نقاشی، جادوی رویاهای شیرین است و برخی از تابلوهای نقاشی جهان، امروزه قیمت های سرسام آوری در حراجی های بزرگ جهان همچون کریستی لندن و نیویورک پیدا می کنند.
همین چند وقت پیش بود که درباره آثار نقاشی و چیدمان یایویی کوساما، هنرمند هشتاد ساله ژاپنی مقیم نیویورک صحبت کردیم که برخی از آثارش بیش از ۵ میلیون دلار به فروش رفته است. یا تابلوی “جیغ”، شاهکار اکسپرسیونیسم ادوارد مونک که با قیمت ۱۱۹ میلیون دلار، یکی از گران قیمت ترین تابلوهای تاریخ هنر به شمار می رود.
خطوط معمولی و طرح های ساده و رنگ هایی که در نگاه اول، تصویری معمولی را به ذهن منتقل می کند و از نظر عام، اثر خاصی به شمار نمی رود؛ اما بزرگان نقاش و آگاهان هنر، بعضا تابلوهایی که از نظر آماتورهای نقاشی، چیزی برای گفتن ندارند را در فهرست شاهکارهای هنری قرن قرار داده اند. نمونه اش شب پر ستاره ون گوگ، جیغ مونک و یا گرنیکا، شاهکار پیکاسوست.
گزارش امروز نقاشی گردی سرویس هنری، شما را با یکی از شاهکارهای مکتب کوبیسم در نقاشی آشنا می کند. با ما در گزارش امروز همراه باشید.
پیش از ادامه گفتار، ویدیو زیر را که در ۱۹ دقیقه، ما را به گشتی در زندگی یکی از چهره های ماندگار هنر قرن بیستم (پیکاسو) می برد، تماشا کنید.
مکتب کوبیسم چیست؟
وقتی از پیکاسو صحبت می شود، ناخودآگاه به یاد ۲ موضوع می افتیم: یکی مکتب کوبیسم و دیگری هنر و نقاشی در سرزمین اسپانیا. اسپانیا همچون ایتالیا، یکی از مقصدهای گردشگری جذاب اروپا و جهان است و بخشی از تاریخ و تمدن قاره سبز را باید در این کشور زیبای جنوبی جستجو کرد.
پیکاسو را پدر مکتب کوبیسم (cubism) می دانند. از نظر واژه شناسی، کوبیسم از کلمه cube تشکیل شده است که معنی مکعب می دهد. کاربرد این کلمه، برای نخستین بار توسط وکسل، منتقد هنری نیمه نخست قرن بیستم صورت گرفت که نشان دهنده درک سطحی وی از هنر در آن روزگار نه چندان دور بود.
کوبیست ها، یعنی پیروان مکتب کوبیسم، می کوشند تا وجوه مختلف یک پدیده یا یک شیء را در آن واحد در یک سطح دو بعدی نشان دهند. کوبیسم، تا حدودی واقع گرایی یا همان رئالیسم (realism) را ترویج می کند. اما رئالیسم بصری که در دیگر سبک های هنری دیده می شود منظورش نیست.
در واقع مکتب کوبیسم، مروج مکتب رئالیسم مفهومی (conceptual realism) است. در این سبک هنری، ذهنیت هنرمند از اشیاء و موجودات، به صورت اشکال هندسی بیان می شود. از این رو، آنچه که در واقعیت مشاهده می شود، به گونه ای دیگر با دنیای دو بعدی عرضه می گردد که به راحتی با چشم قابل دیدن نیست.
برای آشنایی با این مکتب جالب هنری، ویدیوی زیر در ۷ دقیقه شما را با کلیات آن آشنا می کند.
برخی معتقدند که کوبیسم، به هنر پیش از یونان اطلاق می شود و برخی نیز بر این باورند که به هنر دهه بیست و سی قرن بیستم پیوند خورده است. به هر حال، کوبیسم، جنبشی در نقاشی و مجسمه سازی است که از آن به عنوان نقاطه اتکایی مهم در هنر قرن بیستم غرب یاد می شود.
