کتاب The Winds of Winter هنوز منتشر نشده است، کتابی که ششمین کتاب در مجموعه رمان های A Song of Ice and Fire نوشته جرج آر آر مارتین است. مدتی پیش مارتین پیش نویسی از یکی از فصول این کتاب را منتشر کرد که در آن سکانس هایی از داستان شخصیت های محبوب سریال مانند ثیون گریجوی و آریا استارک و حتی تیریون لنیستر روایت می شود. بدون شک بسیاری از این پیش نویس ها ویراستاری شده و تغییر یافته است به طوری که نمی توان انتظار داشت عیناً در نسخه نهایی کتاب The Winds of Winter تکرار شوند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با بخش هایی از پیش نویس های کتاب The Winds of Winter که تاکنون توسط مارتین منتشر شده آشنا کنیم، خلاصه هایی که درونمایی از سرنوشت متفاوت شخصیت های سریال بازی تاج و تخت ارائه می دهند.
تیریون اول
اولین پیش نویس مربوط به شخصیت تیریون لنیستر است که در آن، داستان او با بازی «سیواس» (cyvasse) آغاز می شود، یک بازی شبیه شطرنج که مختص دنیای یخ و آتش است. در این بخش از داستان، تیریون اولین شانس خود برار رویارویی با ملکه اژدها در گودال دازناک را از دست داده و اکنون در غیاب ملکه، خود را در نبرد شهر میرین گرفتار می بیند. او در حال بازی سیواس با براون بن پلام، رهبر گروه سربازان موسوم به دومین پسران است در حالی که انتظار رسیدن ارتش «سر پدربزرگ» (بریستان سلمی) و شکسته شدن محاصره شهر میرین را می کشد. در ادامه این فصل تیریون به صدای منجنیق هایی اشاره می کند که جنازه های بیمار بیشتری را به آن سوی دیوار پرتاب می کنند.
براون بن در مورد دو اژدهایی که در شهر رها شده اند می گوید و اینکه دنریس به زودی سوار بر دروگون باز خواهد گشت. تیریون نسبت به واکنش دنریس پس از دیدن خود نگران است اما امیدوار است که به او شک نکرده و به خاطر کشتن بدترین دشمنش، تایوین لنیستر، از او تشکر کند. در شرایطی که تیریون به پیروزی در بازی نزدیک می شود، جوراه مورمونت اعلام می کند که کشتی هایی با پرچم اژدها در حال نزدیک شدن به میرین هستند که نشان از رسیدن آیرون بورن ها دارد.
ویکتاریون اول
بدنبال ماجراهای محاصره میرین، در فصل ویکتاریون با شخصیت موکورو، روحانی سرخ پوش، آشنا می شویم که همراه با ویکتاریون گریجوی و با با استفاده از کشتی ماهیگیری در مسیر خود به سمت میرین در حال صید گسترده ماهی است. بر اساس افسانه هایی والیریایی، شاخ اژدها که با عنوان شاخ جهنمی شناخته شده و اکنون یکی از آن ها در دست یورون است با خود مرگ و نابودی را برای کسانی که صدایش را می شنوند خواهد آورد. صاحبان اژدهایان در گذشته از این شاخ های تبدیل شده به بوق برای کنترل اژدها استفاده می کردند. در میانه این فصل افشاگری جالبی در مورد شاخ اژدها می شود.
ویکتاریون به غلامان خود می گوید: تصور کنید یک اژدها چقدر بزرگ بوده که دو تا از این ها را روی سر خود داشته است. بزرگ تر از واگار و مراکسس، بزرگ تر از بالریون وحشت سیاه. او این شاخ را از موروکو گرفته و کف دستش را روی انحنای آن می کشد و می گوید: در کینگزموت در اولد ویک، یکی از افراد یورون در این شاخ دمید. بعضی از شما یادتان هست. صدایی نیست که هر کسی آن را شنیده بتواند فراموشش کند. یکی از پسران می گوید: می گفتند او مرد، کسی که در این شاخ دمید. بله بعد از آن از شاخ دود بلند می شد. آن احمق روی لب هایش تاول داشت و پرنده ای که روی سینه اش کشیده شده بود داشت خونریزی می کرد. روز بعد مرد. وقتی شکمش را پاره کردند، ریه هایش سیاه شده بودند». ویکتاریون از ملوانان خود می خواهد بعد از ورود به میرین سوار بر کشتی آیرون ویکتوری، در شاخ اژدها بدمند و می گوید: بگذارید مردان آزاد در میرین، برده داران در یونکای، ارواح آستاپور صدای شما را بشنوند.
