سریال بازی تاج و تخت یا Game of Thrones حاوی پیچش های داستانی شوکه کننده متعددی است که خوانندگان کتاب های جرج آر آر مارتین از قبل با برخی از آن ها آشنا بودند. اما برخی لحظات بزرگ در داستان سریال بازی تاج و تخت وجود داشت که کسانی که کتاب ها را خوانده بودند نیز آمادگی رویارویی با آن ها را نداشتند. اپیزود اول فصل اول سریال بازی تاج و تخت نام این سریال را به عنوان سریالی که برای هر چیزی و هر کاری آماده بود تثبیت کرد، اپیزودی که در آن برن استارک توسط جیمی لنیستر از بالای پنجره برجی بلند به پایین پرت می کند. در اپیزود نهم فصل اول، شکی وجود نداشت که هیچ شخصیتی در امان نیست، بعد از اینکه ند استارک به یکی از شوکه کننده ترین سکانس های تاریخ تلویزیون تبدیل شد. البته کسانی که رمان A Game of Thrones نوشته مارتین در سال ۱۹۹۶ را خوانده بودند به خوبی از این ماجرا آگاه بودند.
زمانی که سریال بازی تاج و تخت به پایان رسید، پیچ و تاب های داستانی بسیاری رخ داده بود که هیچ کس نمی توانست آن ها را پیش بینی کند، زیرا روایت سریال از روایت کتاب های مارتین پیشی گرفته و در شرایطی که بعد از سال ها که از پایان سریال می گذرد، تاریخ انتشار The Winds of Winter و پایان بندی مارتین بر این روایت هنوز معلوم نیست. اما در حالی که روایت هایی مانند افشاگری در مورد هویت و نام هودور هنوز در رمان های مارتین نیامده است و شوک های بعدی مانند کشته شدن دنریس تارگرین توسط جان اسنو و پادشاه شدن برن استارک بسیار غیرقابل پیش بینی بودند، برخی پیچش های داستانی بزرگ در سریال بازی تاج و تخت همچنان دنباله رو کتاب های مارتین بودند. بدین بهانه در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۲ اتفاق شوکه کننده در سریال بازی تاج و تخت آشنا کنیم که حتی خوانندگان کتاب های مارتین نیز پیش بینی نمی کردند.
۱۲- کشته شدن سِر بریستن سلمی
وقتی کتاب های A Song of Ice and Fire از روایت سریال عقب افتادند، نه تنها برستن سلمی هنوز زنده بود بلکه شرایط خوبی داشت و اوضاع در پلکان قدرت برایش خوب پیش می رفت. در شرایطی که دنریس تارگرین غیبش زده بود، سلمی در اداره میرین مشارکت داشت و حتی تایید شده بود که بخشی از روایت کتاب بادهای زمستان از دریچه نگاه او خواهد بود. این نشان می داد که بریستن شجاع برای داستان دنریس اهمیت زیادی داشت اما سریال بازی تاج و تخت مسیری متفاوت را در مورد این شخصیت در پیش گرفت. در حالی که فرمانده سابق نیروهای گارد سلطنتی در میرین نیز شرایط مشابهی داشت، مشارکت او در سلطنت دنریس در مبارزه با پسران هارپی به شکل غیرمنتظره و بیرحمانه ای به پایان رسید.
سریال بازی تاج و تخت این داستان را به شدت تغییر داد، جایی که شوهر دنریس – هیژدار زو لوراک که در اینجا بیشتر یک مشاهده گر معصوم است تا آن دسیسه چین قهار کتاب های مارتین- نقش مهمی در کاهش اهمیت شخصیت برستن دارد. همچنین ورود تیریون لنیستر به قلمرو دنریس که نقشی مشابه سر بریستن داشت نیز بر جایگاه بریستن تاثیرگذار شد در حالی که در کتاب های مارتین، تیریون هنوز به میرین نرسیده و با دنریس ملاقات نکرده است. ترکیب همه این ها باعث شد که خیلی زود داستان سر بریستن به پایان برسد که کمتر کسی انتظارش را داشت و بسیاری نیز از حذف او راضی نبودند.
