فیلم اسکی باز قربانی تیم تبلیغاتی ضعیفی است که پشت آن قرار گرفته و متاسفانه اصلا آنطور که باید دیده نمیشود. اسکی باز فیلمی است که به جرات میتوان ادعا کرد بار دیگر توانسته به سینمای کودک ارج نهد و آن را جدی بگیرد و خاطرهای همچون فیلمهای دهه شصت و هفتاد کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را برایمان رقم بزند. فیلم اسکی باز با مشقت و سختی زیادی فیلمبرداری شده و اینکه این حجم از تلاش و زحمات تیم سازنده آن به راحتی نادیده گرفته شود، دردآور است.
اسکی باز در بدترین زمان ممکن اکران شده (فصل امتحانات) و سانسهایی که برای آن در نظر گرفته شده هم عموما ساعات صبح و ظهر است، شاید این تصمیم برای آمدن تیمهای اردوی مدارس کاری عاقلانه باشد اما به سختی میتوان سانسی پیدا کرد که پس از ساعات اداری و با خانواده به نظاره آن نشست. حقیقتا نمیدانم علت این ماجرا چیست و آیا دستهای پنهانی سعی دارند که فیلم دیده نشود و یا اینکه سینماداران تصور میکنند فیلم فروش نخواهد داشت و یا اصلا بازی مافیای پخش کنندهها و سینماداران در کار است یا خیر ولی این را میدانم که فیلم اسکیباز در بسیاری از لحاظ فوقالعاده عمل میکند و اگر درست درباره آن گفته شود، مردم آن را میبینند.
فیلم در روستایی در ارتفاعات زردکوه چهار محال بختیاری روایت میشود و داستان پسری محلی به اسم جولی است که هر ساله در مسابقات اسکی شرکت میکند. جولی امسال اما پول درست و حسابی برای خرید چوب اسکی ندارد و در این بین پدرش هم به او یک بز کوهی میدهد که به دهکده مجاور ببرد و آن را پیشکش کند. در ایل و طایفه این روستاها رسم است که موقع عزاداری هر یک از خانوادهها به خانواده داغدار پیشکشی دهند و خرج و مخارج مراسم را برای او کمتر کنند.
وقتی پدربزرگ جولی مرده برای آنها گوسفند فرستادهاند و حالا هم برای آنکه آبروی خانواده آنها نرود، پدرش که هیچ گوسفندی در بساط ندارد تصمیم میگیرد بز کوهی را پیشکش کند؛ بزی که جولی سخت به او وابسته است و او را دوست دارد. جولی در نهایت مجبور میشود که با بز از کوهها گذر کرده و آن را به روستای مجاور برساند و میخواهد هرچه سریعتر این کار را انجام دهد تا به مسابقه اسکی بعداز ظهر برسد. او در این راه به افراد زیادی از جمله یک سرباز و یک زن عکاس توریست برمیخورد و هر یک از این اشخاص مدتی را با جولی و بز کوهی دوست داشتنیاش همسفر میشوند….
بازیگران فیلم همگی از افراد محلی هستند و با اینکه عملا نابازیگر هستند اما جلوی دوربین بسیار خوب بازیگری میکنند. کارگردان فیلم یعنی فریدون نجفی سالیان سال است که در عرصه سینما کار میکند و کارنامه هنریاش نشان میدهد که تمام این سالها را در زمینه سینمای کودک مشغول بکار بوده است. او حالا بعد از مدتها تمرین و ساخت فیلم کوتاه، اولین اثر بلند سینماییاش را به تصویر کشیده و مشخص است که عاشقانه سینمای کودک را دوست دارد و آثاری که تاکنون تولید کرده همگی در زمره آثار مفهومی و جالب توجه ژانر سینمای کودک هستند. نجفی خوشبختانه تاکنون اسیر گیشه و یا اسیر ساخت فیلمهای سخیفی که اشتباها کودکان را مخاطبی کمهوش میدانند، نشده است.
او لوکیشنی که برای فیلم جدیدش انتخاب کرده از نابترین لوکیشنهای تاریخ سینمای کشورمان است و به شخصه خاطر ندارم که فیلم دیگری در این مکانهای صعب العبور و در برف و بوران فیلمبرداری شده باشد. قابهای تصویری که از فیلم میبینید تنها عکسی از این سکانسهاست و دیدن تصاویر بکر و ناب طبیعت کوهها به شدت جذاب است. بازی با رنگها در میان این برف سفید در سکانسهایی همچون حضور دختران روستا و یا ریخته شدن کامواها در سطح سفید کوه برفی، جلوه بصری خاصی به فیلم میبخشد و ذوق هنری کارگردان را یادآوری میکند.
