روزنامه ایران در مطلبی به قلم مهسا قویقلب به بحث ازدواج دختران ایرانی پرداخته است. نویسنده در این متن معضل بالا رفتن سن ازدواج را مربوط به خواستههای عجیب دختران برای داشتن ماشین ظرفشویی و ماکروفر دانسته است!
در این مطلب آمده: مگر میشود دختری دوست نداشته باشد لباس عروسی بر تن کند یا روزی نوزادش را در آغوش بگیرد. اتفاقاً ایرانی و خارجی هم ندارد. دختر از همان روزهایی که عروسک در بغل میگیرد، دوست دارد روزی لباس توری سفید عروسی را بر تن کند. اما چرا بیش از دو میلیون دختر بالای ۳۰ سال مجرد داریم و همین حدود پسر مجرد بالای ۳۰ سال؟
مریم ساکن لندن است و خانواده او از اقشار با درآمد بالای جامعه محسوب میشود. او مدیر یک شرکت است و خانهای بزرگ و استخردار دارد اما مراسم ازدواجش را به سادهترین شکل ممکن برگزار کرده است؛ یک سفر چند روزه و دعوت از ۶ نفر در یک میهمانی کوچک دوستانه. او میگوید: «جامعه اروپایی مراسم بزرگ و ریخت و پاش و نمایش را بشدت پس میزند و همین باعث میشود ازدواج به سادهترین شکل ممکن سر بگیرد. هرچند عروسیهای باشکوه ویژه ایرانیهای خارجنشین است و رفتارهای غیرمنطقی در خارج از کشور هم در خیلیها تعدیل نشده است.»
حمیده ساکن مالزی میگوید: «کلاً در کشورهای آسیایی که نسبتاً وضعیت اقتصادی مردم رو به بالاست مانند مالزی و سنگاپور، دخترها و همچنین خانوادههای آنها، هریک مطابق با سطح مالی خود جشن عروسی برگزار میکنند. ولی یک مشخصه واحد بین جشن ازدواج آنها وجود دارد؛ آن هم حفظ سنتهاست. یعنی در عین سادگی و کم خرج بودن سنتها را هم رعایت میکنند و به هیچ عنوان رنگ و بویی از چشم و همچشمی دیده نمیشود.»
نرگس اهل نروژ هم میگوید: «دختران نروژی اصلاً به فکر جشن عروسی نیستند و به جای آن ترجیح میدهند هزینه عروسی را خرج سفر رفتن کنند؛ اگر هم میهمانی بگیرند، خیلی ساده برگزار میکنند و در عروسیها خبری از انواع شیرینیهای رنگارنگ و غذا یا وعده شام نیست.»
دکتر فهیمه نظری، جامعه شناس، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه خانواده در پاسخ به این سؤال به «ایران» میگوید: در تقویم جمهوری اسلامی ایران، میلاد حضرت معصومه(س) روز دختر نامگذاری و معرفی شده است. روایت است که رسول خدا فرمودند: «دختران چه فرزندان خوبی هستند، با لطافت و مهربان، آماده به خدمت رسانی، یار و غمخوار و با برکت و…». این صفات در کنارصفاتی چون مسئولیتپذیری، صداقت، تعهد، وفاداری، صبر و آرامش ضرورت زندگی فردی – اجتماعی همه ما انسانها است که مصرف گرایی، تجمل گرایی، رفتارهای تظاهری و نمایشی جای آن را گرفته است.
گرایش به مصرف نوعی انتظار نابجا از خود و دیگری است که از سوی جامعه مصرفی بر فرد تحمیل میشود و او را ناخواسته به مصرف بیشتر و بیشتر سوق میدهد حتی در ازدواج که به آن «ازدواج مصرفی» میگویند. این مصرف و زیادهخواهی وهمه چیز مهیا بودن از قبل از ازدواج و زندگی مشترک، در واقع به عنوان یک خواست جدید است که متأسفانه در نگرش بسیاری از دختران ملاحظه میشود. نگرش فرهنگی نامناسب اجتماعی که جامعه را به سوی آداب و سنن بیپایه و بیمنطق سوق میدهد.
