برای کسانی که عاشق سفر در ایران و سایر نقاط جهان هستند، محدودیت بی معناست. حتی اگر از نوع پول یا وسیله نقلیه باشد. عاشقان گیتی، رهگذرانی هستند مشتاق که عزم خود را برای دیدن ناشناخته ها جزم کرده و هدفشان، اقامت در هتل های لوکس ۵ ستاره و گردش با کشتی های کروز آنچنانی و گالری گردی های رمانتیک شهری در کنار کافی شاپ گردی و پاساژ نوردی نیست.
برای عاشقان سفر، پول زیاد و ابزار حمل و نقل لوکس، خیلی اهمیتی ندارد. می خواهد دوچرخه باشد یا موتور سیکلت و حتی پای پیاده. دنیای رایگان سوار ها، کوله پشتی گردها و حتی کسانی که از ظرفیت های میلیون ها مهمان نواز رایگان در سراسر جهان استفاده می کنند، واقعیت های گردشگری خودمانی را تشکیل می دهند که درس های زیادی برای گردشگران جوان دارد.
گردشگری ارزان قیمت (Budget travel) و سفر به مقصدهای گردشگری هیجانی و کم تر شناخته شده جهان، بخشی از فرهنگ گردشگری و تفریح عاشقان سفر را تشکیل می دهد که به نظر می رسد، نسل جوان گردشگران ایران که به فناوری اطلاعات و گردشگری مجازی هم مسلط هستند، در این حوزه اقدامات زیادی را انجام داده اند.
حسین عبداللهی، یکی از جهانگردان جوان ایرانی به شمار می رود که بارها رایگان سواری کرده و عاشق کشف مقصدهای گردشگری جذاب و ناشناخته در اقصی نقاط جهان است. وی ظرف یک دهه اخیر به هشتاد کشور دنیا در شش قاره سفر کرده و سفرهایش عموما ارزان، کم هزینه، دراز مدت، با کوله پشتی و دوچرخه و حتی پیاده از شهری به شهر دیگر بوده است.
سفرهایی به دل طبیعت ناب، سفر به تاریخ و شناخت دروازه های تمدن باستان و سفر به آن سوی فرهنگ و سنت های رنگارنگ ملل، بخشی از علایق و سبک زندگی سفر و تفریح این جوان با تجربه در حوزه توریسم را تشکیل می دهد.
وی با راه اندازی پرتالی، به معرفی سفرهای خود اقدام کرده است و به جاهایی عموما سفر می کند، که در اولویت های گردشگری ایرانیان نیست و مسلما، روایت هایش، بوی هیجان و جذابیت می دهد.
گزارش امروز سرویس گردشگری روزیاتو، شما را با یکی از سفرهای هیجانی این گردشگر خلاق و با پشتکار جوان ایرانی در سرزمین ماداگاسکار آشنا می کند. جایی که برای خیلی از ما ها، نامی ناشناخته و اقلیمی پر رمز و راز است.
با ما همراه باشید.
چرا سفر ارزان و چرا مقصدهای هیجانی؟
همانطور که گفتیم، آقای عبداللهی، عاشق مفت گردی و ارزان سفر کردن است و سختی های سفر را بر جان می خرد تا لذتی از سفرهایش ببرد که خیلی ها در هتل های لوکس UALL و گردشگری های شهری با لیموزین و کروزگردی های رویایی، تجربه نمی کنند.
ارزان سفر کردن، هنر افراد خلاق و با پشتکار است که گر چه سختی های بسیار دارد، اما فرصت های دو چندان را برای گردشگران فراهم می کند. ارزان سفر کردن، مقصد های گردشگری متفاوتی با بقیه ندارد. اما به جای اقامت در هتل های لوکس و چند ستاره، در هاستل یا خانه های اجاره ای مردم و یا مکانهایی که در بستر گردشگری مجازی برای گردشگران فراهم می شود، رحل اقامت را پهن می کنند.
آنها به جای سفرهای هوایی گران بین شهرها، از قطار و دوچرخه و حتی پای پیاده برای سفر استفاده می کنند و تجربیات جالبی از گردش در کوه ها و جنگل ها و بیابان ها بدست می آورند که روایت های جالبی برای دانشجویان گردشگری و جامعه شناسی و طبیعت گردی فراهم می کند.
سفر با دوچرخه، بخشی از سبک گردشگری در قاره سبز و حتی آسیا است که مشتاقان بسیار دارد. هزینه سفر با دوچرخه زیاد نیست و در این حوزه، گردشگرانی دیده می شوند که قصد دارند از آلمان در اروپا تا نیوزلند در اقیانوسیه را طی کنند.
