رها کردن گذشته برای همه آسان نیست. بعضی از ما حوادث تلخی را پشت سر گذاشتهایم که برای همیشه زخمیمان کرده است. عدهای دیگر چنان زندگی سختی را سپری میکنیم که دو-دستی به «روزهای خوب گذشته» که زندگی خیلی آسانتر بود چسبیدهایم.
گیر کردن در گذشته ممکن است بیضرر به نظر برسد اما مطالعات نشان میدهد که در واقع میتواند اضطراب و افسردگی را با خود به همراه بیاورد. همچنین مانعی خواهد بود که ما را از حرکت در مسیر رشد شخصی بازخواهد داشت.
بیایید ببینیم افرادی که در گذشته زندگی میکند چه ویژگیهایی دارند.
۱. روزهای خوب گذشته را رمانتیک میکنند
گذشته این افراد به معنای واقعی کلمه «بهشت روی زمین» بود؛ یا حداقل این برداشتی است که هربار با شنیدن حرفهایشان به شما القا میشود.
با این حال همه میدانیم که مطمئناً همهچیز هم بینقص نبود!
قطعاً رابطه تمامشدهای که الان برای شما فقط از خوبیهایش حرف میزنند لحظات ناخوشایند زیادی هم داشته که کار به جدایی کشیده اما قضیه «خو گرفتن» به شرایط است. و در مواقع بحرانی، این «انس» یا «آشنایی» است که افراد به آن چنگ میاندازند.
۲. پشیمانیها و ایکاشهای فراوانی دارند
آنها زمان زیادی را صرف فکر کردن به پشیمانیها و «چه میشد اگرها» میکنند.
به جای آنکه از اشتباهات گذشته خود درس بیاموزند تا در آینده بهتر عمل کنند، وسواسوار بر «پاک کردن» اشتباهات گذشته تمرکز میکنند.
۳. به دستاوردهای سالها پیش خود میبالند
آنها در مورد جایزهای که فلان سال به دست آوردند، یا کاروکاسبی که قبلاً اداره میکردند صحبت میکنند.
شاید در زمان خود دستاوردهای خوبی هم باشند، اما مشکل این است که این افراد در یک دهه اخیر هیچ جایزه جدیدی دریافت نکردهاند و تنها پس از یک سال تجارتشان از هم پاشیده است!
حالا هیچ اشکالی هم ندارد که پیروزیهایشان را جشن بگیرند.
اما مشکل این است که به همان اندازه که تعریف کردن از خود را دوست دارند، دیگر چیز چندانی برای بالیدن به آن ندارند.
احتمالاً کار قابلتوجهی انجام ندادهاند، و تنها در «روزهای اوج» خود گیر کردهاند. این افراد حتی ممکن است احساس نکنند که بیش از یک دهه از آن دستاورد گذشته است.
۴. هنوز آدمهای گذشته خود را دنبال میکنند
چنین افرادی را مدام در حال چک کردن پروفایل شریک زندگی سابق خود میبینید. اگر هم چیزی بگویید حالت تدافعی میگیرند و احتمالاً آن را به کنجکاوی مربوط میکنند.
اما این اولین بار نیست که این کار را میکنند.
چنین افرادی حاضر به رها کردن آدمهای مربوط به گذشته در همان گذشته نیستند و نمیتوانند به سادگی از آن عبور کنند.
۵. همیشه در حال مقایسه حال و گذشته هستند
این افراد شبیه بازنشستههای ۸۰ سالهای هستند که «دورانی که همهچیز سادهتر» بود را به یاد میآورند.
اصلاً این جمله حقیقت دارد که «آن زمان زندگی بهتر بود». اما بین گفتن هرازچندگاه آن و تکرار مداوم آن تفاوت است.
۶. هنوز از دست آدمهایی که به آنها ضربه زدهاند عصبانیاند
درست است، قرار نیست ضربههایی که از آدمها خوردهایم را فراموش کنیم.
مساله این است که این افراد همچنان وقتی فردی را میبینند که سالها پیش به آنها حرف بدی زده برآشفته میشوند.
نشانه عبور از گذشته این است که بدیهایی که دیگران در حقتان کردهاند را تعریف کنید و با آنها شوخی کنید.
۷. نقش قربانی را پذیرفتهاند
به قدری از بعضی افراد عصبانیاند که به خاطر هر اتفاقی که در زندگیشان رخ داده آنها را مقصر میدانند.
اعتماد به نفس پایینی دارند؟ هربار همکلاسی قلدر کلاس اولشان را مقصر میدانند.
ایمانشان به عشق را از دست دادهاند و نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند؟ شریک زندگی قبلیشان را مقصر میدانند.
در حرفه خود شکست خوردهاند؟ همیشه پدر و مادرشان مقصر است.
اینطور نیست که لزوماً اشتباه یا بیانصافی میکنند. اما پس از مدتی دیگر خودمان باید پاسخگوی زندگیمان باشیم و مسئولیت بهبودمان را بر عهده بگیریم.
۸. سعی میکنند گذشته را دوباره زنده و بازسازی کنند
این افراد تمایلی به آزمایش چیزهای جدید، باز کردن ذهن خود به روی دیگر احتمالات یا تغییر مسیر ندارند.
مهم نیست حتی اگر پنج بار در راهاندازی یک تجارت شکست خورده باشند. باز هم از همان راه وارد میشوند. و این نوع طرز فکر، آنها را در گذشته نگه میدارد.
آنها هرگز نمیتوانند فرصتهای جدیدی را ببینند که با رفتن به یک مسیر دیگر میتوانند به دست آورند.
۹. اشتیاقی به آینده ندارند
جایی که بیشتر ما مشتاقانه منتظریم ببینم آینده چه چیزی برایمان دارد، در بهترین حالت آنها دلسرد هستند. و در بدترین حالت از این واقعیت که زمان در حال جلو رفتن است ناراحتند.
بهترین روزهای آنها در گذشته است و هر روزی که میگذرد آنها را از روزهای خوب گذشته دور و دورتر میکند.
۱۰. احساس میکنند اگر به گذشته فکر نکنند به آن خیانت میکنند
این مورد بهویژه درباره افرادی است که از حرکت رو به جلو احساس گناه میکنند. کسانی که در غم از دست دادن عزیزی هستند و یا کسانی که میخواهند به قولی عمل کنند.
به خاطر این احساس گناه، بهطور ناخودآگاه تصمیماتی میگیرند که آنها را در همانجا نگه میدارد.
اما مساله این است که اگر آن عزیز از دست رفته هرگز نمیخواست آنها را در عذاب ببیند چه؟ یا اگر عشق دوران نوجوانی که آنها به خاطر قول به او چشم به روی همه بستهاند، ازدواج کرده باشد و آنها ندانند چه؟
بدون نظر