فیلم آخرین سامورایی (The Last Samurai)، تصویری رمانتیک از نبرد سنت و مدرنیته در ژاپن ارائه میدهد، اما واقعیت تاریخی ماجرای ساموراییها تفاوت زیادی با آن دارد. در این مطلب، داستان واقعی پشت شورش ساتسوما و نبرد شیرویاما را روایت میکنیم؛ جایی که آخرین نسل ساموراییها نه در اعتراض به کنار گذاشته شدن شمشیر، بلکه بهدلیل دگرگونیهای عمیق سیاسی و اجتماعی دوران میجی، دست به قیام زدند. این گزارش نگاهی دقیق به چگونگی شکلگیری شورش، نقش سایگو تاکاموری و واقعیت استفاده ساموراییها از سلاحهای گرم دارد؛ واقعیتی که با تصویر شاعرانه فیلم متفاوت است.

بهترین فیلم های سامورایی قرن بیست و یکم؛ از The Last Ronin تا ۱۳ Assassins
به گزارش فرادید، در فیلم آخرین سامورایی، گروهی از جنگجویان ژاپنی سده نوزدهم علیه حکومت قیام میکنند، زیرا دولت کاتانا را کنار گذاشته و تفنگ را برگزیده بود. در پایان، آخرین ساموراییها طی نبرد شیرویاما کشته میشوند؛ جایی که در تلاش نهایی برای حفظ فرهنگ سنتی ژاپن، تیغ در برابر گلوله قرار گرفت یا حداقل فیلم اینگونه میگوید.
اما در واقعیت، ساموراییها نهتنها برای هدفی بسیار کمارجتر میجنگیدند، بلکه بهشدت به سلاحهای گرم وابسته بودند؛ سلاحهایی که طبقه آنان ۳۰۰ سال پیش بر آن مسلط شده بود.
فتیله، چفت و ۳۰۰ هزار لوله دودکننده
برای درک نبرد شیرویاما (۲۴ سپتامبر ۱۸۷۷)، باید به سده شانزدهم بازگردیم. سال ۱۵۴۳، یک کشتی چینی که دریانوردان پرتغالی را حمل میکرد، با یک طوفان از مسیر خود منحرف شد و ناخواسته در جزیره ژاپنی تانِگاشیما پهلو گرفت. این نخستین برخورد ثبتشده ژاپن و اروپا بود. ارباب فئودال جزیره، دو تفنگ شمخال از پرتغالیها خرید و آنها را به صنعتگران خود سپرد. طی سالهای بعد، آنان توانستند آن را مهندسی معکوس کرده و بیش از ۳۰۰ هزار تفنگ آتشزن (فتیلهای) ژاپنی تولید کنند؛ سپس آنها را «تانِگاشیما» یا «هیناواجو» نامیدند و خیلی زود وارد میدانهای نبرد شدند.

ژاپنیها نخستین بار در نبرد اوئداهارا (۱۵۴۸) از تفنگ استفاده کردند؛ زمانی که قبیلهی موراکامی ۵۰ شمخال را در برابر جنگجو افسانهای، تاکِدا شینگِن بهکار گرفت. آن زمان، سلاحهای گرم به دلیل سهولت آموزش، بیشتر در اختیار پیادهنظام بود. با این حال، تفنگهای فتیلهای بلافاصله جنگافزار ژاپنی را دگرگون نکردند. برد کوتاه، آسیبپذیری در برابر باران و زمان طولانی برای بارگذاری، آنها را کماثرتر از یک کماندار کارکشته میکرد. اما کمکم و با بهبود فناوری و فنون نو، این سلاحها بخشی ثابت از جنگهای ژاپنی شدند و ساموراییها مهارت تیراندازی را هم به زرادخانه خود افزودند. آنان این مهارت را تا اواخر سده نوزدهم و آخرین مقاومت ساموراییها حفظ کردند.
«آخرین سامورایی» واقعی چه کسی بود؟
فیلم آخرین سامورایی هیچ اشارهای به نبرد شیرویاما نمیکند و کِن واتانابه در نقش «موریتسوگو کاتسوموتو» ظاهر میشود؛ رهبر آخرین مقاومت ساموراییها. اما این شخصیت و کل داستان فیلم، روایت کموبیش پوشیدهای از شورش واقعی ساتسوما است که در شیرویاما پایان یافت و رهبری آن را سایگو تاکاموری بر عهده داشت. سایگو زمانی از چهرههای مهم اتحاد ساتسوما–چوشو بود که به سرنگونی شوگون و احیای قدرت امپراتوریِ میجی انجامید. او مانند کاتسوموتو، حامی امپراتور بود اما سرانجام از دولت کنار کشید. این کنارهگیری هیچ ارتباطی با نفرت از نوسازی یا سلاح گرم نداشت.
در فیلم، کاتسوموتو در روستایی دوردست و منزوی زندگی میکند و خود را وقف هنرهای سنتی ژاپنی کرده است. اما سایگو تاکاموریِ واقعی سربازی عملگرا بود. او قدرتهای اروپایی را بابت توانایی نظامیشان میستود، یونیفورم نظامی غربی میپوشید و شخصاً با فروشندگان سلاح بریتانیایی دیدار میکرد تا قلمروی ساتسوما (کاگوشیمای امروزی) را به انواع سلاح گرم مجهز کند.

