فیلم هایی که داستان های واقعی باور نکردنی و دردناکی در خود دارند [قسمت اول]

فیلم هایی که داستان های واقعی باور نکردنی  و دردناکی در خود دارند [قسمت اول]

در تاریخ سینما همیشه فیلم های زیادی ساخته شده اند که داستانهایشان پر از ماجراهای دردناک و البته ترسناک بوده است اما در این میان تنها فیلم های اندکی از داستان ها و اتفاقات تاثیر گذار و دردناک واقعی الهام گرفته شده اند. روی هم رفته زندگی می تواند، تاریک، دردناک، عذاب آور و بسیار دردناک باشد. باید بدانید برخی از فیلم های محبوب شما نیز از یک داستان واقعی دردناک و تیره الهام گرفته اند که باور این موضوع به شدت برایتان سخت خواهد بود. در ادامه می خواهیم شما را با تعدادی از این فیلم های تاثیر گذار که عقبه ی داستانی حقیقی اما دردناکی دارند آشنا کنیم.

۱-پنجره پشتی (۱۹۵۴)


همه دوستداران فیلم های آلفرد هیچکاک می دانند که فیلم «روانی» (Psycho) او تا حدودی بر اساس داستان واقعی یک خیاط آمریکایی به نام اِد گرین ساخته شد اما فیلم ترسناک سال ۱۹۶۰ آلفرد هیچکاک تنها فیلمی نبود که وی از یک رخداد واقعی آن را الهام می گرفت. در مصاحبه ای با فرانسوا تروفو، هیچکاک گفت که فیلم روانشناسانه ی «پنجره پشتی» (Rear Window) که یکی دیگر از شاهکارهای بی پایان اوست از دو قتلی که بریتانیا را در شوک فرو برد الهام گرفته شده است. اولین قتل در سال ۱۹۱۰ زمانی که دکتر هاولی کریپن ادعا کرد که همسرش بریتانیا را به قصد ایالات متحده ترک کرده است رخ داد.

طبیعتاً زمانی که نامزد جدید دکتر کریپن به یکباره جای همسر سابق او را در خانه گرفت همسایه ها به موضوع مشکوک شدند. زمانی که نامزد جدید شروع به پوشیدن جواهرات همسر سابق دکتر کریپن کرد همه چیز بیش از پیش مشکوک به نظر می رسید. این اتفاق کوچک باعث الهام صحنه ای در فیلم «پنجره پشتی» شد که در آن شخصیت جیمی استیوارت به این نتیجه می رسد که همسایه اش بدون شک بدون حلقه ی عروسی اش به سفر نمی رود که همین موضوع باعث می شود به شوهر این زن مشکوک شود.

در مورد دکتر کریپن وی وقتی متوجه شد قضیه در حال لو رفتن است قصد داشت از کشور فرار کند اما به لطف اختراع بیسیم کاپیتان کشتی که دکتر کریپن سوار او بود از موضوع مطلع شده و وی را به مقامات تحویل داد. در واقع پلیس مقداری از باقیمانده اعضای بدن همسر سابقش را در زیرزمین خانه او پیدا کرده بود. دومین قتلی که فیلم از آن الهام گرفت در سال ۱۹۲ توسط پاتریک ماهون رخ داد که با برقراری رابطه با یکی از همکارانش به نام امیلی کَی به همسر خود خیانت کرده بود. امیلی که از این رابطه حامله شده بود انتظار داشت که رابطه اش علنی شود و ماهون در نهایت راهی جز کشتن او در یک خانه ی کنار ساحل نیافت.

سپس بدن او را تکه تکه کرده و در یک دیگ بزرگ جوشاند. وقتی که یکی از دوستان خانوادگی اش لباس های امیلی و چاقویی که با آن به قتل رسیده بود را در میان وسایل ماهون پیدا کرد و پلیس نیز کیسه هایی پر از باقیمانده اعضای بدن یک زن را در خانه ی ساحلی اش یافتند. در واقع ماهون به دلیل تنبلی هنوز کار جنازه را به اتمام نرسانده بود به همین دلیل خیلی زود به چوبه دار سپرده شد. این داستان باعث شد که کاراگاهان هنگام مراجعه به صحنه ی قتل از دستکش استفاده کرده و هیچکاک نیز تکه تکه کردن بدن مقتول در فیلم «پنجره پشتی» را از این داستان واقعی الهام گرفت.

