بقایای انسانی یافت شده در ترکیه شواهدی مبنی بر قربانی کردن کودکان در حدود ۵ هزار سال پیش در منطقهای دارد که به «مهد تمدن جهان» مشهور است.
گروهی از محققان بهتازگی گورهایی کشف کردهاند که قدمت آنها به سالهای ۳۱۰۰ و ۲۸۰۰ پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. این قبور در آرامگاه «باشور هویوک» یافت شدهاند که به عصر برنز تعلق دارد.
گمانهزنی میشود که این یافته باستانشناسی یکی از نمونههای اولیهی قربانی کردن انسانها در بینالنهرین است؛ منطقهای که نخستین مجموعههای شهری جهان در آن شکل گرفته و توسعه یافته است.
محققان باستانشناسی در این رابطه گفتهاند که این کشف میتواند آنها را در مسیر درک هر چه بهتر روند توسعه مناطق شهری و تمدن مدنی یاری برساند.
مجموع ۱۰ اسکلت کشف شده در این گورستان ترکیبی از زنان و مردان در بازه سنی ۱۱ تا ۲۰ سال هستند که برای این مجموعه قربانی شدهاند.
این گورستان دارای اتاقهای داخلی است که با در سنگی از اتاق بیرونی جدا شدهاست.
۸ فقره از اسکلتها به صورت کپه روی هم چیده شده و دیگر اسکلتهای در تالار بیرونی قرار گرفتهاند. اسکلت دو کودک دیگر نیز در یکی از اتاقهای داخلی یافت شده که در اطراف آنها گنجینههای فلزی همچون سرنیزههای برنزی کشف شده است که گمانهزنی میشود به موقعیت اجتماعی بالای این اجساد مربوط بوده.
«برنا حاسط»، یکی از کارشناسان زیستباستانشناسی در موزه تاریخ طبیعی شهر لندن که یکی از نویسندههای مقالهی کشف این سایت در نشریهی “Antiquity” است، بدنبال آنالیز اجساد تایید کرده که دو اسکلت جوانی که در تالار بیرونی کشف شدهاند پیش از مرگ مورد خشونت قرار گرفتهاند. آزار پیش از مرگ این افراد شامل وارد کردن اجسام تیز و برنده به سر و پهلوهایشان بوده است.
نوکرانی برای جهان پس از مرگ؟
طریقه مرگ و این حقیقت که آنها در اتاق بیرونی گور به خاک سپرده شدهاند گویای این حقیقت است که ۸ جسد بیرونی «نوکران» دو جسد در اتاق داخلی هستند.
به باور باستانشناس یاد شده، روش دفن اجساد در این منطقه نشان میدهد که در گذشته پس از مرگ افراد مهم، چندین نوکر و پیشخدمت هم در کنارشان به خاک سپرده میشدند تا در دنیای پس از مرگ در خدمتشان باشند.
این باوری است که در مصر باستان هم میتوان به وضوح شواهد آن را یافت.
«برنا حاسط» گفته: «در آن زمان برای نمایش جایگاه اجتماعی افراد به این ترتیب مردهها را دفن میکردند. جایگاه مرگ هر فرد دقیقا بازگو کنندهی موقعیت اجتماعی آنها در زندگی واقعیشان بوده است.»
روش مرگ بقیه کودکان هنوز معلوم نیست. اما با توجه به اینکه تاریخچه گورستان باشور هویوک به دورانی از تاریخی میرسد که در آن مردم برای تشکیل شهرها و تمدنها گرد هم میآمدند، این کشف بسیار اهمیت مییابد.
تا پیش از ظهور بین النهرین (عراق، شرق سوریه و جنوبشرقی ترکیه)، پیشرفتهایی همچون کشاورزی، علم ستارهشناسی و حساب در این منطقه توسعه یافته بود و مردم در تلاش مستمر برای ساخت و توسعه اجتماعات شهری بودند.
