تصورات غلط بسیاری در مورد حرفهای بودن در محیط کار وجود دارد. شاید بتوان گفت یکی از رایجترین اشتباهات که دامن بسیاری از مدیران جوان را گرفته این است که خیال میکنند: «تظاهر به حرفهای بودن باعث میشود تا حرفهای بهنظر برسید.»
اما باید بدانید که این طرز فکر کاملا منسوخ و نادرست است. از دهه ۴۰ خورشیدی هر مردی که میخواست حرفهای و معتمد بهنظر برسد یک کتوشلوار تمیز و اتوکشیده میپوشید و کیفی هم بدست میگرفت و بقیه هم خیال میکردند که این فرد چقدر فهمیده و فرهیخته است. غافل از اینکه شاید این فقط ظاهر قضیه است و بطن ماجرا کاملا با ظاهر آن فرق دارد.
به عنوان یک مدیر باید بدانید که حرفهای بودن به لباس نیست، بلکه به نوع رفتار شما مربوط است.
یک مدیر توانا و حرفهای کسی است که روی حرفهای خودش بماند، به وعدههای خود عمل کند و وظایف خود را به درستی به انجام برساند.
در غیراینصورت هر فردی میتواند با حرفهای توخالی و تظاهر به مدیر بودن، خودش را مدیر نشان دهد در حالی دانش و مهارت کافی برای این موقعیت شغلی را ندارد.
جالب اینجاست که اغلب مدیران و مسئولین بخشهای مختلف یک سازمان وقتی با رفتار یا کاری که همسوی خواستههای آنها نیست مواجه میشوند، آن را غیر حرفهای مینامند. از جمله میتوان به صمیمیت بین کارمندان و قرار گذاشتنهای آنها در خارج از محیط کاری یا بحث و مشاجرههایی که ممکن است بین کارمندان پیش بیاید، اشاره کرد.
این در حالیست که کارمند نیز انسان است و انسان هم جایزالخطاست.
چطور میتوان از سادهترین ویژگیهای رفتار انسانی دست کشید؟ کنترل کردن چنین مسایلی همه جزو وظایف مدیرعامل است. اینکه فردی که داعیه مدیریت دارد رفتارهای خلاف میلش را غیرحرفهای بنامد تا از رخداد دوباره چنین مواردی پیشگیری کند، خود نشانه واضحی از غیرحرفهای بودن مدیر دارد.
پروفشنال بودن یعنی توانایی انجام کارهای درست و اتخاذ بهترین تصمیمات؛ حتی اگر برخی از تصمیمات هزینههایی برای شرکت بدنبال داشته باشد.
در این راستا در زیر ۱۰ ویژگی بارز از رفتارهای غیرحرفهای مدیران را برایتان نوشتهایم و راهکارهای لازم برای رفع آنها را هم یادآور شدهایم. برای آشنایی با این موارد تا انتهای مطلب با روزیاتو همراه باشید.
۱- پاسخگوی کارمندان نبودن
برخی از مدیران بنا به هر دلیلی خیلی تمایل ندارند به پیامها، ایمیلها یا تماسهای کارمندان خود پاسخ دهند و این بارزترین رفتار غیرحرفهای در فضای کاری است.
مدعیان مدیریت برای فرار از مشکل احتمالی یا شرایط ناخوشایند، ترجیح میدهند از جایگاه خود سواستفاده کرده و پاسخگوی تماسها نباشند.
اما باید این را به خاطر داشته باشید که کار کردن به هیچ عنوان آسان نیست و هر فردی وقتی قدم در راهی میگذراد باید سختیهای آن را نیز به دوش کشیده و با تعلل یا به تاخیر انداختن کارها، سبب بدتر شدن اوضاع نشود.
۲- سرزنش کردن دیگران
تقریبا اکثر اشخاص دوست دارند وقتی مشکلی پیش میآید حتما به دنبال مقصری غیر از خودشان بگردند. این اشتباهی است که بیشتر مدیران غیرحرفهای مرتکب میشوند و قبول هم ندارند که مشکل ممکن است از طرف خودشان بوده باشد.
