وقتی که بچه ها بزرگ شده و به سنین نوجوانی می رسند، فکر می کنند دیگر می توانند مستقل شده و به تنهایی و بر اساس تصمیمات شخصی خودشان زندگی کنند. در اغلب موارد این افراد اشتباه می کنند و به بیراهه می روند. در واقع این افراد برای رسیدن به چنین بلوغی به زمان بیشتری نیاز دارند. اما موضوع به همین سادگی نیست زیرا گاهاً اتفاقاتی برای افراد نابالغ می افتد که دل انسان را به درد می آورد، اتفاقاتی که در ماه های اخیر در کشور خودمان نیز شاهد آن بوده ایم. این اتفاقات چنان بیرحمانه و شنیع هستند که حتی صحبت کردن از آن ها نیز انسان را به خشم می آورد. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با داستان دختری آشنا کنیم که بیش از دو دهه در دام پدر روانی اش گرفتار بوده و در زیرزمین خانه ی پدری اش حبس شده بود.
الیزابت فریتزل دوران کودکی بسیار سختی داشت و نمی توان در این مورد شکی داشت. از همان دوران کودکی وی توسط پدرش مورد شکنجه و بدرفتاری قرار می گرفت و مادرش نیز گاه گاه به او بی توجهی می کرد. وقتی که الیزابت به سن ۱۸ سالگی رسید فهمید که دیگر دوران شکنجه و بدرفتاری والدینش به اتمام رسیده است و سرانجام زمان آزادی فرا رسیده است. الیزابت در شهر آمستتن در اتریش به دنیا آمد. مادر و پدرش در سنین بسیار پایین با هم ازدواج کرده بودند. در آن دوران جوزف ۲۱ سال و عروسش رُزماری تنها ۱۷ سال سن داشت. این دو به شدت به یکدیگر علاقه داشتند و همین عشق باعث شد که آن ها خیلی سریع تشکیل خانواده داده و مستقل شوند.
آقا و خانم فریتزل ۷ فرزند دارند؛ دو پسر و ۵ دختر از جمله الیزابت داستان ما. اگر چه الیزابت نیز بخشی از این خانواده ی پرجمعیت بود اما همیشه مورد اذیت و آزار پدرش واقع می شد و بسیار بیشتر از برادران و خواهرانش مورد بی مهری والدینش قرار می گرفت. با این وجود وی با این امید که روزی این مکان و زندگی نکبت بارش را ترک خواهد کرد به زندگی در خانواده ای که به سختی در آن رنج می کشید ادامه می داد. در سن ۱۵ سالگی و پس از به پایان رساندن دوران مدرسه در یک رستوران به عنوان پیشخدمت مشغول به کار شد و در این رستوران دوستان خوبی پیدا کرد. وی داستان شکنجه ها و اذیت و آزارهای پدر سنگدلش را با یکی از دوستانش در میان گذاشت. از این رو، الیزابت و دوستش یک روز تصمیم گرفتند که فرار کرده و به شهر وین بروند.
از بدشانسی الیزابت وی هنوز به سن قانونی نرسیده و به همین دلیل پلیس او را یافته و نزد خانواده اش بازگرداند. او بار دیگر به پیشخدمتی در رستوران سابق مشغول شد و خیلی زود کاری در شهر مجاور یعنی لینتز به وی پیشنهاد شد. شانس به او رو آورده بود و حالا که دیگر به سن قانونی ۱۸ سالگی رسیده بود می توانست بدون اجازه ی پدر و مادرش هر جا که دلش خواست برود و از دست اذیت و آزارهای آنان رها شود. بدین ترتیب در ۲۹ آگوست سال ۱۹۸۴، الیزابت بدون این که به کسی، حتی دوستانش، چیزی بگوید غیب شد. الیزابت به معنای واقعی کلمه غیب شده بود و هیچ کسی نمی دانست او کجا رفته است. بلافاصله مادر الیزابت خبر گم شدن او را به پلیس داد. اگر چه الیزابت قبلا ًنیز از خانه رفته بود اما رزماری که اکنون با غیبت سه ماهه دخترش مواجه شده بود یقین پیدا کرد که این بار شرایط با دفعه ی قبل متفاوت است.
