
بسیاری از والدین با این مشکل روبهرو هستند که فرزندشان جواب «نه» را نمیپذیرد و همین موضوع، باعث خستگی و دلخوری آنها میشود.
اغلب والدین تصور میکنند که باید دلیل تصمیم خود را توضیح دهند تا فرزندشان متوجه شود. اما این تمایل به توضیح دادن خیلی وقتها از مرز روشنگری عبور میکند و به سمت جلب رضایت یا تأیید فرزند کشیده میشود. وقتی این اتفاق میافتد، والدین درگیر چرخهای میشوند که مدام توضیحهای بیش از حد به کودک ارائه میکنند.

واقعیت این است که وقتی توضیح کافی و منطقی داده شد، ادامه دادن فقط نتیجه را خنثی میکند. اگر این روند ادامه یابد، احتمالاً در نهایت والدین کوتاه میآیند تا بحث و جدل به پایان برسد. این کوتاه آمدن، عملاً به کودک یاد میدهد که قوانین والدین قابل تغییر است.
بهعنوان مثال، اگر والدین بگویند «نه، نمیتوانی این کار را انجام بدهی» و کودک اصرار کند و در نهایت والدین تسلیم شوند، کودک میآموزد که اصرار کردن نتیجه دارد. او در این شرایط یاد میگیرد که جواب «نه» الزاماً به معنای پایان ماجرا نیست. به همین دلیل، بسیاری از والدین ندانسته به فرزندان خود آموزش میدهند که حرف آنها را به چالش بکشند.
اکنون این سؤال مطرح میشود که چگونه میتوان بهعنوان والد، جلوی این مذاکرهها و توضیحهای بیپایان را گرفت و کودک را واداشت که جواب «نه» را بپذیرد؟ چند راهکار عملی وجود دارند که روانشناسان به والدین در چنین شرایطی توصیه میکنند.

۱. از بحث و دعوا با کودک پرهیز کنید
برخی کودکان وقتی جواب منفی میشنوند، خشمگین میشوند و این خشم را با درخواست توضیح از والدین نشان میدهند. آنها ممکن است بگویند «این انصاف نیست» و شروع به لجبازی کنند. در چنین شرایطی، خشم خود را به شکل رفتار منفی متوجه والدین میکنند. از این نقطه معمولاً اوضاع به یک دعوای پر سروصدا کشیده میشود. اگر والدین هم صدای خود را بالا ببرند، در نظر کودک در همان سطحی قرار میگیرند که او هست. وقتی این اتفاق بیفتد، اقتدار والدین زیر سؤال میرود.
شاید در ابتدا، فریاد زدن باعث شود کودک همان واکنشی را نشان دهد که والدین انتظار دارند. ممکن است بار دوم یا حتی چندین بار دیگر هم جواب بدهد. اما روزی میرسد که فریاد زدن دیگر مؤثر نیست و تنش آنقدر بالا میگیرد که کودک چیزی را میشکند. به همین دلیل، بحث و فریاد اغلب نتیجه نمیدهد، چون کودک راههای پرخاشگرانهتری برای پاسخ پیدا میکند.
اگر والدین به کودک نشان دهند که با اصرار میتوانند نظرشان را تغییر دهند، در حقیقت پیام آنها این خواهد بود که «نه» معنای واقعی ندارد. در این شرایط، «نه» برای کودک به معنی «ادامه بده»، «باز هم امتحان کن» یا «شاید اگر بیشتر اصرار کنی، قبول کنم» خواهد بود. اگر کودکی با لحن چالشبرانگیز بگوید «تو نمیتوانی من را مجبور کنی» و از پذیرش قانون خودداری کند، بهترین پاسخ این است که والدین آرام و محکم بگویند: «من قصد ندارم تو را مجبور کنم، اما اگر قوانین رعایت نشود، پیامد خواهد داشت». پس از آن، باید پیامدی مناسب و متناسب با شرایط در نظر گرفته شود.
