انیمه ها بیشتر به خاطر ظواهر و اظهارات واقع گرایانه، شخصیت های سرسخت و خشن و داستان های پیچیده شان شناخته می شوند. آن ها توانسته اند فرهنگ و تاریخ ژاپن را در دنیایی به سرعت و دائماً در حال تغییر و البته بسیار رقابتی زنده نگه دارند. انیمه ها مخاطبان زیادی در سراسر جهان را به خود جلب کرده و از طریق داستان ها و پیچیدگی هایی که دارند آن ها را مسحور خود کرده اند.
اگر به تازگی شروع به دیدن انیمه کرده باشید به احتمال زیاد ورود شما به جمع انیمه بازان با انیمه های اکشن و رمانتیک خواهد بود. اما انیمه های غم انگیز بخشی جذاب و پیچیده از دنیای انیمه هستند که نقبی بسیار عمیق تر به فرهنگ و به طور کلی رفتارهای انسانی می زنند. در ادامه می خواهیم شما را با تعدادی دیگر از غم انگیزترین و تراژیک ترین انیمه ها آشنا کنیم که تماشایشان اشک شما را جاری خواهد کرد.
قسمت اول این مطلب را در این لینک مطالعه کنید.
۶- «دروغ تو در آوریل» به دو طریق دل شما را به درد خواهد آورد
انیمه «دروغ تو در آوریل» (Your Lie in April) انیمه ای بسیار زیبا اما به شدت غم انگیز است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده و در ژاپن به یک سریال بسیار پرطرفدار تبدیل شد. در خارج از ژاپن نیز بعد از آنکه نتفلیکس پخش آن را بر عهده گرفت، «دروغ تو در آوریل» توجه مخاطبان بین المللی را به خود جلب کرد. این انیمه که بر اساس مانگایی از نائوشی آراکاوا به همین نام ساخته شده، داستان یک نابغه مشهور پیانو را روایت می کند که از دو تراژدی رنج می برد. کوسی با استعداد پس از مرگ مادرش که برای مدتی بیماری سختی داشته از لحاظ روانی دچار نابودی شده و علاقه اش به نواختن پیانو را از دست می دهد.
انتخاب رنگ های تیره و تصاویر با کیفیت به خوبی توانسته شرایط روحی شخصیت اصلی داستان را به تصویر بکشد و وقتی که ویولونیست ۱۴ ساله شاد و سرخوش به نام کائوری وارد داستان می شود، رنگ ها به شکل قابل توجهی تغییر می کند. کائوری که قصد دارد به کوسی کمک کند علاقه اش به پیانو را بازیابد، امید و روشنایی را به دنیای شخصیت قهرمان داستان باز می گرداند اما شادی او کوتاه عمر است. تماشای مرگ مادر شخصیت اصلی داستان پس از دوره ای طولانی مبارزه با یک بیماری مرگبار بسیار دشوار است و وقتی که کوسی در می یابد کائوری نیز در حال مرگ است این موضوع هم برای او و هم مخاطب بسیار ویرانگر است.
در نقطه اوج داستان، در حالی که کائوری تحت جراحی قرار می گیرد، کوسی به روی صحنه می رود. وقتی که روح کائوری در هنگام اجرای بزرگ به کنار او می آید، کوسی و مخاطبان با چشمان اشکبار در می یابند که کائوری روی میز جراحی جان باخته است. «دروغ تو در آوریل» چنان چرخ و فلکی تراژیک و عاطفی است که می توان در مورد شروع تماشای آن این هشدار را داد: «هشدار! این انیمه ممکن است شما را به گریه بیندازد».
۷- «تکنولایز» شما را به شدت درمانده می کند
«تکنولایز» (Texhnolyze) بسیار بسیار متفاوت تر از دیگر انیمه های این فهرست است. فضای سایبرپانک و تحلیل رابطه نزدیک و دائماً در حال افزایش انسان با تکنولوژی چیز جدیدی نیست اما «تکنولایز» دیدگاه پوچ گرایی انسان در ارتباط با تکنولوژی را به مراحلی بسیار تازه و بی سابقه می برد. داستان این انیمه اورجینال در لوکس می گذرد، یک شهر زیرزمینی که عرصه درگیری گروه های مختلف است و ما این دنیای خشن و تاریک را از دریچه دید ایچیزه می بینیم، یتیمی که برای نجات در این دنیا به مبارزه در قبال دریافت جایزه دست می زند.