رزماری از شدت اذیت و آزارهایی که شوهرش در حق دخترشان روا می داشت اطلاعی نداشت اما بارها از الیزابت شنیده بود که روزی به تنهایی خانه را ترک خواهد کرد. اما حتی با این شرایط می دانست که دخترش بدون خداحافظی برای همیشه او را ترک نخواهد کرد. تقریباً یک ماه بعد، جوزف فریتزل، پدر الیزابت، نامه ای را به پلیس داد که از براونائو پست شده و در آن نوشته شده بود که الیزابت از زندگی با خانواده اش خسته شده و همراه با دوستش زندگی می کند. او در نامه اش هشدار داده بود که دنبال او نگردند در غیر این صورت کشور را برای همیشه ترک خواهد کرد. اما مشکل همچنان این بود که کسی از محل دقیق زندگی الیزابت خبر نداشت و دوستانش نیز کوچکترین اطلاعاتی در مورد او نداشتند.
پدر الیزابت بر این باور بود که دخترش به یک فرقه ی مذهبی گرویده و به احتمال فراوان اکنون گروگان آن هاست و یا او را شستشوی مغزی داده اند. به گفته ی پدرش، الیزابت همیشه شخصیتی نفوذ پذیر و سست عنصر داشته و جوزف فریتزل این نظرات را به پلیس منتقل کرد و ادعا کرد که به احتمال قریب به یقین دخترش به نوعی فرقه ی مذهبی پیوسته است. اما واقعیت این بود که الیزابت نه به فرقه ی مذهبی خاصی پیوسته و نه توسط کسی ربوده شده و زندانی شده بود.
روزی که الیزابت غیب شد او و پدرش تنها در خانه بودند و جوزف از دخترش خواسته بود که برای بردن یک در سنگین به زیرزمین به وی کمک کند. وقتی که آن ها به زیرزمین رسیدند، جوزف یک حوله ی آغشته به ماده ی بیهوش کننده ی اتر را جلوی دهان الیزابت گرفت و بعد از بیهوش شدن الیزابت او را به زنجیر به دیوار زیرزمین بست. اتاقکی که جوزف در زیرزمین ساخته بود عایق صدا بوده و با بیرون از زیرزمین هیچ ارتباطی نداشت. جالب این که هیچ یک از اعضای خانواده ی فریتزل از وجود این اتاقک در زیرزمین خانه ی خود نیز اطلاعی نداشتند. جوزف او را در این دخمه حبس کرده بود که مطمئن شود دخترش دیگر هیچگاه فرار نخواهد کرد. وقتی که الیزابت به هوش آمد پدرش شرایط را برای وی توضیح داد. او دیگر هیچ گاه نمی توانست از زیرزمین خارج شود و یا دوستانش را ببیند و حتی خانواده اش را دیگر نمی توانست ملاقات کند.
سپس در حالی که اسلحه اش را روی سرش گذاشته بود او را مجبور کرد که نامه ای جعلی نوشته و بگوید که از شهر رفته و کسی دنبال او نگردد. در ادامه، جوزف همان نامه را به پلیس داد. بدین ترتیب به مدت ۲۰ سال تمام الیزابت در اتاقک داخل زیرزمین حبس شده بود و به طور متوسط هر سه روز یک بار پدرش برای وی غذا و چیزهای دیگر می آورد. آزار و اذیت جوزف در حق دخترش از قبل نیز شدیدتر شد و پس از شکنجه ی جسمی و روحی کار به مرحله ی شکنجه ی جنسی رسید. در نتیجه ی این عمل شنیع الیزابت در طول دوران اسارت خود ۷ بار حامله شد و سه کودک او به نام های کرستین، استفان و فلیکس نیز در طول دوران اسارت مادرشان با او همراه شدند. سه کودک دیگر نیز در کمال ناباوری توسط جوزف و همسرش رزماری در طبقه ی بالای خانه ی مسکونی شان بزرگ شدند.
