اتحاد جماهیر شوروی برای بیش از نیم قرن یکی از دو ابرقدرت اصلی جهان بود که در کنار وسعت بی مانند قلمرو خود و کشورهایی که زیر چتر یک اتحاد جمع کرده بود، به خاطر نفوذش در دیگر نقاط جهان و روش های خبیثانه و ترسناکش در همه امور ، چه در داخل و چه در خارج از قلمرو خود، شناخته می شد. هنوز هم وقتی نام استالین، جاسوسی و سرویس کا گ ب را می شنویم نوعی ترس مبهم در درونمان شکل می گیرد. اگر چه این رژیم سیاست های سختی در زمینه انتشار اسناد دولتی داشته و سعی داشت در کنار بی خبر نگه داشتن مردمش از اتفاقات خارج از قلمرو شوروی، خارجی ها را نیز از اتفاقاتی که در داخل قلمرو شوروی می گذشت دور نگه دارد اما در همان دوران اوج قدرتش نیز داستان هایی هولناک از رفتارهای حکومت با مردم خود و دیگر مردمان به بیرون درز کرده بود که بعد از فروپاشی اتحاد ابعاد گسترده تری یافت.
بدین ترتیب جای تعجب ندارد که همه دستکم با بخش کوچکی از جنایات این دولت آشنا باشند اما این باعث نشده که برخی از اتفاقات هولناک رخ داده در این دولت که در مقیاس های بزرگ رخ داده اند برای همگان عیان باشند. بدین ترتیب در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با برخی دیگر از جنایات اتحاد جماهیر شوروی در دوران قدرت کمونیست ها در مسکو آشنا کنیم.
اتحاد جماهیر شوروی مردم خودش را برای کار در اردوگاه های اجباری می فرستاد
رهبران شوروی همه زندانیان خود را به جزیره ای متروک و بی آب و علف نمی فرستادند تا از گرسنگی بمیرند. از آنجایی که در شوروی سابق منابع استفاده نشده بسیاری وجود داشت و چه کاری بهتر از این که کمپ های کار اجباری در نزدیکی این منابع ساخته و از زندانیان برای استخراج این منابع و به عنوان نیروی کار مجانی استفاده کرد؟ بیش از ۱۸ میلیون نفر از مردم شوروی در قالب سیستم گولاگ زندانی بودند. گولاگ سیستمی هولناک از چند صد زندان و کمپ کار اجباری بود که در هر کدام بیش از ۱۰.۰۰۰ زندانی وجود داشت. زندانیان مجبور بودند تا روزی ۱۴ ساعت بدون توجه به شرایط آب و هوایی کار کنند و مرگ در اثر گرسنگی، شیوع گاه و بیگاه بیماری ها و خستگی امری عادی در میان آنان بود.
استالین سیستم گولاگ را دوست داشت زیرا زندانیان می توانستند منابع باارزش زمینی را استخراج کرده و در مقابل مقداری غذا که معمولاً در بسیاری از نقاط جهان دور ریخته می شود کانال و بزرگراه بسازند. و به دلیل اینکه این نیروی کار در واقع زندانیان نگون بخت بودند لازم نبود که دولت نگرانی هایی مانند تجهیزات ایمن یا ابزارهای کارآمد داشته باشد. بدین ترتیب زندانیان با اره های دستی درختان را قطع کرده و با دست های خالی در معادن کار می کردند. به دلایل مختلف و گاه خنده دار ممکن بود شهروندان روسی از گولاگ سر دربیاورند، دلایلی مانند انقلاب علیه عقاید کمونیستی یا هنرمند و دانشمند بودن. گولاگ شامل همه اقشار جامعه می شد، از مردان گرفته تا زنان و کودکان. اما حتی پایین انداختن سر و تمجید از کمونیسم و دولت شوروی نیز تضمین کننده این نبود که خطر فرستادن شدن به کمپ های کار اجباری از سر شما رفع شده است زیرا افراد زیادی بودند که به هیچ دلیل خاصی دستگیر شده و به سیستم گولاگ فرستاده می شدند.
اتحاد جماهیر شوروی به خشن ترین شکل ممکن انقلاب را در مجارستان سرکوب کرد
در دنیای امروزی و در کشورهای دموکراتیک، افراد جامعه در صورت ناخشنودی از هر موضوعی می توانند اعتراض خود را به شکل مسالمت آمیز نشان دهند. اگر دستمزدها پایین است مردم به خیابان ها می روند و اگر چاله چوله خیابان آزار دهنده شده باز به خیابان ها می ریزند. در حالی که در برخی کشورها تظاهرات و اعتراضات مدنی به یک هنر عجیب تبدیل شده، در برخی دیگر از کشورها اعتراض خیابانی بسیار خطرناک است و حتی مرگبار و هیچ نمونه ای هولناک تر از اتحاد جماهیر شوروی در این مورد وجود ندارد. در سال ۱۹۵۶، مردم ناراضی در مجارستان به خیابان ها آمده و از سردمداران و اربابان کمونیست گماشته شده خود توسط اتحاد جماهیر شوروی خواستار آزادی سیاسی و دموکراسی شدند.
