در ویدئویی مربوط به برنامه حسینیه معلی که در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود شاهد نمایش پیکر یک شهید به والدین اش بعد از ۴۰ سال انتظار هستیم؛ اقدامی که انتقادهای بسیاری را در پی داشته است.
برنامه حسینیه معلی ویژه ایام محرم و صفر که هر شب از شبکه سوم سیما پخش میشود، امسال در چهارمین فصل خود، هر بار بینندگان را بیش از پیش شگفتزده میکند. پیشتر نمایش روضه خوانی یک دختربچه سه ساله مقابل یک سرِ بریده خبرساز شده بود.
در ابتدا پیکر شهید عیسی شجاعی درون تابوت به روی صحنه آورده میشود و سپس جنازه کفنپوش او را از تابوت بیرون میآورند تا مادر شهید آن را در آغوش بگیرد، صحنه ای که بسیار احساسی و غم انگیز میشود.
نجمالدین شریعتی مجری برنامه پیش از آنکه والدین شهید به روی صحنه بیایند توضیح میدهد که عیسی شجاعی ۱۸ ساله بود که در سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید و ۴۰ سال گمنام ماند. شریعتی میگوید: «پدر و مادرش ۴۰ سال با او مواجههای نداشتند و «دو روز است» که خبردار شدهاند عیسی برگشته است.» و سپس اشاره میکند: «یه چیزی یواش بهتون بگم: شهید سر نداره.» و ناگهان گریه حضار شدت میگیرد.
خبر بازگشت و خاکسپاری پیکر عیسی شجاعی به کشور پس از ۴۰ سال روز ۲۹ خرداد از سوی رسانهها منتشر شد. خبرگزاری مهر در همین رابطه نوشته بود: «به گزارش مهر، پیکر پاک و مطهر شهید عیسی شجاعی از شهدای دوران دفاع مقدس، توسط گروههای تفحص شهدا کشف و شناسایی شد و پدر و مادر این شهید بزرگوار پس از ۴۰ سال چشمانتظاری، فرزند خود را در آغوش گرفتند.»
در این بین عبدالرضا هلالی و مجید بنی فاطمه، از مداحان و داوران برنامه حسینیه معلی وسایل شخصی شهید شامل انگشتر و تسبیح شهید را به نمایش می گذارند. مهدی رسولی دیگر داور این برنامه نیز گاه نوحه میخواند و گاه در کنار میثم مطیعی روبهروی صحنه مینشیند و میگرید.
در نهایت مداحان و مجری حسینیه معلی با پاشیدن گلبرگهای روی صحنه بر سر پدر و مادری که به شدت اشک میریزند، به شکلی آرزوی ۴۰ ساله این والدین را که داماد کردن پسرشان بوده، جامه عمل پوشانده و برای او عروسی میگیرند.
این ویدئو واکنشهای متفاوتی را در شبکه های اجتماعی در پی داشته است. محمد حیدری مدیرمسئول رویداد۲۴ در یادداشتی با عنوان «شرم بر صداوسیما، شرم بر سازندگان برنامه حسینیه معلی/ زجرکش کردن پدر و مادر شهید برای گرم کردن روضه و جذب مخاطب!» به حضور پدر و مادر یک شهید و نمایش جنازه وی در مقابل آنها دربرنامه حسینیه معلی اعتراض کرده و آن را اقدامی شرم آور با هدف جذب مخاطب و گرم کردن تنور روضه خوانده است. او نوشته صدا و سیما پیرمرد و پیرزنی را به برنامه دعوت کرده و ناگهان جسدی را به آنها دادند که این فرزند شماست! این جنایت و سوءاستفاده از احساسات پاک خانواده شهدا، فقط برای در آوردن چند سکانس به زعم آنها احساسی بود.