جوزف ادعا کرده بود که این بچه ها را در خارج از خانه پیدا کرده و ادعا کرده بود که این بچه های سرراهی با نام های لیزا، مونیکا و الکساندر توسط دختر شرورشان در حوالی خانه ی پدری اش رها شده اند چون توانایی تامین هزینه های آن ها را نداشته است. وقتی که بچه های چهارم به دنیا آمد، جوزف در اقدامی سنگدلانه تر از قبل الیزابت و فرزندانش را برای بزرگ تر کردن زندانشان به کار گماشت و ان ها مجبور شدن با دست خالی خاک را کنده و محل زندگی خود را به سختی به ۴۰ متر مربع افزایش دهند. وی یک تلویزیون، یک رادیو، یک دستگاه پخش ویدیو، یک یخچال برای سالم نگه داشتن غذا و همچنین یک اجاق گاز نیز برای آن ها تهیه کرد. هر کدام از این زندانیان که از او اطاعت نمی کردند به شدت تنبیه شده و هشدارهای خوفناکی دریافت می کردند. وی به آن ها گفته بود هر کسی که به در زیرزمین یا قفل های آن دست بزند در نتیجه ی شوک الکتریکی خواهد مرد.
همچنین به آن ها هشدار داده بود که در صورت تلاش برای فرار کردن آن ها را با گاز خفه خواهد کرد. در صورتی که نافرمانی یا اعتراضی صورت می گرفت برای مدتی از نور و غذا محروم می شدند. از این رو الیزابت به جای تلاش برای فرار کردن سعی کرد که بچه هایی که برایش باقی مانده بودند را زنده نگه داشته و از آنان مراقبت کند. رزماری که از اتفاقاتی که در زیرزمین خانه اش رخ می داد کاملاً بی اطلاع بود هیچ گاه شک نکرد که چرا شوهرش به او و فرزندانشان اجازه ی وارد شدن به زیرزمین را نمی دهد. جوزف به آن ها گفته بود که زیرزمین محل کار مخفی اوست و کسی حق وارد شدن به آن را ندارد. جالب این که کسانی که برای کمک به خانواده ی فریتزل در بزرگ کردن «بچه های سرراهی» به خانه ی آن ها می آمدند نیز در این مدت متوجه چیز غیرعادی یا سر و صدای خاصی نشده بودند.
مستاجری که طبقه ی همکف این خانه ی مسکونی را به مدت ۱۲ سال اجاره کرده بود ادعا می کرد که بارهای صداهای مبهمی را از زیرزمین شنیده اما هیچگاه دلیل آن ها را نفهمیده است. البته جوزف به همه گفته بود که این سر و صداها از سیستم گرمایش گازی خانه که در زیرزمین قرار داشت می آید. یک روز کرستین، دختر الیزابت که اکنون ۱۹ سال سن داشت به سختی بیمار شد به نحوی که جوزف نتوانست در مقابل درخواست های الیزابت برای بردن او به بیمارستان مقاومت کند. این تنها باری بود که جوزف نسبت به دخترش و بچه های او کوچکترین ترحمی می کرد و همین موضوع نیز باعث برملا شدن راز ۲۰ ساله ی او و آزاد شدن الیزابت و سه فرزند او شد.
الیزابت به جوزف کمک کرد که کرستین را در تاریکی شب از زیرزمین خارج کرده و به بیمارستان ببرند. این اولین باری بود که الیزابت در طی ۲۴ سال گذشته از زیرزمین خارج شده و فضا و هوای آزاد و محیط بیرون را تجربه می کرد. جوزف داستان مضحکی سر هم کرده و به پرسنل بیمارستان گفته بود که کرستین را در خیابان پیدا کرده است و این موضوع کمی شک برانگیز بود اما وقتی مسئولین بیمارستان سراغ پدر و مادر کرستین گشتند ردی از آن ها در بیمارستان نیافتند. کرستین در نتیجه ی عدم تحرک به مشکلات شدید کلیوی مبتلا شده بود. در ادامه مسئولین بیمارستان پلیس را در جریان قرار دادند و کرستین تمامی ماجرا را برای آن ها بازگو کرد.