در واکنش به این موضوع، رهبران شوروی نخست وزیری را تعیین کردند تا اعتراضات را خاموش کرده و نظم را از نو برقرار کند اما این نخست وزیر به جای همکاری با رهبران شوروی به مخالفان مجارستانی پیوست. بدین ترتیب ۱۲ روز پس از آغاز شورش در خیابان های مجارستان، تانک های روسی به خیابان های پایتخت، بوداپست، آمده و بعد از کشتن ۲.۵۰۰ نفر از تظاهر کنندگان، بیش از ۲۰۰.۰۰۰ معترض دیگر را وادار به فرار کردند.
تلاش اتحاد جماهیر شوروی برای مخفی نگه داشتن فاجعه نیروگاه هسته ای چرنوبیل بسیار گران تمام شد
امروزه همه ماجرای چرنوبیل را می دانند، نامی که با فاجعه هسته ای مشهور و مینی سریالی به همین نام که تماشای آن دشوار است مترادف شده. اما وقتی که این فاجعه رخ داد، مقامات شوروی برای مخفی نگه داشتن آن دست به هر کاری زدند. هیچ کسی خارج از شوروی نباید می دانست که این ملت بزرگ و قدرتمندی در این تکنولوژی و سیاست مهم دچار شکستی بزرگ شده است. از این رو آن ها این فاجعه را بسیار جزئی نشان داده و تنها یک روز و نیم بعد از فاجعه شروع به تخلیه مردم شهر پریپرت در مجاورت نیروگاه کردند. آن ها در ادامه گروهی از افراد با عنوان «تصفیه کننده» یا «برچیننده» را به مناطق خطر فرستادند تا این افتضاح را جمع کنند.
در ادامه افرادی برای پاک کردن بقایای انفجار، آلودگی زدایی از منطقه مامور کردند و ساختمانی تابوت مانند برای محدود کردن تشعشعات ساختند. به این افراد گفته نشد که این کارشان تا چه اندازه خطرناک است زیرا دولت شوروی نمی خواست آن ها از خطرات این کارشان آگاه باشند و در برخی موارد نیز خود دولتمردان نیز از عواقب این کار بی اطلاع بودند. در روزهای اول پس از انفجار چرنوبیل بیش از ۲۸ نفر کشته شده، ۶.۰۰۰ کودک به سرطان تیروئید مبتلا شده و از حدود ۶۰۰.۰۰۰ تصفیه کننده ای که به منطقه خطر فرستاده شدند حدود نیمی از آن ها تشعشعاتی هسته ای به اندازه ۱.۲۰۰ برابر آنچه که در یک آزمایش اشعه ایکس وارد بدن می شود دریافت کردند. سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که امکان ابتلا به سرطان خون در میان این افراد دو برابر افراد دیگر بوده و نزدیک به ۴.۰۰۰ از این افراد نیز در طی سالیان پس از فاجعه به علت ابتلا به انواع مختلف سرطان جانشان را از دست دادند.
بیشتر بخوانید: «دیوار برلین»: هر آنچه که باید در مورد چگونگی و چرایی نماد جنگ سرد در آلمان بدانید
اتحاد جماهیر شوروی به شکل مصنوعی یک قحطی بزرگ را در اوکراین ایجاد کرد
در سال ۱۹۲۸، دولت شوروی برنامه ای با عنوان «اشتراکی کردن کشاورزی» راه اندازی کرد که در آن کشاورزان مجبور بودند زمین ها، احشام و تمای تجهیزاتشان را در اختیار دولت قرار دهند تا بتوانند به یک مجموعه کشاورزی با مالکیت دولت بپیوندند که در ظاهر ایده ای جالب و عالی به نظر می رسد. کشاورزان اوکراینی این برنامه را قبول نداشتند زیرا آن ها را به یاد سیستم رعیتی در دوران قرون وسطا می انداخت. بدین ترتیب بسیاری از کشاورزان اوکراینی از پیوستن به این سیستم کشاورزی سر باز زدند که برای کسانی که تحت حاکمیت شوروی زندگی می کردند تصمیمی هوشمندانه نبود. در مقابل، دولت شوروی با توسل به زور، زمین ها و املاکشان را گرفته و آن ها را به سیبری فرستاده و در مناطق دوردست بدون غذا و سرپناه به حال خود رها کرد.
