیداری اجتماعی سال ۲۰۱۱ در دنیای عرب می اندازد، چیزی که عموماً از آن با نام «بهار عربی» یاد می شود. اما به نظر می رسد که «بهار عربی نسخه دوم» که عنوان در نظر گرفته شده برای حرکت های اخیر است را می توان روشن شدن دوباره سیستمی دانست که هنوز پر از اشکالات یا به اصطلاح «باگ» هایی است که بسیاری از استفاده کنندگان می خواهند آن را پاک کنند. همانند اتفاقی که در سال ۲۰۱۷ در زیمبابوه رخ داد، این جنبش های تغییر صلح آمیز به دستاوردهایی رسیده اند که احزاب اپوزیسیون در طی دهه ها تلاش نتوانسته بودند به آن ها دست پیدا کنند: سرنگون کردن یک مرد قوی پیر و فرتوت و البته به شدت فاسد.
رابرت موگابه زمانی که صندلی رنگ و رو رفته حکومتش در هراره را با میراث نابودی اقتصادی کشور ترک کرد ۹۳ سال داشت. در الجزایر، عبدالعزیر بوتفلیقه ۸۲ ساله بود که از قدرت کنار رفت، در حالی که بعد از سکته سال ۲۰۱۳ به ندرت در انظار عمومی ظاهر شده و یک رکورد بی سابقه در داشتن کمترین تعامل رژیم ها با مردم را برای خود به ثبت رسانده بود. این هفته نیز عمر البشیر، دیکتاتور سودان، درسن ۷۵ سالگی توسط ارتش خودش پایین کشیده شد و پس از دهه ها سرکوب در سودان، با میراث نامیمون پایین آمدن بی سابقه و غیرقابل تحمل استاندارد زندگی مردمش به اجبار کنار رفت. همچنین او توسط دادگاه جنایی بین المللی به خاطر جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی و نسل کشی در سودان تحت تعقیب است.
هیچ یک از این دیکتاتورها (یکی بد و یکی بدتر) توانایی یا میل خاصی برای ارتباط برقرار کردن و درک جمعیت جوانی که خواهان کنار رفتن آن ها بودند را نداشتند. همچنین هیچ کدام ارتش هایی نداشتند که دیگر تمایلی به حمایت از آن ها داشته یا تا حد زیادی از خشونت بر علیه معترضان استفاده کنند. اما دنیا از سال ۲۰۱۱ تاکنون تغییرات زیادی کرده و شاید به گذشته بازگشته است. دنیا دیگر در مرکز قدرتش بیشتر شکاک و بدبین و کمتر ایدئولوگ شده است. می بینیم که این تغییرات دیگر کمتر شیفته تمایلات برای داشتن زندگی بهتری هستند که هنوز هم بسیاری از مردم الجزایر و سودان را در خیابان ها نگه داشته است در حالی که جانشین دیکتاتورها در حال دوختن پرده های جدید برای قصر حکومت هستند. بهار عربی پس از سال ها شک داشتن به فرآیندهای غربی شکل گرفت و با جنگ فاجعه بار عراق شدت بیشتری گرفت.
ناگهان، برخلاف تصور کشورهای دموکرات غرب، تونسی ها و مصری ها خواستار کمی آزادی بیشتر شده و برای بدست آوردن آن دست به هر ریسکی می زدند. اینترنت نیز این میل به تغییر را واقعی، جدید و بسیار در دسترس برای کسانی ساخت که برای دیدن آن تلاش می کردند. امروز نزدیک به ۸ سال از آن روز پیرتر شده ایم اگر ضرورتاً باهوش تر نشده باشیم. در سال ۲۰۱۱، رسانه های اجتماعی کاتالیست موج اعتراضات در جریان بهار عربی بود. امروز نیز در حالی که ما تصویر یک زن جوان سودانی به نام الاء صلاح را با لباس سفید و گوشواره هایی به شکل ماه، ایستاده بر سقف یک خودرو در حال شعرخوانی و سخنرانی برای جمععیتی انبوه از مردان و زنان سودانی تحسین می کنیم، او را در محاصره دریایی از گوشی های هوشمند می بینیم که شجاعت او را ثبت می کنند. این صحنه های در زندگی امروزی هنجار بوده و پذیرفته شده است.
بیشتر بخوانید: با ۵ تن از بیرحم ترین و خودکامه ترین دیکتاتورهای آفریقایی آشنا شوید
ویدیوهای مربوط به وحشیگری و آشوب دیگر به خاطر محتوای پرخشونت یا باور نکردنی بودن محتوای شان توسط کاربران قطع نمی شوند بلکه تنها باعث ایجاد درگیری های توئیتری درباره درستی و واقعی بودن آن ها می شوند. دیگر این صحنه ها به مانند سال ۲۰۱۱ برای مردم تازه و هولناک نیست، همه به این میزان از خشونت و قساوت عادت کرده اند و تنها کاری که معمولاً می کنند به سادگی گذشتن از کنار آن هاست یا نهایتاً تلاش برای بی اعتبار ساختن واقعیت تصاویر. اما بزرگ ترین اتفاقات و تغییرات این ۸ سال اخیر در کاخ سفید و بروکسل رخ داده است، مکان هایی که روزگاری تمام قد ایستاده و از دیکتاتورهای پیر، از مد افتاده و فاسد می خواستند که به خواسته هایی که در متن خیابان ها مطرح می شود توجه کنند، اکنون دیگر دچار چنان شکاف هایی شده اند که دیگر نمی توانند مانند نسخه اول بهار اول از این تغییرات حمایت کنند و شاید روی کار آمدن دیکتاتورهای جدیدی به مراتب بدتر از دیکتاتورهای قدیمی یا قدرت گرفتن گروه های شدیداً ایدئولوگ و تندرو در خاورمیانه و شمال آفریقا بدنبال نسخه اول بهار عربی را هشداری برای خود در حمایت از نسخه دوم می دانند.
