بگذارید همین اول صحبت این مساله را روشن کنم که اصولا نقد کردن فیلمی همچون سامورایی در برلین کاری شدنی نیست چرا که با اثری به اصطلاح غیرقابل نقد روبرو هستیم. سامورایی در برلین همان راهی را پیش گرفته که متاسفانه بسیاری از کارگردانان و تهیه کنندگان آن را پیش گرفتهاند و آن همانا ساخت یک فیلم کمدی با شخصیتهایی مسخره در فرنگ است که از قضا ماجراجوییهایشان به یک خانم زیباروی خارجی هم گره میخورد. سامورایی در برلین با همین فرمول داستان خود را پیش میبرد و متاسفانه برخلاف برخی آثار اینچنینی مانند نهنگ عنبر یا مصادره و.. که لااقل در برخی صحنهها یک حرفی برای گفتن دارند، عملا هیچ محتوایی ندارد.
قبل از اینکه متهم به این موضوع شوم که فیلم کمدی را نباید نقد کرد باید بگویم که من هم جملاتی نظیر اینکه «فیلم کمدی برای خنداندن است و نباید به محتوا و فیلمنامه آن خرده گرفت» و یا «فیلم کمدی یعنی مردم را بخنداند و برای عموم مردم ساخته میشود تا مشکلات خودشان را برای ساعاتی فراموش کنند» و… را شنیدهام و کم و بیش با آنها موافق هستم؛ اما سامورایی در برلین حتی با این طرز نگاه و فلسفه هم ماموریت خودش را درست انجام نمیدهد. فیلم نمیتواند صحنههای کمیک و خندهدار درست کند و این موضوع با وجود حضور شخص طنازی همچون امیرمهدی ژوله در بطن فیلم خیلی عجیب به نظر میرسد
فیلم سامورایی در برلین داستان جمشید سامورایی را به تصویر میکشد که یک شر خر بوده و با دوتا از نوچههای خود کارش را انجام میدهد. جمشید چندسالی را ژاپن بوده و حالا که به وطن برگشته با همان تیپ و قیافه ژاپنی مابانه خود اینور و آنور میرود و برای همین به اسم جمشید سامورایی شهرت یافته است. او در بین کارهای خلافش با یک مشتری خاص برخورد میکند که رقمی یک میلیارد تومانی را برای انجام یک کار پیشنهاد میدهد: جمشید و نوچههایش باید به برلین بروند و یک سند باغ را بدزدند و بیاورند؛ باغی که به گفته مشتری جمشید متعلق به یتیمها است و فرد مذکور آن را بالا کشیده.
داستان از اینجا به بعد حول رفتن و رسیدن این تیم سه نفره لات و احمق به برلین میگذرد. فیلم سامورایی در برلین عملا یک سری آیتمهای کمدی به هم پیوسته است که هیچکدام هم نمیتوانند بیننده را به خنده وادار کنند. بسیاری از آیتمها آنقدر بد و نچسب ساخته شدند که شخصا تصور میکنم برخی از سکانسها در طول ساخت فیلم به ذهن نویسنده رسیده و تصمیم گرفته شده که آن هم به فیلم اضافه شود.
حمید فرخ نژاد به عنوان برگ برنده فیلم معرفی میشود و نقش اصلی را نیز بر عهده دارد اما فرخ نژاد این سالها با فرخ نژاد چند سال پیش زمین تا آسمان تفاوت دارد. او تبدیل به بازیگری شده که دیگر آن دقت انتخاب برای نقشهایش و فیلمهایی که در آن نقش آفرینی میکند را ندارد. فرخ نژاد دیگر آن انرژی گذشته خود را نیز برای بازیگریاش به کار نمیبرد و توگویی خودش میداند که این فیلم را برای چه بازی کرده و بینندگان نیز از او و دیگر عوامل چه میخواهند: لوده بازی نه بازیگری.
کاراکترهای زیادی در طول فیلم سامورایی در برلین به قصه وارد میشوند که دلیل وارد شدنشان به قصه مشخص نیست. اصلا میتوان پا را فراتر گذاشت و ادعا کرد که اساسا ایجاد خود این قصه دلیل خاصی ندارد و تا آخر فیلمنامه هم نمیتوانیم بفهمیم که ماجرای باغ تهران چیست و چرا دو نفر سر آن دعوا دارند. کاراکترها حتی به کاراکترهای مقوایی هم نمیرسند صرفا یک سایه محو بی نام و نشان هستند که سعی میکنند بامزه بازی در بیاورند. برخی صحنهها هم با تیغ سانسور مواجه شده و همان ته مانده قصهای که به زور در سکانسها یافت میشود در این صحنهها وجود ندارد.
فیلم سامورایی در برلین دقیقا مصداق سینمای شانه تخم مرغی است اما با کمال تعجب بازیگران قدری در تیم خود دارد و به اکران عمومی در آمده است؛ فیلم پر از شوخیهای جنسی است که شخصا با حضور درست و به موقع اینگونه شوخیها در یک اثر سینمایی کمدی مشکلی ندارم (بسیاری از کمدینهای به نام سینمای دنیا از دیرباز این قبیل شوخیها را در آثار خود داشتند) ولی شوخیهای جنسی فیلم سامورایی در برلین صرفا زننده هستند و بس.
باید اعتراف کرد که فروش بالای فیلمهای کمدی اینچنینی باعث شده که بسیاری از کارگردانان نظیر همین سازنده فیلم سامورایی در برلین به این سبک از فیلمسازی روی بیاورند. مهدی نادری با اینکه پیش از سامورایی در برلین فیلمی نظیر بدرود بغداد را ساخته (اثری که البته یک اثر بینقص به شمار نمیرود ولی فیلمی با شاخصههایی قوی است) و حالا بعد از چند سال دوری از سینما و ساخت فیلمهای ناموفق دیگری همچون افسانه شکارچیان گرگ، تصمیم گرفته تا روی به ساخت فیلم کمدی لوده بازی بیاورد. او خود در مصاحبه های مطبوعاتیاش به طور ضمنی اعتراف کرده که فیلمش را نباید جدی گرفت چرا که آن را «تنفسی برای کارگردان و عوامل سازنده آن» معرفی کرده است. کاش نادری و نادریها بدانند که تنفس و تفریح تیم سازنده فیلمشان در برلین، ذرهای به خود فیلم منتقل نشده و باور دارم که اگر فیلمهای ضبط شده روی گوشی عوامل از پشت صحنه این سفر تدوین میشد و به اکران در میآمد شاهد اثر به مراتب جذابتری بودیم.
در نهایت باید بگویم که نمیتوانم تصور کنم که بازیگران فیلم فیلمنامه را خوانده باشند و بعد از خوانش آن به خاطر جذابیت قصه تصمیم گرفته باشند که در فیلم بازی کنند. تنها چیزی که به ذهنم میرسد این است که موضوع سفر به برلین و فیلمبرداری چند روزه در این کشور میتواند خود دلیلی برای امضای قرارداد عوامل با فیلم باشد!
بدون نظر