
این بنای تاریخی که سالها دانشمندان را سردرگم کرده بود، حالا به نظر میرسد که یکی از بزرگترین رازهای خود را فاش کرده است. کارشناسان بار دیگر به بررسی منشا سنگهای آبی معروف استونهنج پرداختهاند؛ همان سنگهای کوچکی که در اطراف محوطه واقع در دشت سالزبری در ویلتشر به صورت پراکنده وجود دارند.

تمرکز پژوهشگران بر روی سنگی به نام بولدر نیووال (Newall boulder) بود که حدود یک قرن پیش در جریان کاوشها کشف شد. یکی از اصلیترین موارد مورد بحث این است که آیا این سنگ و نمونههای مشابه آن پس از جابجایی توسط یخچالهای طبیعی از ولز به محل آورده شدهاند یا این که بیش از ۵۰۰۰ سال پیش انسانها آنها را حمل کردهاند. تیمی به سرپرستی پروفسور ریچارد بِوینز از دانشگاه آبریستویث، بولدر نیووال که تقریباً به اندازه یک توپ فوتبال است را با نمونههایی از یک رخنمون (rocky outcrop) در ولز مقایسه کردند.

از طریق تحلیلهای زمینشناسی و میکروسکوپی، آنها نتیجه گرفتند که «هیچ مدرکی مبنی بر این که این سنگ یک سنگ یخچالی باشد وجود ندارد.» بلکه این سنگ کاملاً با ویژگیهای منحصر به فرد سنگهای منطقه Craig Rhos–y–Felin در ولز مطابقت دارد و این نشان میدهد که انسانها این سنگ سنگین را از بیش از ۲۰۰ کیلومتر دورتر حمل کردهاند. کارشناسان توضیح دادند که در منطقهای واقع در شمال پمبروکشر، شواهدی از استخراج سنگ توسط جوامع عصر نوسنگی در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد وجود دارد.
۱۰ مقصد گردشگری بسیار عجیب که با دیدنشان فراموش می کنید در کدام سیاره قرار دارید

تحلیلهای شیمیایی نشان داد که سنگ نیوال و دیگر قطعاتی که در استونهنج یافت شدهاند، سطحی برابر از توریم و زیرکونیوم دارند که با سنگهای رخنمون در Craig Rhos–y–Felin در ولز کاملاً یکسان است. پژوهشگران بیان کردند که سنگ نیوال یک رئیولیت لایهدار (foliated rhyolite) است و روی سطح آن لایهای غنی از کربنات کلسیم دیده میشود که نتیجه مدفون شدن طولانیمدت آن در خاکهای گچی استونهنج است. این موضوع بیشتر ایده حمل سنگها توسط انسانها و نه یخچالهای طبیعی را تقویت میکند، زیرا یخچالها باعث توزیع پراکندهتر سنگهای مشابه در سراسر منطقه میشدند؛ در حالی که چنین توزیعی مشاهده نشده است.
این مطالعه که در مجله Journal of Archaeological Science: Reports منتشر شده، کشف مهمی درباره یکی دیگر از سنگهای مدفونشده در استونهنج، تحت عنوان سنگ ۳۲d را نشان میدهد. قبلاً تصور میشد این سنگ از نوع دولریت لکهدار (spotted dolerite) باشد، اما تحلیلهای جدید تأیید میکند که آن سنگ نیز رئیولیت لایهداری مشابه سنگ نیوال است. انتقال این سنگها که وزن هر کدام میتواند بیش از سه تن باشد، از ولز تا استونهنج، کار خارقالعادهای از لحاظ لجستیکی برای انسانها محسوب میشود.

پژوهشگران مینویسند:
یکی از نکات شگفتانگیز استونهنج این است که بسیاری از سنگهای بزرگ آن، برخلاف سنگهای سارسِن (نوعی ماسهسنگ) که از حوالی همان منطقه هستند، از ولز آمدهاند؛ جایی که بیش از ۲۰۰ کیلومتر آنطرفتر، در غرب قرار دارد.
بیشتر باستانشناسان بر این باورند که مردم عصر نوسنگی این کار فوقالعاده را انجام دادهاند و سنگهایی به وزن حدود ۳.۵ تُن را جابهجا کردهاند. با این حال، دیدگاه مخالفی نیز وجود دارد که میگوید هیچ نیروی انسانی در این جابهجایی نقش نداشته است. بر این اساس، سنگهای ولزی سالها پیش از ساخت استونهنج، توسط یخچالهای طبیعی جابهجا شدهاند. یکی از اصلیترین طرفداران این نظریه، دکتر برایان جان، زمینشناس، است؛ برایان جان قبلاً تأکید کرده بود که سنگ نیوال دارای نشانههای فرسایش یخچالی است.
با نمونه دوقلوی جاذبههای گردشگری جهان آشنا شوید

