
اد گین وابستگی غیرعادی و بیمارگونهای به مادرش داشت و پس از مرگ او، آرامآرام به ورطه جنون کشیده شد و زندگیاش رنگ و بوی جنایات سادیستی به خود گرفت. او در روستایی در ویسکانسین، در مزرعهای فرسوده رشد کرد و به اسیر روانی مادرش، آگوستا گین، تبدیل شد. هنگامی که این زن به شدت مذهبی از دنیا رفت، اد گین به «قصاب پلینفیلد» معروف شد؛ مردی که به نبش قبر و سرقت اجساد روی آورد و قربانیان خود را از میان مردگان انتخاب میکرد.
هنگامی که مشغول بیرون کشیدن جنازهها، تکهتکه کردن یا کندن پوست آنها نبود، دست به قتل میزد. باور عموم این است که او دستکم دو زن را کشته است. گین حتی پوست برخی از قربانیانش را به شکل لباس درمیآورد و آنها را به تن میکرد.

الهامبخش سینمای وحشت
اگرچه گین به اندازه افرادی مانند تد باندی یا جفری دامر مشهور نبود، اما شیوههای هولناک او الهامبخش کارگردانان بزرگی شد. فیلمسازانی مانند جاناتان دمی، آلفرد هیچکاک و توبی هوپر برخی از شاخصترین آثار ژانر وحشت را با الهام از زندگی او ساختند. از میان این آثار میتوان به روانی، سکوت برهها و کشتار با ارهبرقی در تگزاس اشاره کرد.
نتفلیکس قصد دارد که در تاریخ سوم اکتبر مستندی با عنوان هیولا: داستان اد گین پخش کند. این مجموعه توسط رایان مورفی و ایان برنان ساخته شده که پشت تولید آثاری مانند هیولا: داستان جفری دامر و هیولاها: داستان لایل و اریک منندز نیز بودهاند.
مورفی برای ایفای نقش اد گین، چارلی هونام را انتخاب کرده است. او گفته بود زمانی که عکسی پاپاراتزی از هونام را دید، در نگاهش چیزی هولناک وجود داشت که به طرز عجیبی یادآور شخصیت اد گین بود. تریلر این مجموعه هفته گذشته منتشر شده و صحنههای آغازین آن لرزه بر اندام میاندازد؛ جایی که مأموری وارد خانهای متروک و ترسناک در ویسکانسین میشود. در آن خانه دوطبقه، اعضای بدن انسان در نقاط مختلف دیده میشود. اندامها در شیشههای شفاف نگهداری شدهاند، ماسکهای ساختهشده از پوست انسان روی قفسهها قرار دارد و لباسی مشکی با یقه گیپور به نمایش گذاشته شده است.
در بخش دیگری از تصاویر، گین دیده میشود که جنازه زنی مسن را از قبر بیرون میآورد، آن را به خانهاش میبرد و روی میز چوبی میگذارد تا پیش از کندن پوست، آن را کالبدشکافی کند؛ زنی که همسنوسال مادرش بود.
در همین صحنه، او مستقیم به دوربین نگاه میکند و صدای مادرش در پسزمینه شنیده میشود که به او میگوید: «خیلی سریع کار میکنی» و گین پاسخ میدهد: «ببخشید مادر». سپس مادرش ادامه میدهد: «آرامتر پیش برو، با حوصله کار کن پسر خوبم».
در نمایی هولناک، گین لباسی تیره پوشیده و پوست سر زنی با موهای سیاه را روی سر خود میگذارد و صورت او را به چهرهاش میچسباند.

مطالعه و بازآفرینی نقش
هونام توضیح داده که برای ایفای نقش، کتابهای زیادی درباره گین خوانده، اما بیشترین کمک را نوار ضبطشدهای به او کرد که دو روز پس از دستگیری گین ثبت شده بود.
این مصاحبه حدوداً یک ساعت و ده دقیقه است. بخش زیادی از لحن، آهنگ گفتار و انتخاب واژههایش را توانستم از همین فایل بیرون بکشم.
مورفی نیز تأکید کرده که گین احتمالاً یکی از تأثیرگذارترین افراد قرن بیستم بوده، در حالیکه مردم چیز زیادی درباره او نمیدانند. او توضیح داده که گین بر تعدادی از مشهورترین قاتلان زنجیرهای قرن بیستم مانند تد باندی اثر گذاشته است.

