پس از انتشار خبر درگذشت محسن جعفری راد، روزنامه نگار، منتقد سینما و مستندساز ۳۶ ساله، هوشنگ گلمکانی، مدیر مسئول ماهنامه «فیلم امروز» اعلام کرد این منتقد که در جریان اعتراضات اخیر بازداشت شده بود، مدتی پس از آزادی با خودکشی به زندگی خود پایان داد. برگزاری ایرنا به نقل از مدیر کل دادگستری البرز مدعی شد که در تاریخ ۱۹ آبان برای جعفری راد به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق حضور در تجمعات غیرقانونی و فیلمبرداری از آن و دعوت به تجمع غیر قانونی قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست صادر شده و در تاریخ ۱۴ آبان با تبدیل قرار بازداشت موقت به قرار تامین کفالت با معرفی کفیل آزاد شده بود.
همچنین مدیر کل دادگستری البرز مدعی شده که وی طبق اظهارات خودش مستندساز بوده و با حضور در حوادث اخیر میخواسته از بعضی صحنه ها فیلمبرداری کند. در ادامه دادگستری البرز تصریح کرده که حسب تحقیقات انجام شده از خانواده، محسن جعفری راد بعد از فوت پدر و مادرش دچار افسردگی بوده و داروی اعصاب مصرف میکرد و به جهت مسمومیت (خوردن قرص برنج) از سوی خانواده به یکی از بیمارستانهای کرج انتقال داده شد و متاسفانه فوت شده است.
گلمکانی روز گذشته در پستی اینستاگرامی نوشت:
امروز صبح همکار سابقمان محسن جعفریراد، منتقد و نویسندهای که در چند سال اخیر به فیلم ساختن و همکاری با تلویزیون روی آورده بود، با خوردن تعدادی قرص در ۳۶ سالگی خودکشی کرد. او چند هفته پیش در جریان ناآرامیهای کرج، هنگام رفتن به خانهاش دستگیر شد و وقتی که توانست پس از حدود دو هفته سرانجام هویت و حرفهاش را توضیح دهد و معلوم شد در تظاهرات حضور نداشته، آزاد شد، اما….
درگذشت محسن را به همسرش و سایر بازماندگان تسلیت میگوییم.
پس از انتشار این پست، ادعاهایی در فضای مجازی درباره ی مرتبط بودن خودکشی محسن جعفری راد با دستگیری اخیر وی مطرح شد که واکنش شاهین شجری کهن، دبیر تحریریه ماهنامه «فیلم امروز» را به دنبال داشت.
شجری کهن روز گذشته در پستی اینستاگرامی نوشت:
همکار جوانمان محسن جعفرىراد، نویسنده و منتقد پرکار سالهاى ١٣٨۶ تا ٩٩ که چند سالى بود بیشتر در زمینه فیلمسازى و نگارش متنهاى پژوهشى براى سینماى مستند فعالیت مىکرد صبح امروز در ٣۶سالگى درگذشت.
محسن زندگى پرماجرایى داشت که بازتاب سختىها و محرومیتهایش را بهویژه در مستند بلند «رنج زیر پوست» مىتوان دید؛ مستندى تلخ و تکاندهنده درباره خانواده و زادگاهش (رودسر گیلان) و پایان تراژیک زندگى پدر و مادرش. این فیلم در گروه هنر و تجربه اکران شد و واکنشهاى زیادى به همراه داشت که براى کارگردانش دلگرمکننده بود. جعفرىراد چند فیلم کوتاه داستانى و مجموعه مستند «یکى از ما» و آثارى پژوهشى در معرفى جنگلهاى شرق گیلان و ارزش بالاى محصولات کشاورزى چون فندق و چاى ساخت و در تدارک کارگردانى فیلم سینمایىاش بود که… تهمانده امید و طاقتش براى باقى عمر تکافو نکرد.