پیکاسو: مبدع کوبیسم
ابداع کننده کوبیسم، پیکاسو و براک بودند. پس از این دو، نقاشان مطرح دیگری همچون ژان گریس، فرنان لژه و دلونی متزینگر، ادامه دهنده راه این نقاشان معروف آخرین سده هزاره دوم هستند.
نقاشی های کوبیسم با به کارگیری اشکال هندسی که طرح ها را مسطح و هموار می کنند و با استفاده از سطوح فضایی خرد شده یا اشکالی که روی شکل های مجاورشان می غلتند یا از آنها عبور می کنند، حس مبهمی از فضا را می آفرینند. مورخان هنر، غالباً از کوبیسم به عنوان تأثیرگذارترین جنبش هنری نیمه اول قرن بیستم یاد می کنند.
مورخان هنر عموماً کوبیسم اولیه پیکاسو و براک را به دو مرحله تقسیم می کنند: کوبیسم تحلیلی، دوران اولیه کوبیسم که تا سال ۱۹۱۲ ادامه یافت و به دنبال آن، کوبیسم ترکیبی که تا ۱۹۱۵ پیش رفت. کوبیسم تحلیلی، دنیای فیزیکی را به نقوش هندسی ریز و حجم هایی نفوذپذیر تقسیم می کرد. اما برخلاف آن کوبیسم ترکیبی، اشکال انتزاعی را برای نمایش اشیا به شیوه ای نوین با یکدیگر ترکیب می نمود.
درسال ۱۹۱۰ زمانی که پیکاسو تابلوی معروف Ambroise ofVollard Portrait را نقاشی کرد، زبان کوبیسم اندکی تغییر یافت و هموارتر و معین تر گشت، اما این سبک هم چنان ابهام خود را حفظ نمود. در این اثر، پیکاسو چهره یک دلال هنری فرانسوی را به اشکال هندسی متعددی با تقارن های مختلف تقسیم کرده بود. اما هیچ کدام از این اشکال، سه بعدی بودن را که از ملزومات هر «مکعب» است، نشان نمی داد.
در این مرحله از کوبیسم تحلیلی، این امر به وضوح روشن شد که در کوبیسم، اصلاً مکعبی وجود ندارد! چنین به نظر می رسد که پیکاسو در این اثر با بهره گیری از تقسیم بندی و همچنین تکنیک «گذرگاه» سزان، نظریه سه بعدی بودن اشکال در نقاشی را به کلی نقض کرد.
این اثر که ترکیبی بود از انسان و طبیعت، پر و تهی و زمینه و پیش نما، با وجود دارا بودن انسجام بصری، به نظر می رسید که قوانین فیزیکی طبیعت را به درستی رعایت نکرده است.
بر اساس ویژگی تقسیم بندی و تقارن اشکال در کوبیسم تحلیلی، بسیاری از مردم تصور می کردند که هدف هنرمندان کوبیست نمایش اشیا و چهره های انسانی از ابعاد مختلف است.
در صورتی که این تنها یک بعد از کوبیسم بود. تعبیر گسترده تر دیگر این بود که هدف کوبیسم ایجاد زبان بصری نوینی با انسجام و منطق درونی خاص خود است. زبانی که قصد آن تقلید بلاواسطه از طبیعت نیست. از یک یا چند نقطه نظر می توان نتیجه گرفت که کوبیست ها هرگز قصد نمایش دقیق طبیعت را نداشته اند. اینکه پیکاسو و براک به طور آگاهانه دامنه رنگ های خود را به خاکستری ها و قهوه ای های تیره محدود می کردند به تنهایی می تواند نتیجه انقطاع آنها از طبیعت باشد.
حال با این مقدمه، بهتر است کمی درباره این هنرمند نامی اسپانیایی بدانیم.
روایتی از پابلو: هنرمند شهیر اسپانیا
پابلو پیکاسو (Pablo Picaso)، یکی از معروف ترین اسپانیایی های قرن بیستم است که به عنوان نقاش، شاعر، طراح صحنه و پیکر تراش، شهرت جهانی دارد. او در سال ۱۸۸۷ میلادی در شهر ساحلی جنوبی مالاگا اسپانیا متولد شد و بعد از ۹۱ سال، در موگنیس فرانسه درگذشت. وی را در فهرست برترین و تاثیرگذار ترین هنرمندان قرن بیستم میلادی به شمار آورده اند.
