علیرغم آنچه که رسانهها میخواهند شما باور کنید، در حال حاضر در آرامترین و صلحآمیزترین دوران زندگی بشری هستیم. شک نداشته باشید که دنیا در گذشته دستکم اندکی از امروز خود پرآشوبتر و آشفتهتر بوده است؛ برای مثال همین ۵ سال پیش. با این وجود نسبت به ۵۰ سال پیش شرایط بسیار بهتری داریم. ارتباطات انسانها با هم بیشتر و راحتتر شده و به سرعت میتوانیم رنجهای انسانهای دیگر را مشاهده کنیم، امکانی که تا همین چند سال پیش وجود نداشت. در واقع بیخبری ما از رنج و جنگ و آشفتگی دنیا به معنای عدم وجود آنها نبوده بلکه شرایط، عمدی یا غیر عمدی و به دلیل محدودیتهای تکنولوژی و البته زمانی و مکانی، طوری بوده که ما از این تحولات بیخبر ماندهایم.
با این وجود، و در شرایطی که نسبت به گذشته متمدنتر و آرامشطلبتر شدهایم اما هنوز کار زیادی پیش رو داریم. هنوز هم در دنیایی زندگی میکنیم که بسیاری از مردم از ابتداییترین امکانات و آزادیها بی بهرهاند و بخش زیادی از جهان در آشوب است، مردمانی که هر روز نسخه خاص خود از آخرالزمان را تجربه میکنند. اگر فکر میکنید که پس از هزاران سال زندگی، توانستهایم راههایی برای برطرف کردن برخی از بدترین جنبههای تمدن بیابیم کاملاً در اشتباهید. در ادامه میخواهیم به شیوهای علمی به نقصهای جوامع کنونی و دلایل آنها اشاره کنیم.
۱۰- انسان به شکل باورنکردنی در برابر گول خوردن آسیبپذیر است
خطای منطق یکی از آن چیزهایی است که مشخص کردن آن بسیار دشوار است اما وقتی که بدانید دنبال چه چیزی هستید آسانتر قابل ردگیری است. از تبلیغات تا سیاست، هر روزه با سیلی از بحثهای منطقی بمباران میشویم که با کوچکترین بررسی و موشکافی از هم میپاشند. به عنوان مثال، سیاستمداران در سراسر جهان به طور مرتب به افشاگران و کسانی که یک دغلبازی یا اشتباه فاحش را برجسته میسازند و نه خود آن موضوعات حمله میبرند (حمله به شخصیت یا ترور شخصیت) و بدترین بخش از این فاجعه این است که ما انسانهای عادی و توده مردم با آنها همراه میشویم، اقدامی احمقانه که دلیل آن هنوز کامل مشخص نشده است.
دلیل این امر این نیست که همه ما انسانها نادان و ساده دل هستیم، این موضوع تنها به خطایی منطقی باز میگردد که شناسایی آن برای مغز ما بسیار دشوار است، به خصوص آنهایی که زیر یک گفتمان و بحث منطقی پنهان شدهاند. یکی از دلایل پذیرفتنی بودن این استراتژی سیاستمداران و تاثیرگذاری آن بر تودههای مردم این است که این سخنان توسط بخشی از مغز مورد پردازش قرار میگیرند که از قبل میخواهد با این گفتهها موافقت کند. برای درک بهتر این موضوع یک مثال میزنیم: کسی که از قبل بر این باور است که افشاگران برای جامعه مضر و بد هستند، بسیار بیشتر از کسانی که نسبت به این افراد بیطرف هستند یا دیدگاه مثبی دارند اطلاعات ارائه شده توسط این افشاگران را رد کرده و به زندگی شخصی آنها حمله میکنند.
۹- انسانها در زمینه احتمال خوب نیستند
بیایید فرض کنیم که یک شهاب سنگ در حال حرکت به سمت زمین است و احتمال برخورد آن با سیاره ما یک در میلیون خواهد بود. این موضوع برای بسیاری ترسناک به نظر میرسد زیرا حرکت یک شهاب سنگ به سمت زمین با هر مقدار احتمال برخورد خبر بسیاری بدی خواهد بود. در کمال ناباوری، اگر این احتمال را افزایش داده و به یک در ده هزار رساند نیز به احتمال فراوان ترس و وحشت شما تغییری نسبت به عدد احتمال یک در میلیون نخواهد داشت یا بهتر بگوییم، بیشتر نخواهد شد. دلیل این امر این است که افراد ذاتاً در تحلیل و درک احتمال وقوع یک حادثه ضعیف هستند.
