هر روز میلیونها نفر سختترین سوال دنیا را میپرسند: زایمان کردن چه حسی دارد؟
همه ما همیشه شنیدهایم که یکی از سختترین و طاقتفرساترین دردهای دنیا، درد زایمان است. دردی که فقط زنان آن را تجربه میکنند اما هرگز از این درد کمرشان خم نشده و اخمی صورتشان را چروک نمیکند.
همه مادرهای جهان با اینکه زیر فشار درد به خود میپیچند اما با شنیدن صدای گریه نوزادشان، اشک شادی میریزند و سبکی وصفناپذیری را تجربه میکنند.
زایمان کردن چیزی است که اغلب مردم دوست دارند در مورد جزئیات آن بدانند؛ اینکه پس از ۹ ماه بارداری انسانی دیگر از بدن متولد میشود چه احساسی دارد؟ زنان در آن لحظه به چه میاندیشند؟ چه نیازهایی دارند؟ آیا درد متولد کردن انسانی دیگر دردِ قابل تحملی است؟ و دهها سوال مشابه دیگر.
بدنبال این کنجکاوی، خبرگزاری گاردین گزارشی در مورد تجربهی خانمی از درد زایمان و احساس وی در لحظه تولد نوزاد منتشر کرده که در نوع خود جذاب و خواندنی است.
این گزارش جذاب از زبان یک مادر نوشته شده که ۴۸ ساعت درد بیوقفه زایمان را تحمل کرده تا سرانجام فرزندش متولد شده و او زیباترین حس دنیا را تجربه کرده است. تا انتهای مطلب با روزیاتو همراه باشید.
- ۶ ساعت پیش از وضعحمل من روی توپ مخصوص زایمان در حال نرمش کردن و تماشای برنامهی دکتر نو بودم.
- ۴۸ ساعت قبل از زایمان، بیدار شدم، احساس میکردم سرم سبک شده و خیس عرق هستم و کیسهآبم پاره شده است.
- ۵۱ ساعت مانده به تولد نوزادم در بیمارستان درون استخر زایمان راه میرفتم.
باید بگویم همچون دانههای برف، هیچ دو زایمانی شبیه به هم نیست. حتی یک زن در شرایط برابر هم تجربههای متفاوتی از هر زایمان خود دارد. این مقوله در هر زنی متفاوت از دیگری است و تنها وجه مشترک زایمان در زنان این است که شبیه به هم نیستند.
زایمان ممکن است به صورت سزارین یا طبیعی باشد. ممکن است در حمام خانه وضعحمل کنید یا در بیمارستان. ممکن است از درد گریه کنید، هیچ داروی آرامبخشی یا بیحسکننده به شما تزریق نشود، ممکن است با زور و فشار نوزاد متولد شد یا حتی زایمان زودرس داشته باشید. ممکن است گول نشانههای موعد زایمان را بخورید اما هنوز زمان تولد فرا نرسیده باشد و دهها مدل دیگر که هیچ یک شبیه دیگری نیست.
فقط باید این را در نظر داشته باشید که زایمانِ خوب زایمانی است که مادر و نوزاد هر دو سالم باشند.
هر زنی که زایمان میکند یک قهرمان تمام عیار است. خونریزی، تحمل درد، از خودگذشتگی، استقامت بسیار زیاد، فشارهای شدید بدن همراه با لرزش، ترس، لخته شدن خون و …. همه این مسایل ثابت میکنند که زنان بسیار قویتر از مردان هستند.
به دنیا آوردن کودک نشانهی واضحی از شجاعت، قدرت و تحمل بسیار زیاد زنان است که مردان هرگز نمیتوانند آن را درک و تجربه کنند.
اما تجربه زایمان من:
وقتی من حامله بودم افراد زیادی سعی داشتند از سختیهای زایمان و دردها و مشکلات آن حرف بزنند و تهدل مرا خالی کنند. البته داستانهایی که تعریف میکردند تجربه واقعی آنها بود و اغراق نمیکردند. اما من میخواهم به تمام زنان باردار یا کسانی که قصد باردار شدن دارند بگویم که همه زایمانها با هم متفاوت هستند.
اگر یک نفر درد زیادی کشیده، به این معنی نیست که شما هم همان دردها را متحمل خواهید شد. بگذارید توضیحاتم را با انقباض رحم (زهدان) شروع کنم، دردی که آغاز کننده زایمان است. یکی از دوستان من سفت شدن ماهیچههای رحم را اینطور توصیف میکرد: «درون بدن تو یک زمینلرزه چندین ریشری اتفاق میافتد.»
برای خود من این درد شبیه به این بود که «یک کامیون ۱۸ چرخ از روی کمرم در حال رد شدن است.»
انقباض رحم من ۲ روز ادامه داشت و من در حالیکه در یک اتاق تاریک، پشت پنجره ایستاده بودم و بارش باران را نگاه میکردم و همسرم هم کمرم را ماساژ میداد، به او گفتم: «من دیگر هرگز چنین کاری را انجام نخواهم داد. این دفعه آخرم بود!»
