یک مطالعه جدید نشان میدهد که محل زندگی و افرادی که با آنها در ارتباط هستید، تأثیر بیشتری بر زندگی شما دارند تا ژنهایی که به ارث بردهاید. تیموتی وارنینگ، دانشیار اقتصاد و پایداری در دانشگاه مین، میگوید شیوهای که انسانها یاد میگیرند، ایدهها را به اشتراک میگذارند و نوآوریها را در جوامع خود توسعه میدهند، اکنون نقش زیادی در شکلگیری آینده فردی ما دارد. او میگوید:
به خودتان نگاه کنید؛ چه چیزی در نتیجه زندگی شخصی شما مهمتر بوده: ژنهایی که با آنها به دنیا آمدهاید یا کشوری که در آن زندگی میکنید؟
امروزه رفاه و کیفیت زندگی شما دیگر چندان به ژنها و بیولوژی شخصیتان بستگی ندارد و بیش از پیش تحت تأثیر سیستمهای فرهنگی اطراف مانند جامعه، کشور و فناوریهایی که در دسترس هست قرار گرفته است.
وارنینگ این پدیده را «گذار بزرگ تکاملی» مینامد که از ۲.۵ میلیون سال پیش، یعنی از زمانی که انسانها از نخستیها جدا شدند، در حال وقوع است. اما به گفته او، این روند در جوامع مدرن سرعت به مراتب بیشتری دارد:
میتوانیم آثار این تحول را همه جا ببینیم؛ از عینک و واکسن گرفته تا سیستمهای کنترل و ایمنی غذا؛ همه اینها نمونههایی از سیستمهای فرهنگی در سطح گروهی هستند که نقش انتخاب طبیعی بر ژنهای انسان را کمرنگ میکنند.
او و زاکاری وود، همکارش، مفهوم جدیدی به نام «گذار تکاملی در وراثت و فردیت» را ارائه دادهاند تا راهی علمی و قابل آزمایش برای بررسی تأثیر روزافزون فرهنگ در تبدیل جوامع به «ابر موجودات اجتماعی» را فراهم کنند.

چارلز داروین: از «نظریه تکامل» تا احیای نظریه کمتر شناختهشده «انتخاب جنسی»
تکامل، روندی تدریجی است که موجودات زنده طی آن با گذشت زمان و از طریق صفات ژنتیکی منتقلشده از والدین به فرزندان، خود را تطبیق و تغییر میدهند. پیشرفتهای ژنتیکی معمولاً هزاران تا دهها هزار سال طول میکشد تا در یک جمعیت گسترده شوند؛ مثل تحمل لاکتوز که البته سرعت آن به فشار انتخاب طبیعی و اندازه جمعیت بستگی دارد. اما نظریه جدید نشان میدهد که جامعه مدرن میتواند این فرآیند را تسریع کند، حتی صدها یا هزاران برابر سریعتر؛ بهطوری که تغییرات گستردهای در یک گروه کامل از افرادی که در معرض سنتها و دانشهای فرهنگی خاص قرار دارند، ایجاد شود.
به گفته پژوهشگران، این روند میتواند آمادگی بهتری در جوامع بوجود آورد تا با چالشهای گستردهای مانند بیماریهای واگیردار یا فجایع محیطی مقابله کنند. گرچه جوامع از قرنها پیش فناوریها و مهارتهای خود را به اشتراک گذاشتند، مثل گروههای بومی که ابزار یا روشهای کشاورزی خود را با یکدیگر رد و بدل کردند، اما ایده جدید بر میزان و سرعت تأثیر فرهنگ در عصر حاضر تأکید دارد.
امروزه جوامع از سیستمهای پیشرفتهای مثل شبکههای بهداشت جهانی و ارتباطات دیجیتال استفاده میکنند که امکان پیشرفتی فراتر از آنچه انسانهای گذشته (مانند ابزارهای ابتدایی مثل آتش یا نیزه) میتوانستند داشته باشند را بوجود میآورد. وارنینگ میگوید سرعت و تأثیر پیشرفتهای فرهنگی امروز، تحولآفرین است و میتواند میلیونها سال ادامه داشته باشد؛ بهگونهای که در اشیاء روزمرهای که مردم به آنها عادت کردهاند، بهطور خاموش حضور دارد.