محسن ساکن کرج بود و با انرژى و روحیهاى پرشور همیشه آمادگى بحث و جدل را داشت و در نوشتن هم پرکار و فعال بود. سالها براى ماهنامه «فیلم» و بسیارى از نشریات دیگر نقد و مطلب مینوشت، و همزمان روى شعر و قصه و فیلمنامه هم کار مىکرد. روحیه حساسى داشت و مثل اغلب آدمهاى حساس و پراحساس، گاهى واکنشهاى احساسى هم بروز مىداد. غم درگذشت مادرش که زنى سختىکشیده و مظلوم بود هرگز از قلب محسن پاک نشد و با اینکه همسرش متین مثل مادر مراقبش بود همواره این خلأ در روح و جانش وجود داشت.
او صبح امروز به زندگیاش پایان داد. اکنون به آرامش رسیده و دیگر براى مادرش گریه نخواهد کرد. یادش گرامى باد.
و یک توضیح:
همکار و دوستمان محسن جعفرىراد بیش از دو ماه پیش در مقابل منزلش و نه در تظاهرات اعتراضى، بازداشت شد و بعد از دو هفته، حدود چهل روز پیش آزاد شد. از آن زمان مشغول کار روى فیلمنامهاى از همکار دیگرمان دامون قنبرزاده و پیگیرى ساخت مستند بلند جدیدى بود. ساختن ماجراى شبههدار باعث مىشود اعتبار وقایع قطعى و اثباتشده هم زیر سوال برود. خودکشى تلخ محسن مثل هر انسان دیگرى حاصل جمع دردهاى سالیان دراز است؛ از جمله ممکن است تاثیر فشار روزهای بازداشت هم باشد. اما این که دو روز بعد از آزادى خودکشى کرد درست نیست.
یاشار نورایی، منتقد سینما نیز در اینستاگرام خود درباره ی مرگ محسن جعفری راد نوشت:
یکی از جشنوارههای فیلم فجر، هشت نه سال پیش بود که محسن جعفری راد را دیدم؛ همان زمان که برای مجلهی مرحوم فیلم مینوشت. هنگام صحبت متوجه شدم لکنتی در تکلم دارد. چند سال بعد فیلم مستندی ساخت دربارهی پدرش که با خشونت و رفتار سنتی، عملاً او را با رنج و درد و نداری در این جهان رشد داده بود و حاصل آن خشونتها، لکنت زبان بود و مرگ مادر. در انتهای مستند، او پدرش را که فوت شده بود بخشید اما شرایط رقتبار زیستن در این سرزمین با او مهربان نبود و به او ترحم نکرد تا اینکه تصمیم گرفت خودش را بکشد. او نمادی از استعدادهای تلفشده و تنها ماندهای بود که در این سرزمین در پی حداقل آرامش، در نهایت آرامش ابدی را به زیستن در ذلت ترجیح دادند. فقر، تحقیر و تنهایی او را محاصره کرده بود و دیگر چه بگوییم؟ چه میشود گفت؟ اندوه و اندوه و اندوه.
پوریا ذوالفقاری، دیگر منتقد سینما نیز در یک استوری اینستاگرامی در واکنش به مرگ محسن جعفری راد نوشت:
دیگر نفس و رمقی نمانده… محسن… محسن جعفریراد… زندگی چرا مهربان نبود با تو… چرا واپسین خاطرهام از تو شد گریه دوتاییمان در دو سوی خط برای مادران رفتهمان… زندگی چه کرده بود با تو که خبر مرگ هر مادر در هر جای جهان اشکبارت میکرد… که حتی ساخت مستندی از رنجهای مادرت آرامت نساخت… ریشه آن بی قراریها و بی تابیهایت چه بود؟ کجا بود؟.. آرام شدی حالا؟… محسن…
بیوگرافی محسن جعفری راد
محسن جعفری راد متولد سال ۱۳۶۵ در شهر رودسر در استان گیلان دارای کارشناسی ارشد سینما و فارغالتحصیل کارشناسی معماری بود.