۱۱- مرگ استنیس برثیون
شخصیت دیگری که هنوز در کتاب های مارتین زنده بوده و در کتاب بادهای زمستان از او نام برده خواهد شد استنیس برثیون است اما باز هم سریال بازی تاج و تخت برای غافلگیر کردن مخاطبان خود پیچشی شوکه کننده در داستان وی ایجاد کرد. در کتاب های مارتین، سرنوشت برثیون هنوز نامشخص است، در شرایطی که نبرد یخی بین او و رمزی بولتون در آستانه رخ داده است. علاوه بر این، نشانه های بسیاری وجود دارد که شاید برثیون کشته نشده و حتی برنده این نبرد باشد، که در صورت وقوع چنین اتفاقی، تغییرات نسخه سریالی را بسیار بزرگ تر خواهد کرد.
استنیس در نهایت کشته خواهد شد زیرا سرنوشت او چنین است اما این اتفاق خیلی زود در نسخه سریالی رخ داد تا شرایط به سرعت برای نبرد حرامزادگان و کشته شدن رمزی بولتون فراهم شود. علاوه بر این، مرگ استنیس بدست برین اهل تارث رخ داد، که داستان خاصش، او را از وینترفل دور کرده و بعید به نظر می رسد که در نسخه کتاب های مارتین، نقشی در مرگ استنیس داشته باشد.
۱۰- ابتلای جوراه مورمونت به بیماری فلس خاکستری
سفرهای جوراه مورمونت با تیریون لنیستر در سریال بازی تاج و تخت با تفاوت هایی نسبت به کتاب های مارتین همراه بود، اگر چه همچنان این سفرها با هدف مشابه رساندن او به دنریس تارگرین انجام می شوند، تا در این فرآیند بتواند بخشش ملکه را بدست آورد. اما هیچ اتفاقی در این مسیر مهم تر از زمانی نیست که مورمونت همراه با تیریون از والیریای قدیم عبور می کنند و توسط مردان سنگی مورد حمله قرار می گیرند. اگر چه جوراه در ابتدا سعی می کند مخفی کاری کند اما در این حادثه به بیماری فلس خاکستری مبتلا می شود، پیچشی بیرحمانه در سرنوشت این شخصیت که به مرگ نهایی این شخصیت در اثر ابتلا به یک بیماری لاعلاج اشاره دارد (اگر چه وی بعدها توسط سامول تارلی درمان می شود).
در موضوعی شوکه کننده، باید بدانید که حتی خوانندگان کتاب های مارتین نیز از ابتلای جوراه مورمونت به بیماری فلس خاکستری بی اطلاعند. به جای او، شخصیتی به نام جان کونینگتون به این بیماری مبتلا می شود که در نسخه سریالی به طور کامل حذف شده است. این پیچش داستانی نه تنها مورمونت را دچار یک بیماری مرگبار می سازد بلکه شخصیت ایگان تارگرین را نیز تحت تاثیر قرار می دهد که تغییرات بسیار بزرگ تری را نسبت به کتاب های مارتین ایجاد می کند.
۹- مبارزه برین با سگ شکاری و تقریباً کشتن او
برین اهل تارث بخش زیادی از روایت کتاب A Feast For Crows را در جستجوی ریورلندز برای پیدا کردن سندور کلیگین یا سگ شکاری می گذراند تا او را پای میز عدالت بکشاند. شوربختانه یا شاید خوشبختانه، او هرگز سک شکاری را پیدا نکرده و به جای آن، بعد از ورود به یک صومعه در می یابد که سگ شکاری درگذشته است. به نظر می رسد که داستان سگ شکاری بعد از این ماجرا کمابیش شبیه آن چیزی است که در سریال بازی تاج و تخت می بینیم، دستکم تا این حد که زنده بودن او افشا می شود.