نظری میگوید: مصرفی شدن ازدواج به نمایشی بودن و تظاهر به آن ختم شده و از سوی دیگر محتوای فرهنگی آن را نیز کاهش میدهد. بر این اساس در موضوعی همچون ازدواج که از آیینهای مهم جامعه ما محسوب میشود، این رویکرد آسیبها و پیامدهایی را به دنبال دارد.
عملکرد دستگاههای فرهنگی در راستای تغییر معیارهای ازدواج برای دختران و همین طور پسران باید پررنگتر شود، چرا که پسران و دختران جوان از معیارهای مهم و اصلی زندگی خود دورتر شدهاند و به جای اولویت قرار دادن شاخصهایی چون شناخت، تجربه و درک بالا، روحیه شاد و مثبت، بیان خواستهها و انتظارات به شکل صریح و منطقی، عزت نفس، تناسب خانوادگی، سلامت روانی و جسمی، به تظاهرکردن، موقعیت اجتماعی بالاداشتن، تجملگرایی و مصرفگرایی بیشتر بها دادهاند.
این جامعه شناس با تأیید آنچه از زبان دختران ایرانی مقیم خارج خواندید و نیز تفاوت ازدواج نسلهای پیشین با امروز میگوید: «شاید یکی از وجوه متفاوت و رازهای ماندگار ازدواج در سنت قدیم به نسبت دوره کنونی، اراده و تصمیم دختر و پسر به «ساختن زندگی» بود که در حال حاضر این بنا و تصمیم کمرنگتر شده است. اگر در گذشته ازدواج بهخاطر وجود همدیگر بود اینک بهخاطر بهره بردن از موقعیتها و فرصتها از یکدیگر است.
الهه دختری است سی و دو ساله، لیسانس گرفته و شاغل است و خودرویی هم برای خودش خریده. دوست دارد ازدواج کند اما به قول خودش احتمال چنین چیزی خیلی کم است. با کمی تأمل و گوش دادن به حرفهای الهه و خیلی از همسن و سالهای او به چرایی این دوگانگی پی میبریم؛ هزینه بالای تهیه جهیزیه از ماشین لباسشویی و ظرفشویی گرفته تا ماکروفر و چه و چه علت مهمی است که خیلی از دختران را برای ازدواج محتاط میکند.
برای همین خیلیها ترجیح میدهند که همسر آیندهشان همان اول زندگی هم خانه داشته باشد، هم ماشین و هم یک شغل خوب با درآمد بالا. در مقابل اما با گشتی در میان زندگی جوانان کشورهای دیگر متوجه میشویم که آنچه برای دختران ایرانی ملاک انتخاب همسر است یا از دلایل به تعویق انداختن آن مانند جهیزیه کامل و تالار عروسی و جشن ازدواج آنچنانی، برای دختران خارجی آخرین چیزی است که به آن فکر میکنند.
قضاوبلای مادرامون که ساعت۵پنج صبح از خواب بلندمیشدندو ۶یا۷هفت فرزندسالم وشاداب بزرگ وتربیت میکردندودرهرزمانی سختی وبالاوپایین روزگارکنارمردخانواده بودندبخوره توملاج زنان ودختران الان!مجازی های پرمدعاودرعین حال بی خاصیت!
👌👌👌
کاش به جای جنس ایرانی جنس غیر ایرانی هم وارد میشد تا قیمت ها و توقعات کاهش پیدا میکرد(:
واقعا به خدا ایراد از خانم ها هست. به قدری تحت تاثیر اینستا قرار دارند و همش دنبال چشم و هم چشمی هستند.
خواسته منطقی داریم و خواسته غیر منطقی ! ۹۰ درصد خواسته غیر منطقی دارند.