اگر سکهای پس از پرتاب ۵ بار متوالی به پشت روی زمین قرار بگیرد، باور عمومی این است که برای دفعه ششم احتمال قرار گرفتن با روی دیگر بیشتر است، حتی اگر از قبل گفته شود که احتمال قرار گرفتن سکه روی زمین به هر روی آن دقیقا ۵۰/۵۰ باشد بدون توجه به اینکه دفعات قبلی نتیجه چه بوده است. این ناتوانی در فهم ادراکی به مشکلات بزرگتری منتهی شده است. برای مثال، سیاستمداران از همین موضوع برای پرداختن به موضوعات فرعی به جای مشکلات واقعی و گسترده استفاده کرده و پیروز میشوند. تا جایی که یک مسئله به اندازه کافی خطرناک جلوه داده شود، برای بسیاری از ما مهم خواهد بود حتی اگر بر اساس آمار و احتمالات و شواهد عینی احتمال وقوع آن بسیار اندک باشد.
۸- انسانها به طور خودکار با جماعت همراه میشوند
درگیری و مجادله از دیرباز جزئی جداییناپذیر از جوامع انسانی بوده و بخش اعظم آن در قالب گروهبندیها رخ میدهد. مهم نیست که این دستهبندیها در چه حوزههایی باشند- دین، کشور، قومیت، قبیله و غیره- بالاخره راهی برای جمع کردن گروهی از افراد دور یکدیگر یافته و پس از پیدا کردن یک دلیل و آرمان مشترک با کسانی که رویکرد مشابهی را در پیش گرفتهاند نزاع خواهیم کرد. همراه شدن با جماعت و گروه نقش مهمی در بقای انسان در طول تاریخ نیز داشته است، زیرا قویترین گروهها در طول تاریخ همانهایی بودهاند که زنده ماندهاند. در طرف دیگر ماجرا، چنین میلی باعث مشکلات ناخوشایندی مانند نژادپرستی و جنگهای مذهبی شده است.
مهم نیست که گروه شما عموماً و در کل صلحطلب و دوستداشتنی باشد، در نهایت یکی ادعا خواهد کرد که گروه او بهترین است و دیر یا زود به نام بهترین بودن دست به مبارزه با دیگر گروهها برای نابودی آنها خواهد زد. اما چرا چنین رویهای همواره چنین خوب عمل میکند؟ بدین دلیل که در طول تکامل یاد گرفتهایم که اینطور باشیم. مطالعات بسیاری- از جمله مطالعهای که روی نوزادان صورت گرفته- ثابت کرده که انسانها با یک تمایل ذاتی نسبت به کسانی که شبیه آنها هستند به دنیا میآیند، که با توجه به اجتماعی بودن و گروه-محور بودن ما انسانها کاملاً منطقی به نظر میرسد. همچنین مطالعات نشان داده که ما به افرادی که شبیه خودمان هستند جذب میشویم که باعث میشود نسلها و نژادهای یک گروه خاص از همان گروه فاصله زیادی نگیرد. البته این بدان معنا نیست که طبیعت در ذات خود نژادپرست است بلکه این معنا را میدهد که زشتیهای اجتماعی مانند نژادپرستی از همان مکانیزم تکامی میآیند که روزگاری باعث برتری قطعی ما در شرایط درگیری و دشمنی بودهاند.