۲. اقتدار خود را از سنین پایین برقرار کنید
اگر کودکان هنوز کوچک هستند، والدین باید از همان ابتدا اقتدار خود را تثبیت کنند. هرچه زودتر این اقتدار به شکل قاطعانه برقرار شود، کودک راحتتر میفهمد که «نه» معنای قطعی دارد. اقتدار والدین از طریق تعیین مرزها و ایجاد ساختار به وجود میآید. برای مثال، اجازه داده نمیشود که کودک دوساله کنار خیابان راه برود. یا به کودک سهساله اجازه داده نمیشود که بدون نظارت کنار استخر باشد.
این حد و مرزها، همان چارچوبی را تشکیل میدهند که والدین در تمام دوران کودکی فرزند به آن تکیه خواهند کرد. پس لازم است که از همان ابتدا این مرزها مشخص و با ثبات اجرا شوند. اگر کودکان سن بیشتری دارند، باز هم دیر نشده، اما بازگرداندن مفهوم اینکه «نه یعنی نه» به زمان و تلاش بیشتری نیاز خواهد داشت.

۳. شیوه مدیریت کودکان خردسال بیشفعال را بیاموزید
گاهی کودکان خردسال بیش از حد تحریک میشوند و در این شرایط نمیتوانند بهخوبی به دستورات پاسخ دهند. والدین باید این مسئله را در نظر داشته باشند. اگر کودک بیشفعال شود و کنترل رفتارش را از دست بدهد، میتوان او را برای پنج دقیقه به اتاقش برد تا آرام شود. این زمان استراحت باعث میشود که او دوباره به تعادل برسد. سپس والدین میتوانند به شکلی ساده و قاطع درباره مرزها با او صحبت کنند. به کودک گفته میشود که آیا آماده رعایت قوانین هست یا خیر و در صورت موافقت، اجازه داده میشود به فعالیت ادامه دهد. اما اگر همچنان مقاومت کرد، باید در اتاق بماند تا زمانی که آمادگی لازم را پیدا کند.
۴. وقتی کودک به اصرار ادامه میدهد، از موقعیت دور شوید
یکی از بهترین کارها در شرایطی که کودک دست از بحث برنمیدارد این است که والدین به شکل رسمی و قاطع بگویند: «دیگر نمیخواهم درباره این موضوع صحبت کنم». سپس باید بدون هیچ واکنش اضافه، از موقعیت دور شوند. اگر بعد از شنیدن «نه» کودک شروع به گفتن «اما… اما…» کرد، والدین نباید پاسخ دهند و تنها به راه خود ادامه دهند.
اگر کودک بتواند والدین را دوباره به بحث برگرداند، بارها و بارها همین کار را تکرار خواهد کرد. کودکان به میزانی منطقی از توضیح نیاز دارند، اما پس از آن، والدین دیگر موظف به توضیح بیشتر نیستند. ادامه دادن به بحث در این مرحله، هیچ فایدهای ندارد.

۵. قوانین را در زمان آرامش برای کودک توضیح دهید
بهترین زمان برای توضیح دادن قوانین و مفاهیم به کودک، وقتی است که اوضاع آرام و عادی است. بنابراین وقتی شرایط آرام است، بنشینید و به کودک بگویید: «وقتی به تو میگویم نه، دیگر نمیخواهم درباره آن موضوع صحبت کنیم. نه یعنی نه».
اگر شنیدن کلمه «نه» برای کودک سخت و آزاردهنده است، میتوانید او را راهنمایی کنید و بگویید: «اگر از شنیدن نه ناراحت میشوی و این باعث عصبانیتت میشود، به اتاقت برو و پنج دقیقه نقاشی بکش. کاری کن که آرام شوی».