سایگو همچنین مدارسی خصوصی در سراسر ساتسوما افتتاح کرد که در اصل آکادمیهای نظامیِ آمیخته با نوعی آیین فرقهگونه بودند. این مدارس از دانشجویان، سوگندهای خونین میخواستند و همهچیز از تاریخ نظامی تا توپخانه و مهندسیِ سبک غربی را آموزش میدادند. این به آن معنا نیست که سایگو، کاتانای خود را کنار گذاشته بود. او به خوبی میدانست شمشیر نمیتواند گلوله را منحرف کند، اما خود را سامورایی میدانست؛ وارث سنتی چند صد ساله. بسیاری از همنسلان او هم اینگونه میاندیشیدند. این یکی از دلایل شورش ساتسوما و نبرد شیرویاما بود.
سایگو تاکاموری و ساموراییهای سده نوزدهم شخصیتهای پیچیدهای بودند
سایگو تاکاموری از سمت دولتیاش کناره گرفت، زیرا امپراتور نمیخواست به کره حمله کند؛ جایی که هیئت ژاپنی تازهاعزامشده، بیاعتنایی دیده بود. سایگو برای اعاده «آبروی» ژاپن خواهان جنگ بود، فرصتی که برای آزمودن فنون و سلاحهای غربی هم مناسب مینمود. او با عطش فروکشنکرده خونریزی به استان زادگاهش بازگشت؛ جایی که بسیاری از ساموراییهای حامی امپراتور تازه، احساس کنار گذاشتهشدن میکردند.
با وجود اینکه شینتو و بودیسم بیش از هزار سال در ژاپن در هم آمیخته بودند، دولت جدید آنها را جدا ساخت؛ سپس امپراتور را حامی شینتو اعلام کرد (به علاوه نقش بودیسم را تقلیل بخشید) و به زمینهای معابد مالیات بست. سامورایی که قرنها پیرو بودیسم ذن بودند، ناگهان احساس کردند آیینشان به حاشیه رانده میشود. اما چیزی بیش از این آنان را رنجاند: برابری با دهقانان. امپراتور میجی نظام فئودالی را لغو کرد؛ مردم عادی دیگر مجبور نبودند هنگام مواجهه با سامورایی بر زمین بیفتند. دهقانان و بازرگانان اجازه یافتند اسبسواری کنند، نام خانوادگی داشته باشند و بدتر از همه از دید ساموراییها، در ارتش امپراتوری خدمت کنند.

