فیلم سینمایی طلاخون به کارگردانی ابراهیم شیبانی و با بازی شهاب حسینی که این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است، به پرونده ی معروف ترین قاتل سریالی زن ایران، مهین قدیری می پردازد که از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ در مجموع ۶ فقره قتل (۵ زن و یک مرد) مرتکب شد. پیش از فیلم طلاخون هم مستندی به نام مهین به کارگردانی محمدحسین حیدری درباره ی مهین قدیری و قتل هایش ساخته شده بود. اما مهین قدیری که بود؟
مهین قدیری متولد سال ۱۳۵۶ و ساکن قزوین بود. او در ۱۴ سالگی ازدواج کرد. مهین با همسر معتاد و دو دختر کوچکش که یکی از آنها معلول بود، زندگی میکرد.
بعد از تصادف و مشکلات مالی زیادی که برایش پیش آمد به فکر قتل زن های مسن افتاد. او ۵ زن را با آبمیوه، مسموم و سپس با روسری خفه کرد و بعد از سرقت طلا و زیورآلات شان، جسد آن ها را در حاشیه قزوین انداخت. مهین قدیری سرانجام در سال ۱۳۸۸ دستگیر و به جرم قتل، به قصاص محکوم گردید.
قاتلی با ضریب هوشی فراوان
اگرچه مهین قدیری زنی نسبتا سنتی بود و سواد چندانی هم نداشت اما به اعتراف بازپرسان و مسئولین پرونده اش بسیار بسیار باهوش بود. قتل های او بسیار حساب شده بودند. او هیچ اثری از خود به جای نمی گذاشت. اگرچه در ابتدا قربانیان خود را با روسری خفه می کرد اما بعد از چند مورد، ترجیح داد از کیسه پلاستیکی استفاده کند تا به او مشکوک نشوند و پلیس گمان کند که قتل ها به هم ارتباطی ندارند. محل رها کردن جنازه ها از هم فاصله داشت و او می دانست چگونه جنازه ها را رها کند که کسی محدوده قتل ها را تشخیص ندهد.
مهین بریده های روزنامه هایی که به قتل های او می پرداختند جدا کرده و کنار هم می گذاشت تا بتواند اطلاعات به دست آمده از او را حلاجی کرده و قتل های بعد خود را حساب شده تر طراحی کند.
مهین، زنی با قدرت جسمانی زیاد
اولین قتل مهین مربوط به پیرمرد صاحب خانه اش بود را که گویا به او پیشنهاد ازدواج داده بود. او با چند ضربه پیرمرد را به زمین انداخت و سپس با طناب خفه اش کرد. سپس به تنهایی جسد پیرمرد را درون یک گونی قرار داد و او را در خودرو خود گذاشت و در یکی از جوی های اطراف قزوین رها کرد. قدرت جسمانی او به حدی بود که بسیاری از بازپرسان در ابتدا گمان داشتند او قتل ها را با کمک همدستانش مرتکب شده است.
این ظن هنوز هم وجود دارد که همسرش در برخی قتل ها به او کمک کرده است. با این حال، آنچه مشخص است این است که مهین قدرت جسمانی زیادی داشته و حمل جنازه ها را به تنهایی انجام می داده است.
قاتلی که در برخی زمینه ها بسیار ساده لوح بود
اگرچه مهین قدیری از ضریب هوشی فراوانی برخوردار بود اما یک گنگستر نبود و در برخی زمینه ها سادگی فراوانی از خود بروز می داد. او برای تهیه داروی خواب آور به خیابان ناصرخسرو تهران می رفت.
داروفروشان ناصرخسرو داروی خواب آور ساختگی خود را که ترکیبی ناشیانه از چند قرص خواب آور مانند دیازپام و لورازپام بودند، به اسم قرص خواب آور خارجی به او می فروختند.
همچنین، مهین بعد از قتل پنجم خود به ناصرخسرو رفت تا اسلحه بخرد اما یک سلاح تقلبی به او فروختند و پولش را بالا کشیدند. به جز این، طبق اعتراف خود مهین، نقشه قتل زنان مسن زمانی به ذهنش خطور کرد که فردی با وعده وام کلان از او چند فقره چک گرفت و بدون دادن وام، چک هایش را فروخت. این ها همه نشان می دهند که مهین قدیری در برخی زمینه ها بسیار ساده لوح بود و نمی توانست نقشه هایش را به خوبی عملی کند.
قاتلی که فکر می کرد خدا کمکش می کند
تماشای فیلم اعترافات مهین قدیری شوکه کننده است. او در مورد قتل پیرمرد صاحب خانه می گوید؛ در ابتدا قدرت بلند کردن او را نداشتم اما از خدا و ائمه کمک خواستم و آنها را صدا زدم و ناگهان در دستان خود نیروی فراوانی احساس کردم. او همچنین، چند بار بعد از قتل، از خدا خواست که کمکش کند تا نقشه اش لو نرود و کسی جنازه ها را پیدا نکند.
خانواده؛ زخمی که روح را می خورد
مهین اختلافات شدید و زیادی با خانواده به خصوص مادر خود داشت. او در اعترافاتش از این گله کرد که اگر خانواده و به خصوص مادرش به او کمک کرده و قرض های او را می دادند مرتکب قتل نمی شد.
