احسان و سولماز، مهمانان برنامه ماه عسل سال ۹۳ توجه همه ایران را به خود جلب کردند. قصه سولماز و احسان و وفاداری ستودنی احسان به همسرش که سولماز آن را در برنامه ماه عسل روایت کرد تاثیر بسیاری بر عواطف و احساسات بینندگان این برنامه گذاشت. آنقدر که بلافاصله صفحههای فیس بوک و وبلاگهایی با نام و عکس این مرد وفادار و همسرش، ساخته شد. اولیت بار خبر جدایی این زوج را سولماز موحدی در پاسخ کامنت یکی از دنبال کنندگانش در صفحه اینستاگرام اعلام کرد.
توضیحات سولماز موحدی درباره جداییاش از احسان
سولماز موحدی با تایید خبر جداییاش نوشت: با عرض سلام و ادب خدمت شما دوستان عزیز خیلی خیلی ممنونم از حمایت و پشتیبانی شما از بنده در این سالیان.
خیلی حس خوبیه که توی کوچه پس کوچهها و خیابونها منو وقتی میبینید هنوز گاهاً خاطرتون هست که ما با چه زیبایی و عطوفتی و احساسی مشهور شدیم و همیشه نسبت به شما مردم احساس مدار و خوش قلب افتخار میکنم و خوشحال هستم.
من یک سال و نیم میشه که این پیج شخصی اینستاگرام رو باز کردم و بنا به دلایلی پیج قدیمی اینستاگرام که مشترک بین من و آقا احسان بود از دسترس خارج شده و خودم رو موظف میدونم تا قبل اینکه بحث جدایی من و آقا احسان به بیراهه و گمانه زنی پیش بکشه توضیحاتی رو خدمتتون ارائه بدم.
چند روزی میشه که در بعضی از پیجهای اینستاگرام وایرال میشه که ما جدا شدیم در جواب باید بگم که بله…
زبانم ناتوان و قاصره، ولی باید بگم که ما از یک سال بیشتر میشه که از هم جدا شدیم و بسیار بسیار روزهای سختی رو گذروندم روزهای پر استرس و دشوار حتی نمیتونم پشت موبایل تایپ کنم چقدر سخته برای یک زن با شرایط من بخواد از کسی که دوستش داره جدا بشه ….
ولی باید بگم آقا احسان ۱۵ سال بخاطر من خودگذشتگی کردن و به خودم گفتم حالا هم نوبت توئه که از خودت بگذری و به آقا احسان فرصت زندگی دوباره بدی همهی این اتفاقات تلخ در زندگیه من همه ش درسهای بسیار پر عبرت بود امیدوارم آقا احسان همیشه سربلند و موفق باشند و …
البته به این سادگیها هم نبود جداییم با آقا احسان خیلی جنگیدم، ولی چیزهایی هست که بعداً براتون کامل توضیح میدم…
ماجرای عشق سولماز موحدی و احسان
سولماز موحدی و همسرش احسان بعد از آن در ایران شناخته شدند که سال ۱۳۹۳ در برنامه پرمخاطب تلویزیونی ماه عسل حضور پیدا کردند و از شرایط ویژه زندگی شان با احسان علیخانی صحبت کردند.
سولماز سال ۸۸ در حالی که برای برگزاری چهلمین روز درگذشت مادربزرگش راهی تبریز شده بود در مسیر، دچار سانحه تصادف شد. او در این حادثه پدر، مادر و دخترعمویش را از دست داد و خودش هم با هوشیاری سه درصد راهی بیمارستان شد. او که دچار ضایع نخاعی شده بود حدود دو سال هم در کما به سر برد.
این در حالی بود که آنها روزهای ابتدایی زندگی مشترک خود را شروع کرده بودند.
آنچه که برای مخاطبان برنامه ماه عسل جالب بود روایت سولماز از عشق همسرش به خود بود و اینکه سالها مراقبتهای ویژهای از او کرد.
مراقبتهایی که حدود ۱۴سال ادامه داشت. اما حالا سولماز در صفحه اینستاگرامی خود در پاسخ یک مخاطب نوشته است: همونطور که در برنامه ماه عسل تعریف کردم آقا احسان ۱۴ سال برای من از خود گذشتگی کردند الانم صلاح این بود که جدا بشیم …این جدایی با واکنش همدلانه شماری از مخاطبان مواجه شده است.
خیلیا رو دیدم عاشقانه ازدواج کردن ولی بعد یکسال طلاق گرفتن. نهایتا ۵ سال کشید که طلاق بگیرن.
