خوزه مارتینز ، قاتل سریالی و آدمکش کارتل که به «سیاهدست» معروف است پس از آنکه خودش را تسلیم پلیس کرده مدعی شده که طی ۳۰ سال گذشته بیش از ۳۶ نفر را به قتل رسانده و هرگز دم به تله نداده چون «اینکاره» است و اینکه گفته خودش را به خاطر خانوادهاش به پلیس معرفی کرده. او که متولد سال ۱۹۶۲ است و در شهر اِیرلیمارت، از توابع ایالت کالیفرنیا، بزرگ شده برای کارآگاهی که مات و مبهوت او مانده بود توضیح میدهد: «حالا دیگه وقتشه که به خاطر کارایی که تو زندگی کردم تاوان بدم.» مارتینِز اعتراف کرده که ۳۶ نفر را در ایالت کالیفرنیا و دیگر مناطق کشور آمریکا به قتل رسانده است.
در ماه ژوئن سال ۲۰۱۳ بود که خوزه مارتینز، معروف به «سیاهدست» تسلیم پلیس شد و گفت اولینبار به خاطر قتل خواهر ناتنیاش در اواخر دههی ۱۹۷۰ میلادی برای کارتل آدم کشت. او معتقد بود ۳ مرد به خواهرش تجاوز کرده بودند و سپس او را به قتل رساندند. پس از آن بود که به خاطر آدمکشی پول میگرفت و این کار را در سال ۱۹۸۰ آغاز کرد. اینها در کتابی با عنوان «خرمن شیطان – The Devil’s Harvest» مطرح شده که به تازگی به چاپ رسیده و اکنون به این موضوع پرداخته که خوزه مارتینز چگونه توانسته طی این سه دهه از چنگ عدالت بگریزد. اگر اعترافات مارتیِز حقیقت داشته باشد بدینمعناست که او همان قاتل سریالی همدورهی تِد باندی و جان وِین گِیسی است که جسیکا گَریسون، نویسندهی آن کتاب و روزنامهنگار تحقیقی، مقالهای راجع بهشان نوشته است.
خوزه مارتینز سی سال تمام از دست پلیس فراری بوده و طبق گفتهی خودش به گریسون دلیل اینکه هرگز دستگیر نشده بود این است که «اینکاره» است. او پیش از آنکه به آمریکا بیاید و خودش را معرفی کند ساکن مکزیک بوده. در این میان گمانهزنیهای بسیاری وجود دارد که چرا مارتینز خودش را معرفی کرده و تن به اعتراف داده اما به گفتهی خودش که با محققان پرونده و همچنین با گریسیون در میان گذاشته، دلیلش خانوادهی او بوده و اینکه او را به چشم قاتل نمیدیدند و او خودش را همچون برادر، پدر و پدربزرگی فداکار جلوه میداده.
با این حال جسیکا گریسون در کتابش وجوه پیچیدهتری از ماجرای این قاتل سریالی را به تصویر کشیده و کاهش بودجهی پلیس را دلیل اصلی گریز از جرم خوزه مارتینز دانسته و البته اینکه مارتینز طی این مدت چند باری هم شانس آورده. گریسون همچنین در کتابش به زادگاه مارتینز اشاره کرده و با توجه که شهری بسیار جرمخیز است نوشته گاهی آن شهر را به اسم «مِردِرمارت» (به معنای محلهی قاتلان) مینامند.
دو عکسی در بالا میبینید مربوط به دو نفر به نامهای خاویر هورِتا، ۲۰ ساله، (سمت راست) و گوستاوو اولیوِراس، ۲۸ ساله، (سمت چپ) است که به گفتهی آقای ایکس ظاهراً ۱۰ کیلو کوکائین از او میدزدند. اما روز ششم نوامبر سال ۲۰۰۶ این دو نفر به دستور آقای ایکس و توسط خوزه مارتینز به قتل میرسند. عکسی که در پایین میبینید نیز سندی از صحنهی همین قتل است که البته تا قبل از سال ۲۰۱۳ پروندهای حل نشده مانده بود؛ اما پس از این زمان و هنگامی که پلیس توانست دیاِناِی خوزه مارتینز را روی تهسیگار بهجامانده در ماشین بیابد موضوع این پرونده نیز حل شد.