رابرت پالادینو، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده، در هفته گذشته با لحنی بسیار ملایم گفته است که «مردم سودان باید تصمیم بگیرند چه کسی آن ها را رهبری کند» و باید انتخاباتی بسیار سریع تر از آنچه که اکنون برنامه ریزی شده داشته باشند که به هیچ عنوان نمی توان آن را حمایتی قابل اعتنا و موثر از خواسته های مردم سودان در هفته های اخیر دانست. صحبت ها و نظرات ملایم دیگری در مورد الجزایر نیز صورت گرفته هر چند عبدالقادر بن صلاح، رییس جمهور موقت- که وعده برگزاری انتخابات آزاد در سه ماه آینده را داده است- از همان قدرت ها و شخصیت های برجسته اجتماعی مورد حمایت قرار گرفته که برای دو دهه گذشته به بوتفلیقه قدرت و اعتبار بخشیده بودند. گاز اشک آور و تظاهرات های بیشتری در خاورمیانه و شمال آفریقا شاید در راه باشد و این در شرایطی است که اتحادیه اروپا خود با مشکلاتی درونی روبروست که وقت و قدرت زیادی برای این اتحادیه به منظور حمایت با صدای بلندتر از معترضان در این منطقه از آسیا و خواست های همیشگی اش در زمینه آزادی بیشتر و انتخابات آزاد را باقی نمی گذارد.
این هشت سال باعث شده که بسیاری از ما به این نتیجه برسیم که جانشین آن مردان قدرتمند، دیکتاتور و تمامیت خواه چیزی کمتر از گذشتگان خود ندارند و کشورهای غربی به دلیل تجربیاتی که در این ۸ سال کسب کرده اند ترجیح می دهند در برابر این تغییرات ساکت مانده یا دستکم دیگر آن هیاهو و حمایت تمام قد موج اولیه بهار عربی را نداشته باشند. بحران لیبی، کشوری که از سال ۲۰۱۱ تاکنون نه رنگ صلح را دیده و نه مردمش موفق به تشکیل یک دولت واحد و منسجم شده اند، باعث شکل گیری کابوسی به عنوان قاچاق انسان و سوء استفاده از مهاجران آفریقایی در مسیرشان به سمت اروپا شده و رشد داعش و گروه های طرفدارش در این کشور را نیز در پی داشته است. در سوریه نیز مردم به جای خواسته هایشان در حمام خون القاعده و داعش گرفتار شده، صدها هزار نفر سلاخی شده، میلیون ها نفر از مردم کشور به کشورهای دیگر گریخته یا مهاجرت کردند، کودکان در اثر گاز سمی سارین و کلر جان دادند، زیرساخت های کشور به طور کلی نابود شد و کشور به میدان نبرد برای دولت های دیگر و جنگ های نیابتی تبدیل شد، به نحوی که اکثر مردم کشور آرزوی بازگشت به دوران پیش از اعتراضات در سوریه را دارند، چیزی که عملاً امکان پذیر نیست.
مصر نیز این روند را به طور کامل تجربه کرد، از دیکتاتوری سکولاریستی به سمت رهبری اسلامی رفت اما بلافاصله پس از سقوط حسنی مبارک، سقوط حسن مرسی نیز خیلی زود و در نتیجه یک کودتای نظامی همراه با اعتراضات مردمی رخ داده و بار دیگر به یک دیکتاتوری سکولاریستی ختم شد، دیکتاتوری که بسیاری آن را بدتر از چیزی می دانند که در سال ۲۰۱۱ مصری ها را به میدان تحریر کشاند. بسیاری از مصری ها نیز حسرت دوران قبل از اعتراضات سال ۲۰۱۱ را می خورند. اما مسیرهایی که ما را به سمت تغییر در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۹ هدایت کرده اند یکسان هستند. معترضان جوان تر، فقیرتر، مورد ستم قرار گرفته تر و البته کمی جذاب تر، گرسنه تر و تشنه تر از قبل هستند.
آن ها دیگر به خواسته های موج اول بهار عربی راضی نیستند، این مردان و زنان چیزهای بیشتری می خواهند، چیزهایی که در واقع هدف آن ها اصلاح اشتباهات موج اول بهار عربی است. این ها مشکلات مردم در کشورهای منطقه هستند که یکدیگر را تشدید و برانگیخته می سازند اما در حالی که مردان پرنفوذ و پرقدرت حکومت ها همواره در مقابل تغییر و پیشرفت مانع ایجاد کرده اند، کمتر جانشینی یافت می شود که راه و گزینه ای جدید برای حرکت به سمت جلو و پیشرفت پیشنهاد کند. باید منتظر ماند و دید آیا سرنوشت الجزایر و سودان نیز به سرنوشت دیگر کشورهای انقلاب کرده در جریان موج اول بهار عربی دچار خواهد شد یا این بار مردم و حکومت ها از اشتباهات گذشته و حمام خون خاورمیانه و شمال آفریقا در سال های اخیر عبرت گرفته و حاکمانی متفاوت برخواهند گزید.
بیشتر بخوانید: ۹ افسانه و باور اشتباه در مورد دیکتاتورهای جهان که واقعیت ندارند [قسمت اول]
منتظر بهار اینجاییم