آلاین اول
در فصل مربوط به سانسا که با نام آلاین استون در کتاب The Winds of Winter معرفی شده، برای اولین بار به این شخصیت پس از کتاب A Feast for Crows بر می گردیم. در کنار پتیر بیلیش، او قدرت بانوی ایری را بدست آورد و برای ازدواج با یک خواستگار به منظور تحکیم قدرتش در ویل آماده می شود. برای داشتن بهانه ای برای طفره رفتن از دیدار با خواستگارش، سانسا و لیتل فینگر نقشه ای می کشند تا مسابقه ای ترتیب دهند برای این که مشخص شود چه کسی محافظ شخصی لرد رابرت آرین خواهاد شد. در این مسابقه، سانسا با هارولد هاردینگ یا هری وارث آشنا می شود که به تازگی به مقام شوالیه ای رسیده و ارتباطات بسیار قوی دارد. علیرغم رفتار سردش و تحقیر سانسا به خاطر نام حرامزادگی آلاین استون (نامی که سانسا برای خود انتخاب کرده است)، سانسا می داند که باید دل این مرد را بدست آورد که در نهایت نیز موفق می شود. در ادامه این فصل از زبان پیتر بیلیش چنین می آید:
«وقتی رابرت می میرد، هری وارث به لرد هارولد، مدافع ویل و لرد ایری تبدیل می شود. نیروهای جان آرین هرگز مرا دوست نخواهند داشت و همچنین رابرت احمق و ضعیف ما، اما آن ها شاهین جوانشان را دوست خواهند داشت… و وقتی برای عروسی اش دور هم جمع شوند و تو بیرون بیایی… هر شوالیه ای در ویل شمشیرش را در اختیار تو قرار خواهد داد تا در بدست آوردن حقت به تو کمک کند. این ها هدیه های من به تو هستند، سانسای دوست داشتنی من… هری، ایری و وینترفل».
تیریون دوم
ماجراجویی های تیریون در اسوس بسیار بیشتر از تصور قبلی او طول می کشد. او که به تازگی به اسارت برده داران یونکای درآمده، پیش از نبردی بزرگ در بیرون از دیوارهای میرین اتراق کرده است. در این اثنا، دنریس هنوز در دریای دوثراکی مفقود مانده و دشمناش در بیرون از دیوارهای شهر در انتظار حمله اند. در این بخش از پیش نویس کتاب، تیریون و جوراه مورمونت در شرایطی گیج کننده و پراضطراب قرار دارند، در حالی که ریگال و ویسریون بالای سر آن ها پرسه می زنند و تیریون صدای نبرد کشتی های جنگی در دوردست را می شنود. تیریون با براون بن پلام رهبر گروه سربازان دومین پسران خود را سرگرم کرده است.
در قبال عضویت در این گروه، تیریون قول مقدار زیادی پول به بن و مردانش داده است. گروه دومین پسران مامور دفاع از کشتی های برده داران هستند اما فرمانده آن ها فاش می کند که همیشه به ملکه وفادار بوده اند و به عنوان یک نقشه گمراه کننده به برده داران یونکای پیوسته است. این بدان معناست که جوراه و تیریون به زودی برای ملکه اژدها وارد جنگ خواهند شد.در خلیج برده داران اوضاع آشفته است و با پیوستن ناوگان آیرون بورن ویکتاریون گریجوی به نزاع اوضاع پیچیده تر شده و برده داران سربازان بیشتری را از دست می دهند.
آریا اول
آن تئاتر جذاب در فصل ششم سریال Game of Thrones را به یاد دارید؟ ظاهراً ایده این بخش از فصل ششم از یکی از پیش نویس های فصلی از The Winds of Winter گرفته شده که از دریچه نگاه شخصیت مرسی، اسم نمایسی آریا، روایت می شود. همانطور که در سریال هم می بینیم، آریا در حال آموزش با مردان بدون چهره و تبدیل شدن به «هیچ کس» است. اما در این فصل از پیش نویس ظاهرا آیا در فراموش کردن هویت خود مشکل دارد:
«بوی خون در بینی اش بسیار تند است… یا شاید کابوسش این بود. او بار دیگر خواب گرگ ها را می دید، که دارد از یک جنگل انبوه تاریک از کاج ها فرار می کند در حالی که دسته ای بزرگ از گرگ ها قصد شکارش را داشتند».
