جواد موگویی مستندساز نزدیک به حکومت که سال گذشته در میانه ی ناآرامی های کشور با روایتش از ضرب و شتم و دستگیری خود توسط نیروهای بسیجی خبرساز شده بود، در مصاحبه ی جدیدی با روزنامه «اعتماد» صحبت هایی جنجالی درباره ی حوادث سال های ۹۸ و ۱۴۰۱ داشته است.
در ادامه بخش هایی از مصاحبه ی جواد موگویی با روزنامه «اعتماد» را می خوانید:
* سطح خشونت جمهوری اسلامی در ۹۸ بالاتر از ۱۴۰۱ بود. جمهوری اسلامی در ۱۴۰۱ سطح خشونت خود را نسبت به ۹۸ پایین آورده بود. به چند دلیل؛ در ۹۸ بلافاصله سیستم هول شد و شروع به کشت و کشتار کرد. در ۳ روز و طبق آمار رسمی با گلوله جنگی ۲۳۰ نفر کشته شدند. از مردم هم کشته شدند. حالا درباره مقصرین نمیخواهم صحبت کنم. در سال ۱۴۰۱ خود سیستم امنیتی و نظامی پلیس ۷۰ کشته با چاقو و چوب داده است؛ یعنی اینکه طرف مقابل چوب و چاقو داشته است و تو میتوانستی شلیک کنی و نکردی. این معنی را میدهد، یعنی یا سلاح همراه نداشتی یا داشتی و نزدی. از این دو حالت خارج نیست.
* در ۱۴۰۱ بنا بر تیراندازی مستقیم جنگی نبود. اما در ۹۸ از همان ابتدا بوده است. در اعتراضات سال ۹۸ من ندیدم کسی ساچمه یا گلوله پلاستیکی بزند. سیستم هول شده بود. در ۳ روز با گلوله جنگی بلافاصله واکنش نشان دادند. در ۱۴۰۱ که ۴ یا ۵ ماه طول کشید سیستم با گلوله پلاستیکی و ساچمهای جلو رفته است؛ سعیاش بر این بوده است. حالا من اصلاً منکر گلوله جنگی نیستم. اینکه ساچمهای و پلاستیکی هم زدند قابل کنترل بود؟ بله. میتوانست با گاز اشکآور جلو برود. من در اعتراضات عراق در سال ۹۸ بودم، اینقدر گاز اشک آور میزدند که شما نمیتوانستید نفس بکشید. حالا شما میگویید چرا اصلاً گاز اشکآور بزنند. چرا اصلاً باید سرکوب شوند؛ این حرف دیگری است.
* جمهوری اسلامی میتوانست در سال ۱۴۰۱ بهتر برخورد کند. میتوانست با آرامش بیشتری برخورد کند. میتوانست روند دیگری باشد.
* جمهوری اسلامی در ۱۴۰۱ همه را اغتشاشگر ندانست. به نظر من اگر میدانست، با همان سطح خشونت دهه ۶۰ جلو میرفت، پس ندانسته. برخورد جمهوری اسلامی در ۱۴۰۱ مانند برخورد دهه ۶۰ نبوده است.
* سطح خشونت در دهه ۶۰ با ۱۴۰۱ قابل مقایسه نیست. دلیل اول، دهه ۶۰ با سازمان تروریستی طرف هستید، در ۱۴۰۱ با خانواده و دانشجو و دانشآموز طرف هستید. دوم، در دهه ۶۰ حجم خشونت بالاست چون حجم خشونت طرف مقابل بالاست. در ۱۴۰۱ طرف مقابل در بعضی موارد خشونتش بالاست و در سیستم هم همینجور است و در بعضی موارد حجم خشونت بسیار بالایی دارد؛ یعنی اگر از یک طرف شهید عجمیان آنگونه تکه و پاره شده است یا شهید اللهوری، آن طرف هم شما فیلم نازیآباد را دارید که طرف با فاصله ۳۰ سانتی به صورت شلیک میکند، حالا با ساچمهای و پلاستیکی، من نمیدانم. آن هم سطح خشونت بالایی دارد.
* وقتی در اعتراضات ۱۴۰۱ حدود ۷۰ هزار نفر عفو میخورند یعنی جمهوری اسلامی دارد با تجربه برخورد میکند.
* اعتراضات ۱۴۰۱ انباشت مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود. محدود کردن آن به مساله حجاب اشتباه است.
* درباره یک دهه پیش روی جمهوری اسلامی من خیلی امیدوار نیستم. مگر اینکه بتوانند اقناع عمومی را صورت بدهند و اینکه این حوصله و صبوری را به خرج بدهند. وضعیت تلویزیون که نشان میدهد اوضاع بدتر شده است. وضعیت روزنامهها و تذکرها و بگیر و ببندها [نشان میدهد] بدتر شده است. این عدم اقناع انباشت شده و تبدیل به بحران میشود. شما الان ببینید در تلویزیون چه کار میکنند. کاملاً بدنه جامعه هنری و فرهنگی را علیه جمهوری اسلامی میشورانند.