۷- انسان برای موفقیت به هرج و مرج و ویرانی نیاز دارد
«چرا نمیتوانیم به جای جنگیدن با یکدیگر، بنشینیم و همه چیز را با هم بسازیم» باوری است که بسیاری از کسانی که از درگیری و جنگ سود نمیبرند خواهند داشت. همچنین به نظر میرسد که این باور درست باشد زیرا بدون اینکه نیاز به جنگ و درگیری داشته باشیم، تمامی ابزارها و منابع لازم برای نوآوری و پیشرفت را در اختیار داریم. بله روزگاری بود که انسان برای بدست آوردن منابع کمیاب و پیشرفت بیشتر در زمینه تکنولوژی چارهای جز حمله و جنگ داشت اما در دنیای تجارت آزاد، این موضوع دیگر مشکلساز نیست. پس دلیل چیست که جنگ و درگیری همچنان ادامه دارد؟
پاسخ ساده است: ما برای نوآوری در زمینه تکنولوژی به جنگ و درگیری نیاز داریم. بخش عمده تمامی ابزارها و تکنولوژیهایی که در طول زندگی روزمره به کار میگیریم در دوران جنگ اختراع و توسعه یافتهاند. موضوع تنها به تکنولوژی خلاصه نمیشود زیرا ایدههای مدرنی مانند لیبرالیسم، حقوق بشر، دموکراسی و بسیاری چیزهای دیگر که امروزه مسائلی پذیرفته شده به شمار میآیند نتیجه مستقیم جنگ هستند. بسیاری از امپراطوریهای پیشرفته و آباد در طول تاریخ همانهایی بودند که پیشرفتهترین تکنولوژیهای جنگی زمان خود را داشتند یا دستکم راههای جدیدی برای استفاده از تکنولوژیهای موجود به کار میگرفتند که بعدها به حوزه ابزارهای مدنی و غیرنظامی نیز بسط داده شدند.
ساخت نمونههای جدیدتر تیر و کمان راه را برای دانش بهتر و بیشتر در زمینه آیرودینامیک هموار ساخت و بهبود ساختار زره باعث شد که در تولید ابزارهای فلزی دیگر پیشرفت کنیم. این موضوع بدان دلیل نیست که انسان ذاتاً موجودی خونخوار و شیفته خشونت است بلکه به دلیل تاریخچه پر از خشونتمان، زمانی که با درگیری و یک تهدید زیستی مواجه میشویم به ایدهها و اختراعات بسیار بهتری میرسیم. این بدان معنا نیست که دوران صلح در تاریخ خالی از نوآوریها و پیشرفتهای تکنولوژیکی بوده بلکه سخن این است که بسیاری از این پیشرفتها در دوران جنگهای بزرگ صورت گرفتهاند.
۶- حافظه انسان به شکل ترسناکی غیرقابل اعتماد و آسیبپذیر در مقابل گول خوردن است
همه ما در مورد خطر دیدگاه تجدیدنظرطلبی و تکرار اشتباهات تاریخی شنیدهایم اما همچنان به این رویه ادامه میدهیم. بسیاری از کشورهای جهان به همان دلایلی که کشورهای دیگر صدها سال پیش با هم نزاع داشتهاند با هم میجنگند. بدین ترتیب به این فکر میرسیم که آیا ما انسانها در ثبت تاریخ مشکل داریم یا سرنوشتمان چنین است که اشتباهاتمان را بارها و بارها و هر بار در مقایسی بزرگتر تکرار کنیم. مطالعات علمی نشان میدهد که دلیل هیچکدام از این دو نیست. انسان در یادیگری از اشتباهاتش بسیار خوب عمل میکند که توانایی ما در تکامل، به خوبی موید این مطلب است. اما وقتی که پای حافظه جمعی و عمومی در مورد اتفاقات گذشته به میان میآید، حافظه ما بسیار سست و ناکارآمد بوده و به راحتی گول میخورد.
مطالعات بسیاری نشان دادهاند که تا زمانی که گفتمان و صحبتهای شما به اندازه کافی متقاعد کننده باشد، براحتی میتوان خاطرات نادرست را در ذهن افراد کاشته و براحتی قسر در رفت. حافظه همچنین نمایش دقیق و کامل چیزی نیست که در گذشته اتفاق افتاده و ثبت شده است بلکه یک نسخه آشفته و درهم است که توسط مغز و بر اساس حدسها و تجسمات شکل گرفته است.
بیشتر بخوانید: جامعه شناسی خودمانی ۱۳ سوال عجیب ما ایرانی ها!
بدون نظر