شیزوفرنی (روانگسیختگی) و اختلال چند شخصیتی (DID) بعضا با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند. این دو بیماری با هم تفاوتهای بسیاری دارند. حتی نشانهها و نحوه تشخیص آنها توسط متخصص نیز متفاوت است. اما وجه مشترک هر دو اختلال روانی در این است که از نظر عموم یک بیماری وحشتناک بشمار میروند و اغلب مردم به دلیل نداشتن آگاهی و دانش کافی در این زمینه، از این افراد میترسند و از آنها دوری میکنند.
مرز بین برخی از بیماریهی اعصاب و روان از مو هم باریکتر است و همین مساله باعث میشود تا گاهی مردم آنها را با هم اشتباه بگیرند.
به گفته دکتر روبرت تی مولر، استاد روانشناسی و متخصص درمان روانتکانشی در تورنتو، کسانی که با افراد مبتلا به اسکیزوفرنی (شیزوفرنی) و اختلال چند شخصیتی روبهرو نشده باشند، بهراحتی این دو بیماری را با هم اشتباه میگیرند. این در حالیست که حتی نشانههای آنها هم با یکدیگر متفاوت است.
به گزارش محققان مرکز خیریه سلامت اعصاب و روان، ۵۰ درصد مردم شیزوفرنی را همان اختلال چند شخصیتی میدانند. اما برای آشنایی با تفاوت این دو از شما دعوت میکنیم تا ادامه مطلب را از نظر بگذرانید.
وقتی افراد شیزوفرن نشانههای بیماری را نشان میدهند، ممکن است دچار توهم یا اختلال ادراکی شوند.
به این مفهوم که، وقتی روانپریش میشوند، افکارشان پوچ و بی معنی میشود. به گفته دکتر مولر، این امر تحت تاثیر گذشته افراد است بنابراین، کاملا هم بیمعنی و مهمل نیست و گاهی به مسایل شخصی فرد مربوط میشود.
از دیگر نشانههای روانگسیختگی این است که آنها دچار توهمات شنیداری و دیداری هستند. وقتی بیماری وخیم میشود، فرد قدرت تفکر سالم و شفاف را از دست میدهد. این توهم به فرد دست میدهد که آنچه او میگوید و باور دارد واقعیت دارد، در حالیست که این یک خیال باطل و اشتباه است. شیزوفرنها معتقد هستند که همیشه افکارشان درست و این بقیه هستند که اشتباه میکنند.
در حالت کلی، فرایندهای فکری و پاسخگوییهای عاطفی این افراد از کار میافتد و در عملکردهای شغلی و زندگی عادی آنها اختلال بهوجود میآید.
افرادی که دارای اختلال چند شخصیتی هستند نیز واقعیت زندگی را به شکلی دیگر میبینند. اما به جای توهمات شنیداری و دیداری، یک شخصیت جدید در وجود فرد پدیدار میشود و شخصیت اصلی در هالهای از ابهام فرو میرود. در هُویتپَریشی، دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل میکنند، وجود دارد. معمولاً این شخصیتها نام و سن و مجموعهای از خاطرات و رفتارهای ویژه خود را دارند.
در حالی که شیزوفرنها اختلال و سردرگمی را تجربه میکنند، هُویتپَریشها میتوانند با سازماندهی دقیق یک شخصیت جدید و متناسب به موقعیت را از خود نشان داده و بهطور کلی به شخصیتی دیگر تبدیل شوند.
این پدیده به حالت تناوبی بروز میکند. به این صورت که یکی از شخصیتهای مختلف فرد در شرایط خاص نمایان شده و دیگر شخصیتها برای مدت زمان معلومی خاموش میشوند. در چنین شرایطی، شخصیت اصلی معمولا از تجربههای هویتهای دیگر اطلاعی ندارد.
بد نیست بدانید که هویتهای گوناگون چنین بیمارانی کاملا با هم متفاوت هستند. برخی از آنها هر روز در شخص نمایان میشوند و برخی دیگر در شرایط خاص پدیدار میشوند. این هویتها دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند؛ مثلا میتوانند پرخاشگر، خصمانه، کنترلکننده، و خود ویرانگر باشند.