وی در این باره چنین نوشته است:
شبهای گذشته برنامهای بنام حسینیه معلی از شبکه سوم تلویزیون پخش شد که پدر و مادر یک مفقودالاثر میهمانش بودند. در میانه به پدر و مادر پیری که میهمان برنامه بودند، به یکباره پیکری نشان داده و گفته شد که پیکر فرزند شهید آنهاست . آنچه در آن دقایق بر آن پدر و مادر پیر و خستهدل گذشت تا برنامهسازان (به هر قیمتی حتی بردن یک پیرمرد و پیرزن تا آستانه مرگ) موفق به بالا بردن دوز سوز و گداز شوند، دلیل نوشتن این یادداشت است؛ یادداشتی که احتمالا برخی از خواندن آن برنجند، اما ایرادی ندارد. حقیقت آن است که قصدم از یادداشت همین است تا نه تنها زشتی، بلکه جنایتی که اتفاق افتاد را تشریح کنم.
ابتدا مجبورم برای شروع، یک روایت تلخ خانوادگی را تعریف کنم. پدر بزرگم (پدر ِ مادرم) سه پسر داشت؛ به ترتیب سن عباسعلی، علیاکبر و مصطفی جم. عباسعلی ارتشی و تکاور بود و اوایل جنگ در کردستان شهید شد. علیاکبر پاسدار بود که تازه ازدواج کرده بود و دو فرزند داشت، به همراه برادر کوچکترش مصطفی که بسیجی بود هر دو در عملیات کربلای پنج حضور داشتند؛ علیاکبر آنجا شهید میشود اما تا سالها هیچ خبری از مصطفی شنیده نشد. برخی گفتند در همان عملیات به همراه برادرش شهید شده و برخی دیگر میگفتند مجروح شده و در اسارت است. همه پسرهای پدربزرگ و مادربزرگم شهید و مفقود بودند و تنها دلخوشیشان دخترانشان بود.
آن زمان، امام خمینی به دخترها توصیه کرده بودند که جهاد کنند و با فرزندان این آب و خاک که در جنگ مجروح شده بودند ازدواج کنند تا جانبازان گوشهگیر و افسرده و فراموش نشوند. یکی از دخترها (مادرم) به مسجد محل میرود و درخواست میکند اگر جانبازی قصد ازدواج داشته باشد را به او معرفی کنند تا با او ازدواج کند.
از طریق یکی از بستگان (خاله مادرم)، که خود مادر دو شهید بود با یک جانباز نابینا از دو چشم آشنا میشود؛ (پدرم) جوانی که تصادفا همرزم و هممحلی سه برادر مادر ما بود، سالها بعد به دلیل عدم بینایی و گم کردن مسیر تردد از ارتفاع زیاد سقوط میکند و شهید میشود.
وقتی به پدر بزرگم خبر دادند یک جانباز میخواهد به خواستگاری دخترش بیاید، بسیار عصبانی میشود و مخالفت میکند. او معتقد بود دو فرزند شهید و یک مفقودالاثر دارد و دیگر توان این را ندارد که یک جانباز هم به خانوادهاش اضافه شود؛ با اینحال از پس دخترش برنیامد. برای اینکه داماد هم منصرف شود، شرط گذاشت که هیچ جهیزیهای نمیدهد. این هم فایده نکرد و بلاخره وصلت انجام شد و حالا این خانواده دو شهید، یک مفقود الاثر و یک جانباز نابینا از دو چشم داشت.
سالها از این وصلت گذشت اما همچنان خبری از برادر سوم، یعنی مصطفی نبود! پدربزرگ، پدر و بستگانم همیشه پیگیر مصطفی بودند و مرتب لیست اسرای آزاد شده را چک میکردند یا از طریق معراج شهدا، پیگیر پیکر تفحصشدهها بودند.
سرانجام روز واقعه رسید؛ خبر آمد جسدی پیدا شده است؛ البته خبری از جسد نبود. آن زمان تکنولوژی تست دیانای نبود و چند تکه استخوان آورده بودند و گفتند پیکر مصطفی جم است زیرا پلاک او کنار استخوانها بوده است.