بدین ترتیب الیزابت و فرزندانش بعد از ۲۴ سال حبس توسط پدرشان آزاد شدند. الیزابت و ۶ فرزندش مراقبت های درمانی کاملی دریافت کرده و برای مدتی نیز تحت درمان های روانی قرار گرفتند. آن ها در نهایت به یک روستای نامعلوم در مناطق مرکزی اتریش فرستاده شدند. اگر چه آن ها مجبور بودند برای مدت طولانی تحت درمان های روانی مربوط به اختلال استرسی پس آسیبی قرار بگیرند اما از در کنار هم بودن و بازی کردن در محیط آزاد لذت می بردند. جوزف فریتزل در ۱۹ مارس ساال ۲۰۰۹ به حبس ابد بدون امکان درخواست بخشش یا کاهش مجازات تا ۱۵ سال آینده محکوم شد. او این حکم را بدون کوچکترین بحث و اعتراضی پذیرفت و در زندان گارستن اَبی و در قسمت مخصوص این زندان برای نگهداری افراد روانی زندانی شد و بدین ترتیب به احتمال فراوان او دیگر رنگ روشنایی و هوای آزاد را نخواهد دید.
……
فحش بود
شبیه به داستان فیلم room بود.
خب از رو این داستان واقعی یه رمان نوشته شده و از رو رمان فیلم اتاق .
مرتیکه روانی اشغال بیشرف ب دخترش رحم نکرده کصافت باید اعدام میشد
مرتیکه روانی اشغال بیشرف ب دخترش رحم نکرده کصافت باید اعدام میشد
وقتی خدا میگه یه نفر میتونا کاری کنه که از هر موجودی پست تر باشه همینه این همه فیلم ترسناک دیدم والله که اجنه شرف دارن به این حروم زاده با بچه ای که جلو چشمت بزرگ شدا همچین کاری کنی از اولم نقشش رو داشته خدا خواست اون دختر نمرد و بعد بیست و چند سال تا ما شاهد باشیم چه اشغالایی رو این دنیا هستن
…تر از این ندیدم
در اصل فیلم همین داستان هست: دختری در زیرزمین
?????
چه وحشتناک بود
تو مایه های داستان بلانش مونی یره
فیلم دختری در زیرزمین درواقع داستان زندگی این دختره فیلم رووم هم مشابه این هست اما دختری در زیر زمین دقیقا همین داستان رو با جزییات کمی متفاوت تر نشون میده
الان فیلمشو دیدم واقعا موی تنم سیخ شد ادم چقد میتونه پست باشه, دختری در زیر زمین ۲۰۲۱
منم دیدم همین امروز واقعا حالم بد شد
بچه ها س از باباش بودن مشکل جسمی نداشتن؟
ایکاش طرف رو اعدام می کردن
اعدام خیلی راحت و ساده لوحانست اگر فیلم اره رو دیده باشی باید به سبک جیگ ساو شکنجه بچه این حیوون
آفرین دقیقا باهات موافقم این آدم باید به سبک جیگ ساو فیلم ارّه مجازات بشه
با دیدن فیلم دختری در زیرزمین واقعا حالم بد شد و فقط داشتم گریه میکردم 🙂 چقد آخه آدم میتونه حرومزاده باشه
من همین الان فیلم دختری در زیر زمین رو دیدم وفیلم واقعا وحشتناک و تاثیر گذاری بود… واقعا حیرت انگیز بود برام همچین داستانی و الان فهمیدم که بر اساس واقعیت بوده با کمی تغییر…
واقعا وحشتناکه وحیرت آور… در کلمات خلاصه نمیشه
خدایا من این فیلمو دیدم اعصابم خیلی خراب شد ،خدا برای همچین پدرایی نسازه ،الهی ب بدترین شکل بمیره ،منو خونوادم این فیلمو دیدیم چن روزه اعصابمون خرابه ?
اسم فیلم ک ازش ساختن دختری در زیرزمین ۲۰۲۱….من تازه دیدمش خیلی حالم بد شد واقعا چطور میتونه یک پدر در حق دخترش اینکارو کنه ولی متاسفانه تو ایران بین محرم ها هم خیلی زیاده ک اصلا اشکار هپ نمیشه بخاطر حفظ ابرو ….
