
در حالی که فصل اول سریال بازی مرکب (Squid Game) به دلیل داستان خلاقانه و خشونتآمیز خود تحسینهای زیادی دریافت کرد، فصل ۳ این سریال اما بسیار بحثبرانگیز شد و لحظات ناخوشایندی در آن مورد انتقاد قرار گرفت. این کیدراما برای اولین بار در یکی از بهترین دورانهای سرویسهای استریمینگ منتشر شد و پیچ و تاب دیستوپیایی آن در بازیهای کودکانه کرهای باعث شد تا این سریال به یکی از برنامههای تلویزیونی محبوب و با ضرورت دیدن در سراسر جهان تبدیل شود و به این ترتیب Squid Game به پربینندهترین سریال تاریخ نتفلیکس تبدیل شد.
رتبهبندی مرگ ۱۳ شخصیت اصلی فصل ۳ سریال «بازی مرکب» بر اساس میزان تراژیک بودن
فصل ۲ بازی مرکب شاید تأثیر فرهنگی مشابه فصل اول را نداشت، اما ارتباطات جدیدی به داستان جذاب سریال افزود، تماشاگران را همچنان درگیر نگه داشت و زمینهساز پایانی عظیم شد. متأسفانه، پایان فصل ۳ بازی مرکب انتظارات زیادی را برآورده نکرد و اپیزود “انسانها…هستند” به پایینترین امتیاز در تاریخ این سریال در IMDb دست یافت، که نارضایتی میان طرفداران را نشان میدهد.
با این حال، مشکلات تنها به پایان سریال محدود نشد، بلکه کل طرح و پیام فصل سوم برای برخی افراد ناخوشایند بود. پایانهای ناامیدکننده و لحظات عجیبی که شخصیتها خارج از کاراکتر خود ظاهر میشدند، در نهایت به نقدهای متفاوتی از فصل سوم Squid Game منجر شد. با این حال چند نقص در فصل سوم بازی مرکب وجود داشت که بیش از همه به چشم میخورد.

۱- فداکاری گی هون سمبلیک بود، اما در نهایت هیچ منفعتی نداشت
با وجود نجات دادن بچه جون هی، مرگ گی هون نتوانست تغییرات واقعی به همراه داشته باشد.
تصمیم گی هون برای بازگشت به بازیها در فصل ۲ پس از همهی رنجهایی که در فصل اول متحمل شده بود، جسورانه به نظر میرسید و تلاش او برای متوقف کردن بازیها، اقدامی شرافتمندانه قلمداد میشد. اما متأسفانه، او نتوانست در پایان چیزی را تغییر دهد. تلاش دوبارهاش برای حضور در دنیای بازیها، بار دیگر اخلاقیات او را به چالش کشید و با وجود برخی لحظات سوالبرانگیز، در نهایت فداکاری شجاعانهای انجام داد.
به جای کشتن بچه جون هی برای تضمین بقای خودش، گی هون تصمیم میگیرد با پریدن از سکوی بلند به زندگی خود پایان دهد و کودک به عنوان برنده فصل ۳ معرفی میشود. در تئوری، گی هون با امتناع از دست کشیدن از اخلاقیات خود، در رقابت با گرداننده بازیها پیروز شد و انتخاب نهایی او بهترین نمایش از شخصیت واقعیاش بود.
متأسفانه، این پایان تلخ خیلی به مذاق طرفداران سریال خوش نیامد، زیرا تلاشهای گی هون برای عدالت در نهایت بینتیجه بود. شاید او توانست نگرش این هو را نسبت به انسانیت تغییر دهد، اما به نظر نمیرسد که این تغییر تأثیر زیادی در طولانیمدت داشته باشد و این سرنوشت، پایان نامطلوبی را برای ماجراجویی دشوار شخصیت اصلی رقم زد.

۶- تبدیل شدن میونگ گی به یک شخصیت منفی به شدت به کاراکتر او صدمه زد
تبدیل شدن به یک شخصیت شرور بیرحم همه آنچه برای توسعه شخصیت میونگ گی در دو فصل دیده بودیم خراب کرد
معرفی میونگ گی در فصل ۲ یک مسیر هیجانانگیز برای شخصیت او فراهم کرد، اما فصل ۳ نتوانست پیشرفت قابل توجهی در این زمینه ارائه دهد. اقدامات اولیه او نشان میداد که شخصیتش از لحاظ اخلاقی خاکستری است، زیرا کلاهبرداریها و رها کردن جون هی نشاندهنده نقصهای او بود، با این حال او در مقابل ثانوس ایستاد و در نهایت این شخصیت منفور را کشت، که نشان داد در درون او خوبیهایی نیز وجود دارد.
به نظر میرسید که فصل ۳ قرار است روی یک مسیر رستگاری برای شخصیت او تمرکز کند، حتی پس از اینکه هیون جو را کشت، اما نمایش ناگهانی و بیمقدمه او به عنوان یک شخصیت شرور در پایان فصل سوم کاملاً غیرمنتظره و بیمنطق به نظر میرسید. با حذف تمامی بازیکنان به جز دخترش و و گی هون، میونگ گی شروع به حمله کرد و امیدوار بود که قبل از قربانی کردن فرزند خود برای بردن جایزه بزرگ، گی هون را بکشد.
اگرچه غم و وحشت ممکن است بر رفتار او تأثیر گذاشته باشد، اما باور کردن اینکه فصل سوم بازی مرکب به طور ناگهانی میونگ گی را در قالب یک شخصیت شرور اصلی معرفی کرده، دشوار بود. حذف پیچیدگیهای اخلاقی او نیز باعث شد که خیلی راحتتر از سانگ وو در پایان فصل ۱ علیه او موضع بگیریم، که این امر موجب تخریب پیشرفت شخصیت او و افزودن مشکلات به فصل سوم شد.