برخی روانشناسان می گویند علت انتخاب زن های مسن توسط مهین این بود که آنها به نوعی او را به یاد مادرش می انداختند و او با قتل زن های مسن سعی داشت از مادرش انتقام بگیرد. البته خود او این حرف را رد کرده و گفته بود زنان مسن را به قتل می رساند، چون آنها عمر خود را کرده و دنیا را دیده بودند و به همین دلیل، دلش برای آنها نمی سوخت. با این حال، شاید در ضمیر ناخودآگاه او حس انتقام از مادر هم وجود داشت.
رابطه مهین با همسر معتادش هم زیاد خوب نبود. همسر او بی قید بود و هیچ کمکی به مهین نمی کرد. دیگر اعضاء خانواده او هم توجهی به او نداشتند و همین امور او را به نفرت از خانواده واداشت. باید توجه داشت که یکی از قربانیان مهین خاله همسرش بود.
پشیمانی؛ حسی که هم هست هم نیست
مهین در برخی بازسازی های قتل ها شروع به گریه می کند اما در برخی توضیحاتش نشانه ای از پشیمانی وجود ندارد. او در ابتدا به سه فقره قتل اعتراف کرد و سپس یک فقره قتل دیگر را هم قبول کرد اما از پذیرش دو فقره قتل امتناع کرد.
یکی از این قتل ها مربوط به خاله شوهرش می شد و دیگری مربوط به پرزنی بود که داروی خواب آور رویش جواب نداد و مهین بعد از کشیدن کیسه روی سرش، با ضربات سنگ او را کشته بود. برخی معتقدند احساس عذاب وجدان از این دو قتل باعث شد مهین اعتراف نکند؛ حس خیانت به خانواده همسر و سنگدلی در قتل، احساساتی بودند که مهین دوست نداشت آنها را بپذیرد. با این حال، برخی اعترافات او نشان می دهد که او در برخی موارد احساس عذاب وجدان نداشت.
به طور مثال، او در جلسه بازپرسی و حین صحبت با یکی از مسئولین قضایی به او می گوید: دیدی چگونه جنازه ها را وکیوم می کردم؟
همچنین، بعد از اینکه به مهین گفته می شود یکی از گردنبندهایی که برنداشته طلای سفید بوده است، مهین با احساسی پشیمانی می گوید؛ ای وای … من فکر می کردم بدل است.
این جملات نشان از این دارد که او در برخی موارد به قتل هایش به چشم یک کار یا حرفه نگاه می کرده و هر چه تعداد قتل هایش بیشتر می شده این نگاه هم تقویت می شده است.
اشتباهی که مهین را به تله انداخت
در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ زنی ۶۰ساله که موفق به فرار از دست مهین شده بود، شناسایی شد. او گفته بود که در مقبره چهار انبیا یک زن جوان پیش او آمده و گفته که او شبیه مادرش است و می خواهد کمکش کند و او را سوار خودروی رنو کرده است.
مهین قدیری برای انجام نقشه اش از سوار شدن این زن در صندلی جلو جلوگیری می کند و در ادامه مسیر یک پاکت آبمیوه ساندیس را با ادعای اینکه نذری است پس از قرار دادن نی به او تعارف می کند اما زن با توجه به هشدارهایی که داده شده بود آبمیوه را نمی خورد و از آنجا که راننده تغییر مسیر داده بود به زور از خودرو پیاده می شود.
مدتی بعد یکی از مسئولین ارشد پلیس به مقبرۀ چهار انبیا رفته و خودرو خود را بیرون محوطه این زیارتگاه پارک می کند. خودرو این مسئول جریمه می شود و او بعد از رویت برگه جریمه به یک ایده بکر می رسد. او حدس می زند که شاید خودرو قاتل هم که به گفته زن فراری رنو زرد بود و چند شاهد دیگر هم از قبل این را تایید کرده بودند، جریمه شده باشد. این مساله با استعلام از نیروی انتظامی تایید می شود.
با بررسی پلیس مشخص می شود صاحب خودرو یک بار دیگر در سال ۱۳۸۵ هم به عنوان مظنون به قتل دستگیر شده اما محکوم نشده بود. عکس این فرد به زن فراری نشان داده می شود و او تایید می کند که صاحب عکس همان قاتل است. پس از انجام تحقیقات ساعت ۱۵ روز پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ و در حدود ساعت ۳۰دقیقه بامداد پلیس وارد خانهٔ قدیری در منطقه مینودر شده و او را دستگیر می کند.
ارتباط اجتماعی؛ توانایی اصلی قاتل سریالی قزوین
به گفته تمام مسئولین پرونده مهین قدیری مهم ترین عامل در موفقیت او قدرت به شدت بالایش در برقراری ارتباط با زنان و مردان بوده است. مهین به راحتی می توانست با زنان گرم بگیرد و آنها را مجاب کند که سوار خودرو او شده و آبمیوه مسموم را بخورند. این عامل در پیشبرد قتل های او بسیار مهم و تاثیرگذار بود.
یک قتل مشکوک بعد از دستگیری مهین
آنطور که مستند مهین ادعا کرده در تابستان ۱۳۸۸ و در زمانی که خیال مسئولین شهر قزوین بابت دستگیری مهین آسوده شد، قتل دیگری در این شهر اتفاق افتاد و این بار هم مقتول یک زن مسن بود.
بدون نظر