نگاهی به فیلم جمشیدیه؛ یک جامعه خشن [فجر ۹۷]

نگاهی به فیلم جمشیدیه؛ یک جامعه خشن [فجر ۹۷]

یلدا جبلی زمانی که فیلم داره صبح میشه را ساخت و آن را در گروه هنر و تجربه به اکران در آورد، اثری هیجانی-معمایی با تعلیق‌های بجا و دقیق خلق کرد و توانست با کمک گروه بازیگری قوی که در اختیار داشت، فیلمنامه درست و نسبتا بی نقص خود را به نحو خوبی به تصویر بکشد. جبلی بعد از ساخت این فیلم، مدتی از محیط سینما خارج شد و بعد از گذشت دوران کوتاه بازنشستگی، فیلم جمشیدیه را ساخته و این بار هم از دوست و همراهش یعنی فردین خلعتبری در نوشتن فیلمنامه فیلم کمک گرفته است. خلعتبری که بیشتر به عنوان موسیقیدان شناخته می‌شود چند سالیست که دست به قلم شده و فیلمنامه اثر سینمایی پیشین جبلی را نیز در کنار او به نگارش در آورده بود. این دو در جمشیدیه وارد مقوله جامعه خشن ایران شدند و این سوژه را دستمایه ساخت فیلم خود قرار دادند؛ سوژه‌ای که پیش‌تر در آثاری چون بدون تاریخ و بدون امضا هم تا حدی به آن پرداخته شده بود و از شباهت فیلم آنها نسبت به این فیلم نمی‌توان به راحتی گذشت کرد.

نقد فیلم جمشیدیه

جمشیدیه از همان تیتراژ ابتدایی بیننده خود را وارد ماجرای خشونت در خیابان‌های تهران می‌کند و با صدای داد و قیل و دعوای کاراکترهایش شروع می‌شود. سارا بهرامی در نقش ترانه فرو رفته؛ دختری که شوهرش به تازگی ۳۷ ساله شده و قرار است این تولد را در کنار دوستانشان جشن بگیرند. آنها در راه رسیدن به کافه، با یک راننده تاکسی دعوایشان می‌گیرد و بعد از فحاشی رکیک او شوهر ترانه، امیر(با بازی حامد کمیلی)، تصمیم می‌گیرد که حساب راننده را کف دستش بگذارد. مشاجره لفظی بین این دو بالا می‌گیرد و ترانه هم از ترسش هم به پلیس زنگ می‌زند و هم با موبایلش چند باری به کتف راننده ضربه می‌زند. در نهایت راننده بیخیال شده و راهش را کج می‌کند و می‌رود اما امیر چند روز بعد آگهی ترحیم این راننده را می‌بیند و با گفتن این موضوع به ترانه کاری می‌کند که همسرش فکر کند در مرگ راننده تاکسی نقش داشته است…

نقد فیلم جمشیدیه

جامعه خشن و خشونت زده و البته ضد زن مضامین اصلی فیلم جمشیدیه هستند که کارگردان در مورد موضوع سوم به طور ناگهانی وارد می‌شود و معلوم نیست که چرا تصمیم می‌گیرد ناگهان فیلمش را در طی یک چرخش تبدیل به یک اثر فمنیسیتی کند. نمی‌خواهم نگاه جنسیتی به فیلم داشته باشم اما جمشیدیه از هر سکانسش داد می‌زند که توسط یک زن کارگردانی شده چرا که یلدا جبلی بیش از حد افکار زنانه را درون شریان‌های فیلمش جاری می‌سازد و در جاهایی از فیلم، ناگهان شروع به گفتن رساله سیاسی و اجتماعی می‌کند و از این کار هم ابایی ندارد (در این سکانس یکی دیگر از شخصیت‌ها به شخصیتی که دیالوگ‌های شعاری داشت با طعنه می‌گوید چرا برای خود بیانیه و رساله می‌خوانی و در اینجا به نوبه‌ای کارگردان خودش را مورد مذمت قرار می‌دهد!)