این آموزش باید از سنین خیلی پایین آغاز شود. لازم است تأکید شود که اگر والدین در برابر قشقرق و لجبازی کودکان دو یا سه یا چهار ساله کوتاه بیایند، عملاً به آنها آموزش میدهند که اقتدار والدین قابل چالش است. به این ترتیب، کودک یاد میگیرد که هر زمان با قانون مخالفت کند، والدین تسلیم خواهند شد. و مطمئناً همان تاکتیکها را در آینده و هر بار که با مخالفت روبهرو شوند، به کار میبرند. همچنین باید در نظر داشت که اگر این الگو در دوران کودکی اصلاح نشود، کودک در بزرگسالی هم از همان شیوه استفاده خواهد کرد و مشکلات بیشتری به وجود میآورد.
۶. سختگیری بیش از اندازه نتیجه معکوس دارد
زیادهروی در سختگیری میتواند در بلندمدت اثرات منفی داشته باشد. والدین باید به تدریج و متناسب با سن فرزند، آزادی بیشتری به او بدهند، به شرطی که کودک نشان دهد شایستگی اعتماد را دارد. اما این آزادی باید در چارچوب قوانین والدین باشد تا اقتدار همچنان حفظ شود. بخشی از مسئولیت والدین این است که به کودک بیاموزند چگونه محدودیتها را بپذیرد. در عین حال، لازم است فرصت داده شود تا کودک به شکلی طبیعی مرزها را بیازماید.
آزمایش کردن مرزها بخشی از فرآیند رشد کودکان است. والدین اغلب میپرسند: «آیا این رفتارها روزی تمام میشود؟» و پاسخ این است: «نه، نباید تمام شود. اما آنچه که باید متوقف شود، هرگونه سوءاستفاده یا تهدیدی است که کودک در این مسیر به کار میبرد».
۷. سعی نکنید که دوست فرزندتان باشید
وظیفه والدین این است که فرزند خود را آموزش دهند، راهنمایی کنند و برایش حد و مرز تعیین کنند. نقش تعیین حدود، بخش مهمی از سبک فرزندپروری به شمار میآید. بسیاری از والدین میگویند که از تعیین محدودیت خوششان نمیآید. اغلب همان والدین نیز تمایل دارند که با فرزندشان رابطهای شبیه به دوستی برقرار کنند. این موضوع قابل درک است، اما یک برداشت اشتباه رایج محسوب میشود، بهویژه در سالهای ابتدایی زندگی کودک. در آن دوران، فرزند به دوستی نیاز ندارد، بلکه به والدینی نیاز دارد که قاطعانه بگویند: «نه، اجازه نداری بعد از ساعت ۱۰ بیرون بمانی، مگر اینکه بدانم که کجا هستی». یا بگویند: «زمان آن رسیده که وسایل الکترونیکی را خاموش کنی و مشقهایت را شروع کنی».
رابطه والد و فرزند در اصل رابطهای پیچیده و مادامالعمر است. اگر قرار باشد این رابطه به دوستی هم منجر شود، معمولاً در بزرگسالی رخ میدهد و این موضوع کاملاً طبیعی است. با این حال، حتی اگر رابطه دوستانه هدف اصلی نباشد، والدین باید در رفتار خود حالت صمیمیت و مهربانی داشته باشند. صحبت کردن با کودک باید به شکلی باشد که نشان دهد والدین از بودن با او لذت میبرند، حتی هنگام گفتن «نه». اخم و چهره سرد نباید جایگزین ارتباط شود، بلکه باید با گرمی و لحنی آرام صحبت کرد تا کودک مطمئن شود مورد توجه و محبت است. البته این کار همیشه ساده نیست، بهخصوص زمانی که والدین خسته یا از رفتار کودک ناراحت هستند.
با این حال، تلاش برای حفظ لحن مثبت اهمیت زیادی دارد، چون کودکان خیلی سریع احساسات منفی را دریافت میکنند و یا آنها را درونی میسازند، یا به شکلی تند و پرخاشگرانه در برابرشان واکنش نشان میدهند.
بدون نظر