آیا شما نیز مانند ما بعضی شب ها با خود فکر کرده اید که آخرالزمان چگونه خواهد بود و آیا ممکن است اتفاقی در کسری از ثانیه رخ دهد و زمین و زمان را به هم بریزد؟ شاید شما هم مانند ما از ترس مو بر تنتان سیخ شده باشد. اگر شما هم چنین تجربیاتی داشته اید باید بدانید که بسیار خوش شانس هستید زیرا این مقاله قصد دارد مدارکی را برای صحت و عقلانی بودن تفکرات ظاهراً غیر منطقی شما ارائه دهد، شاید هم خوش شانس نباشید!. در هر صورت در این مقاله استدلالاتی برای تفکرات ترسناک شما بیان خواهد شد.
۴- جزیره ی مسکونی آکروتیری در حالی که از لحاظ تمدن بسیار پیشرفته تر از جوامع دیگر بود به ناگاه منفجر شد
در حدود ۲.۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، شهر آکروتیری (Akrotiri) یک شهر بندری شلوغ بود که در یک جزیره در دریای اژه که امروزه سانتورینی (Santorini) نام دارد ساخته شد. در این شهر بندری تکنولوژی های پیشرفته ای وجود داشت که مردم دیگر هیچ تصوری از آن ها نداشتند مانند داشتن گوشی های آیفون در دورانی که تلفن ثابت تازه اختراع شده بود. در این شهر ساختمان های چند طبقه وجود داشت و مردم در طراحی داخلی خانه های خود از دیوارنگاری های دقیق و پیچیده استفاده می کردند. جاده ها همه سنگفرش شده، وسایل فلزی همه پیشرفته و در درون خانه های لوله کشی آب جریان داشت و حتی دستشویی ها شباهت زیادی به توالت های پیشرفته ی امروزی داشتند.
با این وجود اگر آن ها شهر پیشرفته ی خود را درست در زیر مخرب ترین آتشفشان طول تاریخ نمی ساختند ممکن بود بگوییم که آن ها قابلیت سفر در زمان را نیز داشته اند. در قرن هفدهم قبل از میلاد مسیح، یک زلزله ی ۷ ریشتری این شهر را به ویرانه تبدیل کرد و بعد از آن امواجی به بلندی ۱۰ متر خرابه های شهر را درنوردیدند. بر اساس مطالعات باستان شناسی بازماندگان این فاجعه در حال بازسازی شهر خود بودند که آتشفشان جزیره که «ترا» (Thera) نام داشت فوران کرد.
این فوران ۴ تا ۵ بار قوی تر از فوران آتشفشان کراکاتوا (Krakatoa) بوده و انرژی به اندازه ی صدها بمب اتمی را در کسری از ثانیه آزاد کرده است. وقتی که خاکسترهای آتشفشانی فروکش کردند باعث شدند که خرابه های شهر برای مطالعات باستان شناسی امروزی حفظ شوند.
اگر تئوری های مشهور در مورد این شهر صحت داشته باشند پس می توان گفت که آتشفشان ترا باعث شده است که افلاطون افسانه ی شهر آتلانتیس را بازگو کند، شهری گمشده و ویران شده که بسیار پیشرفته بوده است. این شهر به طور همزمان مورد حمله ی زلزله، امواج خروشان دریا و فوران آتشفشان قرار گرفت و به نظر می رسد مادر طبیعت تاکنون با هیچ شهری چنین خصومت شدیدی نداشته است.
۳- یک ال نینو فوق بزرگ تمدن موچه را به مدت ۳۰ سال در دریا فرو برد و بعد از آن نیز به مدت ۳۰ سال خشکسالی بود
در هزاره ی اول میلادی تمدن موچه (Moche) بر مناطق جنوبی کشور پرو حکومت می کرد. این تمدن به خاطر روش های پیشرفته و خلاقانه ی آبیاری، مهارت در تولید پارچه و ساخت سفال هایی زیبا و پرنقش شناخته شده بود و به معنای واقعی کلمه می توان آن ها را یک قوم متمدن نامید.
اما چرا از این تمدن اطلاعاتی به اندازه ی تمدن های آزتک و اینکا در دست نیست و کمتر کسی اسمی از آن ها شنیده است؟ جواب این است که مادر طبیعت چنان درس سختی به آن ها داده که تاکنون به هیچ قوم دیگری داده نشده است. تمدن موچه قربانی تغییر شدید آب و هوایی شد. در واقع آن ها قربانی یک ال نینوی بسیار قوی شدند که شباهت کمی با ال نینوی های امروزی داشت.
متخصصان هواشناسی با مطالعه ی هسته های یخی که از یخچال های طبیعی و قدیمی کوه های آند به دست آورده اند به این نتیجه رسیده اند که تمدن موچه با شدیدترین تغییرات آب و هوایی مواجه شده است. به مدت ۳۰ سال تمام در این منطقه باران باریده، باران هایی ویرانگر و بدون وقفه که تا آن زمان کسی به چشم خود ندیده بود. این بارندگی های شدید مزارع آن ها را به کلی از بین برد و باورهای آنان را به طور کلی نقش بر آب کرد (موچه ها بر این باور بودند که قربانی کردن انسان باعث می شود آب و هوای مساعدی برای کشاورزی کردن داشته باشند بنابراین در تمام این سال ها که باران می بارید آن ها به امید بهتر شدن آب و هوا همچنان انسان ها را قربانی می کردند).