نقد فیلم جمشیدیه

فیلم شروع خوبی دارد و با اینکه داستانی نسبتا تکراری دارد ولی می‌تواند از یک دیدگاه و زاویه جدید وارد داستان شود؛ دیدگاهی که متاسفانه بعد از گذشت دقایقی از فیلم کاملا از دست می‌‌رود و کارگردان شروع به سر دادن شعارهای اجتماعی می‌کند. شعارهای کارگردان در اواخر فیلم که لحظات حساسی هم هست اوج می‌گیرد و کاری می‌کند که پایان بندی فیلم تبدیل به یک تریبون سیاسی شود و ماهیت فیلم و قصه کاملا در هم می‌شکند. فیلمنامه جمشیدیه پر از کاراکترهایی است که هیچ کدام عمق کافی را ندارند و بازیگران اصلی آن یعنی حامد کمیلی و سارا بهرامی هم با وجود اینکه شیمی خوبی را در فیلم ایتالیا ایتالیا از خود نشان دادند ولی در این فیلم مجال نشان دادن قدرت بازیگری خود را ندارند. دیالوگ‌هایی که از دهان کاراکترها خارج می‌شود جملاتی نیست که در زندگانی روزمره رد و بدل شود و بازهم در سکانس‌های پایانی (که بیشترشان در دادگاه می‌گذرد) این امر بیشتر از همیشه خودش را نشان می‌دهد. تصور می‌کنم که خانم جبلی هیچ‌وقت یک دادگاه را از نزدیک ندیده چرا که دادگاهی که او در فیلمش ساخته هیچ سنخیت و ربطی به واقعیت ندارد و دیالوگ‌هایی که در آن بیان می‌شود بیشتر مانند یک بیانیه هستند تا دفاعیات یک متهم و وکیل و… .

نقد فیلم جمشیدیه

بازیگران فیلم جمشیدیه به درستی انتخاب نشدند و جبلی برخلاف فیلم قبلی خود که بازیگران قابل و توانمندی را برای نقش‌ها در نظر گرفته بود، این بار به جاده خاکی زده و انتخاب بازیگردانی بدی را انجام داده است. کیومرث پوراحمد که با فیلم ضعیف خود (تیغ و ترمه) در جشنواره حضور دارد، در نقش پدر امیر فرو رفته و آنچنان بازی مصنوعی از خود نشان می‌دهد که در برخی صحنه‌ها تماشاگر را به خنده وا می‌دارد. تیپی که او به کاراکترش اعطا می‌کند با فضای فیلم همخوانی ندارد و پدر امیر به مثابه یک وصله ناجور در بین شخصیت‌های فیلم حضور دارد. در کنار پوراحمد، فرد نسبتا مشهور دیگری هم در یک نقش کوتاه (قاضی دادگاه) فرو رفته که او هم کارش را به درستی انجام نمی‌دهد؛ بهرام عظیمی (کارگردان انیمیشن تهران ۱۵۰۰ و یا خالق سری انیمیشن‌های راهنمایی رانندگی) به هر چیزی شبیه است جز یک قاضی و در کنار پوراحمد از ضعیف‌ترین افراد تیم بازیگری فیلم جمشیدیه به شمار می‌آیند.نقد فیلم جمشیدیه

اما جدا از این کاراکترهای فرعی که نقش چندانی هم در فیلم ندارند، باید به افرادی چون ستاره پسیانی اشاره کرد که در بازی خود ناشی‌گری می‌کند و بیشتر تئاتری بازی می‌کند تا سینمایی. اهل فن و تماشاگران حرفه‌ای تر تفاوت میان بازی روی صحنه نمایش و بازی جلوی دوربین را به خوبی می‌دانند و باور دارم که ستاره پسیانی همچنان در بازی از نوع تئاتر باقی مانده و نتوانسته در مدیوم جلوی دوربین خوب ظاهر شود. به جز پسیانی، بازیگران دیگری هم حضور دارند که بازیگری از نوع تئاتری را از خود به نمایش می‌گذارند و به جرات می‌توان گفت که بازیگر خوبی در کل فیلم جمشیدیه دیده نمی‌شود. بخشی از بد بودن بازی بازیگران به فیلمنامه ناقص اثر هم برمی‌گردد اما شخصی چون سارام بهرامی، بازی اغراق آمیز و دور از ذهنی را ارائه می‌کند که با هیچ منطقی درست از آب در نمی‌آید.

