بسیاری از ما با نام پابلو اسکوبار یکی از بزرگترین قاچاقچیان کوکائین جهان آشنا هستیم. فردی که اسامی مستعاری همچون “سلطان کوکائین” و یا “اِل پاترون” (رئیس) را یدک می کشید و تجارت کوکائین برای او سالانه بیش از ۲۰ تریلیون تومان سود در پی داشت. اما جنگی که اسکوبار درگیر آن بود به آدم کشانی حرفه ای و البته وفادار نیاز داشت تا موانع موجود را از سر راه بردارند. از رقیبان در تجارت کوکائین گرفته تا قاضی و پلیس.
کریستوفر بوکتین خبرنگار روزنامه میرِر انگلیس، چندی پیش با سرتیم آدم کشان باند اسکوبار یعنی “جان هایرو ولاسکوئس” ملاقات کرد. ولاسکوئس ملقب به پوپ آی را بسیاری خطرناک ترین قاتل حرفه ای دنیا می دانند که بر اساس شواهد در طراحی و اجرای قتل بیش از ۳۰۰۰ هزار نفر نقش محوری داشته است.
بوکتین که در مکانی مخفی با ولاسکوئس ملاقات کرد پرسش هایی را طرح می کند، که پاسخ بادی گارد سابق اسکوبار به آنها خواندنی است.
این قاتل حرفه ای که بسیاری او را وفادار ترین فرد به اسکوبار می دانستند، ضمن مشارکت در طراحی و اجرای قتل ۳۰۰۰ نفر، شخصا ۳۰۰ نفر را کشته که برای هر مورد از آنها ۷۵ هزار دلار مزد می گرفته است.
پوپ آی تنها در جریان جنگ مخفی کارتل اسکوبار با شبکه های رقیب و نیروهای حکومتی موسوم به جنگ “مدلین”، مسئولیت مستقیم و غیرمستقیم انفجار ۲۰۰ خودروی بمب گذاری شده را پذیرفته است.
پوپ آی همچنین مسئول تعداد بسیار زیادی آدم ربایی در آن دوران بود. یکی از معروف ترین آن موارد، گروگان گیری کارلوس مائورو هویوس -دادستان ارشد ایالتی مدلین بود. موردی که پوپ آی سالها بعد اعتراف کرد شخصا او را به قتل رسانده است.
تنها چند روز بعد وی مجددا عملیات دیگری را طرح ریزی و اجرایی کرد. ربودن آندرس پاسترانا نامزد انتخابات شهرداری باگوتا که البته وی با خوش شانسی از آن مهلکه جان سالم به در برد و بعدها به پست ریاست جمهوری کلمبیا رسید.
خبرنگار میرر با تاکید بر اینکه ولاسکوئس هر کسی را که می بایست کشته شود، به قتل می رساند، خاطر نشان کرد: برای پوپ آی فرقی نداشت هدف کیست، از دوست دختر سابقش گرفته تا بمب گذاری در یک هواپیمای تجاری که به کشته شدن ۱۰۷ تن انجامید. استثنایی وجود نداشت؛ او به گفته خودش تنها دستورات را اجرا می کرد.
البته این مرد آرام با موهای جوگندمی به هیچ وجه در ظاهر شباهت به آن قاتل مخوف نداشت. اما پشت آن چهره خندان و آرام، مردی از جنس قتل و خشونت مخفی شده بود.
این قاتل حرفه ای در ادامه با بیان اینکه اگر از زاویه کار من به ماجرا نگاه کنید، درک اعمالم چندان دشوار نیز نخواهد بود، افزود: من در وسط یک جنگ بی رحمانه قرار داشتم، طرف مقابل اعضا خانواده، دوستان و همکارانم را به فجیع ترین شکل ممکن می کشت. هر روز با افرادی مواجه می شدیم که یا سرشان را بریده بودند و یا دست و پایشان را.
ولاسکوئز تاکید کرد: من از دستواران اسکوبار پیروی می کردم بنابراین نه از کاری که انجام می دادم خجالت می کشیدم و نه عذاب وجدان داشتم. در واقع هیچ حسی وجود نداشت؛ نه خوشحالی و نه ناراحتی. تنها کاری بود که انجام می شد.
