از حدود سال ۱۹۴۷ تا سال ۱۹۹۱، تنش بی پایان جنگ سرد باعث شده بود که نیروهای نظامی ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی همیشه در حالت آماده باش قرار داشته باشند و هر کدام از طرفین این آمادگی را داشتند تا به هر گونه عملیات تهاجمی و تحریک آمیز طرف مقابل به بدترین شکل ممکن پاسخ دهند. در میان ابزارهای دفاعی هر دو کشور ، می توان به موشک های اتمی متعددی که در سیلوهای خاصی تحت تدابیر شدید امنیتی قرار داشته و آماده ی پرتاب بودند اشاره کرد. در هر یک از این پایگاه ها افرادی مستقر بودند که در صورت دریافت فرمان از مقامات مافوق خود با فشار دادن یک دکمه موجبات مرگ هزاران نفر را فراهم می کردند. یکی از این مردان یک سرهنگ دوم روسی به نام استانیسلاو پتروف بود که در نیروی هوایی اتحاد جماهیر شوروی خدمت می کرد.
در ۲۳ سپتامبر سال ۱۹۸۳، پتروف مانند همیشه در حال مدیریت پایگاه هسته ای سرپوخوف-۱۵ در خارج از مسکو بود و تنش بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از هر زمان دیگری بیشتر شده بود. سه هفته قبل، شوروی یک هواپیمای مسافربری کره جنوبی را که وارد حریم هوایی این کشور شده بود ساقط کرده و تمامی ۲۶۹ مسافر آن از جمله یک نماینده ی عضو کنگره ی ایالات متحده جان خود را از دست داده بودند. در حدود نیمه شب، سیستم موجود در پایگاه که پتروف مسئولیت آن را به عهده داشت شروع به اخطار دادن کرد که یک موشک بالستیک بین قاره ای به سمت آن ها می آید. بر اساس برنامه وی باید چنین موضوعی را سریعاً به مقامات مافوق خود گزارش می داد تا بدین ترتیب سلسله مراتب فرماندهی دستورات لازم برای مقابله به مثل را صادر نمایند اما پتروف کمی تأمل کرد.
موضوع برای وی کمی عجیب به نظر می رسید. به باور وی اگر قرار بود ایالات متحده عملیاتی تهاجمی را علیه شوروی انجام دهد این کار را با تمام توان و نیرو انجام می داد. بدین ترتیب در چنین شرایطی باید پتروف شاهد پرتاب صدها موشک بالستیک بود و نه تنها یک موشک. همچنین او می دانست که سیستم بسیار جدید بوده و به باور شخصی او هنوز نمی توان به طور کامل به آن اعتماد کرد. بنابراین وی اخطار دستگاه را یک خطا تلقی کرده و از گزارش دادن موضوع خودداری نمود هرچند دستگاه همچنان نزدیک شدن یک موشک هسته ای بالستیک را گزارش می کرد. وی بی صبرانه منتظر بود که مشخص شود دستگاه دچار نقص و خطا شده است هر چند بعدها اذعان کرد که مطمئن نبوده دستگاه دچار نقص فنی شده است. بعد از مدتی چراغ اخطار دستگاه قطع شد و مشخص گردید که هیچ موشکی در کار نبوده است.
سپس در ساعات اولیه صبح روز بعد، سیستم راداری پایگاه نزدیک شدن ۴ موشک دیگر را نشان داد و پتروف بار دیگر با توجه به تجربه ی قبلی و تعداد کم موشک ها از گزارش دادن موضوع خودداری کرد و بار دیگر وی درست فکر کرده بود. بعدها مشخص شد که این اخطارهای نادرست در نتیجه ی یک اختلال رادیویی در سیستم های اخطار ماهواره ای شوروی رخ داده است. این مشکل برای همیشه با تغییر دادن مدار چرخش ماهواره رفع شد. پتروف بعدها گفت که آموزش های غیرنظامی اش به او کمک کرده که تصمیم درست را اتخاذ نماید. بیشتر همکاران او سربازان حرفه ای بوده و صرفاً آموزش نظامی دیده بودند و اگر شیفت کس دیگری غیر از پتروف بود گزارش دیدن موشک ها به سرعت مخابره می شد.
بدین ترتیب این گزارشات بدون شک به پاسخ شدید و فاجعه بار شوروی منتهی می شد. این رخداد مانند بسیاری اتفاقات دیگر در دوران جنگ سرد تا اواسط دهه ی ۱۹۹۰ محرمانه مانده و مسکوت گذاشته شد. اما پس از فاش شدن ماجرا سازمان های متعددی از پتروف به خاطر کاری که انجام داده و مانع از مرگ هزاران انسان بیگناه شده بود تقدیر کردند. با این وجود وی گفته بود که دولت شوروی سابق برای این خدمت بزرگی که به بشریت کرده بود نه او را تنبیه کرده و نه به او جایزه داده بود. البته به گفته ی خودش این اتفاق افسران مافوق او را ناراحت کرده بود زیرا فاش شدن این موضوع شاید به جایزه گرفتن پتروف منتهی می شد اما بدون شک مافوق های او به خاطر نقص دستگاه تنبیه می شدند. به همین دلیل افسران مافوق پتروف ترجیح دادند این موضوع را مسکوت باقی بگذارند.
دمش گرم
آدمهای بزرگ اغلب کوچک به نظر میان وآدمهای کوچک رو مردم بزرگ میکنن