این روزها حتی اگر خودتان هم تحت تاثیر فضای فرهنگ و هنر کرهی جنوبی(مشهور به کیپاپ) قرار نگرفته باشید، قطعاً در نزدیکان و اطرافیان، افردای را پیدا میکنید که به این فضای پر رنگ و لعاب علاقه نشان میدهند. بنظر میرسد این موج بزرگ، حالا دیگر مثل یک سیلاب قدرتمند در حال نفوذ و حکمرانی به نقاط مختلف جهان است که در حداقل ده سال اخیر، ایران را نیز در برگرفته. فضایی که در یک نگاه ساده شبیه به یک سرگرمی ساده است اما با کمی دقت میتوان متوجه شد که جریان چیزی فراتر از این حرفهاست! به ویدیوی زیر توجه کنید:
ویدیویی که مشاهده کردید مربوط به یکی از برنامههای گمنام صداوسیماست که در چند روز اخیر در فضای مجازی تحت عنوانهای مختلف منتشر شده است. هیچ اهمیتی ندارد متوجه چند درصد از مکالمات ویدیو هستید چرا که مقصود از انتشار، محتوای خاص این ویدیو نیست. در کل اگر بیننده این برنامه در تلوزیون بوده باشید و یا این کلیپ را به طور اتفاقی در تایملاین اینستاگرام خود دیده باشید، احتمالا چیز خاصی از محتوای آن دستگیرتان نمیشود اما اگر خواستید کمی کنجکاوی کنید و سری به نظرات بزنید، متوجه میشوید که نکتهی قابل توجه در این ویدیو یک اختلاف استراتژیک، در یک ارتش نامرئی است که به نظر خیلی بیخ پیدا کرده!
سهیل درباره این ویدئو نوشت: “اینا آرمی نیستن اگر من اونجا بودم دوربین الان توی حلق مجری بود”
یا مثلا کامنت مرجان: “بیشتر شبیه توهین گر هستن اینا تا آرمی متأسفم”
احتمالا در همان ابتدای کار، اولین کلمهای که توجه شما را جلب میکند “آرمی” است. اما این آرمی یا شاید آرمیها، دقیقا چه جایگاه والایی است که برای رسیدن به آن باید خلوص نیت خاصی داشته باشید؟! اینطور که بنظر میرسد، “آرمی” یا به عبارتی “ارتش” ، لقب طرفداران گروه موسیقی مشهور کیپاپ یعنی “بی تی اس” است. یک اسم خاص برای اثبات اینکه شما (کاملا وفادارانه) طرفدار این گروه موسیقی هستید و احتمالا تعصب و ارادت خاصی به تمامی اعضای این گروه دارید. اما از میزان بحث و جدلهای شکل گرفته میتوان حدس زد این کلمه، نه یک اسم خاص بلکه معرف یک مسلک است! یک مسلک نو و احتمالا فراگیر که هرکسی لایق اسم آن نیست و برای یدک کشیدن این عنوان باید لیاقت و خلوص نیت کافی را داشته باشد.
در نگاه اول شاید عجیب باشد اما این میزان از خشم، نفرت و البته تعصب هر کسی را نگران میکند.
آیدا: “اینا آرمی نیستن آرمی نمان!”
آرمیتا: “اگه آرمی “واقعی” بودن هیچوقت نمیذاشتن مجری اینجوری به آیدلشون (الگو) توهین کنه”
و کامیار: “بنظرم آرمی ها بیان باهم مجری رو خفت کنیم”
اما تنها نکتهی مربوط به این ویدیو اختلاف درون سازمانی آرمیها(که بنظر بسیار جدی است!) نیست.دومین و مهمترین نکته این است که تولید همچین محتوای بحث برانگیزی، روی آنتن رسمی کشور چه مقصودی میتواند داشته باشد؟ با بررسی نظرات این برنامه میتوان دید که این ارتش باهوش خیلی راحت به این سوال پاسخ میدهند:
یسنا که بنظر ناراضیست: “اصلا خوشحال نمیشم تو صداوسیما از بی تی اس حرف بزنن خداروشکر که هیچ وقت تلویزیون ایرانو نمیبینم”
ساجده هم نوشت: “مخاطب ندارن با این کارها میخوان مخاطب جذب کنن و بازم با قدرت بی تی اس میخوان این کار رو بکنن”
نازنین زهرا:” آخرین تلاشهای صدا سیما برای جذب مخاطب”
و امیرعلی: “وقتی کسی به تلویزیون توجه نمیکنه مجبورن همین کارو هم بکنن دیگه”
اماپرسش اصلی اینجاست؛ آیا واقعا این ارتش به قدری بزرگ شده که برای نجات آمار بینندگان تلوزیون باید به علایق آنها پناه برد؟ آیا تولید برنامههایی برای این قشر از جامعه تنها راه حلی است که ذهن سازنندگان میرسد؟!
به هر حال از حق نباید گذشت. با وجود اختلافات درون سازمانی، قدرت تشخیص این ارتش بسیار بالاست چرا که وقتی از طریق رسانه با چیزی آشنا میشوید و با آن ارتباط برقرار میکنید، به تبع آن، بازیهای رسانهای را نیز میشناسید. خوب میفهمید که حتی اگر صداوسیما هم باشد، وقتی تولید محتوای خوب و با کیفیت به نزدیکی صفر میل کند، باید برای جلب توجه این ارتش قدرتمند دست به دامن ساخت برنامه اختصاصی درباره کیپاپ شد. بله، قطعا انتخابهای بهتری نیز برای کاهش این میزان از وابستگی به فرهنگ و هنر کشورهای دیگر هست اما چرا باید نقد را رها کرد و به سراغ نسیه رفت؟!
این عکس یک، عکس استری کیدزه. نه بی تی اس:)