گردشگری ارزان سبب می شود تا مقصدهای گردشگری بیشتری را در طول سفر مشاهده کنیم و تجملات و فانتزی لوکس گرایی، واقعیت های کم تر شناخته شده را از ذهن ما دور نکند. تجربه غذاهای روستایی و گردشگری روستا که قبلا در سوئیس، فرانسه-ایتالیا و انگلیس توضیح دادیم، تا حد زیادی، محصول گردشگری ارزان و خودمانی است.
سفر ارزان به مقصدهای هیجانی دنیا، یعنی سفر به جاهایی در آسیا و آفریقا و اروپا و امریکا که خیلی، مقصد عمومی و متداول برای گردشگران نیست. خیلی ها درباره سریلانکا، فیلیپین و مجمع الجزایر اندونزی، اطلاعات و تصاویر زیادی دیده اند، اما برای مشاهده این مقاصد جذاب و زیبا، هزینه و برنامه ای اختصاص نمی دهند.
چرا که جذابیت مقصدهای گردشگری متداول در آسیا و اروپا با قیمت تورهای لحظه آخر، فرصت فکر کردن بهتر بر روی مقصدهای هیجانی جذاب و خاطره انگیز را از بسیاری سلب کرده است.
بنابراین، به نظر می رسد ارزان گردی و سفر به مقصدهای هیجانی را باید هر از گاهی در برنامه قرار داد تا حس بهتری از سفر و گردش را به سبک زندگی دیجیتالی امروزه خود اضافه کنیم.
ماداگاسکار کجاست؟
ماداگاسکار، از جمله کشورهایی است که ایرانیان برای سفر به آن، نیازمند به اخذ روادید نیستند. هر ایرانی می تواند در فرودگاه ماداگاسکار، روادید ۹۰ روزه را دریافت کند. آنتاناناریوو، پایتخت این کشور ۲۳ میلیون نفری بوده که کم تر از یک میلیون نفر در آنجا زندگی می کنند. برای کسب اطلاعات بیشتر به پرتال سفارت کشورمان در این کشور مراجعه کنید.
ماداگاسکار از سال ۱۸۹۶ جزو مستعمرات فرانسه بود. ولی این کشور در روز بیست و ششم ژوئن ۱۹۶۰ به عنوان «جمهوری مالاگاسی» از فرانسه اعلام استقلال و در سال ۱۹۷۵ به «جمهوری دموکراتیک ماداگاسکار» تغییر نام پیدا کرد.
کشوری زیبا اما با مردمانی فقیر در جنوب شرق آفریقا که یکی از مقصدهای فوق العاده جزیره گردی عاشقان سفر را تشکیل می دهد. ماداگاسکار، چهارمین جزیره بزرگ جهان بوده و منطقه ای توسعه نیافته به شمار می رود.
بیش از هشت هزار گونه جانوری در این منطقه زندگی می کنند که در واقع، پنج درصد کل تنوع زیستی جهان را شامل می شود. جشنواره ای بی نظیر از گونه های گیاهی و جانوری که نمونه اش را حتی در تانزانیا هم نمی توان یافت.
سرزمین افسانه ای ماداگاسکار، جایی است که تاریخ و طبیعت با شما سخن می گوید و خیلی ها از آن، به عنوان قاره هشتم یاد می کنند. اقلیمی که بهشت طبیعت شناس ها بوده و درختان بائوباب ۱۰۰۰ ساله اش، دلفریت است.
بهترین زمان سفر به ماداگاسکار، آپریل تا ماه نوامبر است که وضعیت آب و هوایی مطلوبی دارد. بین تهران و ماداگاسکار، پرواز مستقیمی وجود ندارد و هواپیمایی الاتحاد، با دو توقف در ابوظبی و ژوهانسبورگ، شما را به این مقصد رویایی می برد. البته برخی از خطوط هوایی نیز از استانبول شما را به این مقصد جذاب، هدایت می کنند.
در چند سال اخیر، تورهایی برای ماداگاسکار گردی در پایتخت تدارک دیده شده است که مخاطبان آفریقا گردی خاص خود را دارد. شهر گردی در تانا، بازار دستفروشان، قایق سواری در دروخانه زیبا سیربینا و عکاسی از قبایل و بومیان این کشور جذاب، از جمله ظرفیت های طبیعت گردی آن است.
پارک ملی Bemraha و گذر در صخره های سخت اما خاطره انگیز Tsingy از جمله بسته های گردشگری در تورهای سفر به یکی از رویایی ترین مناطق کره زمین است.
ماداگاسکاری ها، عاشق سبک غذایی فرانسوی بوده و به همین خاطر، غذاهای فرانسوی در این کشور به خصوص در رستوران ها، با استقبال اهالی و گردشگران مواجه شده است.