این رفتار نه تنها نشانه نابالغی و بیتجربه بودن فرد است، بلکه برای اطرافیان هم مشکلاتی را پدید میآورد. به این خاطر که وقتی مشکل خود را گردن فرد دیگری بیندازید، بدون شک آن مشکل حل نمیشود و همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند.
برای یک مدیر فهمیده و حرفهای بودن لازم است مسئولیت خطاهای خود را به عهده بگیرید.
به این ترتیب هم میتوانید در سریعترن زمان ممکن راهکار مناسب برای رفع آن پیدا کنید و هم از تجربه این اشتباه استفاده کرده و دوباره خود و شغل و شرکت خود را در معرض چنین اتفاقاتی قرار ندهید.
با سرزنش دیگران در واقع در حال پاک کردن صورتمساله هستید و این دردی از شما دوا نخواهد کرد.
۳- بدقولی کردن
وفای به عهد نخستین و سادهترین انتظاری است که از مدیر یک مجموعه میتوان داشت.
وقتی فردی همیشه حرف میزد و دو روز بعد آن را به باد فراموشی میسپارد در واقع برای دیگران مشکلاتی را پدید میآورد که بعضا میتواند جبرانناپذیر هم باشد.
مدیر حرفهای کسی است که روی حرفهای خود میماند، به قولهایش عمل میکند و به این درجه از درک رسیده که دیگران روی تعهدات او حساب کرده و برای زندگی خود برنامهریزی میکنند.
۴- سیاستهای اشتباه
سیاست به خرج دادن فارغ از اینکه ذاتا رفتار ناکارآمد و سخیفی است، متاسفانه بسیار فراگیر هم هست. مردم خیلی عادی بر اساس ارتباطات و آشناییهایی که با هم دارند ترفیع یا پاداش میگیرند نه کاری که انجام میدهند.
اینجاست که سیستم به سیاستهای اشتباه و مخرب آلوده میشود و نتیجه آن نیز چیزی نیست جز اتخاذ تصمیمات اشتباه و بعضا ورشکستگی.
با رشوه دادن به برخی، توجه نشان دادن به عدهای که شاید حتی شایستگی آن را هم نداشته باشند و تفاوت گذاشتنهای بارز میان کارمندان در واقع نشان میدهید تا چه اندازه مدیر ضعیف و ناکارآمدی هستید که برای پیشبرد اهداف خود لازم است جیب بعضیها را پر کنید و هوای عدهای را داشته باشید تا هوایتان را داشته باشند!
در عوض این کار بهتر است بسیار شفاف رفتار کنید و پاداش یا ارتقا شغلی را برای کسانی در نظر بگیرید که به واقع مهارت و دانش لازم را دارند و با وفاداری کامل به انجام کارهایشان میپردازند.
۵- ادعای تو خالی
ناراحتکنندهترین مسالهای که این روزها در اغلب محیطهای کاری میتوان دید، جعلی بودن رفتارهاست. ادعاهای توخالی که بسیار فراگیر شده نتیجه مناسبی ندارد و اغلب به اخذ تصمیمات نادرست منتهی میشود.
تظاهر به آنچه نیستید در واقع نوعی دروغ گفتن است. دروغ هم رفتاری ناپسند است که همیشه عواقف بدی بدنبال دارد. به جای بیان حرفهایی که خودتان هم حتی به آن اعتقادی ندارید سعی کنید با صداقت و شفاف در مورد مسایلی سخن بگویید که مطمئن هستید انجام خواهید داد.
همیشه بهترین و پرسودترین معامله در زندگی، واقعی و راستین بودن است.
۶- سود خود را اولویت نیاز مشتری قرار دادن
مشتری یا مخاطب همیشه بدنبال محصولی است که شما مدعی فروش یا عرضه آن هستید. اگر به خاطر سود بیشتر خود سعی در اغفال مشتری داشته باشید، در واقع بازنده قائله شما هستید.
مردم با اعتماد به سراغ کمپانی شما میآیند و وقتی متوجه شوند به آنها دروغ گفته شده تا فریب خوردهاند، دوباره به سراغتان نخواهند آمد. چه بسا به بقیه هم توصیه میکنند که به شرکت شما اعتماد نکنند.