اما پیچش بزرگ در نسخه سریالی مربوط به شیوه مرگ تقریبی اوست. در حالی که در کتاب های مارتین این اتفاق توسط پولیوار و تیکلر رخ می دهد، در نسخه سریالی این برین اهل تارث است که در نبرد، سک شکاری را شکست داده و تا سر حد مرگ زخمی می کند. نبرد برین و سگ شکاری در اپیزود پایانی فصل چهارم سریال بازی تاج و تخت یکی از شوکه کننده ترین، تکان دهنده ترین و پرخشونت ترین سکانس های مبارزه در کل سریال است. این نبرد سنگین به یکباره از راه رسیده و سگ شکاری را با بدنی به شدت مجروح اما هنوز زنده به حال خود رها می کند.
۸- سرسی و رابرت پسری داشته اند که در گهواره مرده است
هم در سریال بازی تاج و تخت و هم کتاب ترانه ای از یخ و آتش، واضح است که رابرت برثیون و سرسی لنیستر ازدواج بدون عشقی دارند، جایی که رابرت علاقه ای به همسر خود ندارد و به این خاطر که نتوانسته لیانا استارک را به عنوان همسر در کنار خود داشته باشد حسرت می خورد و البته سرسی نیز از شوهر خود متنفر بوده و عاشق برادرش، جیمی لنیستر است. اما فصل اول سریال بازی تاج و تخت پیچش داستانی ریزی در ازدواج آن ها ایجاد می کند، جایی که در تنها گفتگوی این دو در سریال، شاهد صحبتشان در مورد چگونگی فروپاشیدن ازدواجشان هستیم.
به داستان گذشته این دو ماجرایی اضافه می شود مبنی بر اینکه این دو با هم دارای فرزند شده اند، اولین فرزند سرسی که در گهواره مرده است. در کتاب های مارتین، سرسی یک بار توسط رابرت باردار می شود اما به بارداری خود پایان می دهد. اینکه آن ها صاحب یک پسر شده و او را از دست می دهند و هرگز نمی توانند رابطه شان را بهبود بخشند، پیچش داستانی بزرگی به شمار نمی آید اما یک پیچش داستانی تاریک و یکی از بهترین پیچش های داستانی سریال نسبت به کتاب های مارتین به شمار می آید.
۷- کشته شدن دوران مارتل به دست الاریا سند
داستان دورن یکی از چیزهایی است که در سریال بازی تاج و تخت تغییر کرده و به مقدار زیادی حذف شد، به ویژه در فصول پنجم و ششم سریال، جایی که شخصیت های بسیاری تغییر یافته یا حتی به طور کلی حذف شدند. کمتر شخصیتی به اندازه دوران مارتل تحت تاثیر این تغییرات قرار گرفت، کسی که در کتاب های مارتین به عنوان یک انسان ضعیف اما یک استراتژیست باهوش به تصویر کشیده می شود که نقشه ای بسیار پیچیده و طولانی برای انتقام از کسانی که به خانواده اش بد کرده اند می کشد. در نسخه سریالی اما ترس دوران به حقیقت بدل شده و او به خاطر کارهایش (یا برخی کارهایی که انجام نداد) در مورد الیا و اوبرین، توسط الاریا سند کشته می شود.
مرگ شخصیت دوران مارتل برای خوانندگان کتاب های مارتین بسیار شوکه کننده تر از بینندگان سریال بازی تاج و تخت است. برای کسانی که تنها نسخه سریالی را تماشا کرده اند، دوران اهمیت زیادی ندارد و شکست های نقشه های دورن و در حاشیه قرار گرفتن این خاندان باعث می شود که مرگ او محتمل باشد. اما برای خوانندگان کتاب های مارتین، دوران کسی است که نقشه های متعددی در حال پیاده شدن داشته و نقشه های دیگری نیز دارد که به دخترش، آریان مارتل (که در سریال بازی تاج و تخت به طور کلی حذف می شود) باز می گردد، کسی که قرار است ملکه شود اگر ایگان تارگرین (همانطور که گفته شد او نیز از سریال حذف شده است) بتواند تاج و تخت وستروس را در دست بگیرد.