فکر نکنید که با کشوری خیلی فقیر روبرو هستید که باید شب ها در کمپ یا جنگل یا خانه های روستایی بخوابید که البته همه اینها، حس و حال مخصوص به خود را دارد. اما اقامت گاه های گوناگون در سراسر ماداگاسکار برای شما فراهم است که مسافرخانه تا هتل های لوکس پنج ستاره را شامل می شود.
ماداگاسکار گردی در سرزمین لمورها
ماداگاسکار، سرزمین هیجانی و منحصر به فرد در قاره آفریقا با مردمانی فقیر است که آن را اقلیم لمورها می دانند. خیلی از طبیعت گردها، ماداگاسکار را تنها به دلیل دیدن لمورها در فهرست سفرهای هیجانی خود قرار می دهند.
لمورها، گروه خاصی از میمونهای بی دم هستند که تنها در ماداگاسکار و جزایر کومور یافت می شوند. بیش از شصت گونه لمور وجود دارد که متاسفانه هفده گونه آن، در معرض خطر قرار دارند.
لمورها، جانورانی اجتماعی بوده و از دست و پایی دراز و پنجه و انگشتانی انعطاف پذیر برخوردارند. قدرت بویایی قوی و پوزه ای بلند، از جمله ویژگی های آنها به شمار می رود.
لمورها، رنگ های متفاوتی داشته و از قهوه ای مایل به سرخ تا خاکستری تیره را تشکیل می دهد. لمورهای بزرگ، به اندازه یک گربه، وزن دارند. لمورها، گیاهخوار بوده و غذای آنها را برگ و میوه تشکیل می دهد. لمورها، نقش مهمی در بوم شناسی ماداگاسکار داشته، زیرا آنها با خوردن مویه ها موجب پراکنده شدن دانه ها می شوند. این دامنه ها می توانند به شکل گیاهان جدید رشد کنند و این بسیار اهمیت دارد.
باید توجه داشت که مردم فقیر ماداگاسکار، درختان جنگل را برای تهیه هیزم و افزایش محصولات کشاورزی در آن محل قطع می کنند و این تهدید برای زیست گاه های لمور ها محسوب می شود.
آقای عبداللهی سفر به ماداگاسکار را اینگونه آغاز می کند:
در ادامه مسیرمان به ماداگاسکار به جزیره موریس می رسیم، تماشایش از بالا لذت بخش است، جزیره هایی سراسر سبز با سواحل مرجانی چشم نواز، قله ها و دریاچه های زیبا، کل خاطرات شیرین سفر موریس سه سال قبل می آیند و می نشینند پیش نگاه پر از شوقم، خاطراتی سراسر خنده.
بیشتر مسافرین از هواپیما پیاده می شوند و ما همچنان منتظر می مانیم برای ادامه مسیر، همسفرها هم که همگی همین ابتدای مسیر حسابی در هم بُر خورده اند و با هم دوست شده اند. انتظارمان ساعتی بیشتر طول نمی کشد که باز اوج می گیریم آسمان پر ابر اقیانوس هند را تا بالاخره بعد از یک ساعت و نیم به مقصد برسیم، مقصدی که نه انتهای مسیر که ابتدای راه و سفری پر ماجرا خواهد بود.
ساعت دو نیم عصر و باز هم هجوم خاطرات اولین دیدار، پروسه ویزای ماداگاسکار کمی پیچیده و زمان بر شده است و چاره ای جز صبوری نیست، مهرهای ورود همراه با لبخندهای مالاگاسی خوشامدگویمان می شوند و وارد محوطه محقر و ساده شهر “آنتاناناریوو” یه به صورت خلاصه تر “تانا” می شویم.
حالا بعد عبور از آسیا و اروپا، در جزیره ای جدامانده ای از آفریقا به نام ماداگاسکار قرار و آرام گرفته ایم، شاید همین تنها ماندنش در گذر میلیون ها سال است که اینگونه به این سرزمین اصالت و هویت داده است.
فرودگاه تانا ساده و مبتدی ست اما دلنشین، سقف آسمان این شهر هم که طبق معمول کوتاه است و انگار زمین و آسمانش را پیوندی دیرینه است، حتی می شود ابرهای آسمانش را لمس کرد.
شهر پیچیده ای است تانا، بی قواره و نامنظم توسعه پیدا کرده است، شهری که تخمین می زنند با حاشیه هایش حدود سه میلیون از جمعیت بیست و چهارمیلیونی ماداگاسکار را در خود جا داده است.
مسیر فرودگاه تا هتل مان در مرکز شهر بیشتر از ساعتی طول می کشد که همزمان است با غروب آفتاب، همچنان ابتدایی بودن شرایط زندگی در تانا کاملا به چشم می آید، هرچند که در این چند سال اخیر سرعت تغییرات و مدرن تر شدن شهر را به وضوح می توانم ببینم و حس کنم.