۵- نبود تنوع قوی از شخصیتها در نبرد نهایی Squid Game
غیر از گی هون و کودک, هیچ شخصیت دیگری برای دوست داشتن وجود نداشت
علاوه بر اینکه میونگ گی یک شخصیت شرور ضعیفتر نسبت به سانگ وو بود، بازی نهایی به طور کلی فاقد تنوع خوبی از شخصیتها بود. بازی نهایی فصل اول بسیار بیشتر از فصل سوم شخصیتر و احساسیتر بود، زیرا دو نفر از بهترین شخصیتهای Squid Game باید در یک مبارزه مرگبار مقابل هم قرار میگرفتند. قابل درک است که فصل ۳ نمیخواست این روند را تکرار کند و به جای آن ۹ نفر را برای بازی نهایی معرفی کرد.
متأسفانه، گی هون تنها فردی بود که تماشاگران میتوانستند واقعاً از او حمایت کنند، البته به جز شخصیت نوزاد. میونگ گی در فصل ۳ هیچ اقدام قهرمانانهای انجام نداد، سیر شخصیت می سو واقعاً به جای خاصی نرسید، در حالی که جونگ دائه و دیگر فینالیستها تنها برای نفرت انگیز بودن در داستان حضور داشتند، به این ترتیب چالش نهایی فاقد عمق احساسی لازم برای ارائه یک پایان واقعی و جذاب بود.

۴- انتقام گی هون از دائه هو کاملاً مخالف شخصیت او بود
کشتن دائه هو برخلاف تمام چیزی است که گی هون برای اثبات آن قد علم کرده بود
با توجه به اینکه تمام داستان گی هون در فصلهای ۲ و ۳ بر اثبات اشتباه بودن نظر گرداننده بازی درباره طبیعت واقعی انسانها متمرکز بود، رفتار او با دائه هو لکه ننگی واقعی برای فصل پایانی به نظر میرسید. پس از اینکه شورش او علیه گردانندگان بازیها شکست خورد، به نظر میرسید که گی هون تمام تقصیر را به گردن دائه هو انداخت، کسی که ترس او را فرا گرفت و مهمات مورد نیاز شورشیان را به دست آنها نرساند.
این مسئله اساساً باعث شد کسانی که در حال مبارزه با نگهبانان بودند، به راحتی هدف قرار گیرند، که منجر به کشته شدن جونگ بائه و چند بازیکن دیگر شد. در نتیجه، گی هون در طول بازی “پنهان و پیدا” مستقیماً به سراغ دائه هو رفت و تنها به این دلیل که او را بکشد، از جان سایر بازیکنان گذشت.
با اینکه قبل از کشتن دائه هو مقداری تردید در او دیده شده و بین این دو درگیری وجود داشت، به قتل رساندن دائه هو به شکل خفه کردن، کاملاً در تضاد با شخصیت گی هون بود. شاید این کار نشان میداد که فلسفه اخلاقی این هو بر گی هون تاثیر گذاشته و درماندگی او را برجسته میکرد، اما اقدامات گی هون هنوز هم اشتباه و غیرمعمول برای شخصیت او به نظر میرسید، که باعث شد بازگشت سریع او به مسیر درست اخلاقی، کیفیت کلی فصل ۳ را تحت تأثیر قرار دهد.

۳- بیشتر شخصیتهای شرور بازی مرکب با عواقب واقعی روبرو نشدند
ویآیپیها، این هو و بیشتر نگهبانان هیچگونه عدالت یا مجازاتی دریافت نکردند
با توجه به اینکه مفهوم داستان Squid Game چقدر شیطانی و پلید بود، این که تقریباً هیچکدام از شخصیتهای شرور با عواقبی روبرو نشدند، بسیار ناامیدکننده بود. درست است که کاپیتان پارک و افسر فرمانده کشته شدند، اما به نظر میرسید بقیه به راحتی از مجازات به خاطر جنایات خود فرار کردهاند.
با توجه به آنچه که سریال نشان داد، بیشتر نگهبانان قبل از فعال شدن مکانیسم نابودی جزیره، توانستند از محل انجام بازیها فرار کنند، به این معنی که تنها کسانی که در جریان شورش گی هون و تلاش نو یول برای نجات بازیکن شماره ۲۴۶ کشته شدند، با عواقب کارهای خود روبرو شدند. سرنوشت ویآیپیها هرگز مشخص نشد و کسانی که بازیها را از دور هدایت میکردند، حتی در معرض خطر نیز قرار نگرفتند و به نظر میرسید که برای جهان ناشناس باقی ماندند.
حتی گرداننده بازی نیز در پایان فصل ۳ اسکوئید گیم زنده ماند، و در حالی که نگرش او به جهان ممکن است تغییر کرده باشد، این تغییرات اقدامات او را توجیه نمیکند. انتخاب یک پایان تاریک برای روایتی اینچنین قابل درک است، اما اینکه مخاطبان تقریباً هیچ چیزی برای جشن گرفتن نداشته باشند، احساس ناامیدی ایجاد میکند که ممکن است عامدانه باشد، اما در نهایت پس از تقریباً چهار سال سرمایهگذاری، به نتیجهای که انتظارش میرفت، نمیرسد.