مثلا از کسی که تازه استخدام شده و ۳ سال است شروع به کار کرده است ۳۰ سال سن دارد همزمان خونه ماشین شاسی بلند می خواهند.
حتی کسی که پدر خودش اینها را ندارد از یک جوان بدبخت این ها را اول زندگی میخوان !!!!!!!
تو این اوضاع اقتصادی هیچ جوانی نمی تونه همه این چیز ها رو اول زندگی داشته باشه.
یه زمانی شرط های ازدواج خونه و ماشین و کار بود.
حالا رفتیم خواستگاری میگه خونه و ماشین داری؟ میگم آره. میگه من فقط به خونه بالاشهر بله میگم. نامرد تو خودت مثل من پایین شهر زندگی می کنی. فازت چیه؟
دختران مجرد می توانند با برادران افاغنه ازدواج کنند بسیار هم عالی می باشد
تو محله ی ما جدیدا اگر وسع مالی نباشه هیئت امنای مسجد صندلی میزارن و یه شام ساده تهیه میکنن تو اشپزخونه مسجد و یه عروسی مختصر میگیرن. منظورم بزن بزن و موزیک نیست. اتفاقا بعد عید فطر مجلس عقد و شام رو تو مسجد محل گرفتن و ما رفتیم. ۴۰ تا صندلی که مهمونا مینشستن پذیرایی میوه شیرینی و چایی بود. بعدشم پیش نماز مسجد و عاقد اومد عقد خوند. بعدم یه شام تو ظرف یکبار مصرف و بعدم یه سخنرانی کوتاه در باب عمل به سنت پیغمبر شد و بعدم همه رفتن خونه هاشون عروس دوماد و فامیلای نزدیکم رفتن بدرقه این زوج تازه بهم رسیده. پدرم میگفت قدیما تو همدان خیلیا چون جا نداشتن عقد و شام و یا نهار رو تو مسجد میگرفتن.
واقعا خوبه از این اماکن هم استفاده بشه. یه سالن که برا عروسی برادرم گرفتیم ۱۵۰ میلیون تومن شد. همه مخالف بودیم ولی عروس پاش تو یه کفش که نه باید سالن باشه. لباس عروس از اون پاساژ که تو تقاطع جمهوری و ولیعصر هست خرید ۴۰ میلیون تومن. لباس عروس رو یه شب پوشید الان گم شده.
اینقدر که سخت شده حتی داد پدر مادرای همه در اومده که بچه شون عروسی نمیتونه. اوناییم که عروسی کردن تا ۱۰ سال بدهکار شدن.
بزارین از خودم بگم بعد قضاوت کنین چرا مجردم هنوز. حدود ۳۲ سالمه.
ماشین ایکس۲۲
اپارتمان سهروردی که فعلا رهن و اجاره میدم. دنبال وامم و یه مقداری که پس انداز دارم
مهندس کامپیوتر و فول استک.
درامدم ماهی ۳۰ میلیون که ۱۰ میلیون پس انداز میمونه. منم یا دلار میکنم یا طلای کهنه میخرم. خواهرم کمک میکنه برا طلا خریدن.
ست لوازم خانگی طی این یکسال خریدم همه ال جی.
خداروشکر خانواده خوبی دارم.
از ۲۸ سالگی تا الان شاید ۵ بار خاستگاری رفتم. موارد اخر هم به صورت سنتی بوده که اشنایی هم نداشتم با دختر خانوم. تو جلسه اول خواستگاری قشنگ گربه رو دم حجله میکشن و مهریه بالای ۱۰۰ تا و فلان ماشین و محل سکونت فلان جا میخوان. حالا یه بار رفته بودم گفتن که رسمشونه مسافرت خارجی خانواده دختر رو ببری. یا رسمشونه که برا کف فک و فامیل و خانواده ی خاله عمه دایی عمو کادو بیاری.
من که بیخیال شدم. الانم عشق و حالمو میکنم