روانی اصلی تاریخ
هارولد شچتر، تاریخدان جنایی و نویسنده بیش از ۵۰ کتاب که دوبار نامزد جایزه ادگار شده، به گین لقب «روانی اصلی» داده است.
در فیلم روانی به کارگردانی آلفرد هیچکاک در دهه ۱۹۶۰، شخصیت نورمن بیتس نیز شیفته مادرش بود و جسد او را مانند عروسک نگه میداشت.
گین با شخصیتهای خیالی دیگری هم مقایسه شده، از جمله بوفالو بیل در سکوت برهها و لدر فیس در کشتار با ارهبرقی در تگزاس.
کتاب شچتر با عنوان «منحرف: داستان واقعی و شوکهکننده اد گین، روانی اصلی» که اولین بار در سال ۱۹۸۹ منتشر شد، مرجع اصلی برای بررسی پرونده گین به شمار میرود.
شچتر در گفتوگویی دیگر توضیح داده که گین با دیگر قاتلان زنجیرهای مانند تد باندی، جفری دامر یا جان وین گیسی قابل مقایسه نبود. آنها قاتلان جنسی سادیستی بودند که از شکنجه و کشتن قربانیان بیدفاع لذت میبردند، در حالیکه گین چنین ذهنیتی نداشت و لذت او از مثله کردن اجساد به دست میآمد. پلیس اعلام کرده که او بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۷ دو زن را به قتل رساند.
او آنها را خیلی سریع میکشت و تنها علاقه داشت که اجسادشان را به خانه بیاورد تا کارهای موردنظرش را انجام دهد.
نویسنده در کتابش گین را نه یک قاتل زنجیرهای کلاسیک، بلکه بیشتر یک «غول» یا «نکروفیل» معرفی کرده؛ فردی که کشش جنسی به اجساد دارد.
غولها موجوداتیاند که اجساد را بیحرمت میکنند و قبرها را میشکافند. در واقع نمیتوان او را با هیچکس دیگری مقایسه کرد، زیرا در تاریخ جنایی آمریکا کسی شبیه به او وجود نداشته است.

تفاوت گین با قاتلان زنجیرهای کلاسیک
شچتر توضیح داد که قاتلانی مانند تد باندی، جان وین گیسی، قاتل تپهها و شکارچی شب، نمونههای کلاسیک قاتلان زنجیرهای و سادیستهای جنسی افراطی بودند که قربانیانشان را شکار میکردند و دست به اعمال شیطانی علیه آنها میزدند. اما گین در نقطه مقابل آنها «کاملاً منحصربهفرد» بود.
هیچکس کارهایی را که او انجام میداد، تکرار نکرد. او علاقهای به شکنجه کردن نداشت. قاتلان زنجیرهای اغلب در همان لحظهای که قربانیانشان را میکشند، به اوج لذت جنسی میرسند. اما گین چنین نبود.
شچتر که استاد بازنشسته کالج کویینز در دانشگاه شهری نیویورک بود و به مدت ۴۲ سال ادبیات آمریکا و نقد اسطوره تدریس کرده، توضیح داد:
به طور کلاسیک، نکروفیلها با اجساد رابطه جنسی برقرار میکنند.
با این حال، هنوز مشخص نیست که گین با اجسادی که از قبر بیرون میآورد رابطهای داشته یا نه. گین ادعا میکرد که اجساد بوی بسیار بدی داشتند و او نمیتوانست با آنها رابطهای داشته باشد.