هتل مان اما بسیار دوست داشتنی است، کاراکتر و شخصیت کاملا فرانسوی دارد و اتفاقا ساختمانش هم کنار یکی از خیابان های سنگ فرش مرکز تانا بنا شده است، مدیرش هم یک خانم خوش خنده و مهربان فرانسوی است، مسیر ورودی هتل تا اتاق ها هم که یک موزه تمام عیار است از عکس های قدیمی و آیتم های مالاگاسی که حسابی سرگرممان می کند…
طبقه بالایی هتل اما رستوران بامزه و متفاوتی است که باز هم به سبک کافه های فرانسوی تزئین شده است، خیلی زود همگی سر میز عریض و طویل شام حاضریم، اینجاست که همسفرهایم را با مفهوم باارزش و البته خوشمزه “زِبو” آشنا می کنم، در واقع زبو ها همان گاوهای درشت هیکل مالاگاسی هستند که نقش تعیین کننده ای در زندگی روزمره مردم روستاها دارند، شاید نقش مشابه “یاک” برای مردم فلات تبت.
به هر حال چون بخش عمده ای از غذاهای مالاگاسی از گوشت زِبو درست می شوند همین مفاهیم را برای همسفرهایم توضیح می دهم و این می شود که سفارش بیشترشان می شود استیک زبو.
و این دورهمی دلنشین هم خود پایانی است بر اولین روز سفر ماداگاسکار..
صبح رهسپار گشت و گذار شهر تانا می شویم، شهر مرموز تانا، با اینکه این سومین دیدارم در طی چهار سال گذشته است ولی همچنان شگفت زده ام می کند این شهر، از معدود پایتخت هایی است که خسته نمی شوم از تماشا و سرک کشیدن به کوچه پس کوچه هایش، انگار اینها در مقطعی از تاریخ جامانده اند.
بیشتر از هفتاد سال قبل که فرانسوی ها بساط استعمارشان را جمع کردند و از ماداگاسکار و تانا رفتند، گویا زمان و گذرش را نیز با خود بردند و حالا ماشین ها و تاکسی ها در تانا همان ها هستند که چرخشان هفتاد سال پیش می چرخید، خیابان ها و سنگ فرش هایشان نیز هم، حتی مردم و تداوم فقرشان، فرانسوی ها رفتند و اینها یادشان رفت همگام و همراه تاریخ شوند و این دقیقا همان بُعد تانا و ماداگاسکار است که به وجدم می آورد…
از هرجای تانا که بایستی قصری را می بینی نه چندان چشم نواز بر فراز بلندترین تپه شهر که تاریخی چند صد ساله را در دل نهان دارد، یک ساعتی طول می کشد تا خودمان را به “کویین پالاس” برسانیم و البته که ساعتی هم طول می کشد تا تاریخش را بشنویم و از آن مهمتر، چشم اندازی زیبا از توسعه شهر تانا و دریاچه مرکزی اش را ببینیم…
آنتاناناریوو از بالا زیباست، چیزی شبیه شهرهای خوشرنگ و دلبرانه اروپایی، به شرطی که ندانی درون این دورنمای زیبا چه زخم ها و فقرها نهفته است…
این هم نمایی از دریاچه “آنوسی” در مرکز شهر تانا، در مرکز دریاچه مجسمه فرشته ای حلقه به دست وجود دارد که برای یادبود سربازان مالاگاسی کشته شده در جنگ جهانی ساخته شده است، همان پیش مرگ های ارتش فرانسه.
این هم دیواره ای از تاریخ مصور ماداگاسکار، سیر تکاملی آمدن ملوانان مالایی و استقرارشان در ماداگاسکار را به زیبایی به تصویر کشیده است، همان ها که با خود زِبوها و کشاورزی را برای بومیان به ارمغان آوردند.
کمی پایین دست کویین پالاس، ساختمان کلیسای جامع شهر بنا شده است، کلیسای کاتولیک که گویا پاپ هم دیدارش کرده است.
بچه ها هم که مثل همیشه فارغ از دنیای پیچیده آدم بزرگ ها مشغول شادمانی کودکانه شان هستند.
و بزرگترها گاه زیر پوست شهر و زرق و برقش فراموش می شوند، گویا نصیب شان از زندگی فقر بوده و بس.
شلوارهای داشته و نداشته بچه ها هم معمولاً شکافته شده تا دچار استرس قبل و بعد قضای حاجاتشان نشوند، البته این پدیده عجیبی نیست، اولین بار در تبت این پدیده مهم علمی را کشف کرده بودم.
روز می گذرد و آفتاب اینگونه بساط نورش را از سر مردم تانا جمع می کند.
عجب طبیعیتی
عجیب ماشین هایی 🙂 این جذاب بود
مرسی
جووووووون
خیلی خوشگله این لمورها 🙂 تا حالا ندیده بودم. فوق العاده بود این سفرنامه.