بعد از رویارویی با یک حریف قدرتمند، ایچیزه یک دست و یک پایش را از دست می دهد و بدین ترتیب به بهترین گزینه برای آزمایشات جدید تبدیل می شود. در جریان یک جراحی بسیار پیشرفته، اعضای قطع شده او با اعضای مصنوعی بسیار پیشرفته و به اصطلاح «تکنولایز» شده جایگزین شده و وی به یکی از گروه های بزرگ رقیب در شهر لوکس به نام اورگانو می پیوندد. چیزی که «تکنولایز» را منحصربفرد می سازد این است که در طول ۲۲ اپیزود بسیار زیبا و تاثیر گذار از لحاظ بصری اما شدیداً افسرده کننده، هیچ اتفاق خوبی برای هیچ شخصیتی در داستان رخ نمی دهد.
این سریال انیمه به شدت تاریک است و باعث می شود بیننده سوال هایی هستی شناختی از خود بپرسد که شاید جواب هایش را نپسندد. با توجه به چگونگی پایان داستان -که مشخصاً به خوبی و خوشی نیست- کاملاً روشن است که چیاکی جی کوناکا به عنوان نویسنده این انیمه آینده خوب و امیدی به آینده بشریت باقی نمی گذارد. «تکنولایز» در زمینه دیالوگ بسیار کم خرج است و بیشتر به سمت دنیاهای پیچیده و صحبت های فلسفی می رود اما می توان آن را سریالی بسیار سنگین دانست و به جای شکستن دل مخاطب، او را درمانده و ناامید خواهد کرد.
۸- «آنوهانا: گلی که آن روز دیدیم» برای همیشه با شما خواهد ماند
انیمه «آنوهانا: گلی که آن روز دیدیم» (Anohana: The Flower We Saw That Day) که از آن با عنوان انیمه ای که سنگدل ترین افراد را به گریه وا می دارد یاد می شود، زائیده ذهن تاتسویوکی ناگای و ماری اوکادا است. این انیمه داستان گروهی از دوستان دوران کودکی را روایت می کند که پس از مرگ یکی از اعضای گروه در اثر تصادف، رفته رفته از هم می پاشد. پنج سال پس از این تراژدی، رهبر گروه با نام جینتان، از مدرسه دور شده و به یک شخصیت منزوی و گوشه گیر تبدی شده است. به نظر می رسد سرنوشت او این است که روزهایش را در تنهایی بگذراند اما وقتی سروکله روح دوست درگذشته اش پیدا می شود، همه چیز برای او تغییر می کند.
دوست درگذشته او که منما نام دارد تا زمانی که کار به اتمام نرسیده اش قبل از مرگ انجام نشود نمی تواند به جهان دیگر وارد شود و به همین دلیل جینتان تصمیم می گیرد از گوشه دنج خود خارج شده و دوستان قدیمی اش را بار دیگر دور هم جمع کند. اما مشکل این است که هیچ کس دیگری از اعضای گروه نمی تواند روح منما را ببیند. برخی از دوستان جینتان بر این باورند که او در توهم به سر برده و وی را به کنار نیامدن با مرگ دوستشان متهم می کنند، هر چند که در واقعیت هیچ کدام از آن ها نتوانسته اند با نبود دوستشان و مرگ او کنار بیایند.
«آنوهانا: گلی که آن روز دیدیم» انیمه ای در مورد از دست دادن عزیزان و اینکه چطور می تواند به اشکال مختلف و متفاوت اطرافیان شخص از دست رفته را تحت تاثیر قرار دهد است. به لطف تلاش های جینتان، تمامی اعضای گروه در نهایت چیزهای زیادی یاد می گیرند اما یک نوع غم و اندوه خاص در مورد این انیمه وجود دارد که مدت ها بعد از تماشای آخرین اپیزود نیز همراه شما باقی خواهد ماند.
۹- «خاطرات پلاستیکی» را به این زودی ها فراموش نخواهید کرد
این سریال تلویزیونی کوچک اما تراژیک و دردناک از استودیو Doga Kobo در سال ۲۰۱۵ بسیاری از طرفداران انیمه را به گریه انداخت. داستان «خاطرات پلاستیکی» یا «خاطرات پلاستیک» (Plastic Memories) در آینده ای نزدیک رخ می دهد که در آن آدم های ماشینی وجود دارند که درست شبیه انسان هستند. جدیدترین مدل این اندرویدها با نام گیفتیا می تواند احساسات انسانی را تجربه کرده و خاطرات منحصربفردی شکل دهد اما طول عمر آن ها تنها حدود ۹ سال و ۴ ماه است. وقتی که طول عمر یک گیفتیا به پایان می رسد، رفته رفته دچار نقص عملکرد شده و ممکن است حتی دست به خشونت بزند، از این رو کمپانی سازنده افرادی را استخدام می کند تا آن ها را از چنگ صاحبان بی میلشان در بیاورند و اینجاست که تسوکاسا وارد عمل می شود.