* خیلی سالهای سختی داریم. تا زمانی که شما جلوی آزادی بیان را نگیرید، در کف خیابان خبری نیست اما به محض اینکه جلوی آزادی بیان گرفته شود، در کف خیابان از این اعتراضات داریم. تلویزیون دارد به این سمت میرود، محکم هم میرود. نمایش خانگی را هم میگیرد؛ یعنی کاری میکند که عملاً میگوید تو که به تلویزیون من نمیآیی و در نمایش خانگی هم باید با نظارت من کار کنی. این میرود در شبکه جم کار میکند. تو داری هنرمند و نویسنده و کارگردان خودت را آرامآرام جارو میکنی و فرصتی به خارج از کشور [میدهی] که علیه خودت کار کند.
متن و ویدئوی کامل این مصاحبه در اینجا قابل مشاهده است.
ماجرای ضرب و شتم و دستگیری جواد موگویی در حوادث سال ۱۴۰۱
جواد موگویی اواسط مهر ماه ۱۴۰۱ در پستی اینستاگرامی از بازداشت اشتباهی اش در میدان انقلاب ِ تهران و ضرب و شتم خود توسط نیروهای بسیجی خبر داده بود، روایتی که بازتاب زیادی در فضای مجازی و رسانه ها داشت.
او که به گفته ی خودش، برادرش هم فرمانده ی یک گردان بسیج در کرج است، نوشته بود: «آمدم سر چهارراه قدس. دختری تنها و بیروسری داشت دادوبیداد میکرد. صدایش را نمیشنیدم. ناجایی پرتش کرد توی جوب. چند بسیجی ریختند سرش. ۶۰ کیلو هم نبود. دویدم سمت دختر. داد زدم نزنید میمیره! یکی گفت بهتوچه! ناگهان بدنم سوخت؛ ناجایی با تفنگ ساچمهای پشت سرهم شلیک میکرد به دستوسینهام. خوردم زمین. دختر هنوز تو جوب بود. موتور رهگذری آمد گفت بپر بالا، الان میبرنت. کنار دیوار نشستم. عابری آب آورد. یک بسیجی آمد کنارم. با لحن مودبانه گفت چی شده؟ داد زدم “آقا نزنید به خدا سرش میخوره به جدول…” ناگهان ۶-۷ بسیجی ریختند سرم. با لگد، بلند شدم، یکیشان داد زد: مادر…! بلند شدم لگدی زدم به آنی که فحاشی میکرد. یکی از پشت زد، خوردم زمین. لگد بود که میخورد تو سر و سینهام. فحاشی میکردند. دوباره بلند شدم. خوردم زمین. ۱۰ نفری میزدند. هولم دادند داخل یک مینیبوس.»
موگویی در ادامه توضیح داده بود که بعد از انتقالش به ونی دیگر، یک نفر سوار میشود که گویا او را میشناسد و از افرادی است که «برش» دارد. این فرد مفصل از این چهره ی نزدیک به حاکمیت عذرخواهی کرده و حتی به موگوئی میگوید «من معذرت میخوام. هر چی فحش دادند نثار خواهر و مادر من. بیا این گوشیت….» حتی از موگویی میپرسد که «شام خوردهای؟»… در نهایت رویش را میبوسند و رهایش میکنند.
جواد موگویی کیست؟
جواد موگویی متولد ۱۳۶۴، نویسنده، تهیه کننده و کارگردان فعال در زمینه سینمای مستند است. موضوعات مورد توجه موگویی بیشتر سیاسی-اجتماعی و تبیین بخش های کمتر پرداخته شده در تاریخ انقلاب اسلامی است. از جمله آثار شناخته شده موگویی می توان به مستندهایی همچون «کابوس در بیداری»، «اسرار آیت»، «نیمه شب ۲۴ آوریل» و« پرونده ناتمام» اشاره کرد.
واقعا آزادی نیست تو کشور؟ هر چی تهمت بود زد!
هرچی تهمت بود زد؟ خود خدا هم شخصا بیاد به امثال شما …ها بگه اینطور بوده شما بهش میگین برو گمشو زر نزن!
الان آزادی هست تو این خراب شده!؟ 😐
یه انتقاد ساده نمیتونی بکنی
سریع میکنند تو گونی
این که دیگه خودیه حرفشو باور نمیکنین. شماها پاش بیفته به خونواده خودتون هم رحم نمیکنین. با چشام دیدم که میگم