در ایران اگر این حجم از وحشی گری را ببینیم، اون فرد رو نه یک ایرانی بلکه یه شیطان بیتمدن کثیف باید نامید. ایرانیها انسانهایی شریفی هستند جز عده اندک که از مسیر حق طلبی به مسیر شهوات رفتند و نابود شدند
خیلی اعصابم خوردیه این چ کار پستی اخه
خدای من…
راستش من تو فضای مجازی خیلی چیزا شنیده بودم و دیده بودم خیلی گناه های کثیف و آدمهای خیلی پست و شیطان صفت…
قتل و تکه تکه کردن،فساد،تجاوز،تجاوز پدرومادر به فرزندان خود،آدم خواری خون خواری وووو
ولی واااااای این دیگه چی بود خدایااااا
اوففففففففف
خیلی خیییییلی خیییییییییییییلی دلم واسه دختره کباب شد و همینطور از پدره حالم بهم خورد و عصبانییییییی شدممممممم……
به نظر من این مردیکه نباید اعدام شه چرا چون اصصصصلآ اینجوری جواب اینننننن همه کثیفبازی و پستییی که کرده ظلم واقعآ وای خدایا وااااقعآ خیلی بیرحمانه ظالمانه ای درحق دختر طفلکیش کرده وااای خدا ایننننن همه وقت اسیرش کرده و تجااااااااوزززز کرده و هففففتااااا بچه از دختر خوووودش واویلا یا خدا واقعآ تا مرز دیوانگی رفتم خداشاهده اونم منکه خدایی خیلی حساس و حق دوست و احساساتی و تعصبی هستم….
خلاصه به نظر من این تنه لشششش اشغالللل نجسسسس کثیفففف مرداااار پست ترین ظالمترین وحشتناک و شیطان بگم خوار واقعآ فکنم باااااید زنده بمونه تا اخرعمرش
به نظر من دخترشو بیست وچهار سال حبس کرده دیگه خب این بیست و چهار سالو واسه تک تک اون هفت بچه هم خدایا از پدرمون هفتاااا بچه یا پیغمبر تا ایییین حددد حروم زاده واقعآ ببخشید
درنظر بگیرن خلاصه دیگه میشه تا زمان مردنش هیچکه بیشترم میشه
اینو باید تو یه سلول خیلی تنگگگگگگو تاریک نگهش دارن و بطور مرتبم شکنجه اش کنن اصلآ اصصصصآ بیرونو تا بمیره نبینه خانوادش و هرکی که اونو میشناسه روهم نزارن بیان ببیننش همونجا تا موقع مرگگگگگ بمونه تاااا موقع مرگ
اونم خداکنه چندین بیماری سخت و زجرآور و ناعلاج بدترین بیماریهای دنیارو بگیره و ثانیه به ثانیه لحظاتی که تو سلول خیییلی تنگ و تاریک سپری میکنه تا لحظه مرگ زجر و درد شدید بکشه و بطور خلاصه اونننننقدر وحشتناک بمیره که نوع مرگش تو رکورد گینسسسس ثبت بشههههههههههههههه
وای
ایییییینجوری حالش حسسسسابی جامیاد
واالسلام
یه دعام بکنم
خدایا به حق تمام امامان و پیغمبران مقدسات و دین اسلام و مظلومان و ادمای پاکی که دارن خیلی زجر میکشن خداوندا ریشه گناه و گناهکارارو بسوزون و اعتقادات کثیف و ذات کثیف رو از خیلیا که خدایی متآسفانه اینروزا تو وطنمونم زیاد شده بگیر بهشون ایمان و عشق خودتو عطا کن دست شیطانو از دنیا کوتاه کن و همه مارو به راه راست و به سمت خودت هدایت کن و حتی باایمانترین هارو هم یلحظه ازشون چشم برندار خدایا
و چقدرررر خوب میشد خداوندا اگه هممممممه ادمای جهانو فقط یک ثانیه خداشاهده کافیه میدونید چرا چون من فکر میکنم یه ثانیه اون دنیا قرنها طول داره،میبردی اون دنیا و بهشون نشون میدادی فلان گناه کنن چی میشه مطمئنم دیگه یک صدم ثانیه رو هم واسه تو زندگی کردن و خوب زندگی کردن و ایمان و…
رو ول نمیکنن ما آدما نمیدونیم تو اون دنیا چی میشه و تو چقققدر قدرت داری و کوچولوترین کار بدو مینویسی هرغلطی میکنیم فقط کافیه بدونیم چه عذابی داره فلان گناه و مدت زمان عذاب چقدددددر برامون میگذره….