مطالعه قبلی او نشان میدهد که:
این سنگ در جریان فرسایش یخچالی، کوچکتر شده و بهطور قابلتوجهی تغییر شکل داده، زیرا بیشتر روی بستر یخچال بوده است.
سرانجام در نقطهای در دشت سالزبری (یا نزدیک آن) رها شد.
اما پژوهشگران در مطالعه جدید گفتهاند که این ویژگیها میتواند ناشی از فرسایش طبیعی نیز باشد. آنها همچنین تأکید کردهاند که حتی اگر این سنگ زمانی توسط یخچال جابهجا شده باشد، این موضوع نمیتواند توضیح دهد که چرا قطعات مشابه تنها در استونهنج یافت شدهاند و در هیچ جای دیگر دشت سالزبری دیده نمیشوند. پژوهشگران مینویسند که یافتههای آنها نشان میدهد استدلالهای دکتر جان:
هیچ پایه و اساسی در شواهد موجود ندارند و ارائه آن بهعنوان یک واقعیت، نه صرفاً یک فرضیه، نوعی فریبکاری است.
خودِ وجود استونهنج، شاهدی روشن بر توانایی انسانهای عصر نوسنگی در جابهجایی سنگهایی تا وزن ۴۰ تُن است. مگر آنکه بگویند تمام این سنگها از قبل بهصورت آماده روی زمین قرار داشتهاند تا در جایگاههای کنونیشان برپا شوند، که در این صورت باید پذیرفت این سنگها به محل فعلی خود منتقل شدهاند.
اگر انسانهای عصر نوسنگی میتوانستند سنگی را چند ده متر جابهجا کنند، پس میتوانستند آن را دهها یا حتی صدها کیلومتر هم حرکت دهند.
شاید این کار آسان نبوده باشد، اما کاملاً امکانپذیر بوده و جابهجایی سنگهای آبی ۲ تا ۳ تُنی، در مقایسه با سنگهای سارسِن، تلاش بسیار کمتری نیاز داشته است.
البته این در حالی است که سنگهای سارسِن بزرگ تنها از منطقه وستوودز در ویلتشر، از فاصله حدود ۳۲ کیلومتری، آورده شدهاند؛ وزن هرکدام بیش از ۲۰ تُن بوده و ارتفاعشان به بیش از ۷ متر میرسیده است. مطالعهای که سال گذشته منتشر شد نشان داد که سنگ معروف قربانگاه (Altar Stone) حتی از اسکاتلند و از فاصله حدود ۷۵۰ کیلومتری به استونهنج منتقل شده است.

پژوهشگران مینویسند:
هیچ شواهدی درباره نحوه جابهجایی این سنگها وجود ندارد، اما مردمان بومی در دورههای بعدی نشان دادهاند که امکان انتقال سنگهایی به وزن چندین تُن با استفاده از طناب، سورتمههای چوبی و مسیرهای چوبی وجود داشته است، فناوریهایی که در عصر نوسنگی نیز در دسترس بودهاند.
پژوهشگران میگویند، در حالیکه سازندگان دایرههای سنگی در ۵ هزار سال پیش معمولاً از سنگهایی استفاده میکردند که در همان نزدیکی در دسترس بودند، استونهنج از این جهت «منحصربهفرد» است چون کاملاً با سنگهایی ساخته شده که از فواصل دور آورده شدهاند. پیشتر نیز برخی محققان پیشنهاد داده بودند که این محوطه ممکن است علاوه بر جنبههای مذهبی، کارکرد سیاسی نیز داشته باشد؛ «لحظهای برای اتحاد مردمان بریتانیا، در بزرگداشت پیوندهای جاودانهشان با نیاکان و کیهان.»

مطالعهی جدید، شواهد خوبی از جابهجایی انسانی سنگها ارائه میدهد، اما راز اینکه دقیقاً چرا و چگونه استونهنج ساخته شد، همچنان پابرجاست. این تیم در پایان نتیجهگیری میکند که:
ما بار دیگر تفسیر پیشین خود را تکرار میکنیم: سنگ نیوال یک صخرهی یخچالی نیست، هیچ نشانهای از یخبندان در دشت سالزبری وجود ندارد و سنگهای آبی توسط انسان به استونهنج منتقل شدهاند، نه توسط یخ.
راز ۵ هزار ساله استون هنج فاش شد: چرا این بنای شگفت انگیز ساخته شد؟
بدون نظر