تمام خانواده جمع شدند که خبر را به پدربزرگ بدهند. وقتی شنید از شدت عصبانیت شیشههای خانه را با عصا شکست! هنوز باور نمیکرد؛ چند دهه به امید بازگشت فرزندش زنده بود. نمیتوانست بپذیرد این دو تکه استخوان، همان فرزند کوچکش مصطفی است. خیلی زمان میخواست تا چنین واقعیتی را بپذیرد. سالها انتظار، او را برای اتفاق دیگری آماده کرده بود، نه دیدن چند تکه استخوانهایی که لای یک پارچه سفید پیچیده بودند.
یکی دو روز بعد مراسم باشکوهی برای مصطفی برگزار شد. پدر بزرگ در مراسم هیچ نگفت. ناراحت بود. مفهوم زنده ماندنش را از دست داده بود اما نه سخنی گفت نه گریه کرد نه بیتابی. مدتی بعد هم دق کرد و تمام شد!
تا وقتی زنده بود، یکبار نشنیدیم بگوید جنگ نعمت است. از جنگ متنفر بود؛ سه پسر و سرنوشت یک دخترش را برای جنگ داده بود. از اینکه دو نوهاش (فرزندان علیاکبر) بدون پدر بزرگ میشدند، دلگیر بود؛ از اینکه دامادش حتی نمیتواند فرزندانش را ببینید، غمزده بود و آخر هم با تمام چیزهایی که دنیا از او گرفته بود، از دنیا رفت و تنها دلخوشیاش را هم چند تکه استخوان از او گرفت.
این روایت را بگذارید کنار روایت پدر و مادری که تنها دلخوشی و امید زنده ماندنشان، خبری است که شاید از فرزندشان بیاید. صداوسیما اما در برنامهای شرمآور، شرم آور و باز شرمآور، با وارونه نشان دادن زندگی خانواده شهدا و برای سوءاستفاده از احساسات پاک آنها، پدر و مادر را به استودیوی تلویزیون آورده و جسدی را به دستشان میدهد!
برای درآوردن اشک و آه مخاطب، پدر و مادری را که یک عمر منتظر فرزندشان بودند را در یک برنامه زنده زجرکش کردند تا سکانس جانسوز خوب از آب در بیاید! و بعد هم درناکترین کلمات را به اسم روضه برای آنها خواندند تا شکسته شدن مادر و پدر را به رخ بیننده بکشانند؛ بی آنکه حتی ذرهای به پدر و مادر شهید رحم کنند، حال او را بفهمند و حریم خصوصی آنها را رعایت کنند!
واقعا اوف بر شما! اوف بر صداوسیما که دیگر پیش مردم نه عزت دارد، نه ابرو. از یک پیرمرد و پیرزن سو استفاده کردید تا به اهداف خود برسید. نه سن و سال آنها برایتان مهم بود، نه شرایط روحی آنها و نه شاید شرایط بیماری آنها. تو گویی عمدا میخواستند این دو جوری زجر بکشند که به خیال خودشان خوب اشک مخاطب را در بیاورند. اگر اتفاقی برای آنها میافتاد میگفتند پدر و مادر شهید در شب عاشورا پیش فرزند شهیدشان رفتند!
شرما بر شما! شرم بر افکار شما که اینگونه بیرحمانه از احساسات پاک دو فرشتهای که چهار دهه منتظر یک خبر بودند سوءاستفاده کردید. لحظه دیدن جنازه هیچ پسری برای پدرش زیبا نیست. دیدن تکه استخوانهای هیچ فرزندی برای مادرش راحت نیست. آنها نیاز به خلوت داشتند تا ابتدا بپذیرند، احساسات واقعی خود را بدون ترس از دیده شدن و یا قضاوت شدن بروز دهند و با خود بگریند، یا شاید داد بزنند، یا شاید سکوت کنند، یا شاید… نه اینکه مقابل چشم میلیونها نفر آنها را زجرکش کنند و به حریم نجیبانهشان تجاوز کنند.
شرم برشما! شرم بر شما! شرم بر شما!