۲- شب شکارچی (۱۹۵۵)


یکی از کابوس وارترین فیلم هایی که تاکنون ساخته شده بدون شک فیلم «شب شکارچی» (The Night of the Hunter) با بازی بیلی چاپین و سالی جین بروس در نقش های جان و پرل است که دو کودک با رازی خوفناک هستند. پدرشان یک خلافکار است که به بانک دستبرد زده اما قبل از این که به زندان فرستاده شود به فرزندان خود محل قایم کردن پول هایش را می گوید. در کمال تاسف آن ها تنها کسانی نیستند که در مورد این پول ها خبر دارند. یک قاتل سریالی متنفر از زنان به نام کشیش هری پاول (رابرت میچم) با خالکوبی هایی روی دست به دنبال این پول است به همین دلیل با مادر بیوه ی این بچه ها (شلی وینترز) ازدواج کرده و سپس او را در رودخانه غرق می کند.

پدر روحانی سپس سراغ بچه ها می رود و آن ها را تهدید می کند که باید جای پول ها را به او بگویند. بدین ترتیب یک بازی موش و گربه همراه با آیاتی از انجیل و رد و بدل کردن ضربات چاقو آغاز می شود. این فیلم به کارگردانی چارلز لاتن، بر اساس رمانی نوشته دیویس گراب ساخته شد که او نیز داستانش را از ماجرای واقعی مردی به نام هری پاورز الهام گرفته بود. وی مردی افسرده و خلافکار اهل ویرجینیای غربی بود که در بنگاه های همسریابی ثبت نام کرده و منتظر می ماند تا زنی برای او نامه بفرستد. سپس دست به قلم می شد و خود را مردی سخت کوش، کارآفرینی باایمان و مردی خوش قلب توصیف می کرد که قصد ازدواج دارد.

اما وقتی که اعتماد زنان بخت برگشته را جلب می کرد آن ها را خفه کرده و پولهایشان را به سرقت می برد. پاورز دو زن و سه بچه را بدین ترتیب به قتل رساند تا این که پلیس او را دستگیر کرد. وقتی که مردم ویرجینیای غربی از موضوع مطلع شدند دور هم جمع شده و همانطور که در فیلم نیز به تصویر کشیده شده به زندان شهر حمله کردند. در نهایت پلیس توانست آن ها را متفرق سازد و عدالت در نهایت در سال ۱۹۳۲ به انجام رسید و پاورز آخرین قرار ملاقات خود را نیز دریافت کرد؛ ملاقات با مامور اعدام.

۳- وحشت در خیابان الم (۱۹۸۴)


در فیلم «وحشت در خیابان الم» (A Nightmare on Elm Street) شخصیت فردی کروگر با دستکش های ناخن دار و لباس قرمز و سبر رنگش توانست دل همه طرفداران ژانر وحشت را بدست آورد. اما در حالی که این قاتل سریالی بیرحم زاییده ی افکار وس کراوِن بود اما او در ساخت این فیلم از چند داستان واقعی الهام گرفت. وی در مصاحبه ای در سال ۲۰۰۸ گفت که وقتی بچه بوده یک روز صبح که از خواب بیدار شده مردی مست را در پشت پنجره ی اتاقش دیده که به او خیره شده است. وی از این موضوع بشدت ترسیده و زمانی که مرد مذکور در حالی که به او زل زده و عقب عقب به سمت در ورودی خانه ی کراون می رفت پسرک در مرز جنون قرار گرفت.

خوشبختانه برادر کراون با یک چوبدستی برای مشخص شدن ماجرا بیرون رفت اما دید که مرد مذکور رفته است. بدین ترتیب ایده ی این که یک مرد جوان که از ترساندن و کشتن بچه ها لذت می برد همراه کراون ماند. اما یک سری اتفاقات واقعی مرگبار که در دهه ۸۰ و ۹۰ در خیابان الم رخ داد ایده ی کراون رنگ ترسناک تری به خود گرفت. در این اتفاقات آوارگان کامبوجیایی بدون هیچ دلیل خاصی در خواب می مردند و این اتفاق چنان تکرار شد که مرکز کنترل بیماری ها وارد عمل شد. در آن زمان کراون تحت تاثیر مرد جوان ۲۱ ساله ای قرار گرفت که یک هفته تمام از خوابیدن سر باز زد زیرا می ترسید که در خواب بمیرد.

این جوان بیچاره مدام برای بیدار ماندن قهوه می خورد و وقتی که خانواده اش به او قرص خواب دادند وی وانمود کرد که آن ها را خورده اما در واقع آن ها را در سطل زباله انداخت. در کمال ناباوری وقتی این مرد جوان در مقابله با خواب مغلوب شد دیگر هیچ وقت بیدار نشد. بعدها مشخص شد که این بیماری یک بیماری ژنتیکی است که سندروم مرگ شبانه ناگهانی نامیده می شود و معمولاً مردان جوان آسیایی را در هنگام خواب طعمه خود می کند. کراون این دو داستان را با هم ترکیب کرده و هیولایی ساخت که به یاد یکی از دوستان قلدر دوران بچگی اش او را فرد کروگر نامید.