این خشم تنها ناشی از برتریطلبی نبود. ساموراییهای ردهپایین پس از لغو ناگهانی نظام فئودالی که ارزاق و درآمدشان را فراهم میکرد، عملاً بیچیز شدند. در سالهای اولیه اصلاحات مِیجی، دولت نتوانست جایگزین مناسبی برای آنان فراهم کند. دولت با پرداخت یارانه و اوراق قرضه، اربابان بزرگ فئودال را حمایت کرد، اما بیشترِ افراد کمرتبه نادیده گرفته شدند؛ موضوعی که مردم در هر طبقهای میتوانند آن را منبع قابلدرک خشم بدانند. این فضای پرآشوب آمیخته با سردرگمی، اضطراب و احساس فراموششدن پس از جنگیدن برای آیندهای باشکوه که هرگز محقق نشد، بذرهای شورش ساتسوما را پاشید.
سامورایی «تمامفلزی»
درحالیکه دولت میجی از نقش سایگو در شکست وفاداران به شوگون سپاسگزار بود، اما از مدارس نظامی او بیم داشت. سال ۱۸۷۷، برای جلوگیری از بروز شورش، توکیو تصمیم گرفت همه تفنگها و باروت این مدارس را ضبط کند. طنز ماجرا این است که همین اقدام، جرقه شورش را زد. وقتی یک کشتی برای جمعآوری سلاحهای ساتسوما رسید، مقامات محلی که بیشترشان دانشآموخته مدارس سایگو بودند، به کشتی حمله کردند و با کمک بیش از هزار سامورایی، کنترل زرادخانه قلمرو را بهدست گرفتند. سایگو هنگام وقوع این رخداد، غایب بود و وقتی بازگشت، خود را میان شورشی فاقد رهبر دید، نقشی که تصمیم گرفت آن را بپذیرد.

سایگو ۱۵٬۰۰۰ نیرو گرد آورد و بهسوی توکیو حرکت کرد تا به امپراتور بگوید مشاورانش خیر او را نمیخواهند. برای اطمینان از پیشروی بدون مانع، شورشیان ساتسوما با خود تفنگهای اِسنایدِر-اِنفیلد، کارابین، هفتتیر، حدود ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ گلوله، خمپارهانداز قابلحمل، توپهای صحرایی و دهها خمپاره حمل میکردند. وقتی به قلعه «کوماموتو» رسیدند، تحت کنترل نیروهای وفادار به امپراتور، آخرین ساموراییها برای جنگی تمامعیار با تفنگ آماده بودند.
شورش ساتسوما با صدای گلوله آغاز شد و پایان یافت
در محاصره قلعه کوماموتو، سایگو توپها را پیرامون دژ مستقر و بیرحمانه آن را گلولهباران کرد. نیروهای مدافع که آمادگی کافی نداشتند، ناچار شدند برخی گلولههای عملنکرده شورشیان را از زمین بیرون آورده و برای شلیک دوباره استفاده کنند. درحالیکه گاه شمشیر در زد و خوردها دیده میشد، اما محاصره اساساً مبتنی بر قدرت آتش بود. اوضاع برای سایگو خوب پیش میرفت، اما با رسیدن ارتش امپراتوری ورق برگشت. پس از ماهها جنگ، حملات غافلگیرانه و محاصره، سایگو مجبور به عقبنشینی شد. در پایان، تنها ۵۰۰ جنگجو برایش باقی مانده بود و بهطرزی معجزهآسا توانست کوه شیرویاما را تصرف کند، جایی که قصد داشت آخرین مقاومت خود را سامان دهد.

در این مرحله، سایگو بیشتر سلاحهای گرم خود را از دست داده بود. در روزهای پایانی شورش ساتسوما، ظاهراً نیروهایش مجسمههای برنزی را ذوب کرده و گلوله میساختند. او میدانست شیرویاما آرامگاهش خواهد شد؛ پس به اصول بازگشت: لباس نظامیاش را سوزاند، با افسرانش ساکی نوشید، رقص آیینی شمشیر انجام داد و شعر مرگ نوشت. با اینکه ارتش امپراتوری ۶۰ برابر شورشیان بود، اما ریسک نکرد و با آتش سنگین توپخانه تعداد آنها را کاهش داد. وقتی تنها ۴۰ نفر از شورشیان باقی ماندند، حمله مستقیم انجام شد؛ جایی که مردان سایگو با کاتانا جنگیدند و این بخش شاید اندکی شبیه پایان فیلم آخرین سامورایی باشد. سایگو که به شدت گلوله خورده بود، گوشه آرامی از میدان نبرد یافت و هاراگیری (خودکشی آیینی) کرد.
به این ترتیب، آخرین ایستادگی ساموراییها در دامنههای شیرویاما پایان یافت.





بدون نظر