خدایا…
میفهممت فکرتو درگیر نکن عزیزم
چقدر حرف میزنی اه دعاهاتم مثل پیرزناس
خون خودتو کثیف نکن
راستش این چیزا دور و برمون تا دلت بخاد هس
مثلا توی روستای مامانمینا یه دختری بوده بش میگفتن دختر سید خیلی ادم با ایمون و مذهبی و خوبی بوده و باباش همیشه تعریفشو میداد ولی بعد ی مدت با ی پسری اشنا میشه . پسر و دخترع فرار میکنن و جوری میشه که باباش قرص میخورده واس اعصابش .بعد چند وخ دخترع حامله برمیگردع و خانوادش مجبورش میکنن بچشو سقط کنه و الان بخاطر ابروشون حبسش کردن (تبقه گفتع داداشش )
الان زندانیه؟
من این فیلم رو دیدم و تعجب میکنم قوانین مسخره آمریکا رو که چنین آدمی رو ۱۵ سال حبس میکنه تازه خرجشم میده!!!!!
قوانین بازدارنده یعنی این آدم رو بندازی تو سلول آدم کش های بی رحم آمریکایی که همه جور آدم کشی رو به شیوه نوین ازش لذت میبرن و به اونها داستان رو کامل بگی تا هر روز این انسان نما رو به شیوه های مختلف شکنجه کنن تا کسی دیگه حتی از تخیلاتش هم نگذره با هیچ آدمی چنین کاری رو بکنه!!!
مطمعنا بدترین قاتل های سریالی و روانی دنیا هم از تجاوز متنفر هستن چه برسه…..
ای کاش این یک نفر رو میفرستادن زندان های ایران و میدادن دست ایرانی جماعت و فقط نصف داستان رو میگفتن چون اگه همشو میگفتن یک روز هم دووم نمیآورد.
من داشتم فیلم رو میدیدم با خودم گفتم دختره و دو تا بچه اول که بزرگ شده بودن چرا این بی شرف رو نبستن و شکنجه ندادن تا کد رو بگه برن بیرون بالاخره که مجبور میشد کد رو بگه تا از گرسنگی نمیره، ولی بعد با خودم گفتم حتما این روانی کاری کرده با اون دختر که حتی فکر آزاد شدن هم به سرش نزنه، وای از روزی که آدم فکر کنه دیگه نمیتونه کاری کنه و اون روز روز مرگ آدمه.
جالبه در حقیقت ماجرا باز هم بعد از اینکه دختره میاد بیمارستان خودش پیش پلیس نمیره و باز هم میترسه و پلیس اینقدر دور و ور بیمارستان میگرده تا یک زن رو پیدا میکنه و پرس و جو میکنه و داستان رو میفهمه.
لعنت به شرف انسان نماهایی اینچنین که اسم آدمیت رو یدک میکشند.
خداروشکر میکنم هزار بار که خانواده ای چنین مهربان و دوست داشتنی دارم.