۶- اولی ضربه نهایی را به جان اسنو می زند
مرگ جان اسنو در سریال بازی تاج و تخت نسبتاً متفاوت از A Dance with Dragons رخ می دهد، به ویژه اینکه این اتفاق پیش از سفر او به هاردهوم رخ می دهد و بعد از اینکه نامه ای از رمزی بولتون دریافت کرده که او را به وینترفل و نبرد فرا می خواند. اما تا جایی که به کشته شدن جان اسنو با ضربات خنجر به اصطلاح برادرانش مربوط باشد، سرنوشت جان اسنو در سریال و کتاب تقریباً مشابه است، جایی که برخی از نگهبانان تحت امرش صف بسته او را به خاطر نگهبانان شب می کشند. کشتن شخصیت اصلی داستان (همانند اتفاقی که در مورد ند استارک و راب استارک رخ داد که در زمان خود قهرمان داستان بودند) پیچشی شوکه کننده برای خوانندگان کتاب و بینندگان سریال بازی تاج و تخت بود.
اما در سریال بازی تاج و تخت، یک تغییر بزرگ باعث شد که مرگ جان اسنو بسیار تاریک تر باشد: حضور اولی در میان قاتلان جان اسنو. این شخصیت در کتاب های مارتین حضور ندارد و مرد جوانی که جان به عنوان خدمتکار خود انتخاب می کند ساتین نام دارد و در میان کسانی نیست که علیه او شورش می کنند. اینکه اولی آخرین ضربه مرگبار چاقو را به جان اسنو وارد می کند پیچشی در داخل پیچشی دیگر است که با وارد کردن یک کودک در ماجرای شورش در نگهبانان شب، شوکه کننده است بلکه این پیچش داستانی شوکه کننده تر را نیز وارد می کند که قاتل ییگریت و جان اسنو یک نفر است. بدین ترتیب جای تعجب ندارد که عبارت «لعنت به تو اولی» به دیالوگی پرتکرار در شبکه های اجتماعی در میان طرفداران سریال بازی تاج و تخت تبدیل شد.
۵- ازدواج سانسا استارک با رمزی بولتون
بر اساس آنچه که تا به اینجا در کتاب ترانه ای از یخ و آتش روایت شده است، سانسا استارک هنوز در ویل است، جایی که پیتر بیلیش قصد دارد او را به عقد هارولد هاردینگ درآورد که وارث کنونی ویل است. هدف او متحد کردن شمال و ویل و گرفتن وینترفل از رمزی بولتون است، چیزی که در سریال بازی تاج و تخت به شکل غیرمنتظره و شوکه کننده ای با ازدواج رمزی بولتون و سانسا به کلی تغییر می کند. در این مرحله از داستان شاهد هستیم که سرنوشت سانسا از بد به بسیار بد تغییر می کند اما این تاریک ترین اتفاق برای سانسا تا آن زمان به شمار می آمد زیرا کسی که اکنون با او ازدواج کرده بود بسیار هیولاتر و شیطان صفت تر از جافری بود.
در شب عروسی سانسا و رمزی که در آن غاصب وینترفل به دختر ند استارک تجاوز می کند، یکی از بدترین و منفورترین اتفاقات داستان در نسخه سریالی رخ می دهد. در کتاب های مارتین اما داستان متفاوت است اما به همین اندازه تکان دهنده و غیرمنتظره: رمزی با جین پول دوست قدیمی سانسا ازدواج می کند، که بر اساس نقشه رمزی، خود را آریا استارک جا می زند تا کنترل شمال را در دست داشته باشد. رمزی رفتارهای هولناکی با جین می کند که به اندازه آن چیزی در نسخه سریالی در مورد سانسا و دیگر شخصیت ها روا می دارد برابری می کند اما اینکه این اتفاقات هولناک برای سانسا رخ می دهد، این موضوع را به یک پیچش داستانی شوکه کننده نه تنها برای بینندگان سریال بلکه خوانندگان کتاب های مارتین تبدیل می کند.
