ماجرای مستر تیستر در روزهای اخیر دوباره این سوالها را در ذهن ایجاد کرد که دایره حریم شخصی افراد کجاست؟ آیا حفظ حریم خصوصی سلبریتی ها همانند مردم عادی است؟
پیش از پرداختن به این موضوع جا دارد اشاره کنیم، به مجموعه اطلاعاتی که در صورت فاش شدن به افراد صدمات جسمی، روحی و مالی وارد کند حریم شخصی گفته میشود.
البته در قوانین ایران تعریف کاملی از حریم خصوصی وجود ندارد و جسته و گریخته به این موضوع توجه شده است. بهطور مثال، در اصل ۲۰ و ۲۲ و ۲۵ قانون اساسی به این موضوع اشاره شده که در اصل ۲۵ به صراحت عنوان شده بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس مگر به حکم قانون ممنوع است.
مواردی از توجه به حریم شخصی در قوانین عادی هم وجود دارد که مهمترین آن ماده ۱۰ قانون مسئولیت مدنی مصوب سال ۱۳۳۹ است.
در این ماده عنوان شده که هر کس بدون مجوز قانونی، عمدا یا در نتیجه بیاحتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی یا به هر حق دیگر که به موجب قانون برای افراد ایجاد شده لطمهای وارد کند که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود است و دادگاه پس از رسیدگی و ثبوت امر او را به جبرانخسارات مزبور محکوم میکند.
در پاسخ این سوال که آیا حریم خصوصی سلبریتیها با افراد عادی برابر است یا خیر، «کاوه راد»، وکیل کانون وکلای دادگستری مرکز دانشگاه علامهطباطبایی و مشاور حقوقی خانه موسیقی ایران، در اینستاگرام خود چنین نوشته است:
من تردیدهای جدی دارم تا این همسانی را بپذیرم. چهره عمومی به واسطه عمومی بودنش، منافعی را کسب کرده است، شهرت و ثروت و قدرت به چنگ آورده، در غیاب روشنفکران، بر صندلی کنشگری اجتماعی نشسته است و نظام ارزشیاخلاقی جامعه را جهت میدهد. حداقلش آن است در مقابل این میزان از امتیازات و مواهب، پذیرش رصد شدن و زندگی در خانهای با دیوارهای شیشهای را داشته باشد.
یک ویژگی بزرگ شبکههای اجتماعی آن است که می تواند تیغی دو لبه برای دیدهشدن/ افشاشدن باشد. همانقدر که خود را در معرضِ دیدهشدن قرار میدهید، در معرض افشا شدن هم هستید. آنچنان که در فقه آمده است: من له الغنم فعلیه الغرم: «کسی که منفعت چیزی را میبرد، ضررهایش را نیز تحمل خواهد کرد.»
یک مسئولیت مهم رسانههای نوظهور در جامعهای که از بحران مرجعیت روشنفکری رنج میبرد، مقابله با ریاکاری است. شبکههای اجتماعی میتواند ابزاری برای پالایش جامعه از فساد و غروری باشد که شهرت برای این ستارگان خودخوانده به همراه آورده است.
در رابطه با شهرت سلبریتیها در فضای مجازی، محمد زینالی، پژوهشگر اجتماعی نیز میگوید: در همه جای دنیا وقتی فردی به جایگاه سلبریتی میرسد، نسبت به تشخص خودش آگاهتر است. یعنی میداند که باید درباره تعلق خاطرش به جامعه عمیقتر فکر کند.
این نوعی مالیات است که یک فرد معروف و محبوب باید به جامعه بپردازد. اسم آن هم مالیات فرهنگی است. یعنی این فرد چقدر در امور فرهنگی و اجتماعی جامعهاش در جهت مثبت مشارکت دارد. متاسفانه، این افراد فکر میکنند چون در حوزه فعالیت خودشان چهره هستند، پس این تشخص در ابعاد فرهنگی و اجتماعی هم واقعی است؛ یعنی فکر میکند چون فلان خواننده است، پس همه جا فرد مهمی است و برای همین دچار ژست و غرور میشود.
احمد بخارایی، جامعه شناس، نیز در مورد جامعه هیجانی و تمایل به سلبریتیها میگوید:
رابطه معنادار و محکمی بین عقلانیت و استقبال از سلبریتیها وجود دارد. به این معنی که هرچه کنشهای جامعه و فردی به سمت احساس و هیجان متمایل باشد عقلانیت در جامعه کمتر شده و تمایل مردم به سمت سلبریتیها بیشتر خواهد شد.
او ادامه میدهد: متأسفانه در جامعه ما آنطور که باید به مسائل فرهنگی توجه نشده و بیشتر به سمت فردگرایی حرکت کرده است. همین موضوع باعث شده تا عقلانیت در جامعه مورد کم توجهی واقع شود و شاهد رفتارهای این چنینی توسط برخی از سلبریتیها باشیم.
متأسفانه این روزها آنقدر این رفتارها تکرار میشود که دیگر کمتر کسی راجع به چرایی آنها در جامعه سوال میکند.
در فضای مجازی هیچ وقت تعاملی شکل نمیگیرد؛ تعامل یعنی یک ارتباط دو سویه، اما آن چیزی که در این فضا شاهدش هستیم، تنها ارتباطهای یکسویه است.
اساسا در فضای مجازی همه ارتباطات یکسویه است و فضای مناسبی برای ارتباطات دوطرفه وجود ندارد.