او سالها در نشریات و مجلات معتبر سینمایی قلم زد و عمده فعالیتش در مجله فیلم امروز بود.
فیلمسازی را از سال ۸۷ و از انجمن سینمای جوان لاهیجان آغاز کرد.
همزمان به عنوان خبرنگار، روزنامهنگار و منتقد در رشتههای جامعه شناسی، سینما و ادبیات فعالیت داشت.
همکاری با بیش از بیست نشریه عمومی و تخصصی از جمله همشهری، شرق، اعتماد، جام جم، فرهیختگان، گیلان امروز، همدلی، نوآوران، صبا، سینما و ماهنامهها و هفتهنامههای تخصصی مانند فیلم، تجربه، چلچراغ و … از جمله این فعالیتها است.
وی از سال ۱۳۸۷ ساخت فیلمهای کوتاه داستانی و مستند را آغاز کرد و با انجمن سینمای جوانان ایران دفاتر لاهیجان، رشت، چالوس، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، خانه مستند همکاری داشت.
ساخت مستندهای «رنج زیر پوست»، «سایههای سبز» از مجموعه مستند «یکی از ما» و فیلم کوتاه داستانی «فقط مه واقعی است» به تهیه کنندگی رامبد جوان از دیگر فعالیتهای او به شمار میرود.
جعفری راد همچنین به تدریس سینما در دانشکدهها و مؤسسههای خصوصی و انجمن سینمای جوانان ایران نیز میپرداخت.
اینم کار حکومته از نظر شما؟؟؟؟؟
چندین جوون مملکت درست بعد از آزادی از زندان خودکشی کردن
بنظر شما کار عمتونه اگه کار حکومت نیست؟
حالت از ماله کشی بهم نمیخوره؟
به جنون کشیدن مردم تخصص این حکومته. کاری که بخوبی از عهده ش بر اومده. نظرات روانشناسان رو دقت کنید، میگن که چند درصد از مردم ایران دچار استرس و افسردگی هستند و به رواندرمانی و مصرف داروهای آرامبخش احتیاج دارن.
حرام بودن شادی، تبلیغ عزاداری و گریه و ماتم سرایی در ۳۶۵ روز، تورمی که استرس رو به سرپرستان خانواده وارد میکنه، نبود امید و آینده شغلی برای جوانها، رواج ریاکاری و دروغ و اینکه باید تو این جامعه گرگ بی رحمی باشی که مثل مسئولان فقط جیبت رو پر کنی وگرنه زندگی رو باختی. اعتراض کنی جات تو زندانه و اگه روسری برداری، اعتراف اجباری جلوی دوربین…..
وقتی دانشجو بودم بعضی استادها که اتفاقا جزو باسودها بودند، نه استادهای سهمیه یی و سفارشی، با تاسف نگاهی به ما میانداختن و میگفتن؛ شما مرده ید، فقط راه میرین! الان میفهمم چی میگفتن.
افسوس از ما نسل سوخته……
سعودی اینترنشنال کاری کرده که مسخ شدیم، به هویت ملی اهمیتی نمی دهیم، دروغ های رسانه ای را باور می کنیم، از شکست تیم ملی کشورمان شادمان می شویم ا و دیگر هیچ جوان ایرانی حاضر نیست در مقابل تجزیه طلبان بجنگد.. انگار تجزیه مملکت هم برایمان مهم
لابد حکومتی که تاریخ گذشته خودشو نفی میکنه، و در روز کوروش که نماد شناخته شده تمدن و حقوق بشر، در تمام دنیا هست، راه پاسارگاد رو بروی مردم میبنده، به هویت ملی اهمیت میده!!!!!
کسانی که تاریخ ایران قبل از اسلام رو بی تمدنی و عقب افتادگی و نماد جاهلیت میدونن، ولی حمله وحشیانه اعراب به ایران رو نجات بخش میدونن، بهتره دهانشون رو وقتی صحبت از هویت ملی میشه ببندن و با دروغ سازی های ۱۴۰۰ ساله خوش باشن