ماجرای قتل فجیع گلاله شیخی یکی از خبرهای تلخ و تکان دهنده ی روزهای اخیر بود، تازه عروس سقزی که به دست همسرش کشته و سپس به آتش کشیده شد.
حالا ۲۰ روزی از مرگ گلاله شیخی می گذرد و پدر گلاله که معلم است می گوید هنوز چرایی این جنایت برایش مفهوم ندارد.
خانواده ی شیخی سه دختر داشتند که گلاله دومین آن ها بود. دختر بزرگ تر خانواده کارشناس روانشناسی است. گلاله فارغ التحصیل رشته حقوق و مشاور حقوق دفتر قضایی بود. دختر کوچک این خانواده هم کلاس دهم است.
کیومرث تحصیل کرده و کارمند بانک بود. خانواده ی شیخی با این وصلت موافق نبودند اما سماجت کیومرث که از اقوام دور مادر گلاله بود سبب شد دست آخر با وجود مخالفت های پدر و گلاله این ازدواج سر بگیرد.
هشت ماه از عقد گلاله شیخی و کیومرث گذشته بود که آن حادثه هولناک رقم خورد. حتی جهیزیه ی گلاله هم آماده شده بود و قرار بود پنجم تیر ماه آن را به خانه ی تازه عروس و داماد ببرند.
پدر گلاله می گوید: «روز هشتم خرداد کیومرث دنبال گلاله آمد. قرار بود درباره مراسم ازدواج صحبت کنند. غروب بود که رفتند. از آنجا که امتحان دانشآموزان مدرسه شروع شده بود، من هم زود خوابیدم که فردا زودتر به مدرسه بروم. همسرم چند باری با گلاله تماس گرفته و گلاله گفته بود تا آخر شب حتما به خانه برمیگردد. ساعت ۱۱ شب آخرین بار مادر گلاله تماس گرفت و دخترم گفته بود تا ۱۰ دقیقه دیگر به خانه میرسد. اما بعد از آن دیگر گلاله پاسخگوی تلفن نبود. گوشی زنگ میخورد، اما گلاله جواب نمیداد. گوشی کیومرث هم خاموش شد و دیگر از آنها خبر نشد.»
خانواده ی شیخی همه ی شب را به دنبال گلاله گشتند. آن ها تصور می کردند دختر و دامادشان تصادف کرده اند اما نه در بیمارستان های شهر ردی از گلاله بود نه در سردخانه ها و کلانتری ها.
صبح روز بعد با یک تماس تلفنی از سوی کیومرث پرده از راز ناپدید شدن آن ها برداشته شد.
پدر گلاله می گوید: «کیومرث از سقز گریخته بود و قصد داشت از مرز فرار کند، اما در تماسی ماجرا را به خانوادهاش گفت. همین امر باعث شد تا پلیس وارد عمل شود و بعد از ۱۱ روز کیومرث در خانهای در آستارا دستگیر شد. تا آن روز حتی ما نمیدانستیم چه بلایی سر گلاله آورده است. در بازجوییها گفت که با کار دخترم مشکل داشته و نمیخواسته گلاله سرکار برود و همین مسأله هم شده سرفصل اختلافشان. دعوا بالا میگیرد. با مشت به سر او میزند. وقتی او را بیحال میبیند، نبضش را میگیرد، اما نبض نداشته. سرش را روی سینهاش گذاشته و مطمئن شده که او دیگر نفس نمیکشد. بعد در مسیر از پمپبنزین ۴ لیتر بنزین خریده و جسد دخترم را به منطقه چاپان خارج از سقز میبرد و گلاله را به آتش میکشد.»
«کیومرث وقتی دخترم را به آتش میکشد، به تهران میرود و ماشینش را در پارکینگ خانه دوستش میگذارد. او به همراه دوستش پیمان راهی آستارا میشوند که مأموران با ردزنیهای پلیسی او را دستگیر میکنند. روز اول به همراه قاتل به محل جنایت رفتیم، اما کیومرث محل آتشزدن گلاله را نگفت. بعد از اینکه او را بار دیگر به اداره آگاهی منتقل کردند، در آنجا کروکی محل رهاکردن جسد را کشید و بالاخره پیکر گلاله را پیدا کردیم که بیرحمانه و بیگناه به طرز فجیعی به قتل رسیده و در آتش سوخته بود.»
پدر داغ دیده ی گلاله تأکید دارد که خانواده ی این نوعروس ناکام سقزی خواستار قصاص کیومرث هستند.
کیومرث هشت روزی است در اختیار پلیس آگاهی قرار گرفته و هنوز تحت بازجویی قرار دارد.
شهر مادریم نمیگم کجای ایرانه اما ماه پیش یکی نامزدشو کشت. ۷ ماه قبل یکی دیگه نامزدشو کشت همدانشگاهیش بود. قتلای ناموسی
یا خود خدا. این چه کاری بود آخه. خُب جنازه بنده خدا رو یه جا دور می انداختی بعد هم فرار میکردی، دیگه چرا آتیشش زدی.
نمیدونم چه اجباریه قرن بیست و یکمه
وقتی دختر دوستش نداشته باید بیخیال میشده اینکه الان خودش زندانه اون دختر فوت شده دوتا خانواده داغدار شدن سر هیچ ،سر یه عشق یه طرفهی پوچ