دیوونه خونه س
حیف این شهدا که واسه شماها جون دادن بقرآن حیف
اتفاقا اون پدر و مادر باید خوشحال باشند که مراسم فرزندشان با حضور میلیونی مردم ایران برگزار شده و میلیون ها میلیون صلوات و فاتحه برای شادی روحش فرستاده شد. نه در غریبی و تنهایی دق مرگ بشند الان دل تمام مردم ایران با اونهاست . واین از عنایات محرم و صفر و ابتکار حسینه معلی بود که باعث شد با این شهید همه آشنا شوند. زوایه با دین و امام حسین دارید با ادعای دفاع از پدر و مادر شهید پنهان میشوید. و همچنان با گذشت ۱۴۰۰ سال زخم بر پیکر سرور و سالار شهیدان می زنید .
این پدر و مادر شهید اینقدر نجیب و آدم حسابی هستند که اصلا خود را نیازمند اشک و اه و صلوات و دعای ظاهری امثال من و تو و ما رو ندارند ، آنها با پروردگارشان عهد و پیمان بسته اند ، آنها جگر گوشه شان را برای لذت دنیا و جلب توجه روانه جبهه نکرده و افکارشان با شما و عوامل و مجریان حال بهم زن این برنامه شبکه سه هزاران سال نوری متفاوت است ، واقعا شرم شرم شرم بر این برنامه و مخاطبانش
اگر شهدا از امروز خبر داشتند یک قدم برای شما بی …برنمیداشتن
متن بسیار عالی بود، افسوس که سالهاست کار و کاسبی اینها در گروی گریه مردم هست، و چه ساده هر سال به مراسم عزاداری که تدارک دیدن میروند، همین بود که گفتش هر چه داریم از محرم و صفر است، بله رونق حکومت در گریه مردم هست و نه در شادی انها، چه خوب میشد که به شکلی حماسی و با افتخار از ان شهید یاد میشد نه به این شکل زجر اور
اولا درست صحبت کن!
گریه بر سیدالشهدا لیاقت میخواد که تو و امثال تو از درکش عاجزید! البته امام حسین نیازی به گریه ما نداره، ولی ما به شفاعت ایشون در اون دنیا نیاز داریم.
در ثانی مگه شماها در چند وقت اخیر، بر طبل عزا نمیکوبیدید و هرگونه شادی رو (ولو برد فوتبال ایران که بحثش از سیاست جداست) بر مردم حرام کرده بودید؟! نشون دادید که به وقتش از هر عزاداری عزادارترید!
واقعاً که باعث تاسفه
کم از خون اون بنده های خدا سو استفاده کردین؟
کم به اسم اونا هر … خواستین میخورین؟
کم اسمشون رو لکه دار کردین ؟
.
حالا پدر و مادر پیرشون رو هم دارین زجر کش میکنید …
بجای …. باید به شما گفت …
برید بمیرید اگه راست میگین برین برنامه مهلا رو نقد کنید
اخه این برنامه نقدکنن براشون نون نداره
جنگ ایران و عاق یک بازی سیاسی بود ولی در یک کلام اونایی که رفتن خیلی جنم و غیرت داشتن خیلی دل داشتن خداییش
کار بسیار بیشرمانه و بیرحمانه ای بود. خاک بر سر بیشعورتون. مثل شمر ملعون رفتار میکنید و دم از امام حسین میزنید. بعد ۴۰ سال پیر مرد و پیر زنو میارید جلو دوربین برای چند تکه استخون عروسی میگیرید که دلشون رو اتیش بزنید. لعنت بر هر چی شمره
جنگ بر سر این بود که هرچی جنم داشت از بین بره وگرنه اگه زنده بودن مثل زمان شاه این حکومت سرنگون میکردن
برادر عزیزم این پدر مادر بزرگوار شهید شجاعی ۴۰ ساله میدونن که پسرشون شهید شده و این یک افتخاری بزرگ برای آنها بوده و وقتی به برنامه دعوتشون کردن هم بهشون گفتن همچین مراسم باشکوهی در تلوزیون برگزار کنیم. و این هم یک افتخاری هست برای خانواده شهید که چنین مراسمی در شان شهید بود برگزار شود.
خواهشا کاسه داغ تر از آش نشوید.
شهدا گرانقدرن
کاش درک داشتید که مقامی بالاتر از شهید نیست.