رابطه وسواسگونه با مادر
شچتر در کتابش، به رابطه بیمارگونه و وسواسی گین با مادرش پرداخته است. گین در خانوادهای آشفته رشد کرد. پدرش الکلی بود و او را کتک میزد و سرانجام بر اثر سکته قلبی درگذشت. برادر بزرگترش، هنری، نیز به شکلی مرموز جان خود را از دست داد. برخی معتقد بودند که گین برادرش را کشته، اما شچتر باور ندارد که این فرضیه درست باشد.
پس از مرگ پدر و برادر، گین سالها تنها با مادرش زندگی کرد. او مادرش را زنی خداپرست توصیف میکرد؛ زنی متعصب مذهبی که پیوسته درباره فساد زنان مدرن و خطرات رابطه جنسی برای پسرش موعظه میکرد.
مادرش چنان نقش سلطهگری در زندگی او داشت که فکر میکنم گین با آوردن اجساد به خانه در تلاش بود دوباره او را بازآفرینی کند و همزمان با اعمالی که بر بدن زنان انجام میداد، نوعی انتقام از او میگرفت.
اگرچه هیچ نشانهای از رابطه جنسی میان مادر و پسر وجود نداشت، شچتر توضیح داد که در سطح روانی و عاطفی، رابطه آنها شکلی از «رابطه شبهمحارم» بود.
پس از مرگ مادر در سال ۱۹۴۵، گین به سرعت دچار جنون شد. او اتاق مادرش را دستنخورده باقی گذاشت. آگهیهای ترحیم را در شهر کوچک خود زیر نظر میگرفت، به قبرستان میرفت و اجساد ذکرشده را بیرون میکشید.
بعد از مرگ مادرش حتی تلاش کرد که قبر او را بکند، اما وقتی چیزی پیدا نکرد؛ به سراغ زنانی رفت که شباهتی به مادرش داشتند. بخش زیادی از اجسادی که مثله و پوستکنی میکرد، به وسایل خانه یا پوشاک تبدیل میشدند. پوست به روکشی برای صندلیها بدل میشد؛ صورتها به ماسک، جمجمه و استخوانها به ظروف آشپزخانه و نوک سینهها به کمربند.

قتلها و کشف خانه وحشت
شچتر، گین را فردی منزوی توصیف کرده است. او کارهایی مانند تعمیرات انجام میداد، اما بخش عمده درآمدش از نگهداری از کودکان به دست میآمد. ماجرا زمانی جدی شد که دو زن در شهر کوچک او ناپدید شدند و پلیس سراغ او رفت. یکی از آنها مری هوگان، زنی ۵۴ ساله بود که میخانهای را اداره میکرد و در دسامبر ۱۹۵۴ ناپدید شد. سه سال بعد، برنیس وردن ۵۸ ساله، از فروشگاه ابزارفروشی محل کارش در پلینفیلد، جایی که گین زندگی میکرد، ناپدید شد.
پسر برنیس که معاون کلانتر شهر بود، به گین مظنون شد. وقتی گین دستگیر شد، مأموران وارد مزرعه ویرانشده او شدند و با صحنهای از یک خانه وحشت مواجه شدند. جسد برنیس وردن از سقف آویزان بود. او سرش را از دست داده بود. سرش درون کیسهای پیدا شد و قلبش در یک کیسه پلاستیکی قرار داشت.
در ادامه جستوجو، بقایای بیش از ۱۵ جسد دیگر در خانه گین کشف شد.
وقتی که او دستگیر شد، تصور بر این بود که همه اعضای بدن موجود در خانه متعلق به زنانی است که او کشته بود، اما گین توضیح داد که آنها را از قبر بیرون آورده است. در ابتدا کسی حرفش را باور نکرد.
اما وقتی مأموران به قبرها سر زدند و دیدند تابوتها خالی هستند، دریافتند که او حقیقت را گفته است. گین اعتراف کرد که مری هوگان و برنیس وردن را کشته است. او در اعترافاتش از مادرش به عنوان «زنی قدیسگونه» یاد کرد.

پایان کار اد گین
در نهایت، گین به دلیل جنون، ادعای بیگناهی مطرح کرد و دادگاه او را به سبب ابتلا به اسکیزوفرنی برای محاکمه ناتوان دانست. او به بیمارستان ایالتی مرکزی در شهر واوپون در ویسکانسین منتقل شد. بعدها او را به مؤسسه بهداشت روانی مندوتا در مدیسون، ویسکانسین بردند و او در آنجا در سال ۱۹۸۴ و در سن ۷۷ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان ریه و عوارض بیماریهای تنفسی درگذشت.
بدون نظر