البته دوست عزیز این داستان تو کشور اتریش اتفاق افتاده بود نه آمریکا، البته از این جنایات تو همه جای دنیا اتفاق میفته و ربطی به جغرافیا نداره، فقط آموزش و پرورش و یاد دادن به بچه ها اینکه حق و حقوقشون چی هست میتونه جلوی خیلی از این جنایات رو بگیره با آموزش خوب دادن
امکان اینکه الیزابت خودش زنا زاده باشه هست به خاطره همون صدای مادرش تو این مدت درنیومده و بچه های الیزابت ناقص درنیومدن
خدا لعنت کنه این مرتیکه متجاوز رو روانی اخه دختر خدته تجاوز ! حبس! این حروم زاده رو باید هر روز شکنجه کنند
بنظرم انسان میتونه هر کاری بکنه مادرش و خواهرش و از همه مهمتر دوس پسرش مقصرن تو این جریان خیلی راحت به چیزی شک نکردن میدونم فرهنگ اونا اینطوریه ولی کاش دوس پسرش ردشو میگرفت تا بفهمه واقعا چرا ولش کرده .اما بنظرم بهترین راه برای مجازات پدرش اینه که تو یه زندان انفرادی حبسش کنن و هر روز بهش تجاوز جسمی و روحی بدن .پدرش ادم دیونه ای نبود پس هیچ نیازی به درمانش نمیبینم.بعد چند سال تجاوز بنظرم بهترین مجازت برا اون ازاد کردنشه تا دوباره بره تو خونش اینم نوعی مجازاته براش
الهم عجل لولیک فرج
۱۵ سال؟ آزار و اذیت ۲۴ ساله فقط با ۱۵ سال مجازات؟ این عدالته؟ حتی مرگ هم براش کمه بعد ۱۵ سال؟؟؟؟
متن کامل بخون ، دادگاه این نجاست به حبس ابد محکوم کرد بدون بخش و تا ۱۵ سال حق تجدید نظر و کاهش مجازات و تخفیف نداده تاره اگه بهش بدن که صدسال نمیدن یعنی بعد ۱۵ سال از گذراندن حبس میتونه برای تخفیف و تجدیدنظر درخواست بده
وای خدایا یعنی چطور ۲۴سال تو یه زیر زمین میشه زندگی کرد خیلی وحشتناک ، کل عمرش زجر کشیده دختر بیچاره ،خدا لعنت کنه پدرشو
اوکی تا الان از موجوداتی که غیر طبیعی بودن میترسیدم ولی الان از ادما میترسم…
ترسناک ترین فیلم عمرم بود،چند سال پیش بی بی سی جریان دختر افغانی رو گفت که توسط پدر چند بچه داشت،و تا مدتها فکر و روحم در عذاب بود،تا الان این فیلمو دیدم باورم نمیشه انسان بتونه در این حد پست و بی مهر باشه،نمیتونم هیچ کلمه وجمله ای بگم که پستی این حیون رو بگه…..
واقعا تصورشم برای آدما سخته چه برسه به واقعیتش من همین داستان و خوندم حالم بد شد بعد این فیلم دختری در زیر زمینو هم دیدم واقعا یه هفتس افسرده شدم حالم بد شده گریم میگیره خیلی سخته خیلی
من داشتم فیلم شو می دیدم سرماخورده بودم و ماسک داشتم هر وقت زیززمین و دختر رو نشون میداد نمی تونستم نفس بکشم بعد فیلم رفتم تو حیاط و با همه وجودم نفس کشیدم هوا سرد بود ولی نمی خواستم حیاطو ترک کنم چون واقعن داخل خونه نمی تونستم نفس بکشم. خدا می دونه اون چجورز بیست و چهار سالو اینجوری گذرونده حتمن هر وقت تی وی میدیده کلی دلش ارزوی ازادی داشته بیست و چهار سال خیلی زیاده من نمی دونم باباش چجوری طاقت اورده من فکر نمی کنم ادم حتی بتونه با دشمن خونی ش این کارو کنه واقعن این بیمار روانی حتی از خود شیطان هم بدتره ادم یک سالم نمی تونه اینجوری دووم بیاره. اول فیلم بعد از این که ناامید شدم از این که فرار کنه، ارزو می کردم دختره غذا نخوره تا بمیره و این حرومزاده نتونه از شکنجه اون لذت ببره چقد دردناک ک با این همه ازار و اذیتی که کرد اون مجازاتی که حقش بود نصیبش نشد دیگه هرگز اون سه نفر طبیعی نمیشن و عمرشونم الکی هدر رفت کاش خدا به هممون جرات خودکشی بده که لااقل توو این شرایط بشه کاری کرد کل زندکی الیزابت نابود شد و هیچ چیزی نمی تونه حتی کمی از رنجشو تسکین بده😞