در ادامه دولت میزان تولید درخواستی خود را به شکلی غیرمنطقی افزایش داد و همزمان خوردن غذاهایی که خودشان کاشته بودند را برای کشاورزان ممنوع ساخت. اما شرایط از این نیز بدتر شد زیرا گرسنگی دادن مردم و ایجاد قحطی مصنوعی به یک سیاست تبدیل شد. دولت شوروی با ایجاد محاصره نظامی در اطراف روستاهای اوکراین اطمینان حاصل کرد که هیچ غذایی وارد این مناطق نشده و مردم گرسنه نیز نتوانند از محل زندگی شان خارج شوند. نظامیان روسی به طور مرتب این روستاها را برای غذاهای پنهان شده جستجو می کردند. در سال ۱۹۳۳، روزانه بیش از ۳۰.۰۰۰ نفر در اوکراین به دلیل گرسنگی جان می دادند. و در شرایطی که این مرگ و میر فاجعه بار در حال رخ دادن بود، دولت شوروی میلیون ها تن غلات را به خارج از کشور صادر کرده و به همه مردم جهان می گفت که همه چیز در اوکراین خوب است. بدین ترتیب در جریان قحطی مهندسی شده در اوکراین نزدیک به ۴ میلیون نفر جانشان را از دست دادند.
اتحاد جماهیر شوروی سعی کرد که نسلی ترکیبی از انسان ها و شامپانزه ها تولید کند
وقتی شما به این حد شیطان صفت باشید که مردم خودتان را از گرسنگی بکشید پس هیچ کار دیگری از شما بعید نخواهد بود. در سال ۱۹۲۶، یک زیست شناس روسی به نام ایلیا ایوانف تصمیم گرفت از موفقیت خود در ترکیب بیفایده حیوانات با یکدیگر، برای ایجاد نسلی از ترکیب انسان و میمون استفاده کند. به دلایلی، بلشویک ها موافق این ایده بودند. این موضوع بیشتر به دیدگاه بلشویک ها نسبت به دین برمیگشت تا دیدگاه آن ها نسب به خلق نژادی نیم انسان و نیم شامپانزه. اگر آن ها می توانستند یک هیبرید انسان-شامپانزه خلق کنند پس می توانستند ثابت کنند نظریه داروین حقیقت داشته و دین در این مورد اشتباه می کند. همچنین موافقیت کمونیست ها با این آزمایشان می توانسته به این دلیل باشد که آن ها می خواستند ثابت کنند که تولید انسان های مطیع که ایده آل زمامداران شوروی بود امکانپذیر است.
بدین ترتیب آن ها می توانستند انسان هایی تولید کنند که اهمیتی به داشتن مالکیت بر اشیاء و دارایی ها یا جلو افتادن در زندگی که از موارد ممنوعه در مرام کمونیسم نمی دادند. ایوانف به گینه سفر کرده و بعد از زنده گرفتن چند شامپانزه، سه مورد از آن ها را به شکل تلقیح مصنوعی با اسپرم انسان باردار کرد. در ادامه او سعی کرد که یک زن محلی را با اسپرم شامپانزه باردار کند و از آنجایی که هیچ کسی راضی به انجام این کار نمی شد، ایوانف سعی داشت این تلقیح را به شکل مخفیانه و در قالب یک معاینه پزشکی انجام دهد. در کمال ناباوری، حاکم گینه با این خواسته ایوانف مخالفت کرد. ایوانف سعی کرد که این شامپانزه ها را به اتحاد جماهیر شوروی بیاورد اما حیوانات مذکور زنده نمانده و ایوانف نیز در جریان پاکسازی عقیدتی دانشمندان روس به قزاقستان تبعید شد.
اتحاد جماهیر شوروی به طور گسترده حقوق بشر را پس از نبرد برلین نقض کرد
اینکه شوروی سهم زیادی در شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم ایفا کرد جای تردید ندارد اما این موضوع که آن ها در ساقط کردن یک رژیم ستمگر نقش داشته اند بدین معنا نیست که خودشان رژیمی ستمگر و بیرحم نبودند. در ماه های آخر جنگ جهانی دوم، نیروهای ارتش سرخ شوروی کارهایی بسیار هولناک به سبک جنگ های دوران قرون وسطی انجام دادند که از آن جمله می توان به ماجرای برلین یا همان تجاوز به زنان و دختران برلینی اشاره کرد. در حالی که نیروهای روس در ماه آوریل و می ۱۹۴۵ وارد شهر برلین شدند، به زنان و دختران برلینی که سعی در محافظت از خود و شهرشان را داشتند تجاوز کردند.