همچنین، حافظه هر کدام از این هویتها متفاوت از بقیه است. یعنی خاطرات هویت پرخاشگر را هویت خجالتی نمیتواند به خاطر بیاورد. آنها سیستم کاملا مجزایی از همدیگر دارند.
به همین خاطر است که این بیماری در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی به عنوان اختلال شخصیتی تجزیهای و گسستگی شناخته میشود که انزواطلبی از جهان بیرونی مشخصه بارز این افراد است.
دکتر مولر در این رابطه می گوید: «ذهن، این دیوارهای نیمه نفوذی را میسازد و دیوار کشیدن بین خاطرات و حافظهها عملکردی بس عجیب و شگفتآور است. وقتی شما با فردی که دچار اختلال چند شخصیتی است کار میکنید، از دیدن رفتارهای کاملا متفاوت و عملکردهای عجیب هویتهای مختلف او متعجب و شگفتزده خواهید شد. رفتار این افراد به گونهای است که گویا فردی دیگر در مقابلتان ایستاده است. اما واقعیت این است که هویتهای درونی این افراد در موقعیتهای مختلف، پدیدار میشوند و انسانی کاملا متفاوت از آنچه چند دقیقه پیش بودهاند، از خود بروز میدهند.»
علت شکل گیری شیزوفرنی و هویتپریشی نامعلوم است
علت پدیدار شدن هیچ کدام از بیماریهای مورد بحث مشخص نیست. در اسکیزوفرنی، مردان در اوایل دهه ۲۰ زندگی و زنان در اواخر این دهه، نشانههای اختلال را بروز میدهند. در کسانی که اختلال چند شخصیتی دارند، این مشکل میتواند از کودکی پدیدار شده و به صورت تدریجی خودش را نشان دهد.
اشخاصی که گذشته سخت و پر مشکلی را پشت سر گذاشته باشند، بیشتر از مردم عادی در خطر ابتلا به شیزوفرنی قرار دارند. اما هنوز ارتباط این دو امر به لحاظ علمی ثابت نشده است.
در طول سالیان گذشته، محققان بیان داشتهاند که شیزوفرنی یک بیماری بیولوژیکی یا ژنتیکی است که میتواند به نسل بعد به ارث برسد. مولر در این رابطه گفته، در دوران تحصیل وی در دهه ۱۹۸۰ میلادی، او تصور میکرده عاملی موسوم به «فرضیه دوپامین» میتواند در شکلگیری این بیماری نقش داشته باشد، اما اطلاعات کاملی در این رابطه وجود ندارد و نمیتوان آن را ثابت کرد.
البته، فرضیه ارثی بودن شیزوفرنی تا حدی میتواند صحت داشته باشد زیرا اگر یکی از دوقلوها دچار روانگسیختگی شود، احتمال پدیدار شدن این اختلال در خواهر/برادر دیگر نیز بسیار بالا خواهد بود.
مولر در مورد فرضیههای گوناگونی که در مورد این اختلالات وجود دارد گفته که هرساله موضوعات جدیدی در علم روانشناسی در این باب مطرح میشود و بیشتر آنها در راستای تکمیل نظریه قبلی است. اما واقعیت این است که هنوز هیچ دلیل مشخصی برای شکلگیری شیزوفرنی در اشخاص پیدا نشده است.
در مورد DID موضوع کمی قابل درکتر است. در تحقیقات گوناگون مشخص شده که روانرنجوریها و زخمهای روانی از دوران کودکی ارتباط مستقیم با پیدایش اختلال چند شخصیتی در افراد دارد. بهویژه کسانی که در کودکی مورد تجاوز، سواستفاده جنسی یا خشونت واقع شدهاند احتمال اینکه در بزرگسالی دچار هویتپریشی شوند، بسیار بالاست.
