طبق پژوهش های جامعه شناختی، هر فرد با ۴۰ ساعت کار در هفته، بیش از یک سوم زندگی اش را صرف کار می کند. بدیهی است که کارهایی که در طولانی مدت انجام می دهیم بر روی ما و ویژگی های روانشناختی مان اثر می گذارند.
شغل ما علاوه بر جنبه های مثبت، ابعادی منفی هم دارد. برای مثال زمانی را تصور کنید یک مدیر در تعطیلات هم مشغول چک کردن ایمیل های کاری خود است یا یک نظامی در خانه هم به دستور دادن ادامه می دهد.
در اینجا به اثرات شغل های مختلف بر شخصیت ما و راه های مقابله با این تأثیرات می پردازیم تا در زندان شغل خود محبوس نشویم.
۱- مشاغل نظامی
مشاغل نظامی نه تنها بر روی خود فرد بلکه حتی بر خانواده ی او هم اثر می گذارند. همه ی اعضای خانواده در نظمی سختگیرانه زندگی می کنند. فرزند یک نظامی را به سادگی می توان از فرزند یک معمار یا خبرنگار تشخیص داد. افتخار، مقام و فیزیک مناسب، مزایای این شغل هستند. اما با گذشت زمان، شخص نظامی سختگیرتر و بدبین تر می شود و توانایی او در همدردی با دیگران از میان می رود. فرد نظامی تصور می کند هرگز نباید تحت تأثیر چیزی قرار بگیرد، هر موقعیتی را می بایست تنها با منطق تحلیل کند و علاقه و شفقت را کنار بگذارد. به همین دلیل است که برای این افراد مهربانی و تعادل در خصوص نزدیکان شان کار دشواری است.
۲- پزشکی
به دلیل مواجهه ی هر روزه ی پزشک با رنج، درد و مرگ، این شغل سبب می شود دیواری تدافعی از بی تفاوتی، سردی و بدبینی در وجود پزشک ایجاد شود. شوخ طبعی خاص بسیاری از پزشکان در حقیقت یک مکانیزم تدافعی روانشناختی در برابر اضطراب و ترس مداوم است. عادت به پنهان کردن احساسات خود و برخورد خونسردانه با همه ی مسائل باعث انفصال عاطفی و عدم تمایل به اشتراک گذاشتن مشکلات با دیگران می شود. پزشکان عادت می کنند همواره به صورت فیزیکی و احساسی آماده ی کمک به دیگران باشند.
۳- معلمی
یک معلم حرفه ای توانایی آن را دارد که تعداد زیادی کودک را مدیریت کند و به همین خاطر ممکن است در زندگی خانوادگی آن ها حسی از سختگیری به وجود آید. ویژگی هایی که اغلب در معلمان دیده می شود عبارتند از: مستبد بودن، محافظه کاری، میل به تک گویی و پیروی از تشریفات. اگر شخصی تمام روز را با کودکان کار کند، با نزدیکان خود که از سنین مختلفی هستند نیز همان رفتار را خواهد داشت، برای مثال زمانی که دیگران را نصیحت می کنند، ممکن است تصور کنند باید چیزی را چندین بار تکرار کنند.
۴- کارآفرینی
مدیریت کسب و کار نه یک شغل بلکه نوعی نگرش و شیوه ای از زندگی است. این شغل اغلب به شخص این امکان را نمی دهد تا اهل سازش و مدارا باشد. فرد برای آنکه به موفقیت دست یابد، باید شغل خود را هدف اصلی اش در زندگی قرار دهد. به همین دلیل است که صاحبین کسب و کار ها شبانه روز در فکر کار خود هستند. کسب و کار در حقیقت یک چرخه ی پیشرفت دائمی است که هیچ هدف نهایی ای در آن وجود ندارد. بنابراین چنین افرادی همواره به پیشرفت شخصی خود فکر می کنند و خواستار آن هستند که نزدیکان شان نیز به همین ترتیب رفتار کنند. علاوه بر این، به دلیل آنکه کارآفرین ها همواره در جستجو هستند، گاهی نمی دانند حقیقتا خواهان چه چیزی هستند.