دو اثر معروف وی به نام دوشیزگان آوینیون و تابلوی گرنیکا که شاهکار کوبیسم نام دارند، از جمله شاخص ترین آثار هنری اسپانیا و این هنرمند نامدار محسوب می شوند. پیکاسو بیشتر عمر خود را در فرانسه گذراند. جایی که بخشی از تاریخ هنر، مدیون تاریخ و فرهنگ آن است.
جستجوگری، کنجکاوی و خلاقیت مثال زدنی پیکاسو سبب شد تا یکی از الهام بخش ترین هنرمندان قرن باشد. پیکاسو دارای پدری تحصیل کرده و نقاشی توانا به نام جوز روییس بلنکو و مادری به نام ماریا پیکاسو بود. از سال ۱۹۰۱ میلادی، نام خود را به نام خانوادگی مادرش تغییر داد. وی ده ساله بود که به نقاشی علاقه پیدا کرد و اصول نقاشی را فرا گرفت و در آکادمی هنرهای عالی به نام لالخنا به تحصیل مشغول شد.
پیکاسو، اسپانیا را به مقصد فرانسه، یکی از پایتخت های هنر جهان ترک کرد. وی پرتره نگاری را نزد پدر آموخت و در نخسین سال های قرن بیستم (۱۹۰۲ تا ۱۹۱۰)، به همراه ژرژ براک، همان طور که در ابتدای مطلب گفتیم، مکتب کوبیسم را پایه گذاری کرد.
در سال ۱۹۳۶ جنگ داخلی اسپانیا شروع شد که تأثیر زیادی به روی پیکاسو گذاشت به طوریکه تأثیر آن را میتوان در تابلوی گرنیکا (۱۹۳۷) دید. در این پردهٔ نقاشی بزرگ، بیعاطفگی، وحشیگری و نومیدی حاصل از جنگ به تصویر کشیده شده است. پابلو اصرار داشت که این تابلو تا زمانی که دموکراسی کشور اسپانیا به حالت اول برنگردد به آنجا برده نشود. این تابلوی نقاشی به عنوان یکی از پرجاذبهترین آثار در موزهٔ مادرید سال ۱۹۹۲ در معرض نمایش قرار گرفت.
در سال ۱۹۳۶ جنگ داخلی اسپانیا شروع شد که تأثیر زیادی به روی پیکاسو گذاشت به طوریکه تأثیر آن را میتوان در تابلوی گرنیکا (۱۹۳۷) دید. در این پردهٔ نقاشی بزرگ، بیعاطفگی، وحشیگری و نومیدی حاصل از جنگ به تصویر کشیده شده است. پابلو اصرار داشت که این تابلو تا زمانی که دموکراسیـ کشور اسپانیا به حالت اول برنگردد به آنجا برده نشود. این تابلوی نقاشی به عنوان یکی از پرجاذبهترین آثار در موزهٔ مادرید سال ۱۹۹۲ در معرض نمایش قرار گرفت.
معشوقه های وی از جمله فرانسیس گیلوت (نقاش و نویسنده فرانسوی و همسر کاشف واکسن فلح اطفال)، ماری ترزا والترز و ژنویو لاپورت موضوع اثرهای هنری وی بودند و نقش مهمی را در خلق برخی از بهترین آثار پیکاسو داشتند.
بالاترین قیمت پرداخت شده برای نقاشی پابلو پیکاسو ۱۲۶٫۴ میلیون دلار به تابلویی به نام پسری با پیپ بود که در تاریخ مه ۴، ۲۰۰۴ به فروش رفت.
داستان گرنیکا: شکوه کوبیسم با درام تخریب
تابلوی گرنیکا، اثری ستودنی از خالق کوبیسم، یکی از ماندگار ترین تابلوهای نقاشی قرن بیستم قلمداد می شود. این هنرمند اسپانیایی، در این اثر بر خلاف نقاشی های قبلی خود که جشنواره ای از رنگ را با طرح ها و نقش های مکعبی و گوناگون به تصویر می کشید، سیاه و سفید طراحی شد. تابلویی ضد جنگ و خواهان صلح است.