از آنجا که فرد هویتپریش دارای شخصیتهای پرخاشگر، عصبی و دارای تمایلات جنسی خشن است، اینکه در گذشته چنین مسایلی را تجربه نکرده باشد بسیار بعید خواهد بود. ممکن است این اشخاص در کودکی مورد تعارض جنسی توسط والدین قرار گرفته باشند، یا در نوجوانی فروخته شده باشند. یا مسایل دردناک و ترسناک دیگری از این دست.
تنها راه خاموش کردن تکانشهای مغزی و درونی این افراد، کمک گرفتن از دنیای بیرونی است. آنها با شبیهسازی واقعیتها در تصوراتشان سعی در کنار آمدن با مشکلات درونی خود را دارند. این رفتار، همانند سیستم ایمنی در برابر ویروسهاست. مغز این افراد میداند مشکلی وجود دارد که کنار آمدن با آن چندان آسان نیست، به همین خاطر دست به دامن یک موقعیت و هویت جدید میشود تا از شر هویت قبلی خلاص شود.
روشهای کمک به این بیمارها با هم متفاوت است
در کشورهای اروپایی همچون نروژ و فنلاند، شیزوفرنی با هوای تازه، ورزش کردن و زندگی در میان افرادی که بیماری آنها را پذیرفتهاند درمان میشود. برنامههای درمانی در فضای باز و در میان مردم بسیار کارآمدتر از بستری بیمار در بیمارستان پاسخگو بوده است.
فعالیتهای اجتماعی برای کمک به شیزوفرنها بسیار کاربردی است و این افراد میتوانند با مشکلات ناشی از سواستفاده و بدرفتاری بهتر کنار بیایند.
البته برای درمان اسکیزوفرنی، داروهای مخصوصی هم وجود دارد اما دوز مصرفی آن ها در زمانهای مختلف، متفاوت خواهد بود. همچنین برای همه افراد یک داروی مشخص تجویز نمیشود.
دکتر مولر اعتقاد دارد که با مشاوره و روانشناسی میتوان این بیماران را درمان کرد. پزشک درمانگر باید از مشکلات دوران کودکی فرد به طور کامل آگاه باشد تا بتواند به او در از بین بردن خاطرههای تلخ کمک کند.
برای درمان اختلال چند شخصیتی هم لازم است متخصص به عمق خاطرات کودکی فرد نفوذ کند و ببیند چه مساله یا مسایلی باعث بروز چنین اختلالی شده است. سپس با کمک خود بیماری، به حذف و کمرنگ کردن این زخمهای روانی اقدام کند.
افراد دارای اختلالهای روانگسیختگی و هویتپریشی زندگی عادی همانند دیگران دارند
لازم است بدانید کسانی که دچار بیماریهای موردبحث هستند، زندگی عادی همچون دیگران دارند و اغلب آنها از مردم میخواهند که همچون هیولاهای ترسناک یا یک موجود وحشتناک به آنها نگاه نکنند.
بر اساس یک تحقیق میدانی مشخص شده، ۲۶ درصد از مردم تصور میکنند کسانی که به شیزوفرنی مبتلا هستند، ممکن است رفتار خصمانه یا خشن داشته باشند. ۲۳ درصد دیگر هم تصویر میکنند که اسکیزوفرنیها باید به طور ۲۴ ساعته تحت درمان و کنترل متخصصان روانپزشکی باشند!
اما واقعیت این است که اعتقاد عمومی کاملا اشتباه است و مردم باید این باورهای غلط خود را کنار بگذراند و رفتار انسانیتری با این بیماران داشته باشند. افراد شیزوفرن کاملا عادی زندگی میکنند و به خوبی از قوانین و محدودیتهای اجتماعی آگاه هستند. روانگسیختگی چیزی است که هر فردی ممکن است به طور خاصی در زندگی خود تجربه کند.
مطالب خوبیه. ولی به طور عمیق بش پرداخته نمیشه. مثلا مطلب ADHD مفصل نبود. مثلا دربارهی قرص ریتالین اصلا اطلاعاتی داده نشد. به نظرم مطلب و طوری قرار بدین که یک دید جامع و کامل نسبت به بیماری و روشهای درمانش کمک کنه. ممنون.