اصولا در دنیای بازیگری چندین نقش و تیپیکال شخصیتی هستند که بازیگران علاقه خاصی به ایفاگری در این رل‌ها دارند چرا که هم چالشی برای آنها حساب می‌شود و هم اینکه احتمال جایزه بردنشان در محافل سینمایی بالا می‌رود؛ نقش‌هایی چون یک آدم دیوانه و یا یک معتاد از این قبیل نقش‌ها هستند و به این کلکسیون نقش‌های جایزه دار باید نقش فرد در شرف اعدام و در معرض دادگاه را نیز در سینمای کشورمان اضافه کرد. کارگردانان بسیاری بوده‌اند که با انتخاب سوژه حساس قصاص وارد فیلم‌هایی شدند که سر و ته آن به دادگاه قضایی و اعدام برمی‌گردد و بازیگران بسیاری هم بوده‌اند که در قالب این نقش‌ها فرو رفته‌اند و تا جایی که به یاد دارم اکثر این بازیگران نیز نامزد یا برنده جایزه سینمایی ایرانی شده‌اند. از همین رو تصور می‌کنم که سارا بهرامی هم به لیست نامزدها اضافه شود اما باید اعتراف کرد که بازی او ضعیف بوده و برخلاف نقش‌آفرینی خوبش در اثری چون دارکوب (در نقش یک زن معتاد) در جمشیدیه نمی‌تواند خودش را نشان دهد.

نقد فیلم جمشیدیه

یلدا جبلی فیلمش را آلوده شعارهای اجتماعی می‌کند و به جای آنکه سعی کند پیام فیلم را به صورت زیرپوستی به تماشاگر وارد کند، آن را در قالب دیالوگ‌هایی باورناپذیر به خورد بیننده می‌دهد و از ارزش سینمایی اثر خود می‌کاهد. جبلی سوژه‌ای تکراری را از دیدگاه جامعه شناختی مورد کنکاش قرار می‌دهد و این واکاوی را به آخرین دقایق فیلم می‌سپارد و مجبور است که برای زدن حرفش دست به دامن شعار دادن شود چرا که بیش از یک ساعت و نیم خبری از این پیام‌ها نیست و به همین دلیل ناگهان لحن فیلم تغییر پیدا می‌کند. این عدم هماهنگی و به هم خوردن ریتم فیلم پاشنه آشیل آن است و شخصیت‌های مقوایی در کنار بازیگرانی که نمی‌توانند کار خود را به درستی انجام دهند، دست به دست هم داده تا جمشیدیه نسبت به اثر قبلی کارگردانش یک قدم به عقب محسوب شود نه یک قدم رو به جلو.

نقد فیلم جمشیدیه

فیلم جمشیدیه به واسطه حضور هلعتبری، موسیقی متن خوبی دارد و عوامل فنی دیگری چون طراحی صحنه و لباس نیز کار خود را به خوبی انجام دادند اما کارگردان به هیچ وجه روی گریم بازیگران خود توجهی مبذول نداشته و در این نکات ریز دقت نکرده است. به جز این موارد، قاب‌های تصویری که برای فیلمش انتخاب کرده نیز دچار ضعف هستند و فیلم از لحاظ فنی هم جای پیشرفتی را برای یلدا جبلی باقی نگذاشته است.

جمشیدیه روایت درست و حقیقتی تلخ است که شجاعت سازنده در ساخت آن ستودنی است اما همین سازنده پیام فیلم و محتوای اثرش را فدای بسیاری از موضوعات کرده و از شکوفایی باز می‌ماند و درست مانند استرس و اضطراب شخصیت‌های فیلم سینمایی‌اش، فیلمی مشوش می‌سازد.

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
بدون نظر

ورود