کابوس های جنگ سوریه در نقاشی های سارا شاما

هنرمند سوری تبار، در کارهای جدید خود از ترس و خشونت جنگ می گوید

کابوس های جنگ سوریه در نقاشی های سارا شاما

 

نام اثر: مجهول الهویه، سال ۲۰۱۵

1-w600-h600-30-w900-h600

در نگاهی دوباره به نقاشی ای از اسما اسد، همسر رئیس جمهور سوریه که بر روی دیوار یک دفتر خصوصی در دمشق آویزان شده است، سارا شاما می گوید: “دیگر هرگز چنین نقاشی هایی را نخواهم کشید.” وی ادامه می دهد: “آن سوریه دیگر وجود ندارد و من هم دیگر نقاش دیگری هستم و تغییر کرده ام.”

اکنون شاما کابوسی را که در خاور میانه در حال پراکنده شدن است را ترسیم و نقاشی می کند. او زنان و مردانی که در گور قرار می گیرند، صورت هایی که آویزان و آویخته از دارها هستند، مردی که دست و پایش در زنجیر است و فردی چون قصاب در پشت سر او دیده می شود، دیگری از جگر آویخته شده  و دیگری در حال خوردن پای خودش است، را به تصویر می کشد.

نمایشگاه جدید او، ۱۵ اثر تازه وی در شهر لندن را بازنمایی می کند که تصاویر جنگ داخلی نام گرفته است. مجموعه این آثار، تصاویری جمعی از فاجعه ی محلی را نشان می دهد که در حال گسترده شدن جهانی است و ترس آن خود نقاش را هم در بر گرفته است.

شاما در نوامبر سال ۲۰۱۲, به همراه فرزندانش در خانه راحت خود در حومه شهر دمشق بود و در انتظار آمدن ماشینی بود که او را به استودیو ببرد، مسیری که حدود ۱۰ دقیقه پیاده طول می کشد و چیزی حدود یک ساعت و نیم با ماشین طول کشید. هنگامی که خم می شود تا پسر دو ساله اش، امیر را ببوسد، درست بیرون از در، یک ماشین محتوی بمب منفجر می شود. آنها از این حادثه جان سالم به در بردند اما شیشه ها شکستند و سوریه هم برای همیشه تکه تکه شد. زمانی که جاده ها باز شدند او به همراه امیر و فرزند کوچک ترش امال، راهی لبنان شدند و هرگز باز نگشت در حالی که همسرش منظر ناسا، به فعالیت خود برای تهیه غذا و ارسال نیروهای کمکی سازمان ملل در سوریه ادامه می دهد.

شاما معتقد است: “انسانیت در سوریه مرده است و در حال مرگ در همه جای جهان است. آن ها شهروندان فرانسوی هستند که چنین می کنند نه شورشی های عرب” و با لحنی نه چندان مطمئن می گوید: “اکنون به هر کجا که می روم احساس ترس می کنم.”

 

نام اثر: قصاب، سال ۲۰۱۴2-w600-h600

شاما می گوید که این آثار را از روی ضمیر ناخودآگاهش می کشد و در بیشتر تصاویر، تمثیلی نهفته از ارواح و سایه های مخفی نهفته است. او نمی داند که چه اتفاقی می افتد که شروع به کشیدن می کند. سارا اکنون ۴۰ ساله است.  وی که فرزند یک مهندس راه و ساختمان و روانشناس کودک است، در مدرسه هنر در دمشق تحصیل کرده و از پیشروان پیدایش جنبش های های خودجوش در سال های ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ بود و در همین دوران به شهرت جهانی رسید.

بیشتر نقاشی های او در طول ۹ ماه اخیر کشیده شده است و اغلب با قلم موهای بزرگ و ضربه هایی منحنی به شکل خشم های او بر روی بوم های بزرگ به تصویر کشیده شده است.

در بیشتر نقاشی های او چشم ها به رنگ آبی کشیده شده تا ترس و خشم را بهتر بازگو کنند. نقاشی مجهول الویه او, به طور کامل دربرگیرنده تخیل نقاش است، همان طور که بسیاری از نقاشی های خلق شده توسط این هنرمند به همین ترتیب کشیده شده اند. این نقاشی به شکل تصویری فیگوراتیو شروع می شود اما به یک اعدام بدل می شود. هر دو دست که در حال آویزان کردن طناب است، دست راست هستند که یکی طناب را در مشت گرفته و دیگری به آرامی طناب را به به نوک انگشتان هدایت می کند.

شاما می گوید: “من نقاشی کردن را دوست دارم چرا که واقعیات گوناگونی را مانند رویا به من می دهد. می خواهم این نقاشی ها مرا به دنیای دیگری ببرد. دوست ندارم نقاشی تنها یک چیز واقهی را بازنمایی کند. البته بعضی اوقات مرا به جاهای وحشتناکی می برد اما زمانی که در حال کشیدن آن نقاشی هستم، متوجه این جریان نمی شوم.”

او در بسیاری از مواقع با دوربینش به سراغ قصابی های محلی می رود تا بتواند از این طریق، تصاویری چون کرکس، اسکلت و اعضای بدن را ترسیم کند. احشا، غیرانسانی بودنی بی شکل از جنگ و تقابل آن با هنجارهای انسانی را نشان می دهد که انسان کوشش می کند که دوباره آن را کسب کند. در یکی از آثار او به نام قصاب, جگر یک گاو در کنار پیکر بزرگ زنی مظلوم قرار گرفته است. که در واقع او خود قصاب است. و خودش از آن چه انجام داده در وضعیت جسمانی مریض گونه ای قرارگرفته است. در نظر افکندنی نزدیک تر به ضربات قلم مو، چهره وحشت زده زن که مملو از ترس و ناامیدی است و در بیشتر چهره های کشیده شده توسط این هنرمند وجود دارد، دیده می شود.

در پرتره های شخصی اش، از جمجمه انسان، دلجویی می شود، نوعی احساس عجیب و غریب از گذشته ای از دست رفته، که در پشتش استخوان هایی به شکل یک سریر, قرار گرفته است. اسکلت واقعی از یک گوریل، مقابل اش بادکنک صورتی نیمه باد دخترش قرار دارد و ترس از زندگی همواره ادامه دارد.

شاما می گوید: “جمعیت پراکنده شده در جاهای مختلف سوری, ناگزیرند سوریه قدیمی را فراموش کنند و به زندگی ادامه دهند.”

شاما در انتها می گوید: “اکنون تمام کشور ویران شده است. مردم هم به تباهی و ویرانی کشیده شده اند. اذهان آن ها نیز تخریب شده است و من تصور می کنم که فرهنگ هم به تباهی کشیده شده باشد اما هنوز هم امید وجود دارد. ممکن است دوباره امکان ساخت سوریه وجود داشته باشد، نمی دانم اما این کار می بایست که از مسیر دیگری انجام پذیرد. سوریه ای که ما می شناختیم، دیگر رفته است.”

 

ds-2011Sarashama25-w900-h600

 

بدون نظر

ورود