جالب این که بعد از ۳۰ سال بارندگی بی وقفه به مدت ۳۰ سال هیچ بارندگی در این مناطق اتفاق نیفتاده و قحطی در گرفت. باستان شناسان بر این باورند که این تغییرات دوگانه ی آب و هوایی نه تنها زندگی موچه ها را دگرگون ساخت بلکه ایمان آن ها به فرمانروایان شان را نیز از آن ها گرفت که برای قرن ها شرایط آب و هوایی مساعد را برای آن ها در ازای هزینه ی ناچیز بیرون کشیدن تعدادی قلب از سینه ی قربانیان تضمین کرده بودند.
۲- یک عصر یخبندان نسبتاً کوتاه جوامع هاووک را در نیمکره ی شمالی از پا درآورد
در اوایل قرن سیزدهم میلادی هوای نسبتاً سرد مناطق گرینلند به شدت سردتر شده و به یخبندان تبدیل شد. این موضوع باعث تلف شدن جانوران و احشام قبایل وایکینگ ساکن در این مناطق گردید که به مدت صدها سال در این نواحی زندگی کرده بودند. در حالی که وایکینگ ها ناامیدانه تلاش می کردند به رژیم غذایی دریایی روی بیاورند ماهی های این مناطق نیز در نتیجه ی سرمای شدید به آب های گرم تر مهاجرت کردند. بدین ترتیب وایکینگ های ساکن گرینلند، آن جنگجویان مغرور با کلاه های نوک تیزشان که سرزمین های دوردست را به زیر سلطه ی خود درآورده بودند، در نتیجه ی سرما نابود شدند.
در اروپای شمالی از بهار سال ۱۳۱۵ به مدت ۳ سال تمام باران بارید و در نتیجه خاک این منطقه کامل شسته شده و کشاورزی به طور کامل از بین رفت. در حالی که مردم بیچاره به خوردن گوشت سگ و گربه و حتی انسان های دیگر برای زنده ماندن روی آورده بودند، مادر طبیعت سخت ترین زمستان هایش را بر مناطق وستروس مستولی ساخت.
سال های بین قرن ۱۳ تا اواسط قرن نوزدهم سردترین دوره ی تاریخی در نیمکره ی شمالی بود که بیش از هزار سال ادامه داشت. در این دوره ساکنان نیمکره ی شمالی همچنین شاهد سخت ترین نوع از شیوع بیماری ها، قحطی و تغییرات شدید آب و هوایی بودند. آب اقیانوس ها سردتر از قبل شد و سطح بسیاری از دریاها همواره از یخ پوشیده شده بود. همچنین یخچال های مناطق کوهستانی آلپ پیشروی زیادی داشته و زمین های کشاورزی و مناطق روستایی را از بین می برد. کوه آتشفشانی تامبورا (Mount Tambora) در سال ۱۸۱۵ فوران کرد به طوری که ابرهای خاکستر آن به جو زمین نیز رسید و باعث شد که سال ۱۸۱۶ «سال بدون تابستان» لقب بگیرد.
در آن سال در ماه ژوئن در ایالت ورمونت برف بارید. همزمان آب رودخانه ی تیمز در لندن چنان یخ زده بود که جشنواره هایی موسوم به «Frost Fairs» روی یخ های رودخانه برگزار شد.
۱- دریای مدیترانه شهر تونیس-هراکلیون را بلعید
در حدود ۴۰ کیلومتری شهر اسکندریه بقایای یک شهر باستانی مصر به نام تونیس-هراکلیون واقع شده است، شهری زیبا که دو اسم برای آن انتخاب شده بود. دوران رونق این شهر به قرن ۱۲ قبل از میلاد مسیح باز می گردد. این شهر در دوران رونق خود کانون تجارت بین ساکنان مصر باستان (تونیس) و دنیای غرب (یونان باستان یا همان هراکلیون) بود. این شهر بر روی جزایری به هم متصل ساخته شده بود که خاک آن ها بیشتر از گل و لای و شن تشکیل می شد. این جزایر از طریق پل ها، کشتی ها و قایق های کوچک با هم ارتباط داشتند. برای تجسم این شهر می توانید شهر ونیز را تصور کنید.
در حدود ۱.۲۰۰ سال پیش مادر طبیعت امواجی را به سمت این شهر فرستاد. مجسمه ی خدای هاپی (Hapi) که هزاران سال مراقب این بندر بود به ناگاه هوس آب تنی کرده و در آب شیرجه زد! خاک های منطقه شل تر از قبل شده و در آب فرو رفتند و ساختمان ها نیز به دنبال زمین زیرشان غرق شدند. آن ها بعدها این حادثه را به کشیدن ناگهانی یک رومیزی از زیر ورق هایی لرزان تشبیه کردند. در یک لحظه شهر پر بود از سر وصدای بازرگانانی که کالاهای خود را می فروختند و لحظه ای بعد شهر به خانه ی ماهی ها تبدیل شده بود.
داستان این شهر غرق شده و افسانه ای تا سال ۱۹۳۳ مبهم مانده بود تا این که نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا رویت یک سازه ی ساخت انسان را در عمق ۴۰ متری آب های منطقه گزارش دادند. در دهه ی ۲۰۰۰ باستان شناسان شروع به بیرون کشیدن گنج های غرق شده ی این شهر کردند که اولین آن ها مجسمه ی خدای هاپی بود، خدای آب و باروری.
بدون نظر