۳ مورد از برجسته ترین اشعار در زبان فارسی که جزو ماندگارترین آثار هستند

۳ مورد از برجسته ترین اشعار در زبان فارسی که جزو ماندگارترین آثار هستند

سلب مسئولیت: روزیاتو صرفا نمایش‌دهنده این متن تبلیغاتی است و تحریریه مسئولیتی درباره محتوای آن ندارد.

در شعر همه ی شاعران پارسی زبان می‌توان عناصری را یافت که سبب تمایز کلام آنها با یکدیگر شود و بیان شاعرانه متفاوتی با هم داشته باشند.

مثلا در بین شاعران فارسی زبان، در اشعار یک شاعر می‌توان گرایش به تشبیه را بیشتر دید، در اشعار دیگر استعاره و در شعر دیگر مجاز را بر دیگر موارد غالب بیابیم.

این ویژگی می‌تواند اشعار آن شاعر را از دیگری متمایز و ماندگارتر کند. عواطف انسانی درونمایه اکثر شعرهای فارسی است ولی آیا بدون فکر و اندیشه‌ی والا می‌توان دارای این عواطف بود؟!

عاطفه مهم‌ترین عنصر سازنده شعر است و خواننده بیشتر تاثیر را از جنبه‌ی عاطفی شعر دریافت می‌کند. برخی از اشعار آینه تمام نمای جنبه عاطفی شاعر بوده‌اند و مخاطب با خواندن یا شنیدن اشعار شاعر در هر زمان و مکانی می‌تواند از شعر شاعر تاثیر پذیرد. به همین سبب است که برخی اشعار فارسی شاعران جزء برجسته‌ترین اشعار فارسی شناخته شده و برای جوامع ماندگار خواهند بود.

ما در این مقاله چند مورد از اشعار برجسته شاعران فارسی زبان را به شما معرفی می‌کنیم که با گذشت سال‌ها از زمان سروده شدن آنها همچنان برای همگان جذاب و شنیدنی بوده و در خاطر مردم باقی مانده‌اند.

  • تو بمان و دگران، سروده شهریار

مختصری از زندگی نامه سید محمدحسین شهریار این است که شهریار در سال ۱۲۸۵ در روستای خوشگناب بستان‌آباد متولد شد. استاد شهریار در سرودن انواع گونه‌های شعری تبحر داشت و اشعار قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و نیمایی را بسیار استادانه میسرود. در اشعار شهریار می‌توان ارادت وی به علی‌بن‌ابی‌طالب را به وضوح مشاهده کرد. که اشعار او در مدح ائمه سرلوحه کار دیگر شاعران ادوار پس از او شده است.

ایشان در سال ۱۳۶۷ چشم از جهان فرو بست و در ایران روز درگذشت استاد شهریار  یعنی ۲۷ شهریور را روز شعر و ادب فارسی نامگذاری شده است.

یکی از ماندگارترین اشعار او که همواره در یاد و ذهن مخاطبان حک شده است این شعر بی‌مثال ایشان است.

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقبِ سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

می روم تا که به صاحبنظری بازرسم

محرم ما نبود دیده ی کوته نظران

دل چون آینه اهل صفا می شکنند

که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیداد گران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و دربدری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

  • ای ساربان آهسته ران، سعدی شیرازی

مشرف الدین مصلح‌بن‌عبدالله سعدی شیرازی شاعر قرن هفتم هجری قمری است و در شیراز زاده شده است. از برجسته‌ترین شاهکارهای سعدی می‌توان به بوستان و گلستان اشاره کرد. اشعار سعدی به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می‌شود، البته سعدی دارای قصاید، حکایات، غزلیات، قطعات و … نیز می‌باشد که این اشعار در کتاب کلیات سعدی گردآوری شده است.

اشعار سعدی تاثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشته است طوری که بین فارسی امروزی و زبان سعدی شباهت قابل توجهی وجود دارد و حتی بسیاری از ضرب المثل‌های پرکاربرد امروزی از آثار او اقتباس گرفته است. به جهت تجلیل از شاعر نام‌آور بوستان و گلستان، روز اول اردیبهشت را روز سعدی نامگذاری کرده‌اند که در سایت‌های خارجی همچون این مطلب درباره این روز نوشته شده است.

یکی از ماندنی‌ترین اشعار سعدی ابیاتی است که در زیر خواهید دید.

ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌رود

وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او

گویی که نیشی دور از او بر استخوانم می‌رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون

پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می‌رود
محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان

کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم

چون مجمری پر آتشم کز سر دخانم می‌رود
با این همه بیداد او وان عهد بی بنیاد او

در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
گفتم بگریم تا ابد چون خر فرو ماند به گل

وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود
باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین

کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من

گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
سعدی فغان از دست ما لایق نبودی بی وفا

طاقت نمی‌دارم جفا کار از فغانم می‌رود

  • نه تو می مانی و نه اندوه، سهراب سپهری

شاعر معاصر سهراب سپهری متولد ۱۳۰۷ زاده کاشان است. سال های زیادی از زندگی سهراب سپهری در باغ‌های زیبای کاشان و خانه اجدادی او سپری شد. بدون شک زندگی در آن فضا در جلوه‌های عمیق طبیعت در آثار سهراب بی‌تاثیر نبوده است و خواندن اشعار و کتابهای سهراب سپهری این حس را به طور کامل منتقل می‌کند، او با روحی لطیف رشد کرده است و تمایز نگاه او به زندگی از همان سال‌ها شکل گرفته است.

جاوندانگی سهراب سپهری از زمان جوانی او آغاز شد. نگاه عمیق او به زندگی که بعدها عناصر شعرش را تشکیل دادند بازمانده از ایام جوانی سهراب است.

سهراب سپهری در اشعارش سبک نیمایی را به طرز ماهرانه‌ای استفاده می‌کرده است اما خود نیز به نحو زیبایی صاحب سبک و خلاق بود. نگاه عارفانه‌ی سپهری به زندگی به گونه‌ای بود که خداوند را در طبیعت می‌جست.

از آثار سهراب سپهری می‌توان به کتاب‌های هشت کتاب، مرگ رنگ، زندگی خواب‌ها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه، آوارکتاب، زندگی خواب ها اشاره کرد و یکی از اشعار بی‌مثال و ماندتی او بی‌شک این شعر خواهد بود.

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده…

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
بدون نظر

ورود