
نام «جوانمرد قصاب» با یاد شهید عبدالحسین کیانی گره خورده است؛ مردی اهل دزفول که با انصاف، دستگیری از نیازمندان و شجاعت در میدان جنگ در دل مردم جا گرفت. او در دوران جنگ ایران و عراق راهی جبهه شد و در عملیات فتحالمبین به شهادت رسید. امروز یاد و نامش نه تنها در میان مردم زادگاهش زنده است، بلکه در روایتهای شفاهی همچنان جریان دارد.
جوانمرد قصاب کیست؟
عبدالحسین کیانی، معروف به «مش عبدالحسین» که در میان مردم با لقب «جوانمرد قصاب» شناخته میشد در سال ۱۳۱۸ در دزفول به دنیا آمد.

او یک قصابی داشت و مغازهاش روبهروی ساختمان شهربانی سابق دزفول بود.
علاوه بر شغل روزانه، او در فضای مبارزات سیاسی پیش از انقلاب نیز فعال بود و چندین بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد. در گزارشی از دخترش آمده است که پدرش در دوران انقلاب و مبارزات سیاسی نقش حمایتی و تأمین مسکن و پشتیبانی از مبلغین مذهبی داشت.
ورود به جبهه و شهادت
با آغاز جنگ ایران و عراق، وضعیت شهر دزفول به دلیل فشارهای جنگ، بمباران، کمبود کالا و مشکلات اقتصادی سختتر شد.

با این همه، او تصمیم گرفت باوجود داشتن هشت فرزند و مسئولیتهای فراوان همانند بسیاری از مردم به جبهه برود.
در عملیات «فتحالمبین» که یکی از عملیاتهای مهم دوران دفاع مقدس است، او زخمی شد و پس از اصابت ۱۲ گلوله به شهادت رسید.

تاریخ شهادت او ۴ دیماه ۱۳۶۱ است و در گلزار شهدای دزفول به خاک سپرده شده است.
ویژگی اخلاقی و رفتار در کسب و کار
یکی از ویژگیهایی که باعث شد لقب «جوانمرد قصاب» به او داده شود، انصاف و کمک به مستمندان بود. بنا به روایتها، در شرایط دشوار اقتصادی آن زمان، او به افراد نیازمند گوشت میداد و بعضاً امانتی گوسفند در اختیار آنها قرار میداد و میگفت هر وقت توانستی پس بده.

همچنین نقل شده است که وقتی یکی از مشتریان نزد او آمد و گفت «کسی پول داده است تا به افراد نیازمند گوشت داده شود»، او پاسخ داده که اگر کسی چنین کاری کرده، من راضی نیستم کسی بداند؛ میخواست عمل خیرش بینام و نشان بماند.

دخترش گفته است که پس از شهادت او، برخی قصابهای دزفول نام خانوادگیشان را به «کیانی» تغییر دادند و سر در مغازههایشان نوشتند «قصابی کیانی» تا یاد او زنده بماند.
ایستگاه مترو و بقعه جوانمرد قصاب

در جنوب تهران، در منطقه شهرری، ایستگاه مترویی به نام جوانمرد قصاب وجود دارد که در خط ۱ متروی تهران واقع شده است و در بلوار شهید دستواره بین میدان مادر و میدان نماز قرار دارد. در کنار این ایستگاه، بقعهای به نام بقعه جوانمرد قصاب نیز وجود دارد که محل زیارت مردم است. گفته میشود این مکان آرامگاهِ شخصی به نام ابوالعباس قصاب آملی معروف به «ابوالعباس قصاب جوانمرد» است.
روایت مرتبط با حضرت علی؛ قصه کنیز و جوانمرد قصاب
روایت مشهور این است که روزی کَنیزی نزد قصابی رفت و طلب گوشت کرد، اما گوشتهایی که او پیشنهاد میداد را قبول نمیکرد. جوانمرد قصاب در نهایت عصبانی شد و گفت پولت را بگیر و برو. کنیز که از ملامت یا خشم صاحبش هراس داشت، با دلشکستگی گریه کرد. در این لحظه حضرت علی (ع) که در حال عبور بودند، صدای او را شنید و به میان آمد تا مشکل را حل کند.
حضرت علی از جوانمرد خواست که به کنیز گوشت بدهد، اما او که حضرت علی را نمیشناخت، نپذیرفت و به علامت امتناع دست خود را تکان داد. پس از اینکه حضرت علی رفتند، شخصی گفت: «تو شاه مردان را نشناختی؟» جوانمرد خیلی پشیمان شد و برای جبران کارش دست و چشم خود را برید و خواست آنها را نزد علی (ع) ببرد تا عذرش پذیرفته شود. پس حضرت علی (ع) فاتحهای خواندند و دمیدند و دست و چشم او به جای خود برگشتند.
بدون نظر