در ایران مانند بسیاری از کشورهای جهان، روان آتینکسون را با ایفاگری در نقش شخصیت معروف مستر بین می شناسیم و او را یک کمدین درجه یک که بدون کلام، تماشاگر را از خنده رودهبر میکند میدانیم. اما شاید جالب باشد بدانید که کاراکتر مستربین چندان در آمریکا مشهور نبوده و با وجود ساخت یکی دو فیلم سینمایی از روی این کاراکتر، شهرت چندانی در آمریکا رقم نزده است.
این مساله با نگاهی به فروش دو فیلم «بین» و «تعطیلات آقای بین» در داخل مرزهای آمریکا هم پیداست، هر دو فیلم حدود ۲۵۰ میلیون دلار فروختند که کمتر از یک پنجم این رقم در داخل خاک آمریکا رقم خورده است و بیشتر فروش هر دو فیلم مدیون باکس آفیس جهانی است. با این حال روان آتینکسون چند باری تلاش کرده تا در سینمای هالیوود هم خودش را پیدا کند و در ابتدای این راه در نقشهایی کوچک ظاهر شد و پله پله توانست سطح کار حرفهای خود در عرصه بازیگری را به سطحی جهانی برساند (آتینکسون در مسابقات فرمول ۱ هم دستی دارد و از رانندگان حاذق این مسابقات در عرصه بینالمللی محسوب میشود.)
بازی در آثاری چون هات شات، اسکوبی دو (فیلم سینمایی)، موش دوانی، چهار مراسم عقد و یک عزا و… از جمله تلاشهای آتینکسون برای راهیابی به هالیوود بودهاند که عموم آنها کارساز نبودند. در نهایت اما این بازیگر انگلیسی توانست با خلق یک شخصیت به نام «جانی انگلیش» دست روی نقطه حساسی بگذارد و خودش را در قالب نقش اصلی یک فیلم کمدی-اکشن هالیوودی به تصویر بکشد.
آتینکسون در حقیقت به زیرکی پیرو راه جیمز باند انگلیسی شد، ماموری مخفی از دل بریتانیا که توانسته بیش از نیم قرن سینماهای دنیا و گیشههای هالیوود را از آن خود کند و محبوبیت میلیونی داشته باشد. آتینکسون اما تصمیم گرفت با هجویه این کاراکتر و به سخره کشیدن شخصیت باند و آثار او، نقش جاسوسی انگلیسی را بازی کند که خنگ و دست و پاچلفتی است و بنا به سبک جیمز باند خودش را «انگلیش، جانی انگلیش» معرفی میکند.
هجویه آثار جاسوسی و علیالخصوص کاراکتر مشهور جیمز باند سالیان سال است که در سینمای آمریکا و دنیا (و حتی ایران!) ادامه دارد و این آثار معمولا هم با استقبال خوبی از طرفداران روبرو میشوند. فیلم کازینورویال (نسخه سال ۱۹۶۷، نه نسخه ۲۰۰۶ از سری اصلی جیمز باند) اولین استارت ساخت این آثار را زد و تا قبل از جانی انگلیش هم فرمان فیلمهای تولید شده در قالب این ژانر در دستان کاراکتری به نام «آستین پاورز» بود که توسط مایک مهیرز (که بیشتر از چهرهاش، او را بابت صدایش در نقش غول سبز انیمیشنی یعنی شرک میشناسید) و با افول محبوبیت این کاراکتر، نوبت به جاسوسی با اصالت انگلیسی رسید که بر ژانر کمدی جاسوسی و هجویه جیمز باند حکمرانی کند.
در نهایت جانی انگلیش در سال ۲۰۰۳ به اکران در آمد و توانست ۴ برابر بیشتر از بودجهاش بفروشد و در نتیجه ساخت دنباله آن تایید شد. دنباله این فیلم اما با تاخیری ۸ ساله ساخته شد در آخر در سال ۲۰۱۱ شاهد بازگشت این کاراکتر در فیلم جانی انگلیش: تولدی دوباره بودیم که بازهم توانست چهار برابر بیشتر از بودجه خود بفروشد و در نتیجه چراغ سبزی برای ساخت قسمت سوم نیز از استودیوی سازنده (یونیورسال) دریافت کرد.