فضای مجازی یک فضای تنگ و محدود است و دیالوگ خاصی در آن شکل نمیگیرد، افراد یکهتازی میکنند، چون تصور میکنند که هویتشان را به دست آوردهاند.
آنها در این فضا میتوانند عرض اندام کنند؛ چون احساس میکنند که گروهشان را پیدا کردهاند. هر چند در فضای مجازی گروه بهمعنای واقعی شکل نمیگیرد و ما نمیتوانیم بگوییم که فضای مجازی گروههایی دارد؛ آنجا افراد به صورت یک جماعت دور هم هستند.
وقتی یک نفر مثلا مدیر صفحهای در اینستاگرام میشود و تعدادی هم دنبالکننده پیدا میکند، هر چقدر تعداد این دنبالکنندهها بیشتر شوند، او احساس قدرت میکند و دنبالکنندهها برایش حکم لشکری را پیدا میکنند.
اینها به همان اندازه که هیجانی رفتار میکنند، به همان شدت هم سطحیاند.
به طور کلی در جامعه ما هیجانات وزنه سنگینی دارند و متاسفانه نقش مهمی را هم ایفا میکنند. این موضوع بسیار نگرانکننده است؛ چون این رفتارها میتواند منجر به تغییر و تحول شود، هر چند که موجهای ایجادشده، دامنهشان کم و کوتاه است.
البته در بطن این رویدادها این سوالها پیش میآید که چگونه میشود جامعه به اینگونه اشخاص رومیآورد و دوم این که چطور بیفکر از آنها تبعیت میکنند.
این مساله را میتوان نوعی اختلال فرهنگی دانست. یعنی اشکال بیمارگونه از فرهنگ برخی افراد در جامعه را نشان میدهد.
امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک در این باره میگوید: در واکاوی این مسأله چند موضوع وجود دارد؛ بعضی از این اشخاص در صفحاتشان موضوعاتی را ترویج میکنند که بهنوعی میتواند آرزومند دنبالکنندگانشان باشد. بهعنوان مثال کسی که به رستورانها سر میزند و در هتلهای خوب اقامت میکند، افراد از او پیروی میکنند، چون آن فرد به شکل نیابتی لذتهایی را که از آن محروم است یا به آن شکل نمیتواند داشته باشد، در زندگی او میبیند.
مورد بعدی که باید به آن توجه کرد این است که این اشخاص چهره تحریفشدهای از زندگی را به نمایش میگذارند.
زندگی انسان تنها لذتجویی و غریزه را که ندارد؛ زندگی مجموعهای از لذتجویی، غریزه، قانون، اخلاق، وجدان و موارد دیگر است؛ اگر چه آدمی در طول تاریخ نشان داده بیشتر میل به لذتجویی دارد اما جامعهپذیری سبب میشود انسان تن به قوانین، اخلاق و… بدهد و از لذتجوییاش بکاهد.
روی دیگر غریزه و لذتجویی، خشونتورزی انسانهاست.
فردی که بیپروا در صفحهاش نشان میدهد که بهراحتی میتواند خشونتورزی کند و مرزهای اخلاق را زیر پا بگذارد و بیپروا حریمهای اخلاق و ادب را پشت سر بگذارد، وجه دیگری از شخصیت انسانها را در میل به زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات، چهارچوبها و مرزها نشان میدهد.
در واقع این اشخاص با این رویه پیروانی پیدا و از آنها تبعیت میکنند.
اما این که افراد چطور فکر کردن را زیر پا میگذارند و از این افراد پیروی میکنند هم، اهمیت بالایی دارد؛ چون این مورد هم به نوبه خود نشاندهنده نوعی اختلال فرهنگی – اجتماعی است.
متاسفانه زمانی که برخی اعضای جامعه احساس ناکامی میکنند، احساس میکنند کاری نمیتوانند انجام دهند و تمایل زیادی به رفتارهای تودهای و کورکورانه پیدا میشود، به همان میزان گروهگرایی هم میتواند مبتذل شود و یک فرد بیهویت و بیریشه بتواند بهعنوان رهبر عدهای را به دنبال خود بکشاند.
واقعیت امر این است که جامعه با این رفتارها نشان از این دارد که تا چه حد از هویت تهی شده است.
یکی از نکات مثبت و در عین حال منفی فضای مجازی این است که افراد بهراحتی در آن هویتی را که میخواهند به نمایش میگذارند.
مثل زمانی که یک پیام فضای مجازی میتواند پرده از فسادی بردارد و میتواند به عنصر ضد فساد تبدیل شود، به همان میزان هم این افراد میتوانند بهراحتی خودشان را در این فضا مطرح کنند.
در حقیقت این افراد، غول خفته در هر کدام از ما را میتوانند بیدار کنند و برای خود جایگاهی در میان دنبالکنندگانشان پیدا کنند.
البته طرف دیگر ماجرا این است که سلبریتیها و چهرههای معروف در حوزههای مختلف وقتی به موقعیتی میرسند انتظار دارند جامعه نیز احترام آنها را نگه دارد.
بر این اساس، برخوردهای قهری با افراد مشهور جامعه را نیز نباید در پیش گرفت زیرا این نوع برخوردها هم به نوبه خود میتواند در رفتار کل جامعه تأثیری مخرب باقی گذارد.
نظر شما چیست؟ در بخش دیدگاهها نظرات خود را برای ما بنویسید.
بدون نظر