گریسون در قسمتی از کتابش به خانوادهی خوزه مارتینز نیز نگاهی داشته و در کتابش نوشته خواهران و برادران مارتینز نیز هم در آمریکا و هم در مکزیک مدتی زندانی بودهاند؛ ناپدریاش هم موادفروش بود و همین موضوع باعث شد که خوزه مارتینز نیز به فروش مواد روی آورد. اما آنچه گریسون بیشتر به آن پرداخته این است که قربانیان خوزه مارتینز گاهی از میان اقشار بیبضاعت جامعه بودند و ظاهراً خودشان هم مجرم بودند. از سویی دیگر نیز در کتاب «خرمن شیطان» اشاره شده که مارتینز هرگز فاش نکرده دقیقاً برای چه کسی کار میکرده اما طلبهای خودش و کارتل مواد مخدر را از کوچه و بازار جمع میکرده.
داستان خوزه مارتینز که مدعی است آدمکش کارتل بوده همان زمان هم مورد توجه رسانهها قرار گرفت اما این در حالی است که گریسون میگوید داستان او در قیاس با قاتلان دیگر، همچون جوزف جِمیز دی آنجِلو مشهور به «قاتل گُلدِن اِستِیت»، رنگ میبازد، چراکه این یکی قاتل بیشتر به زنان سفیدپوست تجاوز میکرده و آنها را هدف قرار میداده.
گریسون همچنین در کتابش که «خرمن شیطان: قاتلی بیرحم، جامعهای وحشتزده، جستجوی عدالت در درهی مرکزی کالیفورنیا» نام کاملش است توضیح داده که مارتینز نخستین قتلش را در ۱۶ سالگیاش مرتکب شده و او را قاتلی بیرحم خطاب کرده که موجب وحشت جامعهاش است. گریسون جملهای در مورد نخستین قتل مارتینز به نقل او نوشته که مارتینز میگوید: «انتقام حس خوبی داره. وقتی آدم میکشی روحت یه کم به آرامش میرسه.» در خبرگزاریهای مختلف اعمال مجرمانهی او به چاپ رسیده و حاکی از آن است که او با کوچکترین مسئلهای از کوره در میرفت و نتیجهی خشمش نیز شلیک به سر و صورت قربانیانش بود.
ماجرای نخستین قتل مارتینز نیز در این کتاب اینگونه نقل شده که ابتدا دوست مارتینز به او پول میدهد تا مردی که را به قول او به خواهرش تجاوز کرده و کشته به قتل برساند و پس از آن مارتینز به سوی دیوید بِدولای ۲۳ ساله شلیک میکند. بدولا در آن لحظه مشغول رانندگی بوده و همسر و دخترش نیز در ماشینش نشسته بودند. این اتفاق در اکتبر سال ۱۹۸۰ رخ داد. کاماکو، همسر دیوید بدولا، که ۲۳ سال انتظار اجرای عدالت را کشید به گریسون گفته: «اگر مقتول اهل مکزیک باشه صدامون به هیچجا نمیرسه. هیچ حقی نداریم. امکانات لازمو نداریم که از خودمون دفاع کنیم.»
از سال ۲۰۱۳ و پس از آنکه مارتینز خودش را معرفی و اعتراف کرد در ۹ پروندهی قتل در ایالت کالیفورنیا، یک قتل در آلاباما و ۲ قتل نیز در ایالت فلوریدا مجرم شناخته شد که خبرگزاریهایی همچون اسوشیِیتد پرس و روزنامههای محلی اخبارش را منتشر میکردند. او تاکنون به چندینبار حبس ابد محکوم شده. همچنین در کتاب جسیکا گریسون اشاره شده بیشتر قتلهایی که مارتینز مرتکب شده مورد تحقیق و بررسی مجدد قرار نگرفتهاند.