در براووس، مرسی رای بازی در نمایش The Bloody Hand آماده می شود، تئاتری با شخصیت هایی مانند شاه چاق، پسربچه پادشاه و کوتوله شیطان صفت. شخصیت مرسی یک خدمتکار جوان است که توسط کوتوله مورد تجاوز قرار گرفته و سپس کشته می شود. در واقع او نسخه ای متفاوت از خواهرش سانسا را بازی می کند. اما پیش از شروع نمایش، مرسی بعد از دیدن چهره ای آشنا در میان جمعیت، از صحنه خارج می شود. این چهره آشنا به متعلق به راف شیرین سخن است، یکی از مردان کوهستان که در A Clash of Kings لومی گرین هندز را کشته بود. این فصل با وسوسه شدن این مرد و کشته شدنش توسط آریا به پایان می رسد.
ثیون اول
در سال ۲۰۱۱، مارتین اولین فصل پیش نویس Winds of Winter را منتشر کرد. این فصل داستان ثیون گریجوی را روایت می کند پس از آنکه در A Dance with Dragons مشخص می شود همره با لیدی جین پول از فرار از وینترفل جان سالم به در برده و اکنون در یک کولاک شدید وارد کمپ سربازان استنیس برثیون شده است. تمام سرنوشت ثیون در فصل گذشته پر از ترس و وحشت بود اما همه چیز به سوی رستگاری پیش می رفت. بولتون ها و متحدانشان در داخل وینترفل با بارش مداوم و سنگین برف مواجه بودند، در خارج از وینترفل، استنیس و نیروهای در حال یخ زدنش که از قبایل شمالی تشکیل شده بودند، برای حمله آماده می شوند. به عنوان یک زندانی، ثیون شاهد اتفاقاتی است که در داخل کمپ استنیس رخ می دهد:
- استنیس برای نبرد با پیش قراولان هوستین فری که نزدیک شده اند آماده می شود.
- تیچو نستوریس، بانکدار وستروسی و استنیس قراردادی امضا می کنند.
- جاستین میسی، آریا استارک (جین پول) و تیچو نستوریس به دیوار فرستاده می شوند.
- استنیس قصد دارد آرنولف کارستارک و پسرش رابه خاطر برنامه ریزی برای خیانت و شورش اعدام کند.
- استنیس قصد دارد ۲۰,۰۰۰ سرباز اجیر را به خدمت بگیرد و در صورتی که بمیرد، این ارتش دخترش شیرین را بر تخت پادشاهی بنشاند.
- استنیس می گوید که برای بدست آوردن دل شمالی ها از طریق انتقام قتل برن و ریکان استارک، ثیون گریجوی را اعدام خواهد کرد.
در کمال ناباوری، آشا گریجوی سعی می کند استنیس را متقاعد به اعدام ثیون کند.
رها شده
این فصل از کتاب به شخصیت آیرون «مو مرطوب» می پردازد در حالی که در یک سیاهچاله تاریک از خواب بیدار می شود. او خواب برادرش یورون گریجوی را می بیند که روی تختی از جمجمه ها، خدایانی که بر آیرون ثرون به نیزه کشیده شده اند و هیولایی شبیه کراکن نشسته است و سایه ای شبیه یک زن در کنار او قرار دارد. او مشغول حمله به ریچ با ناوگان دریایی خود است و برای ورود ناوگان ردوین و کشتی های خاندان های تاور آماده می شود. ایرون برادرش را می بیند که زرهی از فولاد والرینی به تن دارد و باور می کند که یورون از والیریا دیدن کرده است.
یورون دستور شروع سفر از راه دریا را می دهد و این فصل در شرایطی به پایان می رسد که ایرون نمک را روی لب هایش مزمزه می کند. برادرش او را به دماغه کشتی اش، سکوت، بسته است. فصل رها شده یک فصل بسیار تاریک اما پر از افشاگری است. یورون گریجوی همیشه یک شخصیت شیطان صفت بوده اما این فصل او را در قالبی شبیه به مسیح تاریکی که وستروس را به زانو در می آورد تصویر کرده است.
بیشتر بخوانید: همه چیز در مورد ۶ سریال اسپین آفی که بر اساس Game Of Thrones ساخته می شوند
بدون نظر