۵- وکالت
این شغل تنها برای کسانی مناسب است که روحیه ای قدرتمند دارند چرا که معمولا تحت فشار بسیار زیادی هستند. سکوت یکی از عناصر اصلی این شغل است. از آنجایی که در این شغل صحبت درباره ی مشکلات خود چندان رایج نیست، وکلا به ندرت از دیگران درخواست کمک و حمایت می کنند. این عادت ها می تواند باعث افسردگی و اضطراب شود. برای موفقیت در این شغل لازم است که شخص توانایی بالایی در پیش بینی تمامی وضعیت های محتمل برای موکل خود داشته باشد. وکلا معمولا بیشتر از ظرفیت خود کار می کنند و مشکلات جسمی خود را پنهان می کنند تا در کارشان تداخلی ایجاد نکند.
۶- حسابداری
برای حسابداران تغییر وضعیت از شغل به زندگی شخصی شان بسیار دشوار است چرا که آن ها به کار متمرکز بر اعداد عادت می کنند. موشکافی یکی از ویژگی هایی است که حسابداران به زندگی شخصی خود وارد می کنند. سال ها کار یکنواخت و پر زحمت تأثیرات زیادی بر روی فرد می گذارد و سبب بدخلقی و رفتار متظاهرانه در شخص می شود. حسابدارها همه ی کارها را دقیقا به جای خود و طبق برنامه ای سختگیرانه به انجام می رسانند. آن ها بودجه ی خانواده را به دقت تنظیم می کنند و تمام خانه ی خود را همواره تمیز نگه می دارند.
۷- خبرنگاری
خبرنگاران همیشه درگیر مسائل مختلفی هستند و معمولا شاهد چیزهای ناخوشایند و دردناکی هستند که می تواند اثری منفی بر روان آن ها بگذارد. به علاوه، آن ها نمی توانند به مسائلی که در اطراف شان رخ می دهد بی تفاوت باشند چرا که هر اطلاعات جدیدی انگیزه ای برای نوشتن یک مقاله است. ارتباط با افراد مختلف (گاهی نیز اشخاص نه چندان جالب یا مثبت) لازمه ی این شغل است. همچنین سانسور باعث می شود خبرنگارها در بیان نظرات خود محدود شوند و این مسأله می تواند در آن ها ایجاد یأس کند. به علاوه، کار در روزهای تعطیل و کم خوابی های گاه و بیگاه بدن را به سرعت فرسوده می کند.
۸- روانشناسی
در اغلب مواقع افراد برای آنکه بدانند چطور با مسائل خودشان مواجه شوند به مطالعه ی علم روانشناسی روی می آورند. بسیاری از روانشناسان مشکلات دیگر افراد را بررسی و تحلیل می کنند چون به دنبال آن هستند که ریشه ی مسائل شخصی خود را بیابند. روانشناسان به دلیل آنکه پیوسته باید به رنج ها و مشکلات دیگران گوش دهند و آن ها را درک کنند، دچار فرسودگی عاطفی می شوند. سلامتی مراجعین وابستگی زیادی به اقدامات روانشناس آن ها دارد و این مسئولیت سنگین ممکن است باعث ایجاد اضطراب و ترس از مرتکب شدن اشتباهی مخرب شود.
۹- خوداشتغالی
افرادی که از روحیه ای اجتماعی و خود انضباطی فراوانی برخوردار هستند می توانند به یک فرد خود اشتغال موفق تبدیل شوند. اما ثابت نبودن درآمد و آسیب پذیری اجتماعی این شغل می تواند باعث ایجاد تردیدی دائمی در فرد شود. خانه ی فرد خوداشتغال همان محل کار او است و به همین دلیل شخص نمی تواند از کار خود به فضای شخصی اش در خانه تغییر وضعیت دهد و محیط اطراف او تغییری نمی کند. به علاوه، استاندارد نبودن ساعات کاری و درگیری مداوم فکری درباره ی کار می تواند تأثیری منفی بر زندگی شخص بگذارد. به همین دلیل بسیار مهم است که فرد خوداشتغال تغییری در محیط اطراف خود به وجود آورد و به خود اجازه دهد تا بتواند از نظر روحی آرامش یابد.
۱۰- معماری
معماران به اعتیاد به کارشان مشهور هستند، تا حدی که حتی درباره ی ظاهر خسته ی آن ها شوخی های زیادی می شود. شب بیداری های مداوم در دفتر کار، کار در روزهای تعطیل و کمبود خواب اثراتی منفی بر سلامتی شخص دارد. دوستان معماران هم معمولا معمار هستند چون آن ها به ارتباط با افراد دیگر علاقه ای ندارند. فشار روحی دائمی، مسئولیت پذیری بسیار بالا، کشمکش پی در پی با مشتریان و بحران خلاقیت معمولا منجر به بروز افسردگی در میان معماران می شود.
توصیه هایی برای کسانی که به شغل خود اعتیاد دارند
- زمان خود را مدیریت کنید
تلاش کنید برای همه ی مسائل هفته ی پیش روی خود، حتی زمانی که صرف رفت و آمد می شود برنامه ریزی کنید. علاوه بر این، انجام تفریحات هم باید در فهرست کارهای شما قرار گیرد. این مسأله هم برای کسانی که در یک محل جداگانه کار می کنند اهمیت دارد و هم برای افراد خوداشتغال (به ویژه به دلیل آنکه جدا کردن کار از زندگی شخصی برای این افراد دشوارتر است).
- جلسات کاری خود را در طول روز برگزار کنید
این کار به شما اجازه می دهد تا در هنگام شب برای انجام تفریحات، ورزش یا گذران وقت با خانواده آزاد باشید. ابتدا کارهای ضروری را انجام دهید تا در بعد از ظهر بتوانید کمی استراحت کنید.
- کار خود را فراموش کنید
وظایف شغلی تان را به خانه منتقل نکنید، برای خود ایمیلی کاری بسازید تا مجبور نباشید در تعطیلات آخر هفته آن را چک کنید و شماره تلفن کاری جداگانه ای داشته باشید تا بتوانید آن را خاموش کنید. بعد از پایان ساعات کاری، ورزش کنید، دوش بگیرید یا در پارک قدم بزنید.
- سرگرمی خود را داشته باشید
اگر به شغل تان علاقمند هستید این اتفاق خوبی است اما باید سعی کنید چیز دیگری را هم که احتمالا به آن علاقمند هستید پیدا کنید. ساعاتی از هفته را صرف سرگرمی خود کنید و به این ترتیب در فعالیت های خود تغییر به وجود آورید.
- پست خود را فراموش کنید
اگر در محل کار مدیریت کارکنان به عهده ی شما است، اجازه دهید مدیریت مسائل خانه در دست همسرتان باشد. از طرفی دیگر، اگر در محل کار مسئولیت انجام کارها بر عهده ی شما است، مدیریت مسائل خانه را در دست بگیرید تا اهمیت نقش خود را در زندگی شخصی تان احساس کنید.
- «نه» بگویید
به افراد، کارها و اتفاقات بی اهمیت و بی فایده نه بگویید. کارهایتان را بر اساس اولویت سامان دهید و برای وقت ارزشمندتان ارزش قائل باشید.
- وظایفی را به دیگران محول کنید
همه ی مسئولیت را به عهده نگیرید و وظایف را تقسیم کنید. بعضی مسائل بدون شما نیز قابل حل است. خانواده و دوستان تان همواره آماده ی کمک به شما هستند. تنها کافی است از آن ها بخواهید.
کلاً دیگه چیکار کنیم همه کارها که مضر بودند
جدا از کار پزشکی، کلا کار بیمارستانی همینجوریه ادم عصبی میشه، از پرستار بگیر تا رادیولوژی و منشیای بیمارستان لونم تو مملکت ما که ملت اعصاب درستی ندارن و البته فرهنگشونم روز ب روز میاد پاینتر
یه عده همیشه هستن که هر روز پیدا میشن و میرن رو اعصابت همین یکی دو تا برخورد کافیه کل روزت به گند کشیده بشه