حال قسمت سوم دوباره با تاخیری مشابه (این بار ۷ ساله) ساخته و روانه سینماها شده و نام جانی انگلیش دوباره ضربه میزند Johnny English Strikes Again را یدک میکشد. روآن آتینکسون حالا ۶۳ ساله شده و کمتر میتواند در صحنههای اکشن حضور داشته باشد ولی همچنان توانسته یک کمدی پاستوریزه (بدون نگاههای جنسیتی و شوخیهای اینچنینی که در عمده آثار این روزهای هالیوود دخالت پیدا کردهاند) اعلا را به مخاطب خود تحویل دهد و خودش این بار جدا از ایفاگری نقش اصلی، در نقش تهیه کننده فیلم هم ظاهر شده است.
فیلم Johnny English Strikes Again با یک حمله سایبری به مقر جاسوسی انگلستان آغاز میشود، حملهای که باعث افشا و برملایی هویت تمامی ماموران مخفی سازمان جاسوسی انگلستان شده و این سازمان تصمیم میگیرد تا از چند مامور بازنشسته و زبده خود که پروندهشان در این عملیات هک و نفوذ سایبری مصون مانده کمک بگیرد. جانی انگلیش که حالا در دوران بازنشستگی دبیری یک کلاس درس دبستانی را بر عهده دارد، بعد از دریافت نامه سازمان جاسوسی انگلستان مدرسه را ترک گفته و بار دیگر کت و شلوار جاسوسی خود را تن کرده و به همراه دوست و معاون همیشگیاش جرمی (با بازی بن میلر، دیگر کمدین انگلیسی) سعی در پیدا کردن عوامل پشت پرده این حملات کامیپوتری را دارد.
در این بین یک مدیر آی تی مشهور و برنامه نویس مشهور به نام جیسون ولتا (با بازی جیک لیسی) نیز با سازمان جاسوسی انگلستان همکاری میکند و جانی انگلیش بیش از همه به او مظنون است اما رییس و مافوق او، نخست وزیر انگلستان (با بازی اما تامپسون) ب او میگوید که عقلش پاره سنگ برداشته و جیسون از نوابغ و افتخارات این روزهای دنیای تکنولوژی در جهان است…
حضور کاراکترهایی همچون شخصیت جیسون ولتا در بسیاری از روایتهای سینمایی، سریالی و حتی در داخل رمانهای این روزهای جهان نشان از اهمیت روز افزون چنین کاراکترهایی میدهد. امثال جیسون ولتا در دنیای واقعی این روزهای ما، افرادی همچون ایلان ماسک، مارک زاکربرگ و مرحوم استیو جابز هستند که با سلطه در دنیای فناوری و مغز نابغهشان، خبرآفرین شدهاند. این افراد برخلاف ادوار گذشته در بین مردم محبوبیت فوقالعادهای دارند و با دمخور شدن با سلبریتیها و افراد مشهور، توانستهاند نام خود را در کنار دیگر سلبریتیها بدرخشانند. ثروت عظیم و قدرت فراتر از حد تصور این مدیران تکنولوژی و زندگی مرموز آنها، باعث شده که سومین فیلم جانی انگلیش نیز به سراغ چنین شخصیتهایی برود و جیسون ولتا را در آن به تصویر بکشد، مردی نابغه در عالم فناوری و ثروتمند که در بین مردم محبوبیت فراوانی دارد و البته سودای قدرت بیشتری را نیز در سر خود می پروراند.
هرچند بنا به اقتضای ژانر فیلم Johnny English Strikes Again، شخصیت جیسون ولتا آنچنان پرداخته نشده است اما میتوان او را نسخهای کمیک و کمدی از همتایان خود در دنیای واقعی خواند، همانطور که خود جانی انگلیش را نسخهای کمدی از جیمز باند تصور میکنیم.