۲-سرنوشت بازیها که حل نشده باقی ماند، به این معنی بود که پایان قطعی برای داستان سریال نداشتیم
به نظر میرسد که Squid Game عمداً بازیها را برای اسپینآفهای آینده نگه داشته است
رها کردن سرنوشت بازیها به شکلی مبهم، باعث میشود که این فرانچایز همچنان جذاب بماند، اما این موضوع نیز بخشی از مشکل فصل سوم بازی مرکب است. برای اینکه پروژه موفق نتفلیکس پایان قطعی داشته باشد، لازم بود که این بازیها برای همیشه نابود شود، حتی اگر دشمنان همچنان به نوعی پیروز میشدند. اما در عوض، لحظات پایانی فصل سوم به اسپینآف آمریکایی آن اشاره کرد، که باعث شد مسائل حل نشده باقی بمانند.
گفته میشود که Squid Game قرار است یک اسپینآف آمریکایی با نویسندگی دیوید فینچر داشته باشد، اما هیچ تایید رسمی در این زمینه وجود ندارد.
با توجه به اینکه این رقابت پیچیده جنبه بینالمللی دارد، منطقی است که متوقف کردن آن به طور دائمی تقریبا غیرممکن به نظر برسد، اما با وضعیت موجود پس از فصل ۳، به نظر میرسد که حتی بازیهای مرگ در کره جنوبی نیز پس از بازسازی و معرفی یک گرداننده بازی جدید میتوانند از سر گرفته شوند. بنابراین، عدم تصمیمگیری قطعی در این زمینه در پایان فصل سوم به طور قابل درکی باعث شد که طرفداران احساس نارضایتی کنند.
حتی اگر این همیشه هدف اصلی پایانبندی بازی مرکب بوده باشد، حضور کوتاه کیت بلانشت در قالب طعمهای برای اسپینآف سریال دیده میشود، که این برخلاف پیام ضدسرمایهداری کل فرانچایز است. در نتیجه، پایان کلی فصل ۳ این احساس را ایجاد کرد که یک نتیجهگیری مناسب نداشت، و این موضوع باعث ایجاد واکنشهای مختلفی شد که در نهایت به آسیب رساندن به میراث سریال منجر میشود.

۱- ملاقات ناامیدکننده و نهچندان تاثیرگذار جون هو و این هو بلعث شد که کل داستان او بیهدف باشد
جون هو علیرغم اینکه سه فصل به دنبال پیدا کردن محل برگزاری بازیها بود، در نهایت هیچچیزی به دست نیاورد
برخی از نقصهای فصل ۳ ممکن بود قابل بخشش باشند، اگر Squid Game پایان داستان جون هو و این هو را اینطور خراب نمیکرد. پس از اینکه در فصل اول توانست محل برگزاری بازیها را پیدا کند، جون هو با گرداننده بازیها رو در رو شده و متوجه شد که برادرش پشت نقاب است، کسی که در نهایت به سمت برادرش شلیک کرده و او را به دریا انداخت، اگر چه بعدتر جانش را نیز نجات داد.
پس از بقا به طرزی معجزهآسا، جون هو در طول فصول ۲ و ۳ تمام تلاش خود را کرد تا جزیره را پیدا کرده و با برادرش مواجه شود که در نهایت در پایان فصل به هدف خود رسید. اما به جای یک گفتگوی درست که داستان آنها را به بهترین شکل به پایان برساند، جون هو از برادرش پرسید چرا این کارها را کرده است، که در نهایت پاسخی به آن هم داده شد.
در پایان، این هو جایزه آخرین بازیها و حضانت کودک را به برادر کوچکترش داد، اما این نتوانست کمبودی را که احساس بیهدف بودن داستان جون هو ایجاد کرد، جبران کند. این موضوع مشکلات پایان فصل سوم بازی مرکب را بیش از پیش آشکار کرد. این دو شخصیت مهم شایسته یک مواجهه عمیقتر و احساسیتر بودند، نه یک رویارویی بیاثر که بینندگان دیدند، که این امر پایان سریال را خراب کرده و احساسات متناقضی در بین طرفداران ایجاد کرد.
بدون نظر