جسیکا گریسون برای آنکه این کتاب را به رشتهی تحریر درآورد طی سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹ با بیش از ۱۰۰ نفر مصاحبههایی انجام داده و تحقیقاتش نیز شامل اسناد دادگاهی میشود. او در کتاب از رئیس خوزه مارتینز با عنوان «آقای ایکس» یاد میکند و میگوید چنین فردی در سال ۱۹۸۲ مارتینز ۲۰ ساله را به استخدام خود درمیآورد و از او میخواهد مردی به اسم «سیلوستر آیون» را به قتل برساند که به ادعای او مسئول مرگ چند نفر از افرادش در یک پارتی در مکزیک بوده. مارتینز نیز نهایتاً آیون را پیدا میکند و به ضرب گلوله به قتل میرساند و از همین کارش ۲۵۰۰ دلار به جیب میزند و پس از آن از آقای ایکس میخواهد که تعریفش را به گوش دیگران برساند و همین موجب میشود در مدتی کوتاه قراردادهای قتل یکی یکی به سویش سرازیر شوند.
از سویی دیگر نیز مارتینز همچنان در فروش مواد مخدر فعال بود و هم طلبهای خودش و هم طلبهای کارتل مواد مخدر را از جمع بدهکارانشان جمع میکرده. در این میان میتوان به یکی دیگر از قربانیان او به نام «رائول گونزالس» اشاره کرد که به او ۲۰۰۰ دلار بدهی داشته آنگونه که در کتاب نقل شده، مارتینز میگوید: «تو یه چشم بههمزدن کشتمش، عصبی شدم چون بهم فحش ناجور داد.» مارتینز از کار دیگری که آقای ایکس سپرده بود، ۳۰ هزار دلار دیگر به دست آورد؛ بنا بود از فردی ۹۵۰۰۰ دلار بگیرد. البته به گفتهی خودش ظاهراً تمام پولی که به جیب میزده برای خانوادهاش خرج میکرده.
از دههی ۱۹۸۰ تا اوایل دههی ۱۹۹۰ میلادی مارتینز، که در زمرهی مخوفترین قاتلان آمریکا قرار دارد، به دستور آقای ایکس قتلهایش را به خارج از ایالت کالیفورنیا میرساند و آنطور که در کتاب «خرمن شیطان» آمده او قربانیانش را با جاقو و شلیک گلوله از پا در میآورد. البته گریسون به این موضوع نیز اشاره میکند که هیچ سندی دال بر درستی ادعاهای او طی این دو دهه وجود ندارد و «فقط حرفهای اوست که این ماجراها را به تصویر میکشد.»
از دیگر مواردی که گریسون در کتابش به آنها اشاره کرده ورود مارتینز به قاچاق انسان است و نوشته که مارتینز مدعی است پیش از دههی ۹۰ میلادی مشغول قاچاق انسان میان آمریکا و مکزیک شد و پس از آن نیز مدتی را به جرم حمل مواد مخدر در زندان گذراند اما طولی نکشید که آزاد شد و به شغلش برگشت.
ماجرای اعترافات او نیز در این کتاب اینگونه از زبان خودش نقل شده که دو نفر از دوستان دخترش در ماشین او نشسته بودند و هنگامی که یکی از آنها در مورد دخترش حرف ناجوری میزند او دو بار به سر آن پسر شلیک میکند و به دیگری میگوید که باید دهنش را ببندد. او پس از این واقعه به مکزیک میرود اما دوست دختر او به زندان میافتد و سپس دخترش با او تماس میگیرد که فرزندش (نوهی مارتینز) را برای بازجویی بردهاند- و همین مسئله انگیزهی او میشود که به آمریکا بازگردد و خودش را معرفی و اعتراف کند.
دیگر مطالب خواندنی:
تصاویری از صحنه قتل طی قرن گذشته که دوربین خبرنگاران ثبت کردهاند
اعدام چهار متهم به قتل با داروهای کشنده بعد از ۱۷ سال در ایالات متحده
قاتل زنجیره ای دهه ۱۹۸۰ کره جنوبی به جرم خود اعتراف کرد؛ ۱۵ مورد قتل و ۳۰ مورد تجاوز
۱۰ قاتل سریالی ترسناک تاریخ با بیشترین تعداد قربانیان و هولناک ترین روش های قتل
بدون نظر