این تابلو، می کوشد تا بمباران منطقه گرنیکا که در شمال اسپانیا قرار دارد را به تصویر بکشد و به دستور دولت اسپانیا طراحی شد. این تابلو ۳.۵ متر در ۷.۵ متر کشیده شد و از جمله بزرگ ترین تابلوهای پیکاسو به شمار می رود. شخصیت های بسیاری در این تابلو حضور دارند که هر یک داستان خاص خود را دارند. داستانی چند بعدی با نقاشی تک بعدی.
تابلو نقاشی «گرنیکا» از چپ به راست یک مادری را نشان می دهد که بالای جسد بیجان دخترش زانو زده و سرش را به آسمان گرفته و درد خودش را فریاد میزند. کنار زن کله یک گاو نر است که سمبل فاشیسم و دیکتاتوری ژنرال فرانکوست.
پایین تصویر در سمت چپ جسد یک سرباز مدافع دیده می شود که هنوز در دست راستش یک شمشیر شکسته گرفته. در وسط تابلو یک اسب است (سمبل پرولتاریا و زحمتکشان) که یک دست یک نیزه را از بالا با تنش فرو کرده. سمت راست اسب یک دختر جوان در حال فرار از سمت راست تابلو به طرف سمت چپ تابلوست. در قسمت راست تصویر یک زنی است که در میان شعلههای آتش در حال سوختن است و دستهایش را سوی آسمان دراز کرده است…
نقاشی «گرنیکا» که در کنار نقاشی «دوشیزگان آوینیون» مهم ترین و مشهورترین نقاشی پابلو پیکاسوست، تجاوز به یک ملت را نشان می دهد. تابلوی گرنیکا در حال حاضر در موزه ملکه سوفیا در مادرید نگهداری میشود و نقاشی بسیار عظیمی است.
غیبت رنگها در این نقاشی باعث میشود حالتی مجازی از یک عکس سیاه و سفید از حادثهای واقعی به ذهن متبادر شود. اهمیت نمادین این نقاشی در حمایت از صلح و نشاندادن چهره کریه جنگ و فاشیسم آنقدر بالاست که یک کپی فرشبافیشده از گرنیکا بر سردر ورودی سالن شورای امنیت سازمان ملل متحد نصب شده بود.
خیلیها معتقدند گرنیکا مهمترین اثر پیکاسو و به نوعی بیانیه سیاسی او است. نمادهای مختلفی در این نقاشی دیده میشوند و تفسیرهای متفاوتی هم از آنها ارائه شده است. از مهمترین این نمادها میتوان به گاو و اسب اشاره کرد که در فرهنگ اسپانیایی اهمیت زیادی دارند. برخی میگویند گاو احتمالا نمادی از پیشروی سریع و خشونتبار فاشیسم در آن زمان و اسب هم نمادی از مردم شهر گرنیکا بوده است.
هراس شدید از مرگ و نابودی هم از دیگر نکاتی است که در گرنیکا توجه بیننده را به خود جلب میکند.
پابلو پیکاسو در سال ۱۹۷۳ میلادی درگذشت و دو سال بعد، ژنرال فرانکو که سالها اسپانیا را به وحشت و نابودی کشانده بود هم از دنیا رفت. پیکاسو علاقهای نداشت که تابلوی گرنیکا در زمان زمامداری فرانکو در اسپانیا به نمایش دربیاید و در نهایت هم تنها پس از مرگ فرانکو بود که تابلوی گرنیکا در اسپانیا ماندگار شد.
این تابلو در سال ۱۹۸۱ میلادی و توسط دولت جمهوری اسپانیا به این کشور بازگشت. خیلی از مردم اسپانیا معتقدند که این تابلو منحصر بفرد نباید در موزه باشد بلکه باید در ساختمان پارلمان اسپانیا باشد (یا شاید حتی در پارلمان اتحادیهٔ اروپا در اِستِراسبورگ)، به عنوان یک سمبلی که نمایندگان مجلس دائم به آن بنگرند و مواظب باشند که دوباره فاشیسم چنگالهایش را بر قاره اروپا نیفکند.
بدون نظر