آزمایشی عجیب در قرن بیستم که در آن یک نوزاد انسان در کنار یک شامپانزه بزرگ شده بود، به تراژدی هولناکی ختم شد.
این آزمایش غیر انسانی توسط وینتروپ کلاگ، روانشناس حیوانات و همسرش لولا انجام شد. پس از اینکه دانشمندان متوجه نتایج نگرانکننده شدند، این آزمایش را به سرعت متوقف کردند.
این زوج دست به آزمایشی عجیب زدند تا پسرشان دونالد را با یک شامپانزه ماده به عنوان «خواهر و برادر» بزرگ کنند.
در زمان شروع آزمایش، گوا (نام شامپانزه) ۷ ماه و نیمه و دونالد ۱۰ ماهه بود.
کلاگ که علاقهمند به پژوهش در مورد کودکانی بود که در طبیعت بدون کمک انسانی بزرگ شده بودند، قصد داشت که بیشتر در مورد رفتار این کودکان و تأثیرات انسانها بر سایر حیوانات تحقیق کند.
او در کتاب «شامپانزه و کودک» در سال ۱۹۳۳ نوشته بود:
چه ویژگیهایی در فرد به وجود خواهند آمد هنگامی که بدون لباس، بدون زبان انسانی و بدون ارتباط با افراد همگونه خود بزرگ شده است؟
این روانشناس میدانست که رها کردن یک کودک در طبیعت از نظر اخلاقی مذموم است. بنابراین در عوض، ترجیح داد که یک حیوان در دوره نوزادی را وارد جامعه مدرن کند.
در تاریخ ۲۶ ژوئن ۱۹۳۱، کلاگ و همسرش یک شامپانزه نوزاد به نام گوا را به خانه آوردند تا ببینند که محیط چه تأثیری بر رشد شامپانزه میگذارد و چگونه میتوانند رفتارهای انسانی را در گوا به وجود آورند.
آنها پسرشان دونالد و گوا را با هم بزرگ کردند، انگار که با یکدیگر خواهر و برادر هستند.
در طی ۹ ماه، کلاگ و همسرش که هر دو روانشناس تطبیقی بودند، آزمایشهای مختلفی روی دونالد و گوا انجام دادند.
آنها دقیقاً به یک شیوه بزرگ شدند. هر دو لباسهای بچهگانه میپوشیدند، روی صندلی مینشستند، روی تخت میخوابیدند و هنگام گفتن شب بخیر آنها را میبوسیدند.
به گوا نشان داده شد که والدین مهربان چه کارهایی را برای دختر بچهشان انجام میدهند.
در این مدت، کلاگ آزمایشات پزشکی بسیار زیادی را روی هر دو نوزاد انجام داد.
او عواملی مانند فشار خون، حافظه، اندازه بدن، رفلکسها، درک عمق، صداهای تولیدشده، حرکات، واکنش به قلقلک، قدرت، مهارت کار با دست، حل مسأله، ترسها، تعادل، رفتار در بازی، کوهنوردی، اطاعت، درک زبان، دامنه توجه و… را بررسی کرد.
کلاگ و همسرش با قاشق به سر دونالد و گوا میزدند تا تفاوت صدای جمجمهشان را بررسی کنند و صداهای بلندی درمیآوردند تا ببینند چه کسی سریعتر واکنش نشان میدهد.
همچنین، گوا و دونالد در آزمایشی بی رحمانه درون یک مارپیچ قرار گرفتند و در حالی که محیط اطراف آنها تغییر میکرد، مجبور بودند که از آنجا خارج شوند.
یکی از فیلمهای وهمآور از این آزمایش نشان میدهد که گوا و دونالد را روی صندلیهای بلند میگذارند و دور آنها میچرخانند تا زمانی که شروع به گریه میکنند.
نتایج هولناک
در حالی که گوا در اکثر آزمایشهایی که کلاگ و لولا انجام میدادند، عملکردی عالی داشت، هنگامی که دونالد و گوا هر دو یک ساله شدند، همه چیز دچار تغییر تکاندهندهای شد.
در ابتدا گوا در تستهای شناختی بهتر از دونالد عمل میکرد؛ اما در نهایت همه چیز تغییر کرد. گوا نتوانست از محدودیتهای ژنتیکی خود عبور کند و حتی دونالد در حال تقلید از گوا بود و به تدریج رشد زبان انسانیاش تحت تأثیر قرار گرفت.
گوا و دونالد به گونهای کشتی میگرفتند که بیشتر شبیه کشتی شامپانزهها به نظر میرسید و گوا به برادر بزرگترش رفتارهایش را یاد داده بود.
دونالد انسانها را گاز میگرفت و مانند خواهرش چهار دست و پا حرکت میکرد. وقتی که غذای بیشتری میخواست، صدایی مانند صدای شامپانزهها را تقلید میکرد.
زوج روانشناس با مشاهده این اتفاقات غیر منتظره، پس از ۹ ماه آزمایشی که قرار بود ۵ سال طول بکشد را متوقف کرده و گوا را ترک کردند.
تنها ۱ سال بعد، گوا در سن ۳ سالگی بر اثر ابتلا به ذاتالریه درگذشت.
در حالی که اطلاعات زیادی در مورد دونالد در دسترس نیست، بنابر گزارشات او در سن ۴۳ سالگی خودکشی کرده است.
کلاگ پس از این آزمایش به کار خود در زمینه روانشناسی حیوانات در دانشگاه ایالتی فلوریدا ادامه داد و تا زمان بازنشستگی خود در سال ۱۹۶۳ به تحقیق در مورد دلفینهای بینیبطری و پژواکیابی در حیوانات پرداخت.
او و همسرش لولا هر دو در تابستان سال ۱۹۷۲ درگذشتند.
بدون نظر