۴- نجات جان برن در آنسوی دیوار توسط بنجن استارک
اینکه در کتاب ترانه ای از یخ و آتش چه اتفاقی برای بنجن استارک می افتد هنوز یک راز است اما در سریال بازی تاج و تخت پاسخ قطعی به سرنوشت این شخصیت داده می شود. بعد از گم شدن در فصل اول سریال بازی تاج و تخت، بنجن در فصل ششم باز می گردد تا در جریان سفر طولانی برن استارک در آن سوی دیوار، جان وی را نجات دهد. بازگشت بنجن در شرایطی که بسیاری او را مرده فرض می کند بسیار شوکه کننده بود اما حضور و ظاهر او نیز به همان اندازه بینندگان سریال و کتاب های مارتین را شوکه کرد: او نه کاملاً زنده بود و نه کاملاً مرده. او تقریباض توسط وایت واکرها کشته شده اما در نهایت جادوی فرزندان جنگل او را نجات می دهد و او را به ترکیبی از وایت واکرها، انسان و مرده مترحک تبدیل می کند.
این تغییرات باعث می شود که شخصیت بنجن نقش شخصیتی به نام کولدهندز را داشته باشد که در کتاب های مارتین به وی اشاره شده است، کسی که نه مرده است و نه زنده و در آن سوی دیوار به برن کمک می کند، البته کمی زودتر از آن چه در نسخه سریالی می بینیم. البته دادن نقش کولدهندز به بنجن برای بسیاری از خوانندگان کتاب های مارتین شاید شوکه کننده نباشد زیرا از دیرباز این تئوری وجود داشت که شاید این دو شخصیت یکی باشند، اما مارتین در دستنوشته های اورجینال خود گفته بود که این دو شخصیت یکی نیستند. با این وجود بنجن و کولدهندز هنوز دو شخصیت مرموز هستند که مارتین در کتاب بادهای زمستان خود باید به سرنوشت و ماهیت آن ها پاسخ دهد.
۳- کشتار در هاردهوم و زنده کردن مردگان توسط پادشاه شب
اپیزود هشتم از فصل پنجم سریال بازی تاج و تخت با نام هاردهوم، یکی از بهترین اپیزودهای نبرد کل سریال است اما حتی نبرد نامیدن این سکانس نیز کمی جای تردید دارد زیرا در واقع نبردی آنچنانی در کار نیست و بیشتر شبیه یک قتل عام است. این اپیزود، بازی تاج و تخت در وحشت کامل خود است، جایی که وایت واکرها و مردگان متحرک از راه می رسند و با خودشان مرگ را می آورند. در کتاب های مارتین اما اتفاقی که در هاردهوم رخ می دهد روایت نمی شود: گزارش هایی وجود دارد مبنی بر اینکه انسان های وحشی آن ها گرفتار شده و مردگان نیز مشاهده شده اند، اما جان خود برای نجات آن ها اقدام نمی کند.
این اما هدفی است که تورموند غول کش در سر دارد، و پیش از اینکه این نقشه عملی شود، جان اسنو توسط نگهبانان شب کشته می شود. اضافه کردن یک اتفاق شوکه کننده دیگر با ظهور کامل پادشاه شب در آخر سکانس کشتار هاردهوم رخ می دهد، جایی که وی به جان خیره شده و سپس مردگان را زنده می کند. در کتاب های مارتین خبری از پادشاه شب نیست و در حالی که وی برای مدت کوتاهی در فصل چهارم ظاهر می شود اما ظهور کامل و نشان دادن قدرت خیره کننده اش در این اپیزود از فصل پنجم بسیار شوکه کننده و ترسناک بود.
۲- مرگ همسر راب استارک در عروسی خونین
البته خوانندگان کتاب های مارتین می دانستند که عروسی خونین در راه است و در حالی که بینندگان نسخه سریالی با دهان هایی باز و چهره هایی وحشت زده به صفحه نمایش نگاه می کردند، آن ها از قبل خود را برای آن سکانس ویرانگر آماده کرده بودند. اما به همان اندازه که عروسی خونین برای بینندگان بازی تاج و تخت شوکه کننده است، پیچشی داستانی برای غافلگیر کردن خوانندگان کتاب های مارتین نیز دارد. در نسخه سریالی شاهد ایجاد تغییراتی در مورد همسر راب استارک نسبت به نسخه کتاب های مارتین هستیم، جایی که همسر او جین وسترلنیگ است، ازدواجی که برای حفظ شرافت جین رخ می دهد، در حالیکه ازدواج راب با تالیسا میگیر اتفاقی است که از روی عشق بین دو طرف رخ می دهد.