برای داشتن یک رفتار حرفهای لازم است همیشه نیاز و خواسته مشتری را در اولویت سود بیشتر خود قرار دهید.
۷- ارتباط اجتماعی ضعیف
شاید فردی تصور کند پس از یک دهه ارتباط با دیگران و کار کردن در شرایط گوناگون، در این زمینه کاملا حرفهای است. اما باید بدانید که اغلب آدمها در برقراری ارتباط درست با اطرافیان ضعیف عمل میکنند؛ بهخصوص در شنیدن سخنان و نظرات دیگران به هیچ عنوان خوب نیستند.
این رفتار نشانه واضح از ناکارآمدی است. وقتی یک نفر نتواند حرف دیگران را به درستی بشنود و با نیازهای واقعی آنها آشنا شود، چگونه میتواند به آنها خدمات یا محصولی ارائه دهد؟
یا حتی برخی از مدیران با اینکه تحصیلات دانشگاهی دارند، اما دستی بر قلم ندارند و با نگارش ضعیف موجب تخریب ارتباطهای اجتماعی خود میشوند.
برای یک مدیر حرفهای بودن لازم است مهارتهای ابتدایی ارتباط برقرار کردن با دیگران را بیاموزید و در کنار آن نیز به یادگیری نامهنگاری و نوشتن متن بپردازید.
برای این منظور میتوانید از کتابهای خودآموز در زمنیه خوب شنیدن، خوب حرف زدن و خوب نوشتن کمک بگیرید.
۸- دروغ و سرقت
بدون شک هر دو این موارد نشانه غیرحرفهای و ناکارآمد بودن فرد هستند. اما متاسفانه این اعمال را در رفتارهای روزمره برخی از انسانها نهادینه شده است.
مهم نیست دروغ بزرگ یا کوچک باشد، وقتی آن را انجام میدهید در واقع نشان میدهید که انسان ضعیف و غیرقابل اعتمادی هستید.
۹- ندادن حق و حقوق کامل به کارمندان
برخی از مدیران به برخی از کارمندان خود کمتر از ۱۰۰ درصد میدهند. دلیلش هم این است که مدیر به شخصه چنین تشخیصی داده و این تصمیم قانونی، صحیح یا اصولی نیست.
انسانهای بالغ کسانی هستند که همیشه بهترین و درستترین کار را انجام میدهند، حتی اگر انجام آن برایشان تبعاتی به دنبال داشته باشد!
وقتی شما ۱۰۰ درصد حق کارمند خود را بدهید او نیز ۱۰۰ درصد تلاش خود را برای بهبود و پیشرفت شغل شما میگذارد. در غیر این صورت، وقتی کارمند ناراضی باشد یا بدنبال شغل جدیدی خواهد بود یا از تلاش خود میکاهد و با انگیزه فعالیت نمیکند.
۱۰- پوست نازک
میلیونها انسان روی کره خاکی هستند که وقتی از آنها انتقاد میشود، غمگین و افسرده میشوند. این افراد بسیار پوست نازک و شکننده هستند.
زودرنج و حساس بودن در موقعیت یک مدیر چندان پسندیده و قابل قبول نیست. با چنین روحیهای نمیتوان تصمیمگیریهای منطقی داشت. تحت فشار قرار دادن بقیه برای تحسین کردنهای دروغین دردی را دوا نمیکند.
شما به عنوان یک مدیر موفق و کارآمد باید از نقدها به نفع خود استفاده کنید. این اعتراضات میتوانند فرصتی برای بررسی دوباره شغل و رفتارتان باشد تا به واسطه آنها مشکلات موجود را رفع کرده و بهتر و بیشتر به سمت موفقیت پیش بروید.
کلام آخر
انسانهای حرفهای همیشه کارهایی را انجام میدهند که افراد غیرحرفهای آن را ناممکن میدانند.
برای خبره بودن در کار باید بلوغ فکری، صداقت و خودشناسی دقیق داشته باشید. به این معنی که کارهایی را انجام دهید که لازم است نه آنچیزی که دلتان میخواهد.
عالی بود مرسی
به جای “جایز الخطا” بگیم “ممکن الخطا”
چه قدر شبیه رفتارهای رئیس جمهور عزیز هست