هفته گذشته، مراسم رونمایی و جشن امضای مجموعه شعر مژده لواسانی، مجری سرشناس صداوسیما، با حضور جمعی از هنرمندان برگزار شد؛ همزمان برای برخیها این سوال بوجود آمد که این خانم مجری صداوسیما چطور یک شبه شاعر شده است؟
در راستای همین سوال، محمد کلهر، فعال حوره فرهنگ و هنر بخشی از اشعار مژده لواسانی را منتشر و به کنایه میپرسد: از کتاب شعر خانم لواسانی. نظرتون؟
۴ سال زحمت کشیدم، رمانی ۴۵۴ صفحه ای که کوچه بازاری نیست را نوشتم، دوسال از این انتشارات به آن انتشارات رفتم. حتی با بی احترامی مواجه شدم. تا اینکه یک مرد فرهیخته و کاربلد پیدا شد، کتاب را برخلاف ناشران پیشین خواند و چاپ کرد. کتابی که سرو ته دارد، کوچه بازاری عشقی نیست. موضوع جنگ و عشق و سیاست و اقتصاد را در بستر اجتماعی جهان و ایران روایت می کند، اما دریغ از فروش! چرا؟ چون آدم معروفی نیستم، مراوده ای با هنرمندان ندارم،،خود را به هر وسیله ای به این و آن نچسبانده ام و و چه بسا … من چه قدر ساده ام، نه!؟ همیشه این دایره ی خودی و ناخودی بوده و چه استعدادهایی را کور کرده و به انزوا کشانده و چه بی هنرانی را به امضا دادن و اعتبار داشتن و تشویق آدم هایی کشانده که خیلی از آنان خود همین گونه بال و پر گرفته و خود را بالا کشیدند.
باید شعری که هیچگاه از شاعرش جدا نیست را به دقت و با مهر و صبوری و البته در بستر فرهنگ عفیفانه اجتماعی نقد کرد تا مبادا تشویق های … باعث رواج چنین اشعار … شود….بنظر خیلی شعرهای این خانم عجیب هستند و متاسفانه نقد علمی و اجتماعی و فرهنگی وزینی هم در این رابطه نمی بینیم و خوف ان است که مسیر عجیب تری را در متن ادبیات معاصر ایجاد کنند و….
۴ سال زحمت کشیدم، رمانی ۴۵۴ صفحه ای که کوچه بازاری نیست را نوشتم، دوسال از این انتشارات به آن انتشارات رفتم. حتی با بی احترامی مواجه شدم. تا اینکه یک مرد فرهیخته و کاربلد پیدا شد، کتاب را برخلاف ناشران پیشین خواند و چاپ کرد. کتابی که سرو ته دارد، کوچه بازاری عشقی نیست. موضوع جنگ و عشق و سیاست و اقتصاد را در بستر اجتماعی جهان و ایران روایت می کند، اما دریغ از فروش! چرا؟ چون آدم معروفی نیستم، مراوده ای با هنرمندان ندارم،،خود را به هر وسیله ای به این و آن نچسبانده ام و و چه بسا … من چه قدر ساده ام، نه!؟ همیشه این دایره ی خودی و ناخودی بوده و چه استعدادهایی را کور کرده و به انزوا کشانده و چه بی هنرانی را به امضا دادن و اعتبار داشتن و تشویق آدم هایی کشانده که خیلی از آنان خود همین گونه بال و پر گرفته و خود را بالا کشیدند.
باید شعری که هیچگاه از شاعرش جدا نیست را به دقت و با مهر و صبوری و البته در بستر فرهنگ عفیفانه اجتماعی نقد کرد تا مبادا تشویق های … باعث رواج چنین اشعار … شود….بنظر خیلی شعرهای این خانم عجیب هستند و متاسفانه نقد علمی و اجتماعی و فرهنگی وزینی هم در این رابطه نمی بینیم و خوف ان است که مسیر عجیب تری را در متن ادبیات معاصر ایجاد کنند و….
من خودم شاعرم ولی تاحالاکتابی چاپ نکردم.شعرام خیلی قشنگترازین شبه شعراست
آن که به صد شیوه دل ما خون کرد
عاقبت دل باخت به عشق ما و تلون کرد
خالی از لطف نبود این آزار دل ما
آزار دل ما برایش نون کرد
وای عزیزم🥺 لطفا باز پیگیر شو