۴- لبه رودخانه (۱۹۸۷)


فیلم کمتر دیده شده «لبه رودخانه» (River’s Edge) فیلمی بحث برانگیز و تحسین شده بود که بازیگرانی مانند کیانو ریوز، کریسپین گلوور، یون اسکای و دنیس هوپر در آن ایفای نقش می کردند. این فیلم درام زمانی آغاز می شود که یک نوجوان روانی نامزدش را به قتل رسانده و جنازه ی او را در کنار رودخانه دفن می کند. سپس وی داستان عمل وحشیانه اش را با اغراق برای دوستانش تعریف می کند. اما دوستان او به جای خبر دادن به پلیس تصمیم می گیرند که خود به بررسی جنازه بپردازند و از این ماجرا به عنوان یک کارناوال شادی استفاده کنند.

در واقعیت نیز این داستان به همین شکل رخ داده بود. یک پسر ۱۶ ساله به نام آنتونی ژاک بروسارد با خشونت تمام دختری ۱۴ ساله به نام مارسی رنی کونارد را مورد تجاوز قرار داده و به قتل رسانده بود و در ادامه جنازه ی او را در داخل شیاری در رودخانه ی میلیپیتاس در کالیفرنیا انداخت. بروسارد ماجرا را همانند فیلم برای دوستانش تعریف کرد و خیلی زود همه دوستان او دور جنازه جمع شدند. یکی از آن ها حتی تلاش داشت به بروسارد کمک کند که جنازه را مخفی کنند. این گردهمایی دو روز تمام ادامه داشت تا این که پلیس از ماجرا آگاه شده و قاتل علیرغم سن کم به حبس ابد محکوم گردید.

۵- چند مرد خوب (۱۹۹۲)


فیلم «چند مرد خوب» (A Few Good Men) به کارگردانی راب راینر که تریلری درباره دادگاه و قضاوت است از نمایشنامه ای به قلم آرون سورکین الهام گرفته و داستان یک وکیل نیروی دریایی (تام کروز) را روایت می کند که قصد دفاع از دو سرباز نیروی دریایی که به قتل دوستشان در حین عملیات متهم شده اند را در سر می پروراند. کروز بر این باور است که این قتل تصادفی بوده و دو متهم تنها دستورات مقامات مافوق خود را اجرا می کرده اند. در نهایت این دو بیگناه شناخته می شوند اما داغ مرگ دوستشان را باید با خود داشته باشند. داستان سورکین در واقع از زندگی واقعی یک سرباز نیروی دریایی به نام ویلیام آلوارادو الهام گرفته است که در پایگاهی دریایی در خلیج گوانتانامو خدمت می کرد.

وظیفه ی او این بود که در گوشه ای از پایگاه ایستاده و تحرکات نیروهای کوبایی که دورتر از پایگاه قرار داشتند را تحت نظر داشته باشد. متاسفانه آلوارادو در میان گروهانش سرباز محبوبی نبود و دوستانش بر این باور بودند که وی باعث اخراج یکی از دوستان نگهبانشان شده که به سمت قلمرو کوبا شلیک کرده بود. در نتیجه ده نفر از این سربازان، چشم ها و دهان آلوارادو را بسته و شروع به کتک زدن او کردند. در حین کتک خوردن،آلوارادو به دلیل پر شدن ریه هایش از مایع به حالت کما می رود اما برخلاف داستان فیلم وی زنده ماند و هفت نفر از سربازانی که در این ماجرا دست داشتند بدون حضور در دادگاه اتهامات خود را پذیرفتند. اما سه نفر باقیمانده ترجیح دادند که در دادگاه حاضر شوند و در دادگاه نیز ادعا کردند که تنها فرامین افسران مافوقشان را انجام می داده اند.

در نهایت تنها یکی از این سربازان بعد از به پایان رسیدن دوره ی خدمتش از نیروی دریایی کنار گذاشته شد. این سرباز که دیوید کاکس نام داشت پس از ساخت فیلم «چند مرد خوب» علیه استودیو سازنده فیلم شکایتی را تنظیم کرد اما قبل از این که دادگاهی برگزار شود وی به طرف اسرارآمیزی به قتل رسید و پرونده قتل او نیز تا به امروز حل نشده باقی مانده است.

منبع: looper
مطالب مرتبط
مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
بدون نظر

ورود