فیلمنامه اسکی باز برخلاف سایر آثار سینمای کودک، دچار ابتذال و کپی برداری از آثار هالیوودی و یا حتی داستانهای افسانهای بومی و غیر بومی نشده و روایت خاص خودش را دارد. این روایت ساده و بدون پیچیدگی است ولی نه کسل کننده است و نه ریتمی خسته کننده و یکنواخت دارد. شخصیتهای فرعی متعددی در طول مدت زمان فیلم همراه با جولی همسفر میشوند و پرداخت کاراکتر آنها بخوبی انجام گرفته است. ترکیب مثلث زنی شهری و عکاس، سربازی سیه چرده و پسری که با بز کوهی خود در میان کوهستانهای سراسر برف میچرخند، به تنهایی تصویری میآفریند که هر بینندهای را مجاب به دیدن سرنوشت آنها میکند.
داستانکهای فرعی این شخصیتها نیز به صورت مینیمال و بجا بیان میشود و فیلم تمرکز خود را از سمت جولی و دغدغهاش خارج نمیکند و به همین دلیل در بدنه سینمای کودک باقی میماند. در واقع فیلم در هر لحظه پتانسیل این را دارد که از قالب و فرم این نوع از سینما (سینمای کودک) خارج شود ولی با درایت کارگردان در همان ژانر خود باقی میماند. موضوع فیلم موضوعی نیست که مدت زمان طولانی را بطلبد و فیلمساز در این مورد هم حریصانه عمل نکره و در مدت زمان هفتاد و پنج دقیقهای، قصه خودش را تمام میکند.
نکته جالب توجه در بطن فیلم امروزی بودن و مدرن بودن آن است. فیلم اسکی باز با اینکه در یک فضای کاملا سنتی و روستایی جریان دارد ولی در جریان روز اتفاق میافتد و موبایل و شبکههای اجتماعی و… در آن جای دارند. فیلمساز به درستی نشانمان میدهد که برخلاف تصور عموم، روستاییان هم از تکنولوژی بهره میبرند و اوج این موضوع را در سیمای زنی نشانمان میدهد که از طریق صفحه اینستاگرام به فروش کالاهای دست ساز و فرشهای خود مبادرت ورزیده است و برخی از مشتریانش زیر عکسش کامنت جیگرتو بخورم میگذارند. این حس و حال امروزی بودن فیلم باعث شده که فضای دور از ذهن و موقعیت جغرافیایی سخت فیلم برای هر تماشاگری راحتتر قابل پذیرش باشد و با کاراکترهای اسکی باز راحتتر و سریعتر اخت بگیرد.
بیشتر بازیگران فیلم از افراد محلی هستند و برای همین روی صدای آنها عمل دوبله انجام گرفته است. صداپیشگان توانستهاند حس و حال بازیگران را درست ادا کنند و خوشبختانه صدای آنها و چهره بازیگران با همدیگر سنخیت کاملی ندارد و برخلاف تصور اولیهام، خروجی کار زمخت و بدفرم از آب در نیامده است. موسیقی فیلم نیز کار هنرمند بینظیر کشورمان ستار اورکی است که با سینمای کودک آشنایی دارد و نوای آهنگش در آثاری چون فیلشاه هم شنیده شده است. اورکی این بار سازهای محلی را برای ریتم فیلم اسکی باز برگزیده و انتخاب هوشمندانهاش کاملا با فضای فیلم جور میشود.
فیلم اسکی باز در بسیاری از جشنوارههای خارجی دیده شده و جوایز متعددی را نیز دریافت کرده است ولی در کشور ما تا جایی که شده به آن از سوی نهادهای سینمایی بیلطفی و کم محبتی به عمل آمده است. فیلم نیاز به حمایت مردم دارد و کارگردانی خوش ذوق که زندگی هنریاش را وقف کودکان و سینمایشان کرده، نباید دلشکسته شود. اگر میتوانید از فیلم حمایت کنید و آن را ببینید و به دیگران هم توصیه کنید چرا که کم پیش میآید چنین فیلمهایی برای کودکان سرزمین ما ساخته شود و آنها را مخاطبینی با درک و شعور و بصیرت بالا بداند. فیلم اسکی باز در هر جای دیگری از این کره خاکی ساخته میشد، استقبال و برخورد متفاوت و قابل توجهی را در پی داشت اما متاسفانه درگیر بازیهای سینمایی و قربانی مسائلی از این قبیل شده است.
سینمای کودک در کشور ما چند سالیست که با سینمای کمدی و مبتذل اشتباه گرفته شده و باید به آن جدیتر پرداخته شود و اسکی باز اثری است کاملا بومی که میتواند سردمدار احیای سینمای کودک ایرانی باشد؛ آن را دریابیم. فیلم با دریافت هفت پروانه زرین در دو بخش بینالملل و سینمای ایران، بهترین فیلم سی امین جشنواره بینالمللی کودکان و نوجوانان شده و درخشش این فیلم با هفت پروانه زرین در تاریخ جشنواره بیسابقه بودهاست.
بدون نظر