بعد از خراب کردن امتحان های ورود به دانشگاه، تسوکاسا مجبور می شود که در بخش خدمات ترمینالی مشغول به کار شود. او در شغل جدیدش با یک انسان ماشینی به نام ایزلا همکار می شود، گیفتیایی که به روزهای آخر دوران عمر خود رسیده و تسوکاسا از این موضوع اطلاعی ندارد. بدین ترتیب در جریان ۱۳ اپیزود خارق العاده، تسوکاسای ۱۸ ساله شیفته این گیفیتای مو نقره ای شده و آنگاه که در می یابد عمر ایزلا در حال اتمام است، مخاطب نیز مانند او درد را در وجود خود حس می کند. در پایان، تنها چیزی که برای تسوکاسا باقی می ماند کارش است. آن ها آخرین لحظاتشان در کنار هم را در داخل اتاقک یک تله کابین می گذرانند. و هنگامی که نوری آشنا که خبر از اسقاط یک اندروید خبر می دهد در داخل این اتاقک روشن می شود، مخاطب به گریه می افتد.
۱۰- «پنج سانتیمتر در ثانیه» در مورد بزرگ شدن و جدایی است
انیمه بسیار عمیق و تاثیرگذار «پنج سانتیمتر در ثانیه» ( ۵ Centimeters Per Second) که از کارهای کارگردان و نویسنده مشهور دنیای انیمه، ماکوتو شینکای، است تماماً در مورد واقعیت های بزرگ شدن و معنای دقیق جدایی است. داستان «پنج متر در ثانیه» در مورد دو دوست بسیار صمیمی است که پس از آنکه یکی از آن ها مجبور می شود خانه اش را عوض کند، هر کدام مسیری کاملاً متفاوت را در پیش می گیرند. عنوان انیمه به سرعت افتادن شکوفه درختان گیلاس اشاره دارد، چیزی که شینکای از آن به عنوان یک ایهام در فیلمش استفاده می کند.
در واقع شکوفه های گیلاس با هم شروع به افتادن می کنند اما خیلی زود از هم دور می شوند، درست همان اتفاقی که برای تاکاکی و آکاری رخ می دهد.در طول یک سوم ابتدایی فیلم، این دو رابطه ای نزدیک به یکدیگر شکل می دهند که در طی آن آکاری به عنوان یک دانش آموز انتقالی به توکیو می آید. آن ها به خاطر آلرژی های مشابهی که دارند و همچنین علایق مشترکشان با هم دوست می شوند اما قبل از اینکه بتوانند احساساتشان را نسبت به یکدیگر فاش کنند، سرنوشت بین آن ها مانع ایجاد می کند. این بار مانع رابطه والدین تاکاکی هستند که می خواهند مکان زندگی خود را تغییر دهند و دقیقاً به آنسوی کشور می روند.
این دو قبل از سفرهایشان در جهت های مخالف با هم وداع می کنند اما در سال های بعد همچنان عشق به یکدیگر را فراموش نکرده اند هر چند شرایط زندگی همچنان آن ها را دور از هم نگه می دارد. «پنج سانتیمتر در ثانیه» یک داستان غم انگیز بی پایان است با پایانی تلخ و شیرین که تقاطع راه آهن سانگوباشی در توکیو را به یک لوکیشن ماندگار و نمادین در دنیای واقعی تبدیل می کند.
بیشتر بخوانید: سریال های انیمه ژاپنی که بدون شک از دیدن آن ها لذت خواهید برد [قسمت اول]
سلام ممنون از سایت خوبتون پیشنهاد میکنم انیمه ی آسمان آبی او
رو هم ببنید انیمه ی معروفی نیست وو اکثرا ندیدن انیمه ی بی نقصی هم نیست سینمایی هست و برای سرگرمی خوبه شاید داستان نقص های داشته باشه اما گرافیک به حدی خوبه که از دیدن صحنه های انیمه غفلت نمیکنید برای پر کردن وقت عالیه❤️
خدایی این همه فیلم سریال غمگین دیدم زیاد ادم ناراحت نمیشد اماانیمه عشقا سوزناکشون دل دگادم بدرد میاره ب گریت میندازه
خوبه ولی بهتر نیست اونهایی که دوبله شدند رو معرفی کنید
قطعا لیست خوبی بود ولی انیمه ای مثل Angel Beats! و elfen leid حتما تو این لیست جاش خالیه ولی خاطرات پلاستیکی قطعا در قسمت پایانی خیلی گریه ام انداخت و همچنین گلی که انروز دیدم احساسی ترین اهنگ بین انیمه های غمگین داره از نظر من با تشکر از لیست خوبتان !
با مقوله ای به نام اسپویل نکردن آشنایی ندارید مثل اینکه این چه وضعشه همه چی داستانو لو دادید این که دیگه معرفی نیست