ولی تجربه من نشون داده ادمایی که باعشق و شور سن ۲۰ تا ۲۵ سالگی ازدواج میکنن، به همون راحتی هم کارشون به طلاق میکشه. تجربه نشون داده ۳۰تا ۳۵ سالگی بهترین سن ازدواجه. تو این قرن و این زمانه و با ماشینی شدن و زندگی مدرن، پروسه ی بلوغ فکری و بلوغ انسانی خیلی دیر به وقوع میپیونده. خود من مثلا دیدم افرادی که حتی تا ۲۵ سالگی حتی میل جنسی نداشتن. ولی بعد ۳۰ سالگی شروع شده. یا مثلا طرف ۲۵ سالشه ولی سطح بلوغ فکریش اندازه انسانهای ۱۸ ساله ی ۱۰ سال پیشه. و هر روز هم بیشتر میشه افرادی که بعد ۲۵ سالگی تازه بلوغ فکری شون شروع میشه. الان خیلیا هستن استقلال مالی حتی ندارن ولی ازدواج کردن و حتی بچه دار شدن. خرجشون رو هم معمولا والدینش میدن. اکثرا هم بین ۲۵ تا ۳۰ سالگی قرار دادن.
میشه گفت اون شور و هیجان تحول نوجوونی از سن ۱۵ تا ۲۰ سالگی شیفت کرده روی بازه ی ۲۰ تا ۲۵ سالگی. و بلوغ فکری و جسمی که قبلا بین ۲۰ تا ۲۵ سالگی بود، الان شیفت کرده روی ۲۵ تا ۳۰ سالگی.
و سن ازدواج به نظرم باید شیفت کنه . قبلا معمولا ۲۵ تا ۳۰ سالگی وقت ازدواج بود ولی الان ۳۰ تا ۳۵ سالگی باید بشه.
پسری رو میشناسم تو ۲۵ سالگی عروسی کرد. تا قبل طلاق همه فکر میکردن زندگیشون خیلی خوبه. جلو جمع عشقم و عزیزم از زبونشون نمیوفتاد. بعد چندسال این پسره یا اقاهه همسرشو چنان زد و از خونه بیرون انداخت که روز بعد خانوده دختره اومدن و سر و صدا کردن و بعدم طلاق گرفتن. پسره با داد میگفت که اشتباه کرده. و هیچوقت خوشبخت نبودن طی این چندسال. فقط ۲ ماه اول خوب بودن. دختره هم با بخشیدن مهریه طلاق داد و یکسال بعدش با یکی دیگه عروسی کرد. الانم دختره خیلی خوشبخته. دختری که اصلا استقلال فکری نداشت و بین فامیلمون معروف بود به بی عرضگی، الان سر کار میره. خودش ماشین خرید. شوهر دومشم که اتفاقا از فامیلای نزدیک و دوست منه نهایتا ۵ سال ازش بزرگتره و اونم همسر اولشو طلاق داده بود. الان میگه خوشبخته.
مورد دیگه یکی از پسر خاله های پدرم که طلبه هست، دخترش با عشق عروسی کرد اونم تو سن ۲۴ سالگی فکر کنم. عشقشونم زبون زد شد بین همه. بعد ۶ سال طلاق گرفت. و دختر خانومش بعد طلاق همین حرفو زد که بعد چند ماه اول اون عشق و علاقه از بین رفت و طی این سالها فقط با اجبار زندگی کردن. به خاطر ۲ تا بچه هاشون تحمل کردن. ولی بعدش دوتایی به این نتیجه رسیدن که طلاق بهترین راهه. ۶ ماه دختر خانوم اومد خونه پدری. و بعدم طلاق توافقی. بچه ها هم بعد چند ماه عادت کردن و تموم شد.
یا یکی از فامیلای نزدیک پسرش رو تو سن ۲۴ سالگی دوماد کرد. الان ۲ سال بیشتر نیست عروسی کردن. چون پسره از یه دختر دانشجو خوشش اومد و عروسی کردن. پسرش اتفاقا خیلی مودبه. از این دانشجوهای مذهبی و جنتلمن. الان کارشون شده دعوا و درگیری. چند شب شوهر قهر میکنه میاد خونه پدر. چند شب عروس قهر میکنه میره خونه پدرش. یه بچه هم دارن. همه میگن تا بچه نوزاد هست طلاق بگیرن. فقط با حرف بزرگترها موندن. ولی اینم میدونم اخرش طلاقه و چه بهتر که تا دیر نشده و بچه شون نوزاده طلاق بگیرن. رابطه شون اونقدر خراب شده که تو مراسم و مهمون حتی بهمدیگه بی احترامی میکنن. یا به خونواده همدیگه بی احترامی میکنن. پسری که حتی فحش نمیداد، اصلا بلد نبود، الان جلو جمع داره بی احترامی میکنه به همسرش.