زمانی که گروه ضربت موسوم به سرچ بلاک (نیروی ویژه پلیس برای شکار اسکوبار) کنترل امور در مدلین را در دست گرفت، تعدادی از دوستانم را زنده زنده درون کوره انداختند. آنها را زنده از ارتفاع هزار پایی به پایین می انداختند. تعدادی از دوستانمان را در حالی پیدا می کردند که زانو، دندان و جمجمه سرشان را با دریل سوراخ کرده بودند. چه باید می کردم؟ باید بکشی تا زنده بمانی.
در ادامه گزارش این روزنامه انگلیسی درباره نخستین ملاقات ولاسکوئز با اسکوبار می نویسد: هنگامی که برای اولین بار با دون پابلو رو در رو شدم، گویی با خدا ملاقات کرده ام. اسکوبار جذبه و کاریزمایی غیر قابل انکار داشت. در همان ملاقات اول مطمئن بودم او فردی است که می توانم جانم را برایش از فدا کنم.
این قاتل حرفه ای در ادامه اضافه کرد: اگرچه اسکوبار تحصیلات چندانی نداشت اما توانایی عجیبی در پیش بینی امور و خواندن ذهن اطرافیان خود داشت. او هیچگاه فریاد نمی زد، هرگز از کلامات زشت استفاده نمیکرد، حتی یکبار هم مرا تهدید نکرد. او یک رهبر واقعی بود.
ولاسکوئز با معرفی افرادی که جان خود را در این بین از دست داده اند به عنوان “قربانیان جنگ” گفت: هیچ کس بی دلیل کشته نمی شد. تمام قتل ها به دستور رئیس صورت می گرفت و حتما دلیلی وجود داشت.
پس از توافق اسکوبار با دولت کلمبیا در سال ۱۹۹۱، سلطان کوکائین در زندانی خودخواسته و خودساخته موسوم به کاتدرال، زندانی شد. لاسموئز نیز به فاصله کمی وی ملحق گشت.
اگرچه بر اساس توافقات صورت گرفته، اسکوبار از فعالیت های خود منع شده بود اما تجارت بی حد و مرز او در این دوران هم ادامه داشت و قتل ها نیز در صورت نیاز انجام می شد.
در سال ۱۹۹۲، ولاسکوئز خود را تحویل پلیس داد. یک سال بعد اسکوبار بدلیل نقض مکرر توافق، پس از درگیری مسلحانه با پلیس، به ضرب گلوله کشته شد.
ولاسکوئز هم بدلیل مشارکت در اقدامات مجرمانه و همکاری با اسکوبار در دهه ۸۰ میلادی به زندان محکوم شد. اما در سال ۲۰۱۴ پس از تحمل ۲۲ سال حبس، بدلیل آنچه ادامه تحصیل و اصلاح بنیادی در رفتار عنوان شد، از زندان آزاد و در محلی مخفی به ادامه زندگی پرداخت.
وی در پایان تاکید کرد: من خود نوعی قربانی محسوب می شوم. قربانی آن جنگ خونین و البته دستورات اسکوبار. امروز اصلاح شده ام و برای بازگشت به جامعه و از سرگیری زندگی بی تابم.
من و تو مستند فیلیمیش را گذاشته بود
عالی بود
در سال ۱۹۹۲، ولاسکوئز خود را تحویل پلیس داد. ….
.
.
.
اما در سال ۱۹۸۹ پس از تحمل ۲۲ سال حبس، بدلیل آنچه ادامه تحصیل و اصلاح بنیادی در رفتار عنوان شد، از زندان آزاد و در محلی مخفی به ادامه زندگی پرداخت. ….
با این پارادکس زمانی چه کنیم
البته منبع می گوید به دلیل کشتن یک نامزد ریاست جمهوری در سال ۸۹ ، ۲۲ سال زندان را تحمل کرد
ممنون از تذکر و دقتت دوست عزیز. تاریخ اصلاح شد.
عموما در ترجمه گزارشات این چنینی از یک منبع استفاده نمی کنیم؛ سعی می شه چندین مطلب خونده شه و ترکیبی از این چند منبع به عنوان خروجی روی سایت قرار بگیره، طبعا ممکنه بخشی از مطالب یک منبع در خروجی پایانی دیده نشه.
باز هم تشکر بابت توجهت.
خدا لعنتشون کنه که اینهمه خانواده رو نابود کردن. این همه جوون رو معتاد کردن و …
ی فایل براش تو ذهنم باز شد !
پس چرا تو فیلمش نبود