پس هر چی باشکوه براشون مراسم و یادواره بگیریم کم هست.
اللهم الرزقنی توفیق الشهاده فی سبیل الله بحق الحسین
منظور از سر ، جمجمه هست. چندسال پیشا تو مسجدمون شهید اوردن. مادر شهید از بس گریه میکرد کفن رو باز کرد. همش یه سری استخون و جمجمه بود که لای پنبه پیچیده شده بود بعدم مثل مومیایی بادپیچی کرده بودن.
واقعا دل آدم به دردمیادازرفتاربرخی ازاین تریبون به دستان!! ننگ ابدی برشما. شمایک ثانیه درگرمای جفیریادرسرمای باشماق بودی؟! میفهمی۴۸ساعت بدون جیره یعنی چی؟ من به عنوان یک ایرانی که ازدلامپرداغ تادهانه فاوروبه عینه دیدم ودرک کردم ازخودم خجالت میکشم که بخاطرامثال اینها بمیرم وباجسدم سیرک راه بندازن. شمابرای زنده ماارزش قائل نیستی بعدمیخوای تن تکه تکه بهترین جوانان مملکت روملعبه رفتارخجالت آورتون بکنیدای کاش توی اون دنیاجواب شهداروبتونیدبدید؟!!!
این حکومت برای استفاده از خدا هم نمیگذره چه برسه یک جنازه.
جنازه چیزیه که متعلق به توئه. عرض کن: پیکر مطهر شهید! همونی که اگر نبود تو هم الان نبودی که حرف بی ربط بزنی!
یاامام عشق وارادتم به امام شهیدومر اسم سوگواری و عزاداری امام حسین ع. بشدت بانظرنویسنده موافقم وتعجبم ازمسولین امرکه چرانمی فهمند این برنامه کاری ترین ضربه هاروبه اعتقادات نسل جدید داره میزنه تاهرچه بیشتراونهاروازدین ونظام متنفرکنه
کاملا مشخصه که این متن با چه هدفی نوشته شده!
حسینیه معلی یکی از برنامههای پرمخاطب تلویزیون در دهه محرم بوده و قشنگ مشخصه که عدهای به دنبال دور کردن مردم و خصوصا جوونها از چنین برنامههایی هستند؛ وگرنه این حرفها بهانه هست. مگه شما تصویر مهسا امینی رو بعد از فوتش به تصویر نکشیدید؟! حمیدرضا روحی، کیان پیرفلک و بعضی افراد دیگه! اونوقت این داستانها مطرح نبود؟! پدر و مادر اون اشخاص، از دیدن جسد بچههاشون ناراحت نمی شدن؟! برید کشکتون رو بسابید که این حناهاتون دیگه رنگی نداره! حسینیه معلی، یک پدر و مادر بزرگوار رو به برنامه دعوت کرد و پیکر مطهری که اون پدر و مادر، چهل سال در انتظار اومدنش بودن که با دیدنش آروم بگیرن؛ بلکه وجدان خفته من و شماها بیدار بشه که چه کسانی چهها از دست دادن که من و شما امروز زنده باشیم!
یا به قول خودتون برنامههای تلویزیون ایران رو نبینید یا یه برنامه رو کامل ببینید! آقای هلالی در اون برنامه خطاب به مسئولین فرمودن به ازای هر صندلی که بهش تکیه زدین، ۷۲ شهید از دست دادیم و هر پست و منصبی در این کشور، مدیون خون شهداست… چرا فقط به یک قسمت از یک برنامه میچسبید؟! آیا هدفتون جز تخریب، چیز دیگریه؟! از خدا و شهدا و ائمه اطهار شرم ندارید، از خودتون شرم کنید!
لعنت بر همه کسانی که میخوان با حاشیه سازی واسه برنامه های مذهبی، جوانهامون رو از این برنامه ها دور کنند. خاک بر سر مغز فندقی و خاله زنَکتون که اگر جوونهامون باورهای دینیشون رو از دست بدن، معلوم نیست زندگیشون به چه دره هایی ختم میشه! حتی باورمندی در کشورهای جهان اول هم وجود داره