آن ها در پاسخ به انتقادات گفتند که سربازان آلمانی به مدت ۴ سال کاری مشابه را با زنان روسی انجام داده بودند و بدین ترتیب این انتقام کوچک پذیرفتنی بود. اما این کار نیروهای ارتش سرخ چیزی بیش از یک انتقام کوچک بود زیرا اسناد نشان می داد که ابعاد این تجاوز چنان گسترده و عمیق بود که زنان آلمانی برای در امان ماندن از تجاوز سربازان ارتش سرخ دست به خودکشی زده یا فرزندانشان را می کشتند. برخی دیگر نیز خود را به طور انحصاری در اختیار یک سرباز یا افسر روس قرار می دادند تا مورد تجاوز گروهی قرار نگیرند. به هر ترتیب این جنایت بسیار هولناک بوده و هفته ها به طول انجامید و از نگاه رهبران شوروی هزینه ای ضروری بود که برای هر جنگی باید پرداخته شود.
پاکسازی قوی اتحاد جماهیر شوروی
برایتان شگفت انگیز نخواهد بود اگر بشنوید که این تنها نازی ها نبودند که به برترین یک نژاد خاص بر دیگر نژادها اعتقاد داشتند. اگر چه این ایده ها به نازی ها نسبت داده می شود اما سران اتحاد جماهیر شوروی نیز دیدگاه های مشابهی با همان شدت و حدت داشتند. استالین گروه هایی از مردم کشورش را تنها بر اساس نژاد و قومیت به مناطقی کوچاند که به دلیل شرایط سخت زیست محیطی به مرگ صدها هزار نفر از آنان منتهی شد. بین سال های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۸، بیش از ۳ میلیون نفر به این سکونتگاه های مربوط به گروه های قومی خاص فرستاده شدند که از هر ۱۰ نفر آن ها دستکم یک نفر جانش را از دست داد.
استالین به شکلی باورنکردنی به مهاجران بدبین بود. او این افراد را جاسوس می دانست که بر علیه شوروی سابق و رهبران آن، در خاک خودشان توطئه می کردند. فرستادن آن ها به نقاط دوردست کشور یک راه حل تروتمیز برای خلاص شدن از دستشان بود. او این افراد را نمی کشت بلکه آن ها را از سر راه خود بر می داشت. اینکه پس از این جابجایی چه بر سرشان می آمد برای استالین اصلاً مهم نبود و این تقریباَ سنگ بنای تاریخ اتحاد جماهیر شوروی است.
بیشتر بخوانید: ۱۰ فیلم جنگی برتر در مورد جنگ جهانی دوم؛ از «فهرست شیندلر» تا «پیانیست»
روسها بعد از یهود و آنگلوساکسونها حرومزاده ترین نوع بشر هستن اونها به دو میلیون زن آلمانی تجاوز کردن همین تجاوزات رو در زمان اشغال ایران هم انجام میدادن معلم تاریخ ما همیشه می گفت هیچ کشوری به اندازه روسیه به ایران خیانت نکرده اونوقت مقامات بیگانه ما کشور رو می خوام دو دستی تقدیم روسیه کنن . نشون به او نشون که تو این یکسال اخیر پخش فیلم و مستند های روسی تو تلویزیون به صورت وحشتناکی زیاد شده
“اتحاد جماهیر شوروی به خشن ترین شکل ممکن انقلاب را در مجارستان سرکوب کرد”
عجب تیتری زدید دقیقا یاد کشور خودمون افتادم مصداقشو همینجا داریم میبینیم تو سالهای مختلف ۷۶-۸۸-۹۶-۹۸ همه مسالمت آمیز اعتراض کردند ولی ج.ا همه رو مثل روسیه ترتیبشونو داد حکومت ما کاملا مشخصه که از کی الگو برداری میکنه بعد میره میگه مرگ بر امریکا
روس همین الان هم جنایت هاش بدتراز آمریکاست
کمی تالیفی بود بعد از مرگ استالین که ی کابوس بود برای مردم شوروی وضعیت تا حد زیادی بهتر شد جنایات استالین رو با شوروی یکی نکنید
مهدی
جنگ کره هم همینطور بود ریشه اختلافات ژاپن و چین هم به این مسائل و این نوع انتقام گیری ها بعداز پیروزی دوره ای بر همدیگه برمیگرده کلا رقبا بخصوص منطقه ای وقتی به هم پیروز بشن همین گند رو میزنن حالا میخاد کره و ژاپن و چین و ایرانی و عرب و نازی و مغول باشن یا هر قوم دیگه ای