به عنوان مثال، پژوهشگران اشاره کردند که پیشرفتهایی مثل پزشکی مدرن، ساخت بیمارستان و رعایت بهداشت گسترده، تأثیر به مراتب بیشتری بر افزایش طول عمر انسانها داشتهاند تا هر تغییر ژنتیکی اخیر، مانند تحمل لاکتوز یا تغییر رنگ پوست برای محافظت در برابر اشعه فرابنفش. وارنینگ میگوید بخش مهمی از این پیشرفتها را نمیتوان به تنهایی به دست آورد:
هیچ فردی به تنهایی نمیتواند یک کامپیوتر بسازد یا با دانش علمی مدرن در حوزه سلامت، پزشک شود. این کارها نیاز به گروههای بزرگی از متخصصان دارد که با دقت و هماهنگی، زندگی ما را بهبود میبخشند.
با این حال، وارنینگ و وود در مجله BioScience مینویسند که با توجه به این نیاز برای انجام کار گروهی، جوامع ممکن است به زودی از تأکید بیش از حد بر فردیت، مثل جشن گرفتن برندگان جوایزی مانند نوبل، دور شوند. وارنینگ به طور خلاصه میگوید:
ما هماکنون در میانه این گذار هستیم و سرعت آن روزبهروز بیشتر میشود.
تکامل فرهنگی، تکامل ژنتیکی را به راحتی کنار میزند؛ اصلاً قابل مقایسه نیست.
این نتیجهگیری بر اساس بررسی مطالعات و نظریههای گذشته، استفاده از فرمولهای ریاضی برای مقایسه سرعت تغییرات فرهنگی و ژنتیکی، و بررسی نقاط عطف تاریخی مانند ظهور کشاورزی و قوانین مکتوب به دست آمده است. طبق نظریه «گذار تکاملی در وراثت و فردیت»، گروههایی که توانایی همکاری به شکل تیمی را دارند، میتوانند از «خشنترین بخشهای» تکامل ژنتیکی، مانند نظریه معروف «بقای اصلح»، اجتناب کنند.

چرا با وجود مقبولیت نظریه تکامل، میمونها هنوز منقرض نشدهاند؟
نظریه انتخاب طبیعی معمولاً به سازگاری موجودات با محیطهای متغیر یا از بین رفتن آنها اشاره دارد و برای انسانهای اولیهای که بر سر منابع با هم رقابت داشتند، صدق میکند که منجر به از بین رفتن افراد ضعیفتر میشد. با این حال، تکامل فرهنگی میتواند جلوی فجایع طبیعی یا بیماریهایی را بگیرد که در طول تاریخ جمعیتهای زیادی را نابود کردهاند؛ مانند مرگ سیاه که میلیونها نفر را کشت و مشخص کرد چه کسانی توانستند زنده بمانند و ژنهای خود را منتقل کنند.
برای مثال، واکسن و اقدامات بهداشتی عمومی باعث شدند تا انسانها در برابر همهگیریهایی مانند کووید-۱۹ بسیار سریعتر از آنچه مقاومت ژنتیکی میتوانست ایجاد کند، سازگار شوند و میلیونها زندگی در عرض چند سال نجات پیدا کرد. وارنینگ اشاره میکند که برخی نوآوریهای فرهنگی همیشه به نفع مسیر تکاملی ما نیستند. او به عنوان مثال، اتکا بیش از حد به گوشیهای هوشمند را مثال میزند که بسیاری از افراد به نظر میرسد از اجتماع فاصله گرفته و تنها از طریق دستگاههای دیجیتال با دیگران ارتباط برقرار میکنند.

اتکا زیاد به گوشیهای هوشمند میتواند منجر به تضعیف تکامل فرهنگی شود، زیرا یادگیری حضوری و مستقیم، که نقش کلیدی در رشد فرهنگی دارد، کاهش مییابد. وارنینگ میگوید:
تکامل هیچ ویژگی خاصی ندارد؛ کامل نیست، همیشه سازگار نبوده و لزوماً نتایج فوقالعاده ایجاد نمیکند.
آیا ما بیش از حد به گوشیهایمان وابسته شدهایم؟ بله، اینطور است. اما اگر بدانیم تغییرات فرهنگی و فناوری چگونه رخ میدهند و ما را به کجا میبرند، میتوانیم آماده باشیم و بهتر عمل کنیم.
نیاکان ما آدمخوار بودهاند؟ کشف بقایای کودکی که ۸۵۰ هزار سال پیش خورده شده است!





بدون نظر