روآن آتینکسون روی دیگری قدرت بازیگری خود را در سالهای اخیر با بازی در نقش بازرس مگره (کارآگاهی مشهور در عالم ادبیات که ژرژ سیمون فرانسوی او را خلق کرده و تاکنون در بیشاز دهها کتاب و داستان حضور داشته است) در سریال ساخته شده بر اساس داستانهای مگره اثبات کرده و به همگان فهمانده که میتواند در نقشهای جدی هم فرو برود. او جانی انگلیش را مانند همیشه بامزه خلق کرده و از قدرت بازیگریاش در تزریق کردن روح کمدی این شخصیت و داستانی که برایش رخ میدهد هم نهایت استفاده را کرده است.
سکانسهای بامزهای که در طول فیلم جریان دارد، شبیه به آیتمهایی کوتاه کوتاه هستند که به هم چسبانیده شده (درست مثل آیتمهای کوتاه مستربین اما این بار با تم جاسوسی) ولی تدوین خوب کار و داستان سرراست فیلم، باعث شده که ریتم فیلم به هم نریزد و به اصطلاح با اثری لجام گسیخته روبرو نشویم.
بازیگران جدیدی که در فیلم حضور پیدا کردهاند، از جمله جیک لیسی و یا مدل و بازیگر مشهور فرانسوی، الگا کوریلنکو، همگی یک سر و گردن پایینتر از روان آتینکسون قرار دارند و بازی ضعیفی از خود ارائه میدهند. در بین تیم بازیگری فقط اما تامپسون را داریم که همانند همیشه (به یاد ندارم این بازیگر تا کنون در فیلمی بازی ضعیفی از خود نشان داده باشد) میدرخشد و گریم شبیه به ترزا می او هم در خلق کاراکترش و باور پذیر بودنش کمک مضاعفی میکند.
المانهای انگلیسی و عناصر بریتانیایی در طول فیلم خودشان را نشان میدهند و شوخیهای انگلیسی نیز در دیالوگها جاریست. تمام این موارد باعث میشود که با یک کمدی موقعیت از نوع بریتانیایی روبرو باشیم که جنسش با سایر کمدیهای هالیوودی فرق دارد، ولی جنس خوب و دلچسبی هم محسوب میشود که میتواند سرپوشی بر تمام مشکلات فنی فیلم و ایرادات محتوایی فیلمنامه باشد.
با ساخته شدن قسمت سوم جانی انگلیش، آتینکسون برای اولین بار است که در یک مجموعه سه گانه سینمایی بازیگری میکند (متاسفانه تاکنون از مستربین صرفا دو اثر سینمایی ساخته شده) و اعلام هم کرده که حضورش در فیلم Johnny English Strikes Again آخرین حضور او در نقش این جاسوس دست و پاچلفتی انگلیسی خواهد بود. خبری که به مذاق طرفداران چندان خوش نمیآید و خبر از خداحافظی جانی انگلیش با عالم سینما میدهد.
البته صحبتهای آتینکسون زمانی صحت صد در صدی پیدا میکند که فیلم با افت فروش قابل توجهی روبرو باشد و هنوز تا زمان نگارش این مطلب، فیلم Johnny English Strikes Again به اکران جهانی در نیامده اما فروش داخل خاک انگلستانش چندان امیدوار کننده نبوده (۲۵ میلیون دلار) و احتمال اینکه این اثر، آخرین برگ از داستانهای جانی انگلیش باشد کم نیست، به هر حال فیلم سوم علی رغم نکات مثبتی که دارد (که پیشتر هم بدانها اشاره شد) از نظر محتوایی و فنی، ضعیفترین اثر در سه گانه جانی انگلیش محسوب میشود.
فیلم Johnny English Strikes Again با وجود تمام مشکلاتش، کمدی سالم و خانوادگی است که توانسته پایان آبرومندانهای را برای این جاسوس کمدی انگلیسی رقم بزند و روآن آتینکسون کمدین را بار دیگر به پرده سینماها بازگرداند (از آخرین حضور او در یک فیلم سینمایی سالهای زیادی میگذرد) گلولههای جانی انگلیش این بار اثر مهلکی بر گیشه ندارند، اما صدایشان همچنان با ارفاق، شنیدنیست.
خیلی ممنونم بابت نقد خوبتون آقای پارساپور
دانلود زیرنویس فارسی
دانلود زیرنویس فارسی سریال Westworld