پلیس آگاهی تهران از جزئیات قتل فجیع خانواده سه نفره در صبح روز گذشته (یکشنبه ۲۵ خرداد) در طبقه هفتم برج سپید در کوچه مختاری شرقی، خیابان اشرفی اصفهانی خبر داد.
در جریان این جنایت هولناک یک مرد جوان به نام کوروش، همسرش میترا و دختر شش ساله شان با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند. درگیری میان دو پسرخاله به نام های میلاد و کوروش اتفاق افتاده و علت آن ارث و میراث و مسائل مالی بوده است.
زن جوانی که همسایه این دو مرد در برج سپید کوچه مختاری شرقی بوده با پلیس تهران تماس می گیرد و ماجرای قتل را فاش می کند. این زن در توضیحات خود به پلیس گفته که شاهد درگیری دو نفر از همسایه هایش بوده (که با هم خویشاوند بوده اند). وقتی در را باز می کند میلاد چاقویی که در دست داشته را به بدن کوروش فرو می کند و با خشم از او (خانم همسایه) میخواهد در را ببندد و به داخل برود. در ادامه میلاد چند ضربه دیگر به کوروش می زند و از آنجا متواری می شود اما زن جوان از پشت چشمی خانه شاهد کل ماجرا بوده.
او تعریف می کند که چند دقیقه بعد کارگر ساختمان بالا می آید و مشغول پاک کردن خون ها میشود اما وقتی این خانم مانع کارش می شود کارگر توضیح می دهد که میلاد از او خواسته خون گوشت و مرغی که خریداری کرده را از راهرو پاک کند. زن همسایه از این کار ممانعت به عمل می آورد و بلافاصله با پلیس تماس می گیرد تا پرده از راه قتل خانواده سه نفره در تهران کنار برود.
پلیس به محض ورود به ساختمان با دستور قضایی و کمک آتش نشانی درب ساختمان را باز کرده و با جسد این خانواده سه نفره روبرو می شود. بعد از بررسی های دوربین مدار بسته مشخص می شود که میلاد پس از پاک کردن دست های خون آلود خود با دیواری در پارکینگ سوار خودروی سراتو خود شده و از محل متواری شده است. او حتی برای گمراه کردن پلیس دو ساعت پس از قتل خانواده سه نفره در تهران با دایی خود که او هم در همان ساختمان بوده تماس گرفته و احوال کوروش را جویا شده است.
در ادامه بازجویی ها پلیس دایی این دو جوان را هم که در ساختمان سکونت داشته پیدا می کند و با آموزش تکنیک های روانشناسی از او میخواهد که با میلاد تماس بگیرد و او را مجاب کند که به خانه اش برود. در ادامه میلاد به محض ورود به پارکینگ با خودروی سراتوی خود توسط نیروهای پلیس که در آنجا کمین کرده بودند دستگیر می شود. البته میلاد در ابتدا منکر همه چیز شد و در توضیحاتش مدعی گردید که ساختمان را با همراهی کوروش و دایی شان ساخته اند و صبح یکشنبه طبق قرار قبلی به درب منزل کوروش می رود تا همراه او به دفتر خانه بروند و سندی که از قبل صحبتش بوده را به نام کند. اما هر چه در میزند کسی در را باز نمی کند و در نهایت آنجا را ترک میکند. اما در ادامه میلاد که متوجه می شود راهی جز اعتراف به قتل خانواده سه نفره نداشته زبان باز می کند و جزئیات درگیری را تعریف میکند.
بدون نظر