در داستان A Storm of Swords، جین در سفر راب به برج های دوقلو همراه او نیست و این یعنی اینکه بعد از مرگ همسرش در عروسی خونین زنده می ماند. در مقابل، تالیسا نه تنها همراه با راب در عروسی خونین شرکت می کند بلکه همراه با او کشته شده و چندین ضربه چاقو به شکم بالا آمده اش (او باردار است) زده می شود تا بیش از پیش بر وحشتناکی و تاریکی عروسی خونین افزوده شود. صحنه مرگ تالیسا بسیار تاریک بوده و بر تراژدی سرگذشت راب استارک می افزاید اما همزمان شرایط را برای یک روایت سرراست تر و قابل باورتر از اتفاقات آینده داستان فراهم می سازد بدون اینکه ردی از سرنخی رها شده به جای بگذارد.
۱- شیرین برثیون زنده زنده سوزانده می شود
قطعاً مرگ استنیس برثیون برای بسیاری از طرفداران سریال بازی تاج و تخت شوکه کننده بود اما در مقایسه با کاری که قبل از آن کرده بود قابل مقایسه نیست. در شرایطی که استنیس بیش از پیش احساس درماندگی می کرد و سرما و فرار نیروهایش باعث شده بود بیش از هر زمان دیگری در آستانه شکست قرار گیرد، او باید با رمزی بولتون مواجه می شد که سرسخت ترین و قوی ترین دشمنش تا آن زمان به شمار می رفت. بدین ترتیب وی تصمیمی تاریک و دردناک گرفت و برای تضمین پیروزی اش، تصمیم گرفت دخترش، شیرین، را برای خدای روشنایی قربانی کند. حتی با استانداردهای ترسناک بازی تاج و تخت نیز زنده زنده سوختن یک دختر در حالی که والدینش نظاره گر بودند بسیار هولناک بود. اما ترسناک تر و ویرانگرتر اینکه این اتفاق برای شیرین می افتاد، یکی از معدود شخصیت های معصوم و تماماً پاک سرشت سریال که بر دردناک تر بودن این سکانس می افزود.
اگر چه مرگ شیرین در کتاب های مارتین نیز رخ می دهد- این اتفاق یکی از سه اسپویلری بود که مارتین برای شورانرهای سریال بازی تاج و تخت فاش کرد- اما نسخه سریالی از قبل از مسیر داستان شیرین در کتاب های مارتین فاصله گرفته بود، جایی که شیرین در دیوار کاملاً سالم و بدون صدمه باقی می ماند. اگر چه سرنوشت شیرین در کتاب های مارتین هنوز مشخص نیست اما باید دید که او به چه شکلی در کتاب بادهای زمستان کشته می شود، چه بسا مرگ شیرین در کتاب های مارتین برای بسیاری شوکه کننده تر و غیرمنتظره تر از آن چیزی باشد که در نسخه سریالی دیدیم.
یکی از بهترین سریالهای هیجانی بود . و روی اعصاب مخاطب میرفت….ولی نکته ای که باعث تامل میشه صحبتهای رائفی پور بود….که میگفت صنعت فیلمسازی آمریکا بیشتر به سمت خشونت و قتل و خونریزی و فسادهای اخلاقی میره که روی مخاطب بلاخص نوجوانان و جوانان تاثیر منفی میزاره
ما خشونت و قتل و خونریزی رو تو خیابونامون به اندازه کافی از امثال رائفی پور دیدیم منظورت از تأثیر منفی چیه
موافقم باهات داشم تنها چیزی تو این کشور هست گریه و زاری و بدبختی و بیچارگیه، بچگی نکرده بزرگ شدیم
بدتریناش به نظر من سوختن شیرین برثیون بود. بدترین حس دیدن دردکشیدن بچس