برای توصیف این درد فقط میتوانم بگویم که انگار یک وزن بسیار شدید تکتک سلولهای بدنم را به سمت پایین فشار میدانند. این درد نه تنها شدید و زجرآور بود بلکه تحمل آن نیز بسیار سخت و طاقتفرسا بهنظر میرسید. به این خاطر که مداوم بود و لحظهای آرامم نمیگذاشت.
اما اینها توصیف دردی بود که من کشیدم و مسلما انقباض رحم خانمی دیگری با من متفاوت خواهد بود.
برای تسکین تقریبی این دردها میتوانید از وسایل، فعالیتها یا ورزشهای مخصوص زمان زایمان کمک بگیرید.
کیسه آب من پس از دو روز درد کشیدنهایِ بیوقفه پاره شد. من ناگهان نور درخشندهای همچون بازتاب نور از آینه را در مقابل چشمانم دیدم – همه چیز روشن، شفاف و درخشنده بود. در راه بیمارستان احساس میکردم هر نفسی که میکشیدم چیزی شبیه به سفیدی و یخ است.
شب قبل من دو بار به خانه فرستاده شده بودم. کمرم خم بود، روی سرم حولهای بود که اطرافم را نبینم، به سختی نفس میکشیدم، ناله میکردم، عرق میریختم، تحمل نداشتم، بدنم میلرزید و درد بسیار شدیدی داشتم.
من با دراز کشیدن روی تخت زیر لامپهای فلورسنت، در حالیکه دو کمربند مانیتورکننده به دور کمرم وصل بود سعی میکردم درد انقباض رحم را تحمل کنم.
اما در آن زمان هنوز وقت زایمان فرا نرسیده بود و من مجبور بودم به خانه بازگردم و هیچ چیزی ناامیدکنندهتر از این شرایط نبود.
وقتی فردا صبح به بیمارستان بازگشتم، حس میکردم سرم سبک شده، تمام لباسهایم خیس عرق شده بود، نمیتوانستم بنشینم، توان راه رفتن نداشتم. وقتی ماما وضعیت مرا چک کرد، متوجه شد که دهانه رحم به اندازه کافی گشاد شده است. هیچ دارویی به اندازه این تشخیص نمیتوانست مرا در آن زمان آرام کند و دردهایم را تسکین ببخشد.
هنگامی که روی تخت زایمان دراز کشیده بودم، ماما از من پرسید: «آیا چیزی را در زیر شکم خود احساس میکنی؟» آیا منظورش انقباض رحم بود؟ یا این درد شدید که در پشت کمرم بیوقفه ضربه میزد و ضربه میزد؟
من در حالیکه خیس عرق بودم و چشمانم از شدت درد باز نمیشد احساس میکردم احتیاج شدید به دستشویی رفتن دارم. مرا به سرویس بهداشتی بردند اما همان جا حس کردم فرزندم در حال متولد شدن است. با عجله از دستشویی بیرون آمدم و به تخت زایمان برگشتم: برهنه، خیس عرق، چشمان نیمهبسته و …. فرزندم متولد شد.
وقتی نوزادم را به دنیا آوردند احساس بسیار خوبی داشتم. نوعی حس عجیب و وصفناپذیر. پس از دور روز درد مداوم و بیامان احساس خالی بودن میکردم. حس میکردم سبک شدهام گویی به دنیای شیرینی پا گذاشتهام که درد در آن مفهومی ندارد.
باور کنید دیگر برایم مهم نبود کجا هستم یا چه کسی کنارم ایستاده و چه اتفاقاتی در حال روی دادن است. من فرزندم را به دنیا آورده بودم و این بهترین حسی بود که در تمام زندگیام تجربه میکردم.
اندامهای زیرین بدنم همچون روبان آویزان بودند. من یک آتشفشان فعال بودم که با فوران، یک کودک را به دنیای در حرکتِ پیرامونم وارد کرده بودم.
پس از فشار آوردن به بخش پایین بدنم، خروج سر نوزاد را حس کردم و پس از آن کودک به بیرون سُر خورد و متولد شد.
زایمان کردن در همه افراد تجربه حسهای مختلفی است. از زوزه گرگ در گلو گرفته تا حس وجود توموری بدخیم در بدن، صاعقه در اقیانوس، نویز سفید، ساندویچ محبوس در کیسهای پلاستیکی، تیر کشیدن اعصاب دندانها، از هم جدا شدن استخوانهای لگن همچون صفحات تکتونیک زمین، تاریکی، وحشت، خستگی، ضعف، کمصبری، ترک کردن جسم، جسم محاصره شده در درد و در آخر، بیرون کشیدن بدن از داخل بدن!
تقریبا هیچ زایمان خوب یا زایمان بدی در جهان وجود ندارد. هر زنی در هر نقطه از جهان که فرزندی به دنیا میآورد شایسته تحسین و حمایت اطرافیان است. آنها باید به این شهامت افتخار کنند زیرا زایمان حسی از غرور است.
در انتها از شما مخاطب عزیز میخواهم اگر فرزندی را به دنیا آورده و تجربه زایمان طبیعی دارید، دردها و لذتهای خود هنگام تولد فرزندتان را در قسمت نظرات برای ما و دیگر مخاطبین سایت روزیاتو بنویسید و احساسات خود در آن لحظه را با ما به اشتراک بگذارید.
بدون نظر