گورستان Başur Höyük که در سال ۲۰۱۴ میلادی کشف شد، در زمانی مورد استفاده قرار داشته که یکی از این تلاشها برای توسعه تمدن با شکست و تخریب مواجه شده است. در حال حاضر، اطلاعات اندکی در این رابطه با این دورهی زمانی در دسترس است اما فرضیه قوی این است که بینالنهرین نخستین مکانی در جهان است که سیستم اولیه شهرنشینی در آن ساخته شده.
قربانی کردن کودکان برای نمایش قدرت
شواهدی مبنی بر قربانی کردن انسانها در تاریخ در گوشهوکنار جهان یافت شده است. اما انگیزه هر کدام از آنها با دیگری متفاوت است.
در تمدن آزتکها، انسانها را برای اهدا به خداوند قربانی میکردند.
در مورد بینالنهرین باستانی باید گفت، تبدیل شدن به شهرهای اولیه به معنی قانونمند کردن گروه بزرگی از مردم برای زندگی در کنار هم، سازماندهی آنها و وضع قوانین اجتماعی و مدنی بوده که همگام با کنترل فشارهای اجتماعی باعث ایجاد تغییرات شده است.
در این میان، قربانی کردن انسانها و مدفون کردن آنها به همراه ابزار و سایل قیمتی و ارزشمند، به احتمال زیاد برای نمایش قدرت زیاد گروهی از مردم بوده است.
به گفتهی حاسط، این خاکسپاری با مراسم و آیینهای پر زرق و برقی همراه بوده تا حاضرین در مراسم شاهد قدرت و اقتدار درگذشتگان باشند.
حاسط همچنین اعتقاد دارد: قدرت بر زندگی بشر نوعی قدرت اجتماعی بینهایت است. اگر شما بتوانید انسانهایی که در اختیار دارید را همانند گنجینهها و هدایای خود به نمایش بگذارید، بدون شک نشان میدهید که انسان قدرتمندی هستید.
اگوستا مکماهون، باستانشنای بینالنهرین از دانشگاه کمبریج نیز این نظریه را تایید کرده است.
مکماهون میگوید، اسکلتهای باشور هویوک قدیمیتر از نمونههای قربانی انسانهایی باشند که در آرامگاه رویال در عراق کنونی کشف شده است. در این معبد که تاریخ ساخت آن به ۵۰۰ سال پس از معبد باشور هویوک مربوط میشود، نشانههای از قربانی کردن دستهجمعی انسانها یافت شده است.
محققان اکنون در حا بررسی DNA اسکلتهای یافت شده هستند تا هرگونه رابطه فامیلی بین اسکلتها در قبرهای کنار هم را بیابند.
چگونگی قربانی کردن انسان
دکتر کاسو در کتاب مردمان آفتاب، دربارهٔ چگونگی قربانی کردن برای تسکاتلیپوکا (ایزد آفریننده) چنین روایت کردهاست:
اسیری را بعنوان مظهر ایزد برمیگزیدند، کاهنان به وی آداب و رسوم درباری و نواختن نی لبک را میآموختند؛ خدمتکارانی به خدمت وی گمارده میشدند؛ او جامهٔ خدایان را میپوشید؛ از چپق زرین تنباکو دود میکرد و همچون اشراف دسته گلی بدست میگرفت و به گردش میپرداخت، در حالیکه همه در برابر وی، کُرنش میکردند. بیست روز قبل از مراسم جشن، لباس سرداران و جنگجویان دلیر را بر تنش میپوشاندند؛ چهار دوشیزه که مظهر همسران [=چهار همسر] ایزد تقدیر بودند، به عقد ازدواج وی درمیآمدند.
در روز جشن، به افتخار او، رقص و مهمانی برپا میشد و همه مدح وی را میگفتند؛ وی همراه با همسرانش در یکی از زورقهای سلطنتی به معبد کوچکی که در کرانهٔ دریاچهای بود، میرفت و در آنجا همسرانش وی را ترک میکردند. او با نی لبکها [با چند نی لبکی که به همین منظور توسط کاهنان درباری در اختیار وی قرار گرفته و نواختن آن به وی آموزش داده شده بود]، از پلکان معبد بالا میرفت و سر هر پلهای، یکی از نی لبکها را که نشانهای از بزرگی گذشته اش بود، میشکست.
در بالای معبد، کاهنان جامه از بدن او بیرون میآوردند، وی را بر قربانگاه میخواباندند و قلب طپنده اش را بیرون میکشیدند.
عه بقیه جاهام تمدن دارن؟
مگه هنر و تمدن فقط نزد ایران نبود و بس؟
تو المان یه ایرانی زده مسافرای اتوبوسو با چاقو تیکه پاره کرده بعد یع عده اومدن نظر میدن نه ایرانی نبوده، یک میگه عرب ایران بوده نه ایرانی، یکی میگه بلوچ بوده، یکی میگه افغانی بوده، خلاصه همه میگن هر کشوری بوده به جز ایران و پلیس المان اشتباه میکنه میگه طرف ایرانی بوده و سیتیزن المانم هست، یکی اومده میگه طرف مهاجر لهستانی زمان جنگ جهانی دوم بوده که بعدا اومده المان و سیتیزن المان شده. تو المان کسی کن سیتیزن میشه باید تابعیت اولیشو ول کنه، ولی برای اتیاع ایران استثنا قائل شدن، یعنی یه ایرانی به علت مسئله ی سربازی میتونه هم ایرانی باشه هم المانی، چون برای ترک تابعیت اول طرف باید بره ایران و اگه سربازی نرفته باشه احتمال ممنوع الخروجش هست، برا همینه وقتی خود پلیس میگه دو تابعیته ایرانی المانی بوده یعنی ایرانی بوده. نه لهستانی نه عرب نه بلوچ،
تو فرانسه هربار میبینم اخبار جرم یه ایرانی رو پوشش میده همه اطرافیا فقط اظهار فضل میکنن که طرف ژن ایرانی نداره وگرنه ایرانی این کارا رر نمیکنه طرف حتما ژن عرب داشته. بدبختی امار بالاییم هست. هزاربار به اطرافیا گفتم بیاییم کار فرهنگی کنیم دولت فرانسه هم مکانشو میده هم حمایت میکنه، همشون میگن نه مگه ایرانی خلافم میکنه که بخواییم کمک کنیم؟
به این درد دچاریم، نپذیرفتن حقایق. تا وقتی حقیقتو نپذیریم هیچی درست نمیشه، اگه حقیقتو بپذیریم بعدش براش راه حل پیدا میکنیم و اصلاحش میکنیم، ولی چون این چیزا سخته و حتی تو ذات ما نیست قبول نداریم.
به تجاوز میرسه میگیم ایرانی این کارا رو نمیکنه بعدم نه دولت و نه مردم هیچ قدمی برا کم شدن تجاوز بر نمیدارن، اصلا طوری شده مقصر اول و اخر فرد قربانیه،
به امار جرم و جنایت میرسه همینه، بعدم دولت میگه دیدی؟ ما مجرم نداریم که اصلا برنامه ایی براش بچینیم
به کمبود اموزش که میرسه اوضاع همینه
بیاییم یکبار برای همیشه به خودمون بیاییم و یکم فکر کنیم.
تا کی هرچی میشه مقصر بقیه هستن؟ تا کی هی باید منکر بشیم و یا اصلا برامون مهم نباشه؟
خب ایران هیچی ولی حداقل تو کشورای دیگه ایی که هستیم یکم به فکر باشیم تا اینجا رو یه ایران دیگه نکنیم
تا کی گول شعارها رو بخوریم،؟ تا کی همه چی رو تبدیل به جک و مسخره بازی کنیم و بعدم همه چی تموم؟
تا کی نمیخواییم تعامل و همزیستی مسالمت امیزو با بقیه ملتها یاد بگیریم؟
اینحا تو فرانسه اینقدر ایرانیه که با تهران مو نمیزنه بعد طرف میاد میگه مردم فرانسه اینطوریه اونطوریه، دماغشون اینطوریه، لهجه شونو مسخره میکنیم که مثل قورباغه و بزغاله حرف میزنن، بعدم یه کلیپ میسازیم و یه فرانسوی رو میاریم جلو دوربینو و بهش میگیم مثل بزغاله حرف میزنین و بعدم پخشش میکنیم و در نهایت هرکی میبینه میخنده و یه دمش گرم میگه. اما به علت نادانی قسمت دیگه ی ماجرا رو اصلا نمیبینیم، چون تمسخر شده یه کار روزمره و عادی، چون هرکی مثل ما نباشه یه موجود پست تر از ما هست و باید مسخرشون کنیم و اگه تمدن دارن تمدنشونو مسخره کنیم اگه خنری دارن بریم جلو روشون و بگیم هنرتون بدرد نخوره چون هنر نزد ایرانیان هست و بس، بعدم گله مندیم چرا مردم اروپا و غرب با ایرانیا خوب تا نمیکنن، به هر اروپایی میرسیم هی میگیم ما پروفسور سمیعی داریم، دکتر فلان زاده داریم، مهندس امید کردستانی داریم، ولی نمیگیم اینا تو کشورای غربی بزرگ شدنو و دکتر مهندس شدن. جالبه از یه المانی که امکانات درس خوندن و رشد دکتر سمیعی رو از کودکس تا الانو ایجاد کرده یه تشکر خشک و خالی نمیکنیم ولی به همون المانی میگیم باید افتخار بدن دکتر سمیعی تو کشورشون زندگی میکنه، بعدم مینالیم المانیا بهمون میگن مردم مغرور قدر نشناش. بعدم به پیشرفت میرسه منت سر همه کشورای اروپایی میزاریم چون تنها عامل پیشرفتشون این چندتا دکتر مهند ایرانی بوده. تو همین فرانسه بهترین دکترا هندی و لبنانی ان، کلی استاد دانشگاه الجزایری و لیبیایی و عرب و هندی دارن درس میدن ولی هیچکدومشون نیومدن بگن عامل پیشرفت فرانسه فقط ماییم، هیچکدوم این ملیتهز که از کوچیکی همینجا بزرگ شدن و از امکانات برابر استفاده کردن و دکتر مهتدس استاد دانشگاه شدن نیومدن و نمیان خود فرانسوی ها رو مسخره کنن و بعدم فیلمشو پخش کنن، تو روز ملی فرانسه این ملیتها میان از فرزنسن تشکر میکنن برا اینکه بهشون امکان رشد و مهندس و دکتر شدنو دادن، ولی ماها اول از همه اصلا تو جشنای ملیشرن شرکت نمیکنیم و اگه شرکت کنیم فقط و فقط پرچم ایران میگیریم و اگه یکی پرچم فرانسه رو بده دستمون انگار یه چیز نجسه و باعث انزجارمون میشه، بعدم میاییم تو دنیای مجازی میگیم تیم ملی فرانسه به مشت گدا گشنه ی افریقایی بودن نه فرانسوی، بازیکن تیم ملی فرانسه با پیشینه ی یه کشور افریقایی میاد جلو تلویزیون خودشو فرانسوی میدونه و از تمام مردم فرانسه تشکر میکنه، بعد ماها میاییم میگیم نه طرف فرانسوی نیست چون پوستش تیره هست در حالی تو تمام سالهایی که تو فرانسه بودم ایرانی ندیدم پرچم فرانسه دستش بگیره، اصلا افتخار نمیدیم خودمونو به فرانسه ایی که امکانات زندگی برابر رو بهمون داده، خرج زندگی مونو میده، امکان درس خوندنو برامون فراهم کرده بچسبونیم، بعدم میگیم ما ایرانی هستیم، فرانسوی ها ادمای پستی هستن، این کاراییم که برا ماها کرده به این علته که ما بهتریم و باید برامون این کارا رو بکنن.
چون اینجا بازدید زیادی داره و قبلا کامنت گذاشته بودن اینو نوشتم
ممنونم این امکاناتر در اختیار ما میزارین
بشدت نژاد پرستیم.