۱۰ راز تاریک در مورد امپراطور عثمانی؛ از سنت برادرکشی سلاطین تا دسیسه های حرمسرا

۱۰ راز تاریک در مورد امپراطور عثمانی؛ از سنت برادرکشی سلاطین تا دسیسه های حرمسرا

امپراطوری عثمانی حدود ۴۰۰ سال بر جنوب شرقی اروپا، ترکیه و خاورمیانه تسلط داشت. این امپراطوری که توسط سواران شجاع ترک تاسیس شده بود، خیلی زود بخش عمده ای از نیروی حیاتی اولیه خود را از دست داد و در حالت عجیبی از اختلال عملکردی قرار گرفت که همه نوع رازهای تاریک را پنهان می کرد. امپراطوری عثمانی یکی از بزرگ ترین و قوی ترین امپراطوری های تاریخ و به طور ویژه آسیا بود که فتوحات خود را به اروپا نیز گسترش داد و نقش مهمی در ساختار ژئوپلتیک امروزی داشت اما این امپراطوری و سلاطینش رازهای بسیار هولناک و تاریکی نیز داشتند که در ادامه به آن ها خواهیم پرداخت.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۱۰- برادرکشی

سلاطین اولیه عثمانی از اصل جانشینی پسر یا فرزند ارشد تبعیت نمی کردند، جایی که پسر ارشد همه چیز را به ارث می برد. در نتیجه، برادران مختلف گاهی مدعی تاج و تخت می شدند و روزهای اولیه امپراطوری عثمانی درگیر مدعیانی بود که تمایل داشتند به کشورهای دشمن پناه ببرند و سال ها دردسر درست کنند. هنگامی که سلطان محمد فاتح قسطنطنیه را محاصره کرد، عمویش از درون دیوارهای شهر با او جنگید. سلطان محمد نیز این مشکل را به سبک بیرحمی و شقاوت همیشگی اش حل کرد. هنگامی که محمد بر تخت نشست، بیشتر خویشاوندان مرد خود را اعدام کرد، از جمله یک برادر خردسال که در گهواره اش خفه شد.

پس از آن، او قانون مشهور خود را صادر کرد: «و هر کس از فرزندان من، که سلطانی به او می رسد، شایسته است که برای نظم جهان، برادران خود را بکشد. بیشتر علما این اجازه را می دهند. پس بگذارید آن ها در این مورد عمل کنند». از آن به بعد، هر سلطان جدیدی باید با کشتن تمام خویشاوندان مرد خود، تاج و تخت را به دست می گرفت. سلطان محمد سوم هنگامی که برادر کوچکش از او تقاضای بخشش کرد، ریش خود را از اندوه کند. اما «حتی یک کلمه هم جواب نداد» و این پسر به همراه ۱۸ برادر دیگر اعدام شد. گفته می شود که چرخاندن ۱۹ جسد کفن شده آن ها در خیابان ها، تمام استانبول را به گریه انداخت. حتی پس از اولین دور از قتل های خانوادگی، بستگان سلطان در امنیت نبودند. سلطان سلیمان قانونی در سکوت از پشت پرده نظاره گر خفه شدن پسرش با زه کمان بود زیرا این پسر در میان سپاهیان چنان محبوب شده بود که سلطان احساس امنیت نمی کرد.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۹- قفس

سیاست برادرکشی هیچ گاه در میان مردم و روحانیون محبوب نبود و زمانی که احمد سوم ناگهان در سال ۱۶۱۷ درگذشت، بی سروصدا کنار گذاشته شد. در عوض، وارثان احتمالی تاج و تخت در کاخ توپکاپی در استانبول در آپارتمان های ویژه ای به نام «قفس» محبوس شدند. یک شاهزاده امپراطوری عثمانی ممکن بود تمام عمر خود را در قفس بگذراند و دائماً توسط نگهبانان تحت نظر باشد. زندان معمولاً مجلل بود، اما به شدت تحت کنترل بود، و بسیاری از شاهزادگان از بی حوصلگی دیوانه شده یا به الکل معتاد می شدند. هنگامی که سلطان جدید برای بیعت وزرا به کاخ توپکاپی وارد می شد، شاید این نخستین باری بود که پس از چند دهه بیرون می رفت، که برای یک حاکم آماده سازی ایده آلی نبود.

خطر اعدام شدن همیشه وجود داشت. در سال ۱۶۲۱، مفتی اعظم اجازه نداد که عثمان دوم برادرش را خفه کند. اما قاضی ارشد بالکان به سرعت وارد شد تا رأی مخالف خود را اعلام کند و شاهزاده بلافاصله خفه شد. خود عثمان بعدها توسط ارتش سرنگون شد و مجبور شد با باز کردن سقف ققس و بیرون کشیدن او با طناب، برادر بازمانده اش را آزاد کند. مرد بیچاره دو روز بود که غذا و آب نداشت و شاید دیوانه تر از آن بود که متوجه شود سلطان شده است.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۸- قصر جهنمی پر از سکوت بود

حتی برای سلطان، زندگی در توپکاپی می توانست به شدت خفقان آور باشد. سخن گفتن بیش از حد برای سلطان ناخوشایند بود، بنابراین نوعی زبان اشاره معرفی شد و حاکم بیشتر روز خود را در سکوت کامل می گذراند. مصطفی اول تحمل این وضعیت را غیرممکن می دید و سعی کرد آن را ممنوع کند، اما وزرایش اجازه این کار را ندادند. مصطفی خیلی زود دیوانه شد و سکه های طلا به دریا می انداخت تا ماهی ها خرج کنند! دسیسه چینی و توطئه در دربار سلطان شایع بود در شرایطی که وزیران، ندیمه ها و خواجه ها برای کسب قدرت با هم رقابت می کردند. به مدت ۱۳۰ سال، زنان حرمسرا نفوذ زیادی پیدا کردند و این دوره به “سلطنت زنان” معروف شد. دیلماج اعظم (مترجم اعظم) همیشه قدرتمند بود همواره یک یونانی به این سمت می رسید.

خواجه ها از نژادهای مختلفی بودند و خواجه سیاه اعظم و خواجه سفید اعظم اغلب رقبای سرسختی بودند. در میانه این دیوانگی، سلطان هر جا که می رفت تحت نظر بود. احمد سوم در شکایت از این شرایط به وزیر اعظم خود نوشت که «اگر به یکی از اتاق ها بروم، ۴۰ صفحه نوشته برای نوشتن آماده می شود؛ اگر بخواهم شلوارم را بپوشم، کم ترین راحتی را احساس نمی کنم، بنابراین شمشیردار باید آن ها را مرخص کند و فقط سه یا چهار نفر را نگه دارد تا راحت باشم». گذراندن روزها در سکوت مطلق، دائماً تحت نظر بودن، در چنین فضای مسمومی، باعث شد که بسیاری از سلاطین بعدی عثمانی رسماً دیوانه شوند.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۷- اعدام ها

دولت عثمانی قدرت ارائه مرگ و زندگی را بر شهروندان خود داشت و از استفاده از این قدرت ابایی نداشت. نخستین بارگاه کاخ توپکاپی، که در آن دادخواهان و بازدیدکنندگان باید گرد هم می آمدند، مکانی مخوف بود. این بنا دارای دو ستون بود که در آن سرهای بریده شده به نمایش گذاشته می شد و یک فواره مخصوص که فقط برای جلادان بود تا دست های خود را بشویند. در طول پاکسازی های دوره ای کاخ، ممکن بود در بارگاه اول تپه هایی از زبان های بریده شده انباشته شود، در حالی که هر بار که یک جنازه به دریا پرت می شد، یک توپ ویژه شلیک می شد. عثمانی ها به خود زحمت ندادند تا سپاهی از جلادان ایجاد کنند. در عوض، این کار به شکلی باورنکردنی به باغبان های کاخ سپرده می شد، که وقت خود را بین اعدام و خلق بسیاری از گل های زیبایی که امروز می شناسیم تقسیم کردند.

بیشتر قربانیان آن ها به شکلی ساده گردن زده می شدند. اما ریختن خون خاندان سلطنتی و مقامات عالی رتبه ممنوع بود، بنابراین آن ها باید خفه می شدند. به همین خاطر، باغبان اعظم همیشه مردی قوی هیکل و عضلانی بود که می توانست یک وزیر را با اشاره ای کوتاه با دستانش خفه کند. در روزهای اول امپراطوری، زیردستان ارشد سلطان به اطاعت از خواست های او افتخار می کردند و رسم بر این بود که آن ها با خوشحالی با اعدام روبرو می شدند. کارا مصطفی، وزیر مشهور، بسیار مورد احترام قرار گرفت زیرا با جمله «بگذار چنین باشد» با جلاد خود خوش و بش کرد و زانو زد تا حلقه اعدام را به دور گردنش بیندازد. در سال های بعد، این استانداردها تغییر کردند. در واقع، علی پاشا والی قرن نوزدهم که به اعدام محکوم شده بود، به قدری با مردان سلطان جنگید که آن ها مجبور شدند از طریق کف پوش های خانه اش به او شلیک کرده او را بکشند.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۶- مسابقه مرگ

اما هر مقام رسمی وفادار یک راه برای فرار از خشم سلطان داشت. از اواخر قرن هجدهم، رسم بر این شد که یک وزیر اعظم محکوم شده می توانست با شکست دادن باغبان اعظم در مسابقه دویدن در باغ های قصر از سرنوشت خود فرار کند. این مقام ارشد به نشستی با باغبان اعظم دعوت می شود و بد از خوشامدگویی به هم، یک جام از شربت حاوی یخ به وزیر داده می شد. اگر رنگ شربت سفید بود، سلطان به او مهلت داده بود. اگر قرمز بود، باید اعدام می شد. به محض اینکه شراب قرمز را می دید، وزیر شروع به دویدن می کرد. پیشخدمت به سرعت از میان باغ های قصر می گذشت و میان درختان سایه دار سرو و ردیف های لاله ها می دوید، و احتمالاً چشمانی پنهان در پشت پنجره های حرمسرای بسته او را تماشا می کردند. هدف رسیدن به دروازه بازار ماهی در آن سوی قصر بود. اگر وزیر پیش از باغبان اعظم به دروازه می رسید، وزیر فقط تبعید می شد. اما سر باغبان اعظم جوان تر و قوی تر بود و معمولاً با طناب ابریشمی خود منتظر رسیدن وزیر می ماند. با این وجود تعداد معدودی از وزرا موفق شدند زودتر از باغبان اظم به دروازه بازار ماهی برسند، از جمله حاجی صالح پاشا که آخرین وزیری بود که با مسابقه مرگ مواجه شد. او به شدت مورد تحسین قرار گرفته و بعدها فرماندار استان شد.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۵- قدرت توده ها

علی رغم اینکه از نظر تئوریک وزرای اعظم بعد از سلطان قدرتمندترین افراد بودند، ولی هر زمان که مشکلی پیش می آمد، یا اعدام می شدند یا به عنوان سپر بلا در اختیار مردم قرار می گرفتند تا تنبیه شوند. سلطان سلیم اول ملقب به سلیم غضبناک چنان وزرای اعظم زیادی داشت و بسیاری از آن ها را کشته یا قربانی کرده بود که آن ها دائماً وصیت نامه هایشان را با خود حمل می کردند. یکی از آن ها از سلیم درخواست کرد که اگر قرار است او را اعدام کنند، از قبل به او اطلاع دهد، اما سلطان با خوشحالی پاسخ داد که او از قبل در حال آماده کردن یک جایگزین برای اوست. همچنین وزرا باید مردم استانبول را آرام می کردند، مردمی که هر وقت اتفاق ناخوشایندی می افتاد، به کررات به سمت کاخ راه می افتادند و خواستار اعدام می شدند.

یک مرد انگلیسی که در قرن هجدهم از استانبول دیدن کرده بود درباره مشاهده خود می گوید: «وقتی وزیری در اینجا مردم را ناراضی می کند، در عرض سه ساعت او را حتی از آغوش ولی نعمتش بیرون می کشند [ و ] دست ها، سر و پاهایش را قطع می کنند». این بدان معنا نبود که مردم در صورت نرسیدن به خواسته هایشان از هجوم به کاخ ابایی داشته باشند. در سال ۱۷۳۰، یک سرباز ژنده پوش به نام پاترونا علی جمعیتی را به داخل کاخ هدایت کرد و به مدت چند ماه کنترل امپراطوری را در دست گرفت. او پس از تلاش برای انتصاب قصابی که به او پول قرض داده بود به حکمرانی والاشیا، به ضرب چاقو کشته شد.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۴- حرمسرا

شاید ترسناک ترین دارایی کاخ توپکاپی، حرمسرای سلطان بود. این حرمسرل از بیش از ۲,۰۰۰ زن تشکیل شده بود که بیشتر آن ها به عنوان برده خریداری یا ربوده شده و به عنوان همسر و صیغه سلطان خدمت می کردند. آن ها را در اندرونی حرم و پشت دیوارها نگه داشته می شدند و نگاه کردن به آن ها به معنای مرگ آنی برای هر مردی بود. خود حرمسرا به شدت مورد محافظت قرار داشته و توسط خواجه ارشد سیاه پوست مدیریت می شد که در نهایت از این موقعیت برای تبدیل شدن به یکی از قدرتمندترین افراد امپراطوری استفاده می کرد. شرایط در حرم نیز متفاوت بود، اگر چه اطلاعات اندکی در مورد شرایط داخل حرم وجود دارد. گفته می شد که تعداد همخوابه ها و صیغه های سلطان به قدری زیاد است که بعضی از آن ها به ندرت با سلطان دیدار می کردند. برخی دیگر موفق به کسب نفوذ در اداره امپراطوری می شدند.

سلیمان قانونی دیوانه وار عاشق یک همخوابه لهستانی به نام روکسلانا شد، با او ازدواج کرد و او را به مشاوری کلیدی تبدیل کرد. نفوذ روکسلانا به حدی بود که یک وزیر اعظم، بارباروسا، دزد دریایی مشهور را از روی درماندگی به ماموریتی برای ربودن جولیا گونزاگا، زیباروی ایتالیایی فرستاد، به این باور که تنها او می تواند رقیبی برای زیبایی های روکسلانا باشد. این نقشه توسط یک ایتالیایی شجاع ناکام گذاشته شد که به اتاق خواب جولیا رفت و او را درست قبل از رسیدن دزدان دریاییریا، او را سوار بر اسب فراری داد. جولیا پس از تشکر فراوان از این مرد برای نجاتش، ظاهراً به خاطر اینکه او را در لباس خوابش دیده بود دستور داد او را با چاقو بکشند، عملی که تحسین همه ایتالیا را برانگیخت.

کوسم سلطان حتی به قدرتی بیش از روکسلانا دست یافت و عملاً به عنوان نایب السلطنه برای پسر و نوه اش بر امپراطوری عثمانی حکمرانی می کرد. اما عروسش تورهان رقیب او شد، کسی که پیش از رسیدن به مقام نایب السلطنه، کوسم سلطان را تعقیب کرد و با یک پرده او را خفه نمود.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۳- قانون خراج پسران

یکی از بدنام ترین ویژگی های دوران اولیه حکومت عثمانی، قانون دوشیرمه (به معنای جمع آوری) بود، خراجی که در آن پسران جوان از رعایای مسیحی امپراطوری در اختیار سلطان قرار می گرفتند. بیشتر این پسران در سپاه ینی چری، سرباز-غلامان که در خط مقدم فتوحات عثمانی قرار داشتند، به کار گرفته می شدند. این خراج هر زمان که امپراطوری احساس می کرد به نیروی انسانی نیاز دارد، به صورت برنامه ریزی نشده اعمال می شد و معمولاً پسران ۱۲ تا ۱۴ ساله اهل یونان و بالکان را هدف قرار می داد. مقامات عثمانی تمام پسران روستاها را جمع کرده و بر اساس اسناد ثبت غسل تعمید در کلیساهای محلی نام های آن ها را بررسی می کردند. سپس قوی ترین را انتخاب می کردند و شاید از هر ۴۰ خانوار یک پسر می گرفتند. سپس بچه ها دور هم جمع می شده و به سمت استانبول حرکت می کردند و ضعیف ترین آن ها در طول مسیر جانشان را از دست می دادند.

عثمانی ها توصیفات مفصلی از هر یک از پسران تهیه می کردند تا در صورت فرار آن ها را پیدا کنند. در استانبول، پسران ختنه شدند و به زور به اسلام می گرویدند. زیباترین یا باهوش ترین پسران به کاخ فرستاده می شدند جایی که در آنجا آموزش دیدند که به نخبگان امپراطوری بپیوندند. این بچه ها می توانستند آرزوی رسیدن به بالاترین رتبه ها را داشته باشند و بسیاری از آن ها مانند سوکولو محمد، وزیر اعظم کروات مشهور، به مقاما پاشایی یا وزیری می رسیدند. بقیه بچه ها به ینی چری ها می پیوستند. ابتدا آن ها را به مدت هشت سال به کار در مزرعه می فرستادند و در آنجا زبان ترکی یاد گرفته و قوی می شدند. آن ها در بیست سالگی رسماً ینی چری می شدند، سربازان نخبه امپراطوری که تابع انضباط آهنین و تلقین شدید ایدیولوژیک بودند.

البته استثنائاتی در قانون خراج پسران نیز وجود داشت. گرفتن تنها فرزند خانواده یا فرزندان مردانی که در ارتش خدمت کرده بودند، ممنوع بود. یتیم ها نیز به دلایلی از جمله غیرقابل اعتماد بودن برده نمی شدند، از جمله در مورد یتیم های مجارستانی. شهروندان استانبول نیز به این دلیل که “حس شرمساری نداشتند” از این قانون مستثنی بودند. سیستم خراج پسران در اوایل قرن ۱۸ و زمانی که به فرزندان ینی چری ها اجازه داده شد که ینی چری شوند و سپاه خودکفا شد، از بین رفت.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۲- برده داری

با این که تا قرن هفدهم، قانون دوشیرمه از بین رفته بود، اما تا پایان قرن نوزدهم، برده داری یکی از ویژگی های کلیدی نظام عثمانی باقی ماند. با گذشت زمان، بیشتر بردگان از آفریقا یا قفقاز می آمدند (قفقازی ها بسیار با ارزش و گرانقیمت بودند)، در حالی که مهاجمان تاتار کریمه جریان ثابتی از روس ها، اوکراینی ها و حتی لهستانی ها را به عنوان برده برای عثمانی فراهم می کردند. مسلمانان از نظر قانونی نمی توانستند به بردگی گرفته شوند، اما هر زمان که بردگان غیرمسلمان کمیاب می شدند، این قانون بی سروصدا به فراموشی سپرده می شد.

برنارد لوییس در کتاب نژاد و برده داری در خاورمیانه مدعی شده است که برده داری در ممالک اسلامی به مقدار زیادی مستقل از برده داری در غرب توسعه یافته و به همین دلیل تفاوت های کلیدی خاصی داشت. برای مثال، به دست آوردن آزادی یا رسیدن به موقعیت های قدرت برای بردگان عثمانی تا حدودی آسان تر بود. همچنین طرفداران عثمانی دوست دارند ادعا کنند که دیدگاه امپراطوری عثمانی نسبت به برده داری کمتر نژادپرستانه بود و با برده های سفید و سیاه به طور یکسان رفتار می کردند، ادعایی که تا حدودی با نوشته های سیاه پوستانی که تحت حکومت عثمانی زندگی می کردند، همخوانی ندارد. اما شکی نیست که برده داری عثمانی یک سیستم فوق العاده بیرحمانه بود. میلیون ها نفر در حملات برای گرفتن برده کشته شدند یا در مزارع تا سرحد مرگ به کار گرفته شدند. این مساله حتی به فرآیند اخته کردن مورد استفاده برای ایجاد خواجه ها هم مربوط نمی شود. همان طور که لوئیس تصریح کرده است، عثمانی ها میلیون ها برده را از آفریقا وارد کردند اما امروزه افراد بسیار کمی از نژاد آفریقایی در ترکیه مدرن باقی مانده اند. این واقعیت به تنهایی خیلی حرف ها برای گفتن دارد.

10 واقعیت هولناک در مورد امپراطوری عثمانی

۱- قتل عام ها

در کل، عثمانی یک امپراطوری نسبتاً بردبار بود. به غیر از دوشیرمه، آن ها هیچ تلاش واقعی برای تغییر مذهب رعایای غیر مسلمان خود نکردند و پس از اخراج از اسپانیا، با آغوش باز از یهودیان استقبال کردند. آن ها هیچ گاه علیه ملت های تحت فرمان خود تبعیض قائل نشدند و امپراطوری آن ها عملاً توسط آلبانیایی ها و یونانی ها اداره می شد. اما هنگامی که خود عثمانی ها احساس خطر می کردند، می توانستند بسیار بیرحم شوند. برای مثال، سلطان سلیم خشمگین از شیعیان بسیار هراسان بود، زیرا آها قدرت او را به عنوان مدافع اسلام انکار می کردند و از اینکه عامل جاسوس ایران باشند می ترسید. در نتیجه، او به سمت شرق امپراطوری لشکرکشی کرد و حداقل ۴۰ هزار شیعه را قتل عام نمود و تعداد بیشتری را از خانه هایشان بیرون راند. هنگامی که یونانی ها برای اولین بار شروع به اصرار برای استقلال کردند، عثمانی ها امور را به چریک های آلبانیایی خود سپردند، کسانی که با خوشحالی مرتکب قتل عام های وحشتناکی شدند.

با کاهش قدرت و نفوذ امپراطوری عثمانی، این امپراطوری بخش زیادی از بردباری خود را از دست داد و نسبت به اقلیت ها مرتکب اقدامات هولناک و شنیعی شد. با فرا رسیدن قرن نوزدهم، قتل عام ها به طور فزاینده ای رایج شدند. این رویکرد در سال ۱۹۱۵ زمانی به اوج هولناک خود رسید که امپراطوری، تنها دو سال قبل از فروپاشی، ترتیب قتل عام ۷۵ درصد از جمعیت ارمنی خود را داد. حدود ۱.۵ میلیون نفر در نسل کشی ارامنه جانشان را از دست دادند، قساوتی که ترکیه هنوز از تایید کامل آن خودداری می کند.

مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
۴ نظر

ورود

  • عرفان دی ۱۵, ۱۴۰۲

    پرقدرت ترین امپراطوری تاریخ جهان قطعا امپراطوری عثمانیه‌ و البته عثمانی حکومت اسلامی بوده است و این همه قدرا داشته است.👍👍

    • // دی ۱۶, ۱۴۰۲

      بله اسلام واقعی رو وقتی حکومت تشکیل میده میشه شناخت، در ضعف و بی قدرتی که همه مظلوم و مامانی هستن 😏😉

    • 🐱Mahdi😼 دی ۱۶, ۱۴۰۲

      امپراتوری بریتانیا سلام میرساند🏴󠁧󠁢󠁷󠁬󠁳󠁿🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿🇻🇬🇹🇻🇹🇨🇹🇦🇸🇭🇵🇳🇳🇿🇳🇺🇲🇸🇰🇾🇮🇴🇭🇲🇫🇰🇫🇯🇨🇰🇦🇺🇦🇮🇦🇨🇬🇧🇬🇧🇬🇧🇬🇧🇬🇧🇬🇧🇬🇧🇬🇧🇬🇧🇬🇧

  • حامد دی ۱۷, ۱۴۰۲

    از نظر وسعت ، قدرت،پیشرفت،سیاست،محبوبیت،زمان حکومت،اختراعات و ابداعات و… بسیار کوچکتر و کم اهمیت تر از حکومت‌های مختلف امپراتوری